أَبَیْتَ- یَا مَوْلَایَ- إِلَّا إِحْسَاناً وَ امْتِنَاناً وَ تَطَوُّلًا وَ إِنْعَاماً وَ أَبَیْتُ إِلَّا تَقَحُّماً لِحُرُمَاتِکَ وَ تَعَدِّیاً لِحُدُودِکَ وَ غَفْلَةً عَنْ وَعِیدِکَ فَلَکَ الْحَمْدُ- إِلَهِی- مِنْ مُقْتَدِرٍ لَا یُغْلَبُ وَ ذِی أَنَاةٍ لَایَعْجَلُ «15» هَذَا مَقَامُ مَنِ اعْتَرَفَ بِسُبُوغِ النِّعَمِ وَ قَابَلَهَا بِالتَّقْصِیرِ وَ شَهِدَ عَلَى نَفْسِهِ بِالتَّضْیِیعِ
اى مولاى من! تو نخواستى مگر احسان و اکرام و نیکى کردن و نعمت دادن را، و من نخواستم مگر افتادن در محرّماتت و تجاوز از حدودت و غفلت از تهدیدت را.
خداى من تو را سپاس؛ سپاس نسبت به نیرومندى که مغلوب نمىشود و مهلت دهندهاى که در عذاب کردن شتاب نمىورزد. این جایگاه کسى است که به فراوانى نعمتها اعتراف کرد، و با کوتاه آمدن از شکر نعمتها، با نعمتها به مقابله برخاست، و علیه خود به تباه کردن امورش گواهى داد.
یکى از اسماى الهى «المنّان» است. منّان به معنى عطاکننده و احسان کننده است و واژه منّت به معنى بخشیدن نعمت مىباشد.
راغب اصفهانى در مفردات مىنویسد:
ریشه اصلى لغت «منّت» از اصل «مَنّ» به معناى سنگهایى که با آن وزن مىکنند. به همین دلیل هر نعمت سنگین و گرانبهایى را منّت مىگویند.
براى «المنّان» که صیغه مبالغه مىباشد دو معنى بیان شده است؛ یکى بخشنده و انعام کننده و دیگرى منّت و امتنان و لطف و تفضّل است که در این باره خداوند منّان مىفرماید:
لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولًا مّنْ أَنفُسِهِمْ یَتْلُواْ عَلَیْهِمْ ءَایتِهِوَیُزَکّیهِمْ وَیُعَلّمُهُمُ الْکِتبَ وَالْحِکْمَةَ وَإِن کَانُواْ مِن قَبْلُ لَفِى ضَللٍ مُّبِینٍ» «1»
یقیناً خدا بر مؤمنان منّت نهاد که در میان آنان پیامبرى از خودشان برانگیخت که آیات او را بر آنان مىخواند و [از آلودگىهاى فکرى و روحى] پاکشان مىکند، و کتاب و حکمت به آنان مىآموزد، و به راستى که آنان پیش از آن در گمراهى آشکارى بودند.
یَمُنُّونَ عَلَیْکَ أَنْ أَسْلَمُواْ قُل لَّاتَمُنُّواْ عَلَىَّ إِسْلمَکُم بَلِ اللَّهُ یَمُنُّ عَلَیْکُمْ أَنْ هَدَاکُمْ لِلْإِیمنِ إِن کُنتُمْ صدِقِینَ» «2»
از اینکه اسلام آوردهاند بر تو منّت مىگذارند؛ بگو: اگر [در ادعاى مؤمن بودن] راستگویید، بر من از اسلام آوردن خود منّت نگذارید، بلکه خداست که با هدایت شما به ایمان بر شما منّت دارد.
منّت، در زبان قرآن معناى گستردهاى دارد که بیشتر شامل بخشیدن نعمتهاى سنگین است. اگر جنبه عملى داشته باشد، یعنى بزرگى در کارش نعمت گرانقدرى را به دیگرى بدهد که بسیار زیبا و ارزنده است. اما اگر کسى کار کوچک خود را با سخن بزرگ کند و به رخ دیگران بکشد، امرى نازیبا و بىارزش است. البته منّت گذاشتن به مفهوم دوّم در مورد انسان، روش مردم فرومایه و کمخرد بوده و سیرهاى ناپسند است.
مداومت بر اسم منّان، براى ایمنى از خوف و رسیدن به نعمت نافع است و براى دفع تنگدستى و فقر مجرّب است که انسان این ذکر را بخواند:
یا مَنَّانُ ذَا الْإِحْسانِ قَدْعَمَّ الْخَلائِقَ مِنْهُ وَ فَضْلُهُ. «3»
اى بخشنده و صاحب نیکویى و کرم! همانا همه آفریدگان را بخشش و لطف او فرا گیرد.
اما گاهى از میان پاداشهاى الهى که براى اعمال مؤمنان نیکوکار و صالحان شکیبا و پایدار، بدون منّت پرداخت مىشود؛ اجر غیرممنون است. یعنى پاداشهاى خداوند گسسته نمىشود و بدون انقطاع و منّت پیوسته ادامه دارد. به ویژه کسانى که اعمال عبادى و رفتارهاى اخلاقى خود را بدون منّت و چشمداشتى از کریم بنده نواز انجام مىدهند و در برابر فشارهاى روحى و روانى مانند تهمت و توهین، به لطف و تفضّل پروردگار توجّه مىکنند، بسیار صاحب خیر و برکت خواهند شد.
پروردگار کریم در چند آیه احسان و نعمت بدون منّت خود را بیان فرموده، از جمله در سوره قلم خطاب به رسول عزیزش مىفرماید:
مَآ أَنتَ بِنِعْمَةِ رَبّکَ بِمَجْنُونٍ* وَ إِنَّ لَکَ لَأَجْرًا غَیْرَ مَمْنُونٍ» «4»
که به سبب نعمت و رحمت پروردگارت [که نبوّت، دانش و بصیرت است] تو مجنون نیستى؛* و بىتردید براى تو پاداشى دایم و همیشگى است.
در آیه فوق کلمه «ممنون» اگر از ریشه «منّ» به معناى قطع باشد، به معناى پاداش بىانقطاع است و اگر از مادّه «منّت» باشد، یعنى الطاف الهى بدون منّت است و به ظاهر، معناى اول منظوراست؛ زیرا به رخ کشیدن از جانب خداوند عیب نیست، بلکه انگیزهاى براى شکر و اطاعت از او مىشود.
این اوصاف مخصوص خداوند بزرگوار است که منّت خود را با ذلّت و کیفر، تلخ نمىکند و گاهى پاداش اخروى را به مزد دنیایى مىفروشد و دچار خسران مىشود.
از این رو امام سجّاد علیه السلام در فرازى از دعاى طلب حوائج، به درگاه خداوند متعال مىفرماید:
«وَ یَا مَنْ لَا یَبِیعُ نِعَمَهُ بِالْأَثْمَانِ وَ یَا مَنْ لَا یُکَدِّرُ عَطَایَاهُ بِالامْتِنَانِ» «5» اى آنکه نعمتهایت را به بها نمىفروشى. اى خدایى که عطاهایت را به کدورت منّت آلوده نمىکنى.
ودر فراز دیگرى مىفرماید:
«وَ عَلِمْتُ أَنَّ کَثِیرَ مَا أَسْالُکَ یَسِیرٌ فِی وُجْدِکَ، وَ أَنَّ خَطِیرَ مَا أَسْتَوْهِبُکَ حَقِیرٌ فِی وُسْعِکَ، وَ أَنَّ کَرَمَکَ لَا یَضِیقُ عَنْ سُؤَالِ أَحَدٍ، وَ أَنَّ یَدَکَ بِالْعَطَایَا أَعْلَى مِنْ کُلِّ یَدٍ» «6» دانستم که خواسته من از تو هر چند زیاد باشد در کنار دارائیت بسیار ناچیز است و چشمداشت فوق العاده من به بخششت در جنب توانایى تو حقیر است و دایره بزرگواریت از تقاضاهاى هیچ کس تنگ نمىشود و دست عطایت از هر دستى برتر است.
بنابراین که منّت گذارى از سوى بندگان عادتى ناپسند است، نباید زیبایى و شیرینى احسان و لطف را با منّت و اذیّت فاسد نمود.
منّت گذاشتن در روایات
حضرت على علیه السلام مذمّت به رخ کشیدن و منّت گذاشتن مىفرماید:
جَمالُ الْإِحْسانِ تَرْکُ الْإِمْتِنانِ. «7»
زیبایى نیک کردن، منّت ننهادن است.
آفَةُ السَّخَاءِ الْمَنُّ. «8»
آفت سخاوت، منّت گذارى است.
ظُلْمُ الْإِحْسانِ قُبْحُ الْإِمْتِنانِ. «9»
ستم نیکوکارى، زشتى منّت گذاشتن است.
وِزْرُ صَدَقَةِ الْمَنَّانِ یَغْلِبُ أَجْرَهُ. «10»
گناه نیکى منّت گذارنده، بر پاداش او غلبه مىکند.
لَیْسَ مِنَ الْکَرَمِ؛ تَنْکِیدُ الْمِنَنِ بِالْمَنِّ. «11»
از کرم نیست، که نعمتها به منّت گذاشتن، تیره شود.
امام باقر علیه السلام مىفرماید:
إِنَّ اللَّهَ تَبارَکَ وَ تَعالى یَقُولُ: ابْنَ آدَمَ تَطَوَّلْتَ عَلَیْکَ بِثَلاثَةٍ سَتَرْتَ عَلَیْکَ ما لَوْیَعْلَمُ بِهِ أَهْلُکَ ما وَارَوْکَ وَ أَوْسَعْتُ عَلَیْکَ فَاسْتَقْرَضْتُ مِنْکَ فَلَمْ تُقَدَّمْ خَیْراً وَ جَعَلْتُ لَکَ نَظِرَةً عِنْدَ مَوْتِکَ فِى ثُلُثِکَ فَلَمْ تُقَدِّمْ خَیْراً. «12»
خداوند متعال مىفرماید: اى فرزند آدم! با سه نعمت بزرگ بر تو منّت نهادم:
1- زشتىها را بر تو پوشاندم که اگر خانوادهات آنها را مىدانستند پردهپوشى نمىکردند.
2- گشایش و آسایش در زندگى به تو دادم، سپس از تو قرض خواستم ولى تو قدم خیر برنداشتى؛ چیزى را نفرستادم.
3- نزدیک مرگ ثلث مال را در اختیار تو نهادم، باز هم قدمى خیر، برنداشتى.
به هر حال این حقّ خداوند کریم است که با همه زشتى اعمال و کمتوجّهى انسانها در هنگام درخواست از او پاسخ نیک مىدهد، ولى گاهى جواب نمىدهد چون مصلحت نمىداند.
حضرت سجّاد علیه السلام در حق چنین مسئولى مىفرماید:
وَ حَقُّ الْمَسْئُولِ إِنْ أَعْطَى فَاقْبَلْ مِنْهُ بِالشُّکْرِ وَ الْمَعْرِفَةِ بِفَضْلِهِ وَ إِنْ مَنَعَ فَاقْبَلْ عُذْرَهُ. «13»
و حق سؤال شونده این است که: اگر چیزى بخشید با تشکّر و قدرشناسى لطفش، از او بپذیرى و اگر کمکى نکرد، عذر او را بپذیرى.
برخى از بندگان صالح بدون سؤال؛ داراى منیّت نفس و درجات کرامت و احسان مىشوند که بدون منّتى، به دیگران رسیدگى مىکنند و پروردگار سبحان هم بىمنّت، احسان آنان را مىپذیرد.
حقیقت نیاز در کلام ابوذر
روزى مهمانى بر ابوذر وارد شد، او که زندگى ساده اى داشت از مهمان معذرت خواست که من بر اثر گرفتارى نمىتوانم اکنون از تو پذیرایى کنم. من چند شتر در فلان نقطه دارم، قبول زحمت کن بهترین آنها را بیاور تا قربانى کنم. میهمان رفت و شتر لاغرى با خود آورد.
ابوذر به او گفت: به من خیانت کردى، چرا چنین شترى آوردى؟ او در جواب گفت: من فکر کردم روزى به شترهاى دیگر نیازمند خواهى شد.
ابوذر گفت: روز نیاز من زمانى است که از این جهان چشم فرو مىبندم و در قبرم مىگذارند، چه بهتر که براى آن روز ذخیره کنم با اینکه خداوند فرموده است:
لَن تَنَالُواْ الْبِرَّ حَتَّى تُنفِقُواْ مِمَّا تُحِبُّونَ» «14»
هرگز به [حقیقتِ] نیکى [به طور کامل] نمىرسید تا از آنچه دوست دارید انفاق کنید. «2» از این رو رسول خدا صلى الله علیه و آله مىفرماید:
اهل معروف و احسان کنندگان در دنیا، در آخرت نیز اهل احسان باشند.
پرسیدند: این چگونه باشد؟ حضرت فرمود: خداوند از راه لطف منّت نهد و ایشان را ببخشاید و آنها حسنات خود را به مردم عطا کنند و آنان به این سبب به بهشت روند. پس هم در دنیا و هم در آخرت اهل احسان هستند. «15»
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- آل عمران (3): 164.
(2)- حجرات (49): 17.
(3)- بحار الأنوار: 92/ 168، باب 105، حدیث 22؛ مهج الدعوات: 305.
(4)- قلم (68): 2- 3.
(5)- صحیفه سجادیه: دعاى 13.
(6)- صحیفه سجادیه: دعاى 13.
(7)- غرر الحکم: 390، حدیث 8959.
(8)- غرر الحکم: 381، حدیث 8622.
(9)- غرر الحکم: 389، حدیث 8931.
(10)- غرر الحکم: 390، حدیث 8946.
(11)- غرر الحکم: 389، حدیث 8934.
(12)- بحار الأنوار: 67/ 19، باب 43، حدیث 13؛ الخصال: 1/ 136، حدیث 150.
(13)- بحار الأنوار: 71/ 9، باب 1، حدیث 1؛ الخصال: 2/ 570، حدیث 1.
(13)- آل عمران (3): 92.
(14)- مجمع البیان فى تفسیر القرآن: 2/ 343؛ تفسیر الثعلبى: 3/ 111.
(15)- بحار الأنوار: 71/ 412، باب 30، حدیث 25؛ ثواب الأعمال: 182