«10» إِلَهِی أَسْأَلُکَ بِحَقِّکَ الْوَاجِبِ عَلَى جَمِیعِ خَلْقِکَ وَ بِاسْمِکَ الْعَظِیمِ الَّذِی أَمَرْتَ رَسُولَکَ أَنْ یُسَبِّحَکَ بِهِ وَ بِجَلَالِ وَجْهِکَ الْکَرِیمِ الَّذِی لَا یَبْلَى وَ لَا یَتَغَیَّرُ وَ لَا یَحُولُ وَ لَا یَفْنَى أَنْ تُصَلِّیَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تُغْنِیَنِی عَنْ کُلِّ شَیْءٍ بِعِبَادَتِکَ وَ أَنْ تُسَلِّیَ نَفْسِی عَنِ الدُّنْیَا بِمَخَافَتِکَ وَ أَنْ تُثْنِیَنِی بِالْکَثِیرِ مِنْ کَرَامَتِکَ بِرَحْمَتِکَ فَإِلَیْکَ أَفِرُّ و مِنْکَ أَخَافُ وَ بِکَ أَسْتَغِیثُ وَ إِیَّاکَ أَرْجُو «11» وَ لَکَ أَدْعُو وَ إِلَیْکَ أَلْجَأُ وَ بِکَ أَثِقُ وَ إِیَّاکَ أَسْتَعِینُ وَ بِکَ أُؤمِنُ وَ عَلَیْکَ أَتَوَکَّلُ وَ عَلَى جُودِکَ وَ کَرَمِکَ أَتَّکِلُ
خداى من! به حق لازم و واجبى که در همه آفریدههایت دارى، و به نام بزرگت که به پیامبرت دستور دادى، تو را به آن تسبیح کند، و به بزرگى ذات کریمت که کهنه نمىشود، و دگرگون نمىگردد، و تغییر حال نمىیابد، و فانى نمىشود، از تو مىخواهم که بر محمّد و آل محمّد درود فرستى، و مرا با بندگیت از هر چیز بىنیاز کنى، و به خاطر ترس از تو، ارتباطم را با دنیا قطع فرمایى، و کرامت و رحمت فراوانت را به من برگردانى.
به سوى تو مىگریزم و از تو مىترسم و به تو فریادرسى مىکنم، و تو را امیدوارم و تو را مىخوانم و به تو پناه مىآورم، و به تو اعتماد مىکنم، و از تو یارى مىخواهم، و به تو ایمان مىآورم، و بر تو توکّل مىکنم، و بر جود و کرمت تکیه مىزنم.
عدهاى از اهل دل و گروهى از اهل معرفت و جمعى از آنان که باطنشان به نور عشق محبوب منوّر است، با تکیه بر قرآن مجید و روایات عقیده دارند منظور از اسم اعظم حق «ربّ» است.
اگر به آیات قرآن مجید، دقت کنید، به این معنا آگاه مىشوید که تمام انبیاى حق در هنگام برخورد با حوادث متوسّل به اسم «ربّ» شده و گره از کار بسته باز مىکردند:
آدم علیه السلام براى قبول توبهاش به درگاه حضرت حق عرضه داشت:
رَبَّنا ظَلَمنا انْفُسَنا وَ انْ لَمْ تَغْفِرْلَنا وَ تَرْحَمْنا لَنَکُونَنَّ مِنَ الْخاسِرِینَ» «1»
پروردگارا! ما بر خود ستم ورزیدیم، و اگر ما را نیامرزى و به ما رحم نکنى مسلماً از زیانکاران خواهیم بود.
نوح براى نجات از بدکاران و قوم خطاکارش به حضرت حق عرضه داشت:
رَبِّ لا تَذَرْ عَلَى الاْرْضِ مِنَ الْکافِرینَ دَیّاراً» «2»
پروردگارا! هیچ یک از کافران را بر روى زمین باقى مگذار.
ابراهیم علیه السلام براى قبولى زحمتش نسبت به ساختن کعبه عرضه داشت:
رَبَّنا تَقَبَّلْ مِنَّا انَّکَ انْتَ السَّمیعُ الْعَلیمُ» «3»
پروردگارا! [این عمل را] از ما بپذیر که تو شنوا و دانایى.
موسى علیه السلام براى رفع مشکلش به وقت فرار از مصر و قرار گرفتن در منطقه مَدْیَنْ عرضه داشت:
رَبِّ انّى لِمَا انْزَلْتَ الَىَّ مِنْ خَیْرٍ فَقیرٌ» «4»
پروردگارا! به آنچه از خیر بر من نازل مىکنى، نیازمندم.
عیسى علیه السلام براى درخواست مائده از حضرت محبوب متوسّل به این نام عظیم شد:
رَبَّنا انْزِلْ عَلَیْنا مائِدَةً مِنَ السَّماءِ» «5»
اى پروردگار ما! براى ما از آسمان سفرهاى پر از غذا نازل کن.
تمام انبیاى و اولیا در دعاهاى خود به این نام متوسّل مىشدند، و مشکل خود را از این طریق حلّ نمودند؛ البته شرایط مربوط به دعا را هم رعایت مىکردند، که رعایت نکردن شرایط دعا، زمینه استجابت را به بنبست مىکشاند.
در این مناجات عاشقانه هم حضرت زینالعابدین علیه السلام خداوند را به نام بزرگش قسم مىدهد.
تا نام جمال یار بردیم |
رنگ از رخ لالهزار بردیم |
|
بردیم غمت به خلوت خاک |
آرایش روزگار بردیم |
|
ز آیینه دل به سیل گریه |
عالم عالم غبار بردیم |
|
تا کشته غمزه تو گردیم |
صد شمع به هر مزار بردیم |
|
مرهم مرهم زدیم چندان |
کز داغ دل اعتبار بردیم |
|
تا شاهد عافیت گزیدیم |
ناموس ز هر کنار بردیم |
|
آزاده روى گذشت عرفى |
صد دوش به زیر بار بردیم |
|
(عرفى شیرازى)
توکل و ایمان به خدا
و در پایان دعا امام سجّاد علیه السلام بحث توکّل را مطرح کرده و مىفرماید:
«عَلَیْکَ أَتَوَکَّلُ وَ عَلَى جُودِکَ وَ کَرَمِکَ أَتَّکِلُ»
و بر تو توکّل مىکنم، و بر جود و کرمت تکیه مىزنم.
آرى، اگر انسان به خدا ایمان بیاورد و در گفتار خود ایمان و اسلام خود صادق باشد و بر کسى غیر او تکیه نکند، از امواج و طوفانهاى سرسخت نمىهراسد، چرا که ایمان واقعى از توکّل جدا نیست، اما باید توجّه داشت که: حقیقت توکّل واگذارى کار به دیگرى و انتخاب او به وکالت است و مفهوم آن این نیست که انسان دست از تلاش و کوشش بردارد و به انزوا بخزد و بگوید: تکیه گاه من خداست، بلکه مفهوم آن این است که: هرگاه نهایت تلاش و کوشش خود را به کار برد و نتوانست موانع و مشکلات را از سر راه خود کنار زند، وحشتى به خود راه ندهد، و با اتّکاى به لطف پروردگار و استمداد از ذات پاک و قدرت بىپایان او، ایستادگى به خرج دهد و به جهاد پىگیر خود همچنان ادامه دهد، حتى در جایى که توانایى دارد نیز خود را بىنیاز از لطف خداوند نداند، چرا که هر قدرتى هست بالاخره از ناحیه اوست.
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- اعراف (7): 23.
(2)- نوح (71): 26.
(3)- بقره (2): 127.
(4)- قصص (28): 24.
(5)- مائده (5): 114.