امام محمد باقر (ع) از فرصت پیش آمده (ضعف حکومت بنیامیه) بیشترین بهره را برد و "جهاد علمی" خویش را آغاز کرد. جهاد علمی حضرت، درسه بخش قابل بیان است:
الف) تشویق به فراگیری علوم
پایه و اساس هر فعالیتی، اندیشهسازی و سالمسازی فکر است. برای رواج علم در هر جامعهای، در گام اول باید درباره اهمیّت فراگیری دانش، ارزش و عظمت علما، شیوه فراگیری علم، برکات و آفات آن و... اندیشهسازی شود.
امام باقر (ع) به خوبی این گام اول را برداشت و سخنان گهربار و نورانی در این زمینه بیان نمود. درباره تشویق به فراگیری علم، فرمود:
"الکمال کلّ الکمال: التفقّه فی الدین، و الصبر علی النائبه ی و تقدیر المعیشه ی؛ کمال و تمام کمال، عبارت است از: فهمیدن دین، بردباری بر سختیها، و اندازهگیری معیشت".(1)
درباره روش فراگیری علوم، از پیامبراکرم(ص) نقل کرده که فرمود:
"العلم خزائن و مفاتیحه السؤال، فاسئلوا یرحمکم الله فإنّه یؤجر فیه اربعه ی؛ السائل، و المعلّم، و المسمع و المجیب لهم؛ علم گنجینههایی است و کلید آن پرسش است. پس سؤال کنید، خدا شما را رحمت کند؛ زیرا پرسش، باعث میشود چهار گروه پاداش ببرند: پرسش گر، معلّم، شنونده و کسی که جواب میدهد".(2)
نیز آن حضرت درباره جایگاه با ارزش علما و دانشمندان فرمود:
"عالم ینتفع بعلمه افضل من ألف عابد؛ عالمی که از علمش بهره برد، برتر از هزار عابد است".(3)
"والله لموت عالم احبّ الی ابلیس من موت سبعین عابداً؛ به خدا سوگند! مرگ یک عالم در نزد شیطان، محبوبتر از مرگ هفتاد عابد است".(4)
درباره شرایط فراگیری علم و اخلاص و دنیاگریزی عالم فرمود:
"انّ الفقیه حقَّ الفقیه الزاهد فی الدنیا، الراغب فی الآخره ی، المتمسک بسنه ی النبی؛ فقیه حقیقی، فقیهی است که زاهد (و گریزان از) دنیا، مشتاق آخرت و پیرو سنت پیامبر(ص) باشد".(5)
"مَن طلب العلم لیُباهی به العلماءَ، أًو یُماری السفهاءَ، أو یصرف به وجوه الناس إلیه، فَلیتبوء مقعده من النّار، انّ الرّئاسه ی لا تُصلَح اِلاّ لأهلها؛ (6) کسی که علم را برای مباهات نزد علما، یا مجادله نزد سفها و یا جلب توجه مردم به سوی خود فراگیرد، باید آتش دوزخ را جایگاه خود قرار دهد. به راستی ریاست جز برای اهلش صلاحیت ندارد".
آن حضرت همچنین درباره شبهات فرمود:
"الوقوف عند الشبهه ی خیر من الإقتحام فی الهلکه ی، وتَرکُکَ حدیثاً لم تروِه خیرٌ من روایتک حدیثاً لم تحصه؛ توقف در شبهه، بهتر از فرورفتن در هلاکت است و رها کردن حدیثی که روایت آن برایت ثابت نیست ( و از همه جهات روشن نیست)، بهتر از نقل حدیثی است که بر آن احاطه نداری".(7)
"و ما علمتم فقولوا، و ما لم تعلموا فقولوا: الله اعلم. ان الرجل ینتزع الآیه ی القرآن یخیر فیها ابعد ما بین السماء و الارض؛ آنچه میدانید، بگویید و در آنچه نمیدانید، بگویید: خدا عالم است. بهراستی، مرد آیهای از قرآن را بیرون میکشد (و به دلخواه معنی میکند و بر اثر آن)، به فاصله دوری آسمان و زمین سرنگون میگردد. (یا از معنای حقیقی دور میافتد)".(8)
هر یک از این سخنان حکمتآمیز، شاهکلیدی در تحصیل علم و نقل روایات است. آن حضرت دربارهلزوم احتیاط کامل فرمود:
"حقّ الله علی العباد أن یقولوا ما یعلمون و یقفوا عنه ما لا یعلمون؛(9) حق خدا بر بندگان(عالم) آن است که هر چه میدانند، بگویند و از آنچه نمیدانند، دست نگهدارند."
ب) نشر علوم
از نکاتی که حضرت باقر (ع) در مرحله اندیشهسازی بدان توجه نموده، توجه به نشر علوم و توسعه آن است. فقط فراگیری علوم کافی نیست، باید در راه نشر آن نیز سعی نمود. در این زمینه حضرت سخنان نغز و حکیمانهای دارد که فقط به نمونههایی اشاره میشود:
"من علّم باب هدی فله اجرُ مَن عمل به، و لا ینقص اولئک من اجورهم شیئاً؛ کسی که باب هدایت (و راه آن) را تعلیم دهد، پس اجر کسی را دارد که به آن عمل نموده است و از پاداش عمل کنندگان کاسته نمیشود".(10)
"تذاکُرُ العلم دراسه ی و الدراسه ی صلاه ی حسنه ی؛ مذاکره علمی، درس( و تعلیم) است و درس، نماز [و دعایی] است نیکو (و پذیرفته شده)".(11)
"زکاه ی العلم ان تعلّمه عباد الله؛ زکات علم آن است که آن را به بندگان خدا آموزش دهی".(12)
"رحم الله عبداً احیا العلم... یُذاکِرُ به اهل الدین و اهل الورع؛ خدا رحمت کند بندهای را که علم را زنده کند...، و زنده کردن علم، به این است که با اهل دین و اهل تقوا مذاکره کنی".(13)
به راستی که هریک از نکات پیشگفته، درهای زیادی را به روی انسان در فراگیری علم و چگونگی ارائه آن باز میکند. حالا اساسیترین پرسش رخ مینماید که: با وجود پاداش فراوان علم و منزلت والای عالم، برای فراگیری علوم اسلامی درِ خانه چه کسانی را بزنیم و خدمت چه کسانی برویم؟
در این بخش نیز امام باقر (ع) اندیشه سازی و راهنماییهایی دارد. اولاً، میفرماید که علوم قرآن را غیر از "اهل بیت" کسی دیگری ندارد:
"لیس عند احد من الناس حق و لا صوابٌ و لا احد من الناس یقضی بقضاء حق إلاّ ما خرج منّا اهل البیت؛ در نزد هیچکسی از مردم حق وجود ندارد و (سخن) صواب و درست پیدا نمیشود و هیچ یک از مردم به حق قضاوت نمیکند، مگر از ما اهل بیت باشد".(14)
و در جای دیگر فرمود: "ما یستطیع أحد أن یدّعی أنّ عنده جمیع القرآن کلّه ظاهره و باطنه غیرالاوصیاء؛ هیچ کسی توان ندارد ادعا کند که جمیع علوم قرآن، ظاهر و باطنش، در نزد اوست، جز اوصیا [و جانشینان پیامبر که امامان معصوم هستند]".(15 )
آنگاه صریحاً میفرماید که علوم اصلی قرآن در نزد اهل بیت است:
متأسفانه در جامعه اسلامی این اندیشه صحیح پذیرفته نشد، و گرنه مردم درِ خانه اهل بیت (ع) را رها نمیکردند تا به دنبال امثال: ابوهریره، کعب الاحبار و ابوحنیفه بروند.
امام باقر (ع) در کنار اندیشهسازی، از مذاهب منحرف همچون غُلات و مُرجئه، به شدت انتقاد میکند و آنان را به مردم معرفی میکند که تفصیل آن فرصت دیگری میطلبد.(17)
ج) تدوین کتب
آن حضرت علاوه بر کسب علوم ، فرهنگ سازی میکند، و کتبی را نیز از خود به یادگار میگذارد؛ همانند:
1. تفسیرالقرآن: چنانکه محمد بن اسحاق بن ندیم در الفهرست به آن تصریح نموده، میگوید: تفسیرالقرآن، کتاب محمد بن علی بن حسین، که ابوجارود زیاد بن منذر ـ رئیس جارودیّه ـ از آن نقل کرده است. و سید حسن صدر میگوید: جمعی از شیعه همچون ابوبصیر و یحیی بن قاسم اسدی نیز نقل نمودهاند و علی بن ابراهیم بن هاشم در تفسیر خود آن را از طریق ابوبصیر نقل کرده است؛(18 )
2. نسخه ی احادیث؛
3. صحیفه ی احادیث؛
4. رساله ی الی سعد الاسکاف؛
5. کتابی که زراره ی روایت کرده؛
6. کتابی دیگر که عبدالمؤمن بن قاسم آن را نقل کرده است.(19)
د) تربیت شاگردان
از مهمترین عرصههای جهاد علمی امام باقر (ع)، تأسیس دانشگاه علوم اسلامی و تربیت شاگردان فراوان در عرصههای مختلف است. تعداد شاگردان آن حضرت را 465 نفر شمردهاند.(20 )
پس از دستور عمربن عبدالعزیز به جمعآوری و تدوین حدیث، هرکدام از یاران و شاگردان برجسته امام باقر (ع) که هزاران حدیث را حفظ داشتند، با استفاده از فرصت پیشآمده، به تدوین و جمعآوری حدیث نیز پرداختند که به نام تعدادی از آنان اشاره میشود:
1. محمدبنمسلم: وی از شاگردان برجستی امام باقر (ع) در فقه و حدیث است. او اهل کوفه بود و طی چهار سال سکونت در شهر مدینه، پیوسته به محضر آن حضرت و بعد از او خدمت فرزندش حضرت صادق (ع) شرفیاب میشد و از محضر آن دو امام همام بهره میبرد. او خود گفته است: " هر موضوعی که به نظرم میرسید، از امام باقر (ع) میپرسیدم و جواب میشنیدم؛ به طوری که سی هزار حدیث از امام پنجم و شانزده هزار حدیث از امام ششم فراگرفتم".(21)
محمد بن مسلم، کتابی به نام أربعمأه ی مسئله(چهارصد مسئله) نیز دارد که مشتمل بر مجموعه پاسخهایی است که او درباره چهارصد مسئله از امامین همامین گرفته است.(22)
2. جابربن یزید جُعفی: او نیز اهل کوفه بود و برای استفاده از محضر حضرت باقر (ع) به مدینه هجرت کرد و بهرههای فراوان برد و اندوختههای خود را در قالب این کتابها به جامعه اسلامی و بشری عرضه نمود:
1. کتاب تفسیر؛ 2. کتاب نوادر؛ 3. کتاب جَمَل؛ 4. کتاب صفّین؛ 5.کتاب نهروان 6. کتاب مقتل امیرمومنین(ع)؛ 7. کتاب مقتل الحسین (ع) .(23)
3. برد الاسکاف: وی شاگرد سه امام (سجاد، باقر و صادق (ع)) بود و کتابی هم دارد.
4. ثابتبنابی صفیه: معروف به ابوحمزه ثُمالی ازدی (م95ق.)، که کتابی در تفسیر و امثال آن دارد.
5. بسّام بن عبدالله صیرفی: او نیز دارای کتاب است.
6. حجر بن زائده حضرمی: وی که از محضر امام باقر (ع) و امام صادق (ع) بهره برد، کتاب دارد.
7. عبدالمؤمن بن قاسم بن قیس انصاری: عبدالمؤمن (م147ق.) نیز کتابی دارد.
8. ابان بن تغلب بن ریاح: معروف به ابوسعید بکری جریری (متوفای 141ق.)، است.کتابی به نام فضایل، و نیز اصل دارد.(24)
9. زراره ی بن اعین: از مهمترین شاگردان معروف آن حضرت است.
از دیگر شاگردان آن حضرت که دارای آثار قلمی بودهاند، این افراد هستند:
سلام بن ابی عمره ی خراسانی، مسعده ی بن صدقه، مسمع بن عبدالملک، نصربن مزاحم منقری، عمروبن ابی مقدم، ظریف بن ناصح، محمد بن حسن بن ابی ساره، معاذ بن مسلم هراء انصاری، وهب بن عبد ربّه، کرد بن مسمع، ابوبصیر، ابوعبیده، سلیمان بن داود منقری، هیثم بن مسروق، عمرو بن خالد، حجاج بن دینار، اسحاق قمی و... .(25)
اسامی تمام شاگردان آن حضرت ـ که 465 نفر میباشد ـ در منابع گوناگون ثبت شده است.
هـ) مناظرات
نوع دیگر از جهاد علمی امامان معصوم (ع) مناظرات آنان با افراد گوناگون از مذاهب مختلف است، که مجموع این مناظرات را شیخ طبرسی در "احتجاج" گرد آورده است. در اینجا به نمونهای اشاره میشود.
ابوبصیر نقل میکند: امام باقر (ع) و فرزندش امام صادق (ع) هنگام خارج شدن از قصر هشام (خلیفه اموی) در مقابل قصر با جمعیتی انبوه روبرو میشوند. امام باقر (ع) وقتی از وضع آنها میپرسد، میگویند: اینها کشیشان و راهبان مسیحیاندکه در مجمع بزرگ سالیانه خود، منتظر آمدن "اسقف اعظم" خود هستند تا مشکلات علمی آنان را حل کند.
امام باقر (ع) همراه فرزندش به صورت ناشناس در آن مجمع شرکت کردند. طولی نکشید که اسقف اعظم وارد شد؛ در حالی که بسیار سالخورده بود. باشکوه و احترام در صدر مجلس نشست. نگاهی به جمعیت کرد. سیمای باقرالعلوم[ او را جذب کرد، پرسید: از ما مسیحیان هستی یا از امت مرحومه (مسلمانان)؟
فرمود: از امت مرحومه هستم.
پرسید: از دانشمندان آنانی یا افراد نادان؟
فرمود: از افراد نادان آنها نیستم.
پرسید: اول من سؤال کنم یا شما؟
فرمود: اگر مایلید، شما سؤال کنید.
پرسید: شما به چه دلیلی ادعا میکنید که اهل بهشت غذا میخورند و میآشامند ولی مدفوعی ندارند؟ آیا دلیل و نمونهای برای آن دارید؟
فرمود: بله، نمونه آن جنین در رحم مادر است که غذا میخورد و مینوشد، ولی مدفوعی ندارد.
گفت: عجب! گفتی از دانشمندان نیستی!
فرمود: گفتم که از نادانها نیستم (نگفتم از دانشمندان نیستم).
گفت: مرا خبر بده از لحظهای که نه از شب است و نه از روز.
حضرت فرمود: ساعتی از طلوع خورشید(26) که نه از شب است و نه از روز و در آن لحظه بیماران شفا میگیرند.
کشیش با عصبانیت پرسید: مگر نگفتی از دانشمندان نیستم!؟
فرمود: من فقط گفتم از جاهلان نیستم.
گفت: به خدا سوگند! پرسشی میکنم که در جواب آن باز بمانی.
فرمود: هرچه داری، بپرس!
گفت: خبر بده از دو مردی که با هم متولد شدند و با هم از دنیا رفتند. یکی، پنجاه سال و دیگری، 150 سال داشت.
فرمود: عزیز و عزیر.(27)
گفت: به چه دلیل عقیده دارید که نعمتهای بهشتی بر اثر مصرف کم نمیشود؟ نمونهای برای آن دارید؟
فرمود: بله، نمونه روشن آن، آتش است که اگر صد چراغ را با آن روشن کنیم، چراغ اول به حال خود باقی است.
اسقف بعد از آنکه همه سؤالات را مطرح ساخت، با عصبانیت و ناراحتی فریاد کشید: مردم! دانشمند والامقامی را آوردهاید تا مرا رسوا سازید. به خدا سوگند تا دوازده ماه، مرا در میان خود نمیبینید.
این را گفت و از مجلس بیرون رفت.(28)
سفارشی ماندگار
حسن ختام بحث را بخشی از وصیت نامی حکیمانی آن حضرت به شاگرد بزرگش، جابر جُعفی قرار میدهیم:
" .... و تو را به پنج سخن پند میدهم:
1. اگر ستم دیدی، ستم نکن.
2. چون به تو خیانت کردند، جوابشان را با خیانت مده.
3. اگر تو را تکذیب کردند، عصبانی نشو.
4. اگر تو را ستایش و مدح کردند، خوشحال نشو.
5. چون به بدی یاد شدی، بیصبری مکن و در گفتار مردم درباره خودت، تأمل کن. اگر آن را در خود مشاهده کردی، پس مصیبتِ از چشم خدای بزرگ و توانا افتادن به سببِ برافروختگیِ تو از حقیقت، گرانتر از آن مصیبت است که بترسی از چشم مردم بیفتی. اما اگر برخلاف گفتار مردم بودی، پس پاداشی است که بدون زحمت صاحب شدهای.
آگاه باش که تو دوستدار ما محسوب نخواهی شد تا (آنگونه باشی) که اگر همه مردم وطن تو بگویند که مرد بدی هستی، این گفته دلت را نفشارد و چون گفتند تو مرد نیکی هستی، مسرورت نکند؛ ولی خود را بر کتاب خدا عرضه بدار، اگر رهرو راه قرآنی... به راستی که مؤمن به پیکار با نفس خویش عنایت بسیار دارد تا بر خواستههای نفسش تسلط یابد. زمانی کجیِ نفس را راست کند و به سبب دلبستگی به خدا با خواستههای نفسانی به مخالفت برخیزد و زمانی دیگر، نفس او را بر زمین افکند".(29)
پی نوشت ها :
1. کافی،کلینی، ج1، ص32 دار الکتب الاسلامیّه، 1365ش؛ اعلام الهدایه، ج7، ص154.
2. حلیه ی الاولیاء، ج 3، ص 192؛ اعلام الهدایه، ج7، ص155.
3 . حلیه ی الاولیاء، ج3، ص183؛ اعلام الهدایه، ج7، ص155.
4 . تذکره ی الخواص، ص 304.
5 . کافی، ج 1، ص 70.
6 . همان، ص47؛ اعلام الهدایه، ج7، ص 155.
7 .کافی، ج 1، ص 63، ح9.
8 . همان، ص52.
9 . همان، ص43.
10 . کافی، ج 1، ص 35.
11 . همان، ص 41.
12 . همان.
13 . همان.
14.همان، ص 399.
15 . همان، ص 228.
16 . همان، ص222.
17 . اعلام الهدایه، ج7، ص 106- 116.
18 . تأسیس الشیعه ی لعلوم الاسلام، ص 327؛ الفهرست، شیخ طوسی، ص 98؛ المعجم المفهرس لالفاظ احادیث بحارالانوار، ج 1، ص 38؛ تدوین السنه ی الشریفه ی، ص 154-156.
19 . تدوین السنه ی الشریفه، ص154ـ 156.
20 . رجال طوسی، ص 102- 142.
21 . الاختصاص، شیخ مفید، ص201، جامعه مدرسین، قم؛ رجال کشی، ص163، ش276 ، دانشگاه مشهد؛ سیره پیشوایان، مهدی پیشوایی، (بخش زندگانی امام باقر (ع)).
22 . مؤلفوا الشیعه ی فی صدر الاسلام، سید عبدالحسین شرفالدین، ص 64.
23 . همان، ص36.
24 . ر.ک: وسائلالشیعه، ج 1، مقدمه، ص "یا، یب"؛ سیره پیشوایان.
25 . المعجم لالفاظ احادیث بحارالانوار، ج 1، ص38 و39؛ سیر حدیث در اسلام، ص 91- 104.
26 . آیتالله مظاهری آن را در بین طلوعین ترجمه کرده است (چهارده معصوم (ع)، ص91).
27. و به قول دیگر: عزیر و عزره.
28. ر.ک: الدرالنظیم، ص 190؛ دلائل الامامه ی، ص 106؛ اعلام الهدایه، ج7، ص 93و94؛ سیره پیشوایان، ص342و343، (با تلخیص).
29 . تحف العقول، علی بن شعبه حرّانی، ص500، قم، آل علی (ع)؛ اعلام الهدایه، ج7، ص 234- 236