حضرت حق، چون انسان را بیافرید، خورشید نبوت و امامت و چراغ پر فروغعقل و خرد را فرا راه او قرار داد، تا به اسرار و رموز جهان و به عظمت شخصیت خود و به قوانین و مقرّراتى که سلامت همه جانبه وى را در زندگى دنیا و سعادت و خوشبختى او را در قیامت تضمین مىکند، واقف و آگاه گردد.
رسالت انبیا و امامت امامان عطیّهاى عظیم و نعمتى بزرگ از جانب حضرت محبوب به انسان بود.
حیات طیبه و زندگى پاک و ثواب آخرت و بهشت عنبر سرشت، معلول پیروى از انبیا و نتیجه اطاعت از سفیران پاک الهى است.
نبوّت و امامت حصن حصین حضرت حق و ضامن حفظ انسان از خطر و عامل شکوفایى همه استعدادهاى بشر و ترسیم کننده صراط مستقیم حضرت ربّ براى انسان است.
انبیا و امامان علیهم السلام راه زندگى صحیح را به انسان نمایاندند و هر آنچه در مسیر هدایت و رشد و کمال نیاز داشت به او فهماندند و وى را به تمام منافع و خطرات مادى و معنوى آگاه کردند.
انبیا و ائمه علیهم السلام کلیه مسائل مربوط به عقاید حقه و حسنات اخلاقى و اعمال صالحه را در اختیار بشر قرار دادند و در این زمینه از چیزى فروگذار نکرده و براى هدایت و دستگیرى انسان تا سر حدّ نثار جان در راه خدا کوشیدند.
انبیا و امامان علیهم السلام با کتابهاى الهى خود و دستورها و قوانین جامعى که داشتند، انسان را دعوت به آبادى دنیا و عمارت آخرت کردند.
آن بزرگواران از آدمیان خواستند در تمام امور حیات به حقوق مربوط به خود قانع باشند و در همه زمینهها حق وحقوق دیگران را رعایت نمایند.
آنان از مردم خواستند از هر گونه ظلم و ستمى به دیگران و حتى به حیوانات بپرهیزند و آنچه مربوط به دیگران است بگذارند در دست آنان بماند و از غارت و غصب و دزدى و رشوه و خیانت و جنایت و غل و غشّ و حیله و مکر و ثروتاندوزى و تعطیل حق دیگران خوددارى نمایند.
در حالى که وجود مقدّس حضرت ربّ، حجت همه جانبه خود را نسبت به بندگان تمام کرده و زمینهاى براى تجاوز باقى نگذاشته، چنانچه ظلمى به کسى واقع شود، آتش غضب و خشمش نسبت به ظالم افروخته مىگردد و مظلوم را پناه داده، زمینه انتقام او را یا به دست خودش، یا به وسیله دیگران از ظالم فراهم مىنماید و چنانچه بنا به عللى در دنیا، از ستم پیشه انتقام مظلوم را نگیرد، وى را در قیامت به عذابى دچار مىکند که راه نجاتى براى او نباشد.
این معنا از ابتداى زندگى انسان در دنیا عملًا نسبت به ظالم و مظلوم مسلّم بوده وموضوعى است که نسبت به وضع قیامتى آن، هیچ گونه شک و تردیدى وجود ندارد.
حق مظلوم در این دنیا و در جهان آخرت محال است از بین برود و انتقام از ظالم چیزى نیست که فراموش گردد که حضرت حق عالم به همه امور و سمیع و بصیر و خبیر و علیم و نسبت به کلیّه برنامهها گواه و شهید و آگاه وشاهد است.
حضرت او به کسى که به ناحق مورد ظلم واقع شده رحیم و مهربان و نسبت به ظالم وستمگر خصم و دشمن است.
مظلوم با شخصیت و صابر که قدمى از راه حق فراتر نمىنهد و در تمام امور برابر با خواستههاى حق زندگى مىکند و منتظر مىماند تا خداوند زمینه انتقام را برایش فراهم آورد، تا به دست خود و یارى مردم مؤمن حقّش را از ظالم بگیرد محبوب خدا مىباشد و ستمگر نابکار و متکبّر غدّار و فخر فروش از خود راضى، منفور و مبغوض خدا است.
یارى حضرت حق به فرموده حضرت سجّاد علیه السلام به مظلوم نزدیک و کمک حضرت جبّار و صاحب انتقام از ستمکار دور است.
دورى از ستم
ظلم و ستم یا به عبارت دیگر تجاوز به حق خود، یا به حق دیگران، یا به حقوق حضرت حق، عملى بسیار زشت و برنامهاى ناباب و کارى پلید و حرکتى زیان آور است.
وجود مقدس حضرت حق در کتب آسمانى، به خصوص قرآن مجید، انسان را از هر عمل زشتى و سوء خلقى و نیت آلودهاى، به خصوص ظلم نهى فرموده و به ظالم در صورتى که توبه نکند و دست از ستم برندارد، وعده عذاب دردناک داده است.
آیات و روایات در این زمینه خواهد آمد.
نتیجه طغیان در نعمت
روشن است که اوّلًا: نعمتهاى حضرت حقّ چه مادى و چه معنوى قابل شماره نیست و ثانیاً: خداوند مهربان به هر کسى به اندازه لیاقت و سعى و کوشش او نعمت عنایت فرموده و ثالثاً: راه مصرف نعمت را به وسیله کتب آسمانى و تعلیمات انبیا و امامان علیهم السلام به انسان آموخته است.
اگر نعمت زیبایى و نعمت جسم و نعمت حالات قلب و نعمت غرایز و شهوات و نعمت مال و ثروت و نعمت علم و فهم و نعمت قدرت و قوت و سطوت و مکنت در راه آبادى دنیا و سلامت زندگى و خوشبختى حقیقى خانواده و جامعه و طاعت و عبادت و رشد و کمال و خیر و سعادت و حل مشکلات بندگان خدا خرج شود، عین عدالت و مورّث رضا و خشنودى حق و رسیدن انسان به اجر کریم و ثواب عظیم است.
و اگر آن نعمتها خرج خیانت و غلّ و خدعه و شهوات حرام و قمار و شراب و گناه و معصیت و حبس حقوق از دیگران و فروپاشى نظام خانه و اجتماع و تکاثر وثروت و کبر و فخر فروشى و ... شود باعث نفرت حق و شعله ور شدن آتش غضب حضرت جبار و لعنت خدا و ملائکه و لعنت کنندگان و عذاب مقیم و آتش ابد در قیامت خواهد شد و ظلم و ستم جز این معنایى ندارد، ظلم یعنى طغیان و سرکشى در نعمت و یا به عبارت دیگر، نعمت را در غیر جاى خودش مصرف کردن است.
تبدیل کردن نعمت به معصیت، ظلمى سنگین، عملى زشت و حرکتى فوق العاده قبیح است.
الَمْ تَرَ الَى الَّذینَ بَدَّلُوا نِعْمَةَ اللّهِ کُفْراً وَ احَلُّوا قَوْمَهُمْ دارَالْبَوارِ* جهنّم یَصْلَوْنَها وَ بِئْسَ الْقَرارُ» «1»
آیا کسانى را که [شکر] نعمت خدا را به کفران و ناسپاسى تبدیل کردند و قوم خود را به سراى نابودى و هلاکت درآوردند، ندیدى؟* [سراى نابودى و هلاکت، همان] دوزخى است که در آن وارد مىشوند، و بد قرارگاهى است.
اى کاش آنان که نعمتهاى الهى را در گناه و کوبیدن بندگان حق و ظلم و ستم خرج مىکنند، از وضع ستمگران قبل از خود عبرت مىگرفتند و افتادن آنان را به بند انتقام و مالیده شدن دماغشان را به خاک مذلّت با چشم دل مشاهده مىنمودند، تا از ظلم دست برداشته و قدم به راه پاکى و درستى و صدق و صفا مىنهادند.
اى دل اساس خانه عمر استوار نیست |
سرمایه خوش است ولى پایدار نیست |
|
نشکفت بر نهال گلستان روزگار |
یک گل که رنگ عارض او مستعار نیست |
|
با شادى زمانه غم بى شمار هست |
در جام روزگار مى بى خمار نیست |
|
صورت مبند راحت بى رنج در جهان |
کین نقش بر صحایف لیل و نهار نیست |
|
در جستجوى یار مکن نقد عمر صرف |
اى یار فکر یار رها کن که یار نیست |
|
درویش اگر عزیز نباشد بچشم خلق |
خوارش مخوان که در نظر شرع خوار نیست |
|
چون فخر بهترین خلایق به فقر بود |
گرما گدا و بى سروپائیم عار نیست |
|
[ «6» اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ خُذْ ظَالِمِی وَ عَدُوِّی عَنْ ظُلْمِی بِقُوَّتِکَ وَ افْلُلْ حَدَّهُ عَنِّی بِقُدْرَتِکَ وَ اجْعَلْ لَهُ شُغْلًا فِیمَا یَلِیهِ وَ عَجْزاً عَمَّا یُنَاوِیهِ «7» اللَّهُمَّ وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ لَا تُسَوِّغْ لَهُ ظُلْمِی وَ أَحْسِنْ عَلَیْهِ عَوْنِی وَ اعْصِمْنِی مِنْ مِثْلِ أَفْعَالِهِ وَ لَا تَجْعَلْنِی فِی مِثْلِ حَالِهِ «8» اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ أَعِدْنِی عَلَیْهِ عَدْوَىً حَاضِرَةً تَکُونُ مِنْ غَیْظِی بِهِ شِفَاءً وَ مِنْ حَنَقِی عَلَیْهِ وَفَاءً «9» اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ عَوِّضْنِی مِنْ ظُلْمِهِ لِی عَفْوَکَ وَ أَبْدِلْنِی بِسُوءِ صَنِیعِهِ بِی رَحْمَتَکَ فَکُلُّ مَکْرُوهٍ جَلَلٌ دُونَ سَخَطِکَ وَ کُلُّ مَرْزِئَةٍ سَوَاءٌ مَعَ مَوْجِدَتِکَ]
خدایا! بر محمّد و آلش درود فرست، و ستمکننده بر من و دشمنم را با نیرویت از ستم بر من بازدار، و با قدرتت تندى و تیزى ستمش را بر من بشکن، و برایش در آنچه که دوست دارد، مشغولیّت و سرگرمى قرار ده، تا از ستم ورزى غافل گردد، و بر وجودش در برابر مظلومى که به دشمنى برمىخیزد، داغ عجز و ناتوانى زن.
خدایا! بر محمّد و آلش درود فرست. و ستم کار را رخصت ستم بر من مده، و یاریت را نسبت به من، در برابر او نیکو قرار ده، و مرا از دست زدن به کارهایى مانند کار او حفظ کن، و در حالتى مانند حال او قرار مده.
خدایا! بر محمّد و آلش درود فرست و مرا بر دشمنم یارى ده؛ یارى دادن بىدرنگى که خشمم را نسبت به او شفا، و کینهام را در برابر او وفا باشد.
خدایا! بر محمّد و آلش درود فرست و عفو و بخششت را، در برابر ستمى که دشمن به من روا مىدارد عوض ده و به جاى رفتار بدش نسبت به من، رحمتت را قرار ده، پس هر شدّتى وراى خشم تو ناچیز، و هر بلایى با وجود غضب تو معتدل است.
پی نوتشت:
______________________________
(1)- ابراهیم (14): 28- 29.