زنان و شیوه های جلب محبت شوهر (2)
نمایش عملی محبت ـ که بیشترین تجلی آن در احسان و فداکاری است ـ شامل هر نوع نیکی و خوبی که نشان از اخلاص و عشق درونی داشته باشد، میشود. ابراز عملی پشتوانه ی ابراز زبانی است اما نمایاندن محبت، بدون پشتوانه ی عملی، فریبی بیش نیست. عشق و محبت هر گاه با عمل همراه شود تأثیرگذار خواهد بود حتی ناسپاسترین انسانها در مقابل احسان دیگران واکنش نشان میدهند.
امام علی(ع) میفرماید:
«الانسان عبید الاحسان؛(7)
انسان بنده کسی است که به او احسان میکند.»
توجه کردن به علاقهمندیهای همسر اعم از غذای مورد علاقه ی او، رنگ لباس و ... رعایت حال او در مواقع استرسهای روحی و روانی، بیماری، مشکلات شغلی، چشمپوشی از کمبودها و کاستیهای مادی که مربوط به اوست، به پیشواز وی به هنگام ورود به منزل رفتن، گرامیداشت خانواده و دوستان وی، احترام به او بخصوص در حضور دیگران، ... نمونههایی از ابراز عملی محبت هستند.
پذیرش تفاوتها و درک و تفاهم زوجین
مسئله ی مهم دیگری که در زندگی زوجین باید نگاه شود، پذیرش تفاوتها و نگرش درست به آنهاست. اگر زن و شوهر پی به وجود تفاوتهای طبیعی و فطری یکدیگر ببرند و از نقش آنها در تشدید محبت و تشکیل زندگی بهتر آگاه شوند، حتما به شناخت تفاوتها و استفاده ی درست از آنها بهای بیشتری خواهند داد. شایسته است گذرا به بررسی تفاوتهای بین زن و مرد بپردازیم.
1) تفاوتها و ایجاد محبت و جذابیت
بین زن و مرد مانند موجودات دیگر، تفاوتهای بسیاری وجود دارد. بنا به گفته ی زیستشناسان هر سلول بدن مرد با هر سلول بدن زن تفاوت دارد. حتی برخی فمینیستها که سعی در پوشاندن و از بین بردن تفاوتها دارند به وجود آنها معترفند. آنچه مهم است نوع نگرش و برخورد ما با تفاوتهاست.
نگرش درست ما برخاسته از علم و آگاهی به وجود آنها و نقش آنها در ایجاد عشق و تکامل است؛ زیرا تفاوتهای بین دو جنس مخالف به گونهای طراحی شده است که هر یک از زوجین به وسیله ی دیگری به تکامل و تعادل میرسد.
روانشناسان معتقدند:
«سردی بدن مرد با گرمی بدن زن متعادل میشود و تهاجمی بودنش با کیفیت همسازی همسرش و قاطعیت او با انتقادپذیری زن و قدرتش با عشق زن متوازن میگردد.»(8)
تفاوتهاست که زندگی را با جنس مخالف شیرین و جذاب میکند به طوری که اگر تفاوتها نبودند کشش و جذابیتی بین دو طرف به وجود نمیآمد.
به اعتقاد جان گری:
«این تفاوتهای مکمل که سبب جذب و کشش به طرف شخص دیگر میشود، احساس مرموزی را به نام عشق به وجود میآورد.»(9)
حتی گفته شده که هر چه توان و قوّت این تفاوتهای فطری و طبیعی بیشتر باشد، درجه جذب و کشش افزایش خواهد یافت:
«مردانی که از «مردانگی» بیشتری برخوردارند از زنانی که زنانگی بیشتری دارند خوششان میآید.»(10)
«هنگامی که زنان و مردان خیلی شبیه یکدیگر شوند آن جاذبه ی مرموز را از دست میدهند. زندگی کردن با شخصی که مثل خودمان است بسیار خستهکننده است.»(11)
«به راستی اگر زن دارای ویژگیهای جسمی و روانی و اخلاقی مردانه بود هرگز هنر ایجاد شیفتگی برای وصال در مرد را نمیتوانست داشته باشد و اگر مردها همانند زنان بودند ممکن نبود عالیترین هنر خود که صید و شکار و تسخیر قلب زن است را جلوه دهند.»(12)
شرع مقدس اسلام نیز در این زمینه فراوان سخن گفته است از جمله حضرت علی(ع) میفرماید: «... فإنّ المرأة ریحانة لیستْ بقهرمانة؛(13)
زن گل بهاری است نه مسئول دخل و خرج.»
در جای دیگر سه صفت بد مردان را بهترین صفات زنان برمیشمرند.(14)
بنابراین وجود تفاوتها موهبت الهی است که باید حفظ شود و مورد استفاده ی بهینه قرار گیرد نه آنکه با تصور نادرست (ظلم و تبعیض از راه تفاوتها) سعی در نابودی آنها شود. برای یک مرد زنی که در مسیر طبیعی فطرت زنانه ی خویش، طبعی لطیف و چشمانی آکنده از حیا دارد، با زبانی شیرین و چهرهای آراسته توأم با دلی لبریز از محبت شوهر، بسیار جذاب و دلفریب است.
ب) تفاوتها و اختلافات
اما تفاوتها در عین حال که باعث ایجاد جذابیت و کشش انسانها به سوی هم میشود، برخوردها و تنشهایی را هم به وجود میآورد به طوری که نمیتوان دو زوج را یافت که هیچ گونه اختلافی با یکدیگر نداشته باشند ولی نه بدان معنا که تفاوتها به صورت طبیعی تنشزا هستند و گریزی از آنها نیست چرا که ایجاد اختلاف و تنش در اثر نگرش نادرست به تفاوتها و عدم آگاهی از وجود برخی فرقهاست. اگر زوجین با آگاهی از تفاوتهای یکدیگر سعی در پذیرش آنها کنند، بسیاری از مشکلات را نخواهند داشت و میتوان گفت که شاید بیش از نیمی از خوشبختی را به دست آوردهاند.
دکتر جان گری میگوید:
«باید زن و مرد یاد بگیرند که به تفاوتهای یکدیگر احترام گذارند تا با هم نزدیکتر و صمیمیتر شوند.»(15)
بنابراین شناخت و پذیرش تفاوتها و برخورد درست با آنها میتواند بسیاری از اختلافات و تنشها را از بین ببرد ولی نه به طور کامل و صد در صد چرا که زندگی با تمام فراز و فرودهایش در جریان است و بشر نمیتواند همواره مانند یک ماشین، دقیق و درست عمل کند. به هر حال اختلاف نظرها وجود دارد. گاهی خواستههای دو نفر در مقابل هم قرار میگیرند، یا منافع یکی با دیگری تداخل میکند و گاهی مصلحت برخی برای دیگری زیانبار است و ... خلاصه زندگی آکنده از حوادث است، بنابراین نمیتوان گفت اصلاً نباید اختلاف پیش بیاید بلکه باید راه حل اختلافات را پیدا کرد که جز درک و تفاهم نیست.
از آنجا که سوء تفاهم به معنی فهم مطلبی بر خلاف واقعیت است پس تفاهم یعنی فهم درست واقعیتها. تفاهم بین زوجین یعنی:
1. فهم درست شخصیت همسر؛
2.فهماندن و بروز دادن واقعیت درونی خود به همسر؛
شخصیت افراد را همان طور که هست بشناسیم. با توجه به مجموعه شرایط محیط زندگی، فرهنگ خانوادگی، وضع شغلی، تفاوتهای فردی و جنسیتی و ویژگیهای مهم دیگر .
بسیاری از توقعات بیجا، سوء تفاهمها، قضاوتهای منفی، نگرانیهای بیمورد، مقایسههای غلط و مشکلات دیگری که باعث کدورت و مشاجره میشود و فضای عاطفی خانه را آلوده میکند، برخاسته از شناخت نادرست زن و شوهر از یکدیگر است.
کمترین فایده شناخت درست برای زنان این است که در فضایی سالمتر و آرامتر و به دور از ترس و اضطراب میتوانند در باره ی رفتارهای خود و همسرشان بیندیشند، نیز به جای اینکه با حالتی عصبی و البته بینتیجه برخورد کنند، در فضایی دوستانه به مذاکره بپردازند.
یک روانشناس فرانسوی در این باره مینویسد:
«به محض اینکه شوهری احساس کند که تشخیص اخلاقی همسر از وی به طور افراطی شکل گرفته است و هیچ چیزی نمیتواند نظرش را تغییر دهد تمام صراحت و ابراز احساسات شخصی وی به نابودی خواهد گرایید. در چنین موقعی است که شوهر ممکن است سر صحبت را با خانمی باز کند که در اداره یا باشگاه ورزشی ملاقات میکند. چه بسا با وی راجع به مسائلی صحبت کند که مدتهاست جرئت بروز آنها را پیش همسرش نداشته است و بعد از مدتی احساس تفاهم و احساس خویشاوندی را که همه ی انسانها با ولع دنبال آن هستند در خود مجددا کشف کند و حتی ممکن است مشکلات زناشویی خود را نیز بیان کند. مردها با بیان ناکامیها و شکستها در ازدواج به سهولت قلب زنها را به ترحم وا میدارند. بعید نیست چنین مردی بعد از مدتی به دفتر من بیاید و بگوید:
من بدون این زن جوان نمیتوانم زندگی کنم. او خیلی خوب مرا درک میکند در حالی که همسرم از درک من عاجز است.»(16)
شناخت روحیات و ویژگیهای زن نیز به اندازه ی شناخت مرد توسط زن بااهمیت است. وظیفه ی زنان در این مورد آن است که با بروز دادن واقعیت درونی خود و صراحت و صداقت در گفتار و رفتار، به شناخت بهتر و بیشتر کمک کنند. برخی معتقدند:
در سرتاسر جهان زیادند افرادی که از نبود تفاهم رنج میبرند ولی وقتی وضع آنها را از نزدیک بررسی کنیم مشخص میشود حداقل تا حدودی خودشان مقصرند یعنی اگر دیگران آنها را درک نمیکنند به علت این است که خود را بروز ندادهاند.
بسیار دیده شده است که بعضی افراد احساسات و درونیات خود را مخفی میکنند، علاقه خودشان را به دیگران نشان نمیدهند و یا از چیزی ناراحتند اما چیز دیگری را بهانه میکنند و خلاصه آنکه دیگران را در مورد خود به اشتباه میاندازند. بعضی روانشناسان این حالت را بیشتر به زنان نسبت میدهند.
«مهمترین علت شروع مشاجرات از جانب زنان، عدم صراحت در بیان احساساتشان است. زن به جای اینکه مستقیما ناراحتی خود را مطرح سازد، ایرادهای بیربط میگیرد تا ناراحتی خود را نشان دهد.»(17)