پیامبر اسلام مىفرماید: دیگر حقیقتى را که حضرت حق به من سفارش فرمود رعایت کنم این است که به هنگام خشنودى و خشم، عدالت را در مورد همگان رعایت کنم و از افراط و تفریط در برخورد با مردم بپرهیزم.
گاهى ممکن است انسان در هنگام خشنودى و رضایت، و زمان خشم و غضب دچار افراط یا تفریط در عمل و اخلاق و بویژه در تعریف و ستایش یا مذمت و سرزنش یا داورى و قضاوت شود. سفارش حضرت حق این است که چه هنگام خشنودى و چه زمان خشم و غضب از افراط و تفریط بپرهیزید و عدالت را در امورى که کنار این دو حالت باید لحاظ نمایید، مراعات کنید.
مردم در پارهاى از امور به فرامین حق بویژه در مسألهى داورى و قضاوت و شهادت و گواهى به سود و زیان طرفین نزاع، به سبب خشنودى از کسى که با او نسبت دارد و خشم بر طرف دیگر، دچار افراط و تفریط مىشوند و از این ناحیه حقّى را از صاحب حقّى پایمال و حرامى را در اختیار طرف دیگر قرار مىدهند و زمینهى خشم خدا را براى خود فراهم مىآورند.
قرآن مجید مردم را دعوت مىکند که در همهى شرایط و در همهى حالات چه در داورى میان مردم، چه در مرحلهى گواهى و شهادت و چه در هنگام حکومت و چه در وقت سخن گفتن و چه در برخورد با همسر و فرزند، عدالت را رعایت کنند و از افراط و تفریط بپرهیزند:
«إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ وَ إِیتاءِ ذِی الْقُرْبى وَ یَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ وَ الْبَغْیِ یَعِظُکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ» «2».
خدا به عدالت و نیکى نمودن و بذل و بخشش به خویشاوندان فرمان مىدهد و از زشتىها و منکرات و تجاوز نهى مىکند و شما را همواره موعظه مىکند تا متذکّر حقایق شوید.
«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامِینَ لِلَّهِ شُهَداءَ بِالْقِسْطِ وَ لا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلى أَلَّا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوى...» «3».
اى مؤمنان قیام کننده به تکالیف و وظایف براى خدا باشید و نسبت به ملتهاى دیگر گواه عدالت و انصاف، و نباید دشمنى گروهى شما را بر آن بدارد که عدالت نورزید، عدالت به خرج دهید که عدالتورزى به تقوا نزدیکتر است.
ثمرهى عدالت
روایات اهل بیت علیهم السلام در بیان ارزش عدالت و سفارش به عدالت و پاداش عدالت و سود دنیایى و آخرتى عدالت مطلبى را فروگذار نکرده است.
امام هشتم علیه السلام از پدرانش از رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم روایت مىکند:
مَن عَامَلَ النّاسَ فَلَم یَظْلِمْهُم وَحَدَّثَهُمْ فَلَمْ یَکْذِبْهُمْ وَوَعَدَهُمْ فَلَمْ یَخْلِفْهُمْ، فَهُوَ مِمَّن کَمُلَتْ مُروَّتُهُ وَظَهَرتْ عِدالَتُه وَوَجَبَتْ اخوَّتُهُ وحَرَّمَتْ غَیبَتُهُ «4»
. کسى که با مردم داد و ستد کند و به آنان ستم نکند و در سخن گفتن با آنان دروغ نگوید و در وعده دادن به آنان تخلّف نورزد از کسانى است که جوانمردىاش کامل شده و عدالتش آشکار گشته و برادرىاش واجب و غیبتش حرام است.
امیرالمؤمنین علیه السلام دربارهى عدالت و انسان عادل و عدالتورزى مىفرماید:
العَدْلُ قِوامُ الرَّعِیَّةِ وجَمالُ الوُلاةِ «5»
. عدالت پشتیبان و نگاهبان رعیت و زینت حاکمان است.
العدلُ إنّک إذا ظُلِمتَ انصَفْتَ وَالفَضل إنّک إذا قَدرتَ عَفَوْتَ «6»
. عدالت این است که هرگاه مورد ستم قرار گرفتى نسبت به ستمکار انصاف ورزى و احسان و نیکى این است که هرگاه قدرت یافتى گذشت کنى.
اسْتَعِنْ عَلَى العَدلِ بِحُسْنِ النِیّةِ فِى الرَّعیَّةِ وَقِلَّةِ الطَّمَعِ وَکَثْرَةِ الوَرَعِ «7»
. در میان رعیت به نیت نیک و کمى طمع و فراوانى تقوا و پارسایى، بر عدالتورزى کمک بخواه.
إنّ العدلَ مِیزانُ اللَّهِ سُبحانَه الَّذِى وَضَعَه فِى الخَلقِ وَنَصَبَه لِإقامَةِ الحقّ، فَلا تُخالِفْه فِى مِیزانِه وَلَا تُعارِضْه فِى سُلطانِه «8»
عدالت ترازوى خداست که آن را در خیمهى حیات بندگانش نهاده و براى بپا داشتن حق نصب نموده، پس با او در ترازویش مخالفت نکن و رو در روى قدرتش نایست.
شَیْئَانِ لَایُوزَنُ ثَوابُهُمَا: العَفوُ وَالعَدلُ «9»
. دو چیز است که پاداش آنها وزن شدنى نیست: گذشت و عدالت.
مَن طابَقَ سِرَّه عَلانِیَّتَه وَوافَقَ فِعلَه مَقالَتَه، فَهُو الَّذِى أدّى الأمانَةَ وَتَحقَّقَت عدالَتُه «10»
. کسى که نهانش با آشکارش یکى باشد و کردارش با گفتارش موافق باشد، امانت را ادا کرده و عدالتش محقق گشته.
وسُئِل عن صِفةِ العَدل مِن الرَّجُل فَقال علیه السلام: إذَا غضّ طَرفُه عَنِ المَحارمِ وَلِسانُه عَنِ المَآثِم وَکَفّه عَنِ المَظالِم «11»
. هنگامى که- از حضرت صادق علیه السلام- در رابطه با نشانههاى عادل پرسش شد پاسخ دادند: عادل کسى است که دیده از حرام فرو پوشد و زبان از گناهان مربوط به زبان حفظ کند و دست از ستم ورزى باز دارد».
میانه روى به هنگام توانگرى و تهیدستى
نعمتهایى که از جانب خداى مهربان به انسان عنایت شده، باید در امورى هزینه شود که مورد رضاى خداست. انسان مالک حقیقى نعمتها نیست بلکه نعمتها امانتهاى الهى هستند که جهت ادارهى امور زندگى در اختیار انسان قرار گرفته و انسان این آزادى را ندارد که هرکجا و هرگونه که خواست نعمت را هزینه کند.
قرآن و روایات براى خرج کردن نعمت مواردى را مقرر کردهاند که انسان موظف است، هزینه کردن نعمت را در آن موارد رعایت کند تا سلامت خانواده و جامعه حفظ شود و نیز شایستهى پاداش حق در دنیا و آخرت گردد.
هزینه کردن نعمتها در غیر موارد مقرّر شده، ضایع کردن نعمت و تلف نمودن آن و ولخرجى و بیهوده کارى و گناه و معصیت، و به تعبیر قرآن مجید اسراف و تبذیر است؛ و هزینه کردن آن در موارد مقرّر شده میانهروى و دورى جستن از افراط و تفریط و پاک ماندن از اسراف و تبذیر است.
در رابطه با زشتى اسراف که ولخرجى و زیادهروى در هزینه کردن است و تبذیر که بر باد دادن نعمت و تلف نمودن آن است، همین بس که خداى بزرگ در قرآن مجید اعلام کرده که مسرفان را دوست ندارد و تبذیر کنندگان برادران شیطانهایند:
«وَ لا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُسْرِفِینَ» «12».
از اسراف بپرهیزید زیرا خدا اسراف کنندگان را دوست ندارد.
«إِنَّ الْمُبَذِّرِینَ کانُوا إِخْوانَ الشَّیاطِینِ وَ کانَ الشَّیْطانُ لِرَبِّهِ کَفُوراً» «13».
بىتردید برباد دهندگان مال و تلف کنندگانش برادران شیطانهایند و شیطان نسبت به پروردگارش بسیار ناسپاس است.
از امیرالمؤمنین علیه السلام روایت شده است:
لِلمُسْرِفِ ثَلاثُ عَلامَاتٍ: یَأکُلُ مَا لَیْسَ لَهُ وَیَلْبِسُ مَا لَیْسَ لَهُ وَیَشْتَرِى مَا لَیْسَ لَهُ «14»
براى اسرافکار سه نشانه است: آنچه را شأن او نیست مىخورد و آنچه را در خور او نیست مىپوشد و آنچه را سزاوار او نیست مىخرد.
امام صادق علیه السلام در روایتى مفصل مىفرماید: ثروت و مال و مالکیتش ویژهى خداست که آن را نزد انسان به امانت گذاشته و به او اجازه داده تا بر اساس میانهروى بخورد و بیاشامد و بپوشد و ازدواج کند و بر مرکب سوار شود و پس از این امور به تهیدستان مؤمن سود رساند و به وسیلهى آن پریشانى و پراکندگى زندگى آنان را سر و سامان دهد؛ پس کسى که مال را این گونه هزینه کند حلال خورده و حلال آشامیده و حلال سوار شده و حلال ازدواج کرده است و اگر جز این عمل کند، آن مال بر او حرام است. سپس فرمود: اسراف نکنید؛ زیرا خدا اسراف کاران را دوست ندارد. آیا به نظرت رسیده که خدا انسان را نسبت به مالى که در اختیارش قرار داده امین شمرده که مرکبى را به ده هزار درهم مىخرد در صورتى که مرکبى بیست درهمى براى او کافى است، و خدمتکارى را که به هزار دینار خریده در حالى که خدمتکارى به قیمت بیست دینار براى او بس است.
حضرت فرمود: اسراف کارى نکنید که خدا مسرفان را دوست ندارد «15».
امیرالمؤمنین علیه السلام در کلمات قصارش مىفرماید:
الإسرافُ مَذمومٌ فِى کُلِّ شَىءٍ إلّافِى أفعالِ البِرِّ «16»
اسراف و زیادهروى در هر چیزى نکوهیده است مگر در کارهاى خیر.
ألا وَإنَّ إعطاءَ هَذَا المالِ فِى غَیرِ حَقِّهِ تَبذیرٌ وَإسرافٌ «17»
بدانید که پرداخت این مال خداداده در غیر محلّش تلف کردن و اسراف است.
عَلَیکَ بِتَرْکِ التَبذیرِ وَالإسرافِ وَالتَّخَلُّقِ بِالعَدلِ وَالإنصافِ «18»
بر تو باد به رها کردن اتلاف مال و زیادهروى در هزینه کردن آن و بر تو باد به آراسته شدن به عدالت و انصاف.
الإسرافُ یَفْنى الکَثِیر «19»
زیادهروى، مال فراوان را بر باد مىدهد.
امام باقر علیه السلام فرمود:
المُسرفونَ هُم الَّذینَ یَسْتَحِلّونَ المَحارِمَ وَیَسفِکونَ الدِّماء «20»
اسراف کاران کسانى هستند که حرامهاى الهى را حلال مىشمارند و به ناحق خون ریزى مىکنند.
امام صادق علیه السلام فرمود:
إنّ القصدَ أمرٌ یُحِبُّهُ اللَّهُ (عزّ وجلّ)، وَإنّ السَّرَفَ یُبغِضُهُ حَتّى طَرْحَکَ النَّوَاةَ فَإنّها تُصلِحُ لِشىءٍ، وَحَتّى صَبَّکَ فَضْلَ شَرَابِک «21»
میانهروى کارى است که خدا آن را دوست دارد، و زیادهروى را دشمن دارد تا آنجا که هسته را دور اندازى در صورتى که براى چیزى مفید باشد، و تا آنجا که اضافهى نوشیدنىات را روى زمین بریزى (در حالى که تشنهاى را سیراب نماید!)
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- کافى: 2/ 15، باب اخلاص، حدیث 2.
(2)- نحل (16): 90.
(3)- مائده (5): 8.
(4)- عیون اخبار الرضا: 2/ 30، باب 31، حدیث 34؛ بحار الانوار: 1/ 1، باب 39، حدیث 1.
(5)- غرر الحکم: 340، حدیث 7757؛ هدایة العلم: 380.
(6)- غرر الحکم: 446، مدح العدل، حدیث 10207؛ هدایة العلم: 380.
(7)- غرر الحکم: 341، الفصل الثالث، حدیث 7795؛ هدایة العلم: 380.
(8)- غرر الحکم: 99، الفصل الاول، حدیث 1696؛ هدایة العلم: 380.
(9)- غرر الحکم: 446، مدح العدل، حدیث 10214؛ هدایة العلم: 382.
(10)- غرر الحکم: 211، لا تقل ما لا تعرف، حدیث 4069؛ هدایة العلم: 382.
(11)- تحف العقول: 365؛ مستدرک الوسائل: 11/ 317، باب 37، حدیث 13141.
(12)- انعام (6): 141.
(13)- اسراء (17): 27.
(14)- خصال: 1/ 97، حدیث 45؛ بحار الانوار: 72/ 303، باب 78، حدیث 1.
(15)- بحار الانوار: 72/ 305، باب 78، حدیث 6.
(16)- غرر الحکم: 359، الفصل الاول، ذم الاسراف، حدیث 8120؛ هدایة العلم: 278.
(17)- غرر الحکم: 359، الفصل الاول، ذم الاسراف، حدیث 8121؛ هدایة العلم: 278- 279.
(18)- غرر الحکم: 359، الفصل الثانى، ذم التبذیر، حدیث 8138؛ هدایة العلم: 278- 279.
(19)- غرر الحکم: 359، الفصل الأول، ذم الاسراف، حدیث 8119؛ هدایة العلم: 278- 279.
(20)- نور الثقلین: 1/ 621.
(21)- بحار الانوار: 68/ 346، باب 86، حدیث 10؛ میزان الحکمه: 5/ 2462، الاسراف، حدیث 8494