انسان مدنى الطبع و اجتماعى آفریده شده و در امور زندگى و حیات به کمک و معاونت دیگران نیازمند است و زندگى و ادامه حیات بدون ارتباط با همنوعان برایش میسّر نیست، ولى این همه اقتضاى این را ندارد که انسان در تمام جوانب حیات، حتّى حالات و احوالات در گرو خواستههاى بىحدّ و مرز دیگران برود، و به خاطر امور مادى و نیازمندىها به خصوص در مواقع گرفتارى که دیگران محض عواطف و احساسات یا اهداف دیگر به انسان کمکبلاعوض مىنمایند، آنان را به جاى حضرت مالک الملوک، معبود خود گرفته و موجودیت خویش را در آنچه آنان مىخواهند خرج کند.
گاهى نیازمندىهاى انسان، سنگرى براى دشمنان خداست که اگر انسان توجه به حقیقت نداشته باشد از آن سنگر با ظاهرى فریبنده به انسان حمله مىشود و مغز و قلب به تصرّف دشمن درآمده و آدمى عمله بىچون و چراى شیطان یا شیاطین مىگردد.
در این مسیر باید ابوذروار برخورد کرد، به وقت نیاز، عطاى دشمن را که براى به یغما بردن دین و ایمان انسان به کار گرفته مىشود با کمال شجاعت رد کرد و رنج تبعید به بیابان رَبَذه را پذیرفت و در آنجا در حال سلامت دین و الگو شدن براى مجاهدان فى سبیل اللّه در آغوش لطف و محبّت حضرت محبوب جان سپرد.
از دورى گزیدن آنان که قصد بَرده کردن انسان را دارند نباید وحشت کرد، و از تنها شدن از آنان که با حقیقت پیوند ندارند نباید ترسید. باید آن چنان در قید بندگى حق بود و عاشقانه در مدار عبادت راه پیمود که تدبیر الهى به سود انسان تمام شود، و به عبارت دیگر درهاى رحمت الهیّه به سوى انسان باز شده و نعمتهاى ظاهرى و باطنى آن چنان به کار گرفته شود که محصول به کارگیرى نعمتها بهشت و رضوان حق شود، نه این که به صورتى هم آغوش با زندگى شد که چنگال گناه به همه نواحى حیات اتصال پیدا کند، آنگاه تدبیر الهى به مجازات همه جانبه انسان تعلّق گیرد.
آن چنان هماهنگ با حق و حقیقت باید زیست که مشکلات آسان شود و گرههاى کور بازگردد و نور واقعیّت در قلب بتابد و به قول حضرت سجّاد علیه السلام:
مکر دوست به سود انسان شود، نه آن که به خاطر تخلّف از حقیقت، و بغى و تجاوز و ستم، بدون این که انسان بفهمد، به تدریج دچار مشکلات گردد و گرهها به کار افتد و آدمى با مکر حق به چاه هلاکت و شقاوت سرنگون شود.
آنان که جز در صراط مستقیمِ دوست حرکت ندارند، آنان که قلبشان از عشق حضرت محبوب مىتپد، آنان که بار غمى جز بار غم یار بر دوش جان ندارند، آنان که منوّر به نور معرفت هستند، آنان که غیر عمل صالح عملى ندارند و جز اخلاق حسنه مایه و سرمایهاى براى آنان نیست، آنان که هماهنگ با حیات انبیا و ائمّه زیست مىکنند و دلیلى جز قرآن نمىشناسند و لحظهاى از یاد حق و روز قیامت غافل نیستند و حقوق برادران و همنوعان را رعایت مىکنند، همیشه و همه جا بر دشمنان پیروزند.
[ «9» اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِهِ وقِنَا مِنْکَ واحْفَظْنَا بِکَ وَاهْدِنَا إِلَیْکَ وَلَا تُبَاعِدْنَا عَنْکَ إِنَّ مَنْ تَقِهِ یَسْلَمْ وَمَنْ تَهْدِهِ یَعْلَمْ وَمَنْ تُقَرِّبْهُ إِلَیْکَ یَغْنَمْ]
خدایا! بر محمد و آلش درود فرست و ما را از خشم خود نگاه دار و به عنایتت محافظت فرما و به سوى خود هدایت کن و از حضرتت دور مساز؛ همانا هر که را تو حفظ کنى سالم مىماند، و هر که را تو هدایت فرمایى دانا مىشود، و هر که را تو به خود نزدیک کنى، به بهرهمندى مىرسد.
خدا، پناهگاه انسان
اگر خداوند، انسان را پناه دهد، او را از افراط و تفریط دور مىکند و در واقع بنده مستقیم الحرکات مىشود و به راه مستقیم هدایت مىشود و از انحراف در راستى و درستى و واقع شدن در هوا و هوس هلاک کننده سالم مىماند و چون هدایت حاصل شد مانع گمراهى از صراط مستقیم مىشود و عبد به راه حق علم پیدا مىکند و چون علم پیدا کرد و به طرف خداوند حرکت کرد قرب الهى براى او حاصل شده به سعادت ابد و به غناى حقیقى و ملک ابدى خواهد رسید که مستلزم سلامت و هدایت است و سلامت و هدایت مستلزم علم و قرب است و علم و قرب مستلزم غناى حقیقى و سعادت ابدى خواهد بود.
زیر بناى سعادت
خودشناسى و یا معرفت نفس زیربناى سعادت بشر در جمیع شؤون مادى و معنوى است. آدمى در پرتو خودشناسى به نیازهاى درونى و برونى خویش پى مىبرد، عواملى را که مایه تعالى و تکامل اوست تشخیص مىدهد، وظیفه شناس مىشود، به پاکى و نیکى مىگراید و سرانجام به کمالى که لایق مقام انسان است، نایل مىشود.
سعادت و خودآگاهى
کسى که خواهان سعادت است باید خود را بشناسد و از ذخایر درونى و برونى خویش آگاه شود، طبق سنن آفرینش قدم بردارد، کلیه جهات مادى و معنوى را مورد توجه قرار دهد، تمایلات انسانى و غرایز حیوانى را به موازات هم، با رعایت تعادل و موازنه اقناع نماید و هیچ یک را فداى دیگرى نکند، این خود برنامه اسلام و راه و رسم مسلمانان راستین و دین شناس است.
امام رضا علیه السلام مىفرماید:
لَیْسَ مِنَّا مَنْ تَرَکَ دُنْیاهُ لِدینِهِ وَ دینَهُ لِدُنْیاهُ وَ تَفَقَّهُوا فِى الدّینِ. «1»
از ما نیست آن کس که دنیاى خود را براى دین ترک گوید، یا دین خود را براى دنیا از دست بدهد. سپس خاطر نشان فرموده است که آیین خدا را به درستى بشناسید و با آگاهى از آن پیروى کنید.
پی نوشت:
------------------
(1)- بحار الأنوار: 75/ 346، باب 26، حدیث 4؛ مستدرک الوسائل: 8/ 223، حدیث 9309