وَمِنَ النَّاسِ مَن یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللّهِ بقره (2): 207
دستورات اخلاقى خداى متعال به پیامبر اکرم (ص)
پیامبر عزیز اسلام علاوه بر این که از سوى خدا در قرآن مجید توصیه به حسنات اخلاقى شده، در غیر قرآن هم از جانب حق به حسنات اخلاقى سفارش شده است، چنان که در روایتى مىفرماید:
أوصَانِى رَبّى بِتِسعٍ: أوصانِى بِالإخلاصِ فِى السرّ وَالعَلانِیَةِ، وَالعَدلِ فِى الرّضا وَالغَضَبِ، وَالقَصدِ فِى الفَقرِ وَالغِنى، وَأن أعفُوَ عَمّن ظَلَمَنِى، وَأعطِىَ من حَرَمَنى، وَأصِلَ مَن قَطَعَنى، وَأن یکونَ صَمتى فِکراً، وَمَنطِقى ذِکراً، وَنَظَرى عِبراً «1»
. پروردگارم مرا به نه چیز سفارش فرمود: سفارش کرد به اخلاص در نهان و آشکار، و عدالت در حالت رضا و غضب، و میانه روى در هنگام فقر و ثروت، و این که ببخشم آن کس را که بر من ظلم کرد، و عطا کنم به آن که مرا محروم داشت، و صلهى رحم کنم با آن که از من قطع رحم کرد، و این که سکوتم فکر، و سخنم ذکر، و نگاهم دیدهى عبرت باشد.
براى توجه بیشتر به این سفارشات و درک کردن معانى و مفاهیم با ارزش این توصیههاى گرانبها از زبان ائمهى اطهار علیهم السلام به توضیح مختصر هر یک از این وصایا مىپردازیم.
اخلاص
باارزشترین و مفیدترین و نجاتبخشترین عمل مؤمن، عملى است که با هیچ هدفى جز به دست آوردن خشنودى حق انجام نگیرد و مایهى آن جز رضاى خدا چیزى نباشد و مدح و مذمت مردم در انجام یا ترکش اثر نداشته باشد و از هر جهت خالص و بىغل و غش و پاک از همهى شوائب براى خدا انجام گیرد.
مؤمن باید با به کارگیرى معرفت و بصیرتش و با به میدان آوردن اراده و همتش و با مواظبت کامل از رفتار و منشش پیوسته زبان قال و عملش به پیشگاه پروردگارش اعلام کند:
«إِنَّ صَلاتِی وَ نُسُکِی وَ مَحْیایَ وَ مَماتِی لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ» «2».
بىتردید نمازم و همهى عباداتم و حیات و مرگم فقط براى خدا، پروردگار جهانیان است.
عبادت کننده باید این حقیقت را به خود تلقین کند که: کدام چرخ در آسمانها و زمین به ارادهى مردم مىچرخد، کدام فعل و انفعالات در عرصهى هستى به خواست مردم انجام مىگیرد، کدام موجود به ارادهى مردم به وجود مىآید و مىمیرد، کدام کلید از کلیدهاى بهشت و دوزخ به دست مردم است که من عبادت و کار خیرم را براى خوشایند آنان و جلب نظرشان انجام دهم؟!
اخلاص ورزیدن در همهى کارها بویژه عبادت و طاعات از آثار سودمند فراوانى برخوردار است از جمله: رساندن انسان به مقام قرب و سبب پذیرفته شدن اعمال و نجات از دوزخ و راه یافتن به بهشت و به خصوص باز شدن چشمههاى حکمت از قلب و جارى شدنش بر زبان، چنان که حضرت رضا علیه السلام از پدرانش از پیامبر اسلام روایت کرده است:
مَا أخلصَ عبدٌ للَّهِ عَزّ وَجلّ أربَعین صَباحاً إلّاجَرَت یَنابِیعَ الحِکمةِ من قَلبِهِ عَلى لِسانِه «3»
. بندهاى چهل روز نسبت به خدا اخلاص نورزید مگر این که چشمههاى حکمت از قلبش بر زبانش جارى شد.
اسماعیل بن یسار مىگوید: از حضرت صادق علیه السلام شنیدم مىفرمود:
إنّ رَبَّکُم لَرَحیمٌ، یَشکُرُ القلِیلَ؛ إنّ العبدَ لَیُصلِّى الرکعتَیْنِ یُریدُ بِها وجهَ اللَّهِ فَیُدخِلهُ اللَّهُ بِه الجَنّةَ «4»
. همانا پروردگارتان مهربان است، عمل اندک را پاداش مىدهد، عبد دو رکعت نماز به خاطر خشنودى خدا به جا مىآورد، خدا به سبب آن او را وارد بهشت مىکند.
حضرت امام جواد علیه السلام فرمود:
أفضلُ العِبادَةِ الإخلَاص «5»
. برترین عبادت اخلاص است.
و نیز حضرت امام عسکرى علیه السلام فرمود:
لَو جَعلْتُ الدُّنیا کُلَّها لُقْمَةً وَاحِدةً ولَقَمْتُها من یَعبُدُ اللَّهَ خَالِصاً لَرَأَیْتُ أنِى مُقَصِّرٌ فى حقِّهِ «6»
. اگر همهى دنیا را یک لقمه کنم و آن را در دهان کسى که خدا را خالصانه عبادت مىکند بگذارم فکر مىکنم در حق او کوتاهى کردهام!!»
حضرت صدیقهى کبرى فاطمهى زهرا علیها السلام مىفرماید:
مَن أصعَد إلى اللَّهِ خالِصَ عِبادَتِه، أهبَط اللَّهُ عزّ وجلّ إلیه أفضلَ مَصلَحَتِهِ «7»
کسى که عبادت خالصش را به سوى خدا بالا فرستد، خداى (عز و جل) برترین مایهى شایستگى و صلاحیت او را به سوى او فرود آورد.
سفارش پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم به معاذ
پیامبر در ضمن روایتى بسیار مفصل، به معاذ بن جبل براى خالص شدنش سفارشاتى دارند که دانستنش بر همهى مؤمنان واجب است. در بخشى از آن روایت به معاذ مىفرماید:
زبانت را از بدگویى به برادران دینىات و قاریان قرآن قطع کن، گناهانت را بر عهدهى خود گیر، بر عهدهى برادران دینىات بار مکن، با زشت گویى از دیگران خود را از عیوب پاک مدار، با پایین بردن برادرانت خود را بالا مبر، با کارهایت ریا مکن، با امور دنیایى و مادى آخرت نمایى نداشته باش، در نشست و برخاستت فحش مده که به خاطر اخلاق بدت از تو بپرهیزند، در حالى که کسى نزدت قرار دارد درِ گوشى با کسى حرف نزن، بر مردم تکبّر نورز که همهى خوبىهاى دنیا از تو قطع مىشود، وحدت مردم را به پراکندگى نینداز که سگان دوزخ پاره پارهات خواهند کرد....
معاذ مىگوید به پیامبر خدا گفتم: چه کسى طاقت این خصلتها را دارد؟
فرمود: معاذ بر کسى که خدا بر او آسان گیرد آسان است «8».
در هر صورت اخلاص در نیت و عمل چه در پنهان و چه در آشکار از توصیههاى بسیار مهم حضرت حق به رسول باکرامت اسلام و به همهى امت است.
معناى اخلاص
هنگامى که انسان در زندگىاش نسبت به همهى امور، خدا را مورد نظر قرار دهد و هر کار پسندیدهاى را بدون توجه به مردم و تنها براى طلب خشنودى خدا انجام دهد، خورشید اخلاص از افق قلبش طلوع مىکند و این اخلاص به هر کارى که انجام مىدهد، ارزشى فوق العاده مىبخشد و آن را به نقطهى قبولى حق مىرساند و سبب ورود انسان به حیات طیّبه در دنیا و ورود به بهشت و رضوان الهى در آخرت مىگردد.
براى این که بدانیم آیا اخلاص در دل ما ظهور کرده است یا نه، باید تعریف و ستایش و مذمت و سرزنش مردم را نسبت به کار مثبت خود ملاک و معیار قرار دهیم، اگر از تعریف و ستایش مردم خوشحال شویم و از مذمت سرزنش آنان رنجیده خاطر گردیم هنوز به مقام اخلاص دست نیافتهایم، و اگر ستایش و سرزنش مردم براى ما تفاوتى نداشته باشد و هر ستایش و سرزنشى نسبت به حال ما یکسان باشد به توفیق حق به نقطهى اخلاص رسیدهایم.
امام صادق علیه السلام در این زمینه روایت بسیار جالب و کلامى حکیمانه به این مضمون دارند:
لَا یصیرُ العَبدُ عَبداً خالِصاً للَّهِ عَزّ وَجلّ حتّى یَصیرَ المَدحُ وَالذمُّ عِندَه سَواءٌ؛ لِأَنّ المَمدوحَ عِند اللَّهِ (عَزّ وَجلّ) لَایصیرُ مَذموماً بِذمِّهِم وَکَذلِکَ المذمومُ، فَلَا تَفرَحْ بِمدحِ أحدٍ؛ فَإنّه لَایزیدُ فِى منزِلَتِک عِندَ اللَّهِ (عَزّ وَجلّ) وَلَا یُغنیکَ عَن المَحکومِ لَک وَالمَقدورِ عَلَیک «9»
. هیچ بندهاى به مقام اخلاص، نسبت به بندگى خداى (عزّ و جلّ) نایل نمىشود مگر این که مدح و ستایش و مذمّت و سرزنش نزد او یکسان گردد، زیرا انسانى که نزد خدا مورد ستایش است با مذمت مردم مذموم نمىشود و کسى که نزد خدا مذموم است با مدح مردم ممدوح نمىگردد، هرگز به مدح مردم شادمان مشو، زیرا مقام و منزلتت را نزد خدا نمىافزاید و آن حکم و مقدرى را که دربارهى تو لازم شده از تو برطرف نمىکند.
مخلصین آن چهرههاى برجستهاى هستند که با معرفت کامل راه زندگى را طى مىکند و با مقید کردن هوا و شهوت به قیود الهى و ملکوتى عمر خود را با عمل کردن به دستورات و فرمانهاى حق مىگذرانند و دیگران را هم با نفس پاک و دم الهى خود به حقایق دعوت مىکنند.
از پیام سلیمان به ملکهى سبا استفاده مىشود که آن حضرت بر اساس اخلاص و مقام نبوت خود، به ملکهى سبا اعلام مىکند که هم اکنون برخیز و بیا، من پیامبرم و کارى جز عمل به فرمانهاى حق و سر نهادن به پیشگاه ربّ و دعوت به سوى خدا ندارم، من عامل مقیّد کردن هوا و شهوت به قیود الهیهام نه شهوت پرست. اگر شهوتى دارم بر آن چیرهام نه این که اسیر شهوت زیبارویان باشم، ریشهى وجودىام مانند ابراهیم خلیل و دیگر پیامبران بت شکنى است.
اگر روزى گذر ما به بتکده افتد، نه تنها به بت سجده نمىکنیم بلکه بت در آن معبد پیش پاى ما به سجده مىافتد.
آرى، چنین است آن چهرهى برجستهى اخلاص و عمل، محمد صلى الله علیه و آله و سلم و آن بردهى هوا و شهوت، ابوجهل، هر دو گام به بتخانه گذاشتند ولى تفاوت زیادى است میان آن دو گام!
پیامبر اسلام قدم در بتخانه گذاشت و بتها همگى در برابرش روى زمین افتادند، در حالى که ابوجهل از اعماق جانش براى سجدهى بر بتها سر به زمین سایید.
این جهان که نام دیگرش شهوتسراست بتخانهاى است که آشیانهى هر دو گروه متضاد پیامبران و کفّار است، با این تفاوت که شهوت، بردهى پاکان اولاد آدم است، چنان که آتش طلا را نمىسوزاند تا تبدیل به خاکسترش کند هم چنان شهوت نمىتواند پاکان اولاد آدم را بسوزاند و تباهشان سازد «10».
اخلاص بىنظیر امام مخلصان
دشمنان خدا و پیامبر و مخالفان حق و حقیقت هنگامى که از متوقف کردن دعوت رسول اسلام مأیوس شدند، تصمیم گرفتند از چهل قبیلهى پرقدرت عرب چهل نفر را براى کشتن پیامبر استخدام کنند تا در تاریکى شب دزدانه به خانهى حضرت هجوم برند و او را از میان بردارند تا قریش براى خونخواهى از آن حضرت نتواند در برابر چهل قبیله مقاومت کند و در نتیجه آن خون پاک و پرقیمت پایمال گردد.
پیامبر اسلام از جانب حضرت حق مأمور به هجرت شد. داستان هجرت و اجتماع کافران را براى کشتنش با على علیه السلام که در آن زمان بیش از بیست سال از عمر مبارکش نگذشته بود در میان گذاشت و از او دعوت کرد که براى حفظ حالت طبیعى خانه در بسترش بخوابد تا او بتواند از مکه به مدینه برود و دعوتش را براى نجات مردم از کفر و شرک و گناه و فساد ادامه دهد.
على علیه السلام جانش را نثار خدا کرد و وجودش را به طاعت خدا فروخت و براى بذل کردن خون مبارکش براى رهایى پیامبر از شرّ دشمنان اعلام آمادگى کرد.
او با این نیت در بستر پیامبر آرمید. دشمنان خانه را محاصره کردند و منتظر فرصت ماندند تا ناجوانمردانه به آن بستر هجوم کنند و نیت شوم خود را عملى سازند.
اگر چنین داد و ستدى اتفاق نمىافتاد، تبلیغ دین ناتمام مىماند و جان پیامبر در معرض خطر قرار مىگرفت و براى همیشه چراغ دین خاموش مىشد و حسودان نابکار و دشمنان غدّار به اهداف شوم خود دست مىیافتند!
دشمنان، اوّل طلوع سپیده به خانه هجوم بردند. وقتى على را دیدند که در برابر آنان مقاومت کرد پراکنده شدند و از کشتن او منصرف شدند؛ تدبیرشان نابود شد و خانهى خیالات باطلشان فرو ریخت و به یأس و ناامیدى دچار گشتند و آرزوهایشان بر باد رفت. پیامبر به سلامت به مدینه رفت و امور دین نظام گرفت و چراغ اسلام ابدى شد و بناى ایمان به استوارى رسید و شیطان به بند شکست افتاد و کافران و مشرکان خوار شدند و این فضیلت و کرامت- که احدى را در عالم هستى در آن شرکت نیست- براى امیرالمؤمنین حضرت على علیه السلام ثبت شد و این آیهى شریفه براى نشان دادن اخلاص آن امام مخلصان نازل گشت «11»:
«وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ» «12».
کس دیگر از مردم براى جشن خشنودى خدا جان خویش را فدا کند. خدا بر این بندگان مهربان است.
در این بیع وشرا وخرید وفروش وداد وستد، فروشنده امیرالمؤمنین علیه السلام، خریدار خدا، جنس جان، و قیمت نه بهشت بلکه رضا و خشنودى خدا بود و شاید معناى «وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ» این باشد که من با آفریدن على و این کارى که او در آن شب انجام داد زمینهى استوارى دین و رساندن رحمتم را براى شما فراهم آوردم! و از طریق وجود على راه نجات از مهالک و جادهى رسیدن به سعادت ابد را براى شما آماده ساختم.
اخلاص بنا کنندهى مسجد گوهرشاد
این مسجد در زمان شاهرخ میرزا به وسیلهى زنى باکرامت کنار حرم حضرت امام رضا علیه السلام ساخته شد. شبانه روز چند هزار نفر در آن نماز واجب و مستحب مىخوانند و صدها نفر از مواعظ و سخنرانىهایى که عالمان ربّانى ایراد مىکنند استفاده مىنمایند، و دهها نفر کنار کرسى فقه و اصول و تفسیر علماى بزرگ بهرهها مىبرند و میلیونها نفر به هنگام ازدحام زائران رو به حرم حضرت رضا در آن مکان شریف زیارت مىخوانند و این همه حکایت از اخلاص سازندهى آن دارد؛ زیرا اگر اخلاص او نبود این همه سود معنوى از آن چشمهى زلال ملکوتى جارى نمىشد.
جوشش اخلاص از پاکدلى گمنام
عالمى بزرگوار و صاحب نفسى بردبار برایم حکایت کرد: اهل خیرى، کریم بزرگوارى مسجدى را در محلّى مورد نیاز بنا کرد و آن را براى اقامهى نماز و مجالس مذهبى آماده نمود، ولى از این که آن را بر اساس علاقهاش به جاى گلیم و موکت مفروش به فرشهاى قابل توجه کند به خاطر کمبود مال بازماند.
خادم مسجد گفت: شبى به منزل یکى از اقوامم که فاصلهاى بسیار دور با مسجد داشت مهمان بودم، به خاطر گذشتن وقت نتوانستم به مسجد بازگردم، نزدیک اذان صبح جهت آماده کردن مسجد براى نماز جماعت به مسجد بازگشتم، دیدم به جاى قفل درب زنجیرى به آن بسته شده، به نظرم آمد دزدى به مسجد زده و آنچه را توانسته برده، وقتى وارد مسجد شدم و چراغها را روشن کردم دیدم تمام محوطّهى نمازخانه با فرشهاى دست بافت شهر مشهد مفروش شده و چندین جعبه و کارتن که محتوى انواع ظروف جهت پذیرایى از چند صد نفر است در گوشهى مسجد قرار دارد و نامهاى به این مضمون روى یکى از جعبهها نهاده شده: اى خادم! چند شب بود مسجد را زیر نظر داشتم تا شب گذشته دیدم مسجد را رها کردى و رفتى، با استمداد از حق تمام شبستان را فرش کردم و این ظروف را براى مصرف در مجالس مذهبى محرم و صفر و افطار ماه رمضان آوردم؛ اگر بخواهى مرا بشناسى که کیستم و از کجایم، قیامت از محضر حق بپرس، اگر صلاح بود مرا معرفى مىکند، اگر صلاح نبود معرفى نمىنماید و من این کار را در دنیا فقط براى رضاى محبوب انجام دادم و بس!!
اخلاص، مرتفعترین قلهى معنویت
قرآن مجید مردم را از نظر عقاید و اعمال به چهار دسته تقسیم کرده است: مؤمن، مشرک، کافر، منافق.
مؤمن انسانى است که باورهایش بر اساس حق و اعمالش پاک و همراه با نیت صادقانه و براى همیشه اهل نجات و سعادت است.
مشرک انسانى آلوده باطن است که باورهایش شرک آلود و اعمالش ناخالص است، و اگر توبه نکند براى همیشه دچار شقاوت و عذاب الیم است.
کافر موجودى است که باورهایش بر اساس گمان باطل و خیال فاسد و اعمالش شیطانى و براى همیشه اگر به خدا رجوع نکند بدبخت و خوار و اهل آتش است.
و منافق آلوده قلبى است که از نظر قرآن از مشرک و کافر بدتر و عذابش دردناکتر و منزلتش از همهى موجودات پستتر است. ولى قرآن مجید مىگوید اگر منافق توبهى واقعى کند و مفاسد گذشتهاش را اصلاح نماید و به خدا تمسّک جوید و عبادتش را براى خدا خالصانه انجام دهد از گروه مؤمنان محسوب خواهد شد و به اجر عظیم خواهد رسید.
«إِنَّ الْمُنافِقِینَ فِی الدَّرْکِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ وَ لَنْ تَجِدَ لَهُمْ نَصِیراً* إِلَّا الَّذِینَ تابُوا وَ أَصْلَحُوا وَ اعْتَصَمُوا بِاللَّهِ وَ أَخْلَصُوا دِینَهُمْ لِلَّهِ فَأُولئِکَ مَعَ الْمُؤْمِنِینَ وَ سَوْفَ یُؤْتِ اللَّهُ الْمُؤْمِنِینَ أَجْراً عَظِیماً» «13».
بىتردید منافقین در گودترین و پستترین جایى از آتش دوزخند، و براى آنان یاورى نخواهى یافت، مگر کسانى که توبه کنند، و ظاهر و باطن خود را اصلاح نمایند و به خدا تمسّک ورزند، و عبادتشان را براى خدا خالص نمایند، اینان در نتیجه با مؤمنان خواهند بود، و خدا به زودى مؤمنان را پاداش بزرگ خواهد داد.
با خالصان باش
خداى متعال از این که ثروتمندان و صاحبان مال و جاه و زر و زیور نمىپسندند پیامبر بزرگ اسلام با فقیران مؤمن و تهیدستان پاک دل و خالصان مطیع حق نشست و برخاست داشته باشد و آنان را در محضر مبارکش بپذیرد، اظهار نفرت کرد و خواستهى بىجاى آنان را مردود شمرد، و در آیهاى بسیار بسیار مهم وظیفهى پیامبر عزیز اسلام را در رابطه با آن چهرههاى نورانى و آن آلوده دلان بیان داشت:
«وَ اصْبِرْ نَفْسَکَ مَعَ الَّذِینَ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ الْعَشِیِّ یُرِیدُونَ وَجْهَهُ وَ لا تَعْدُ عَیْناکَ عَنْهُمْ تُرِیدُ زِینَةَ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ لا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِکْرِنا وَ اتَّبَعَ هَواهُ وَ کانَ أَمْرُهُ فُرُطاً» «14».
با آنان باش که پیوسته پروردگارشان را در شب و روز عبادت مىکنند و تنها خشنودى و رضاى او را مىخواهند و دیده از آنان برمگیر و روى از آنان برمتاب و از کسى که دلش را از قرآنم و یادم بىخبر کردهام و هواى نفسش را پیروى مىکند و سراسر زندگىاش زیادهروى است پیروى مکن.
خدا و شیطان
پیامبر بزرگ اسلام در روایتى بسیار باارزش آنچه خوبى از انسان صادر مىشود و شرایط لازم در آن جمع است خالص و پاک براى خدا مىداند و آنچه زشتى از آدمى سر مىزند گرچه صورتى حق به جانب داشته باشد از شیطان به حساب مىآورد؛ او مىفرماید:
یَا أیُّها النّاسُ إنَّما هُو اللَّهُ وَالشَّیطانُ وَالحقُّ وَالبَاطِلُ وَالهُدَى وَالضَّلالَةُ وَالرُّشْدُ وَالغَىُّ وَالعاجِلَةُ وَالآجِلَةُ وَالحَسناتُ وَالسَّیِّئاتُ، فَما کَانَ مِن حَسَناتٍ فَللَّهِ وَما کَانَ مِن سَیِّئاتٍ فَلِلشَّیطانِ لَعَنهُ اللَّهُ «15»
. اى مردم خدا و شیطان و حق و باطل و هدایت و گمراهى و رشد و بیراهه، دنیا و آخرت، خوبىها و بدىها، پس آنچه از خوبىهاست براى خداست و آنچه از بدىهاست براى شیطان است که لعنت خدا بر او باد.
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- تحف العقول: 36؛ بحار الانوار: 74/ 140، باب 7، حدیث 8.
(2)- انعام (6): 162.
(3)- عیون اخبار الرضا: 2/ 69، باب 31، حدیث 321؛ بحار الانوار: 67/ 242، باب 54، حدیث 10.
(4)- بحار الانوار: 67/ 244، باب 54، حدیث 16.
(5)- عدة الداعى: 233؛ بحار الانوار: 67/ 245، باب 54، حدیث 19.
(6)- مجموعهى ورام: 2/ 109؛ بحار الانوار: 67/ 245، باب 54، حدیث 19.
(7)- عدة الداعى: 233؛ بحار الانوار: 67/ 249، باب 54، حدیث 25.
(8)- فلاح السائل: 124؛ بحار الانوار: 67/ 248، باب 54، حدیث 20.
(9)- سفینة البحار: 8/ 34، باب المیم بعد الدال، النهى عن المدح.
(10)- شرح مثنوى معنوى: 10/ 26.
(11)- جریان لیلة المبیت و نزول این آیه شریفه در شأن حضرت امیرالمؤمنین على بن أبى طالب علیه السلام در مصادر شیعه و سنى به نحو اجمال یا تفصیل ذکر شده است: تفسیر کبیر (فخر رازى): 6/ 223؛ مجمع البیان: 2/ 390؛ تفسیر عیاشى: 1/ 101، حدیث 292؛ تفسیر برهان: 2/ 150؛ تفسیر فرات: 65، حدیث 32؛ تفسیر قمى: 1/ 70؛ تفسیر المیزان: 2/ 148؛ امالى طوسى: 446، حدیث 996؛ روضة الواعظین: 1/ 104؛ ارشاد مفید: 1/ 51.
(12)- بقره (2): 207.
(13)- نساء (4): 145- 146.
(14)- کهف (18): 28.
(15)- کافى: 2/ 15، باب اخلاص، حدیث 2.