یَا فَارِجَ الْهَمِّ وَ کَاشِفَ الْغَمِّ یَا رَحْمَانَ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ وَ رَحِیمَهُمَا صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ افْرُجْ هَمِّی وَ اکْشِفْ غَمِّی
اى زاینده اندوه و برطرف کننده غم! اى رحمان دنیا و آخرت و مهربان هر دو جهان! بر محمّد و آل محمّد درود فرست و اندوه مرا بزداى، و غمم را برطرف کن.
خداوند، پناهگاه انسان در اندوه و غم
غم و اندوه از حالات روحى و روانى است که در شرایط ویژه، به آدمى دست مىدهد. بنابر تفاوت روحیهها و سجایاى اخلاقى و مراتب وجودى انسان، ظهور چنین حالتى نسبت به افراد گوناگون است. به گونهاى که مىتوان از این حالت به مقام و مرتبه هویّتى هر آدمى پى برد.
بر این پایه، ظروف خاص براى بروز چنین حالتى در دنیاخواهان با ظرف خاصّ اهل آخرت و اهل کمال و معرفت، تفاوت اساسى دارد. اهل دنیا پیوسته به دنبال خوشىها و لذّتهاى ناپایدار نفسانى هستند و با شدّت علاقهها و بروز حالت اندوه و غم در آنان، سبب ناامیدى و افسردگى مىشود و گاهى به خودکشى و نابودى مىانجامد.
در این زمینه رسول گرامى اسلام صلى الله علیه و آله مىفرماید:
أَنَا زَعِیمٌ بِثَلاثٍ لِمَنْ أَکَبَّ عَلَى الدُّنْیا، بِفَقْرٍ لا غَناءَ لَهُ وَ بِشُغْلٍ لا فَراغَ لَهُ وَ بِهَمٍّ وَ حُزْنٍ لا انْقِطاعَ لَهُ. «1»
من سه چیز را براى کسى که به دنیا بچسبد، حتمى و قطعى مىدانم، فقرى که هیچگاه به بىنیازى نیانجامد، مشغولیّتى که هرگز از آن خلاصى ندارد و غم و اندوهى که براى او پایانى نیست.
امام على علیه السلام در حال و هواى دنیا مىفرماید:
... وَ مَنِ اسْتَشْعَرَ الشَّعَفَ بِها مَلَاتْ ضَمیرَهُ أَشْجاناً لَهُنَّ رَقْصٌ عَلى سُوَیْداءِ قَلْبِهِ هَمٌّ یَشْغَلُهُ وَ غَمٌّ یَحْزُنُهُ کَذلِکَ حَتَّى یُؤْخَذَ بِکَظَمِهِ فَیُلْقى بِالْفَضاءِ مُنْقَطِعاً ابْهَراهُ ... «2»
... و آن که عشقش را به دل گیرد خاطرش را از اندوهها پر کند که براى آن اندوهها در سویداى قلبش خلجان است، اندوهى مشغولش دارد، و غمى محزونش کند، چنین است تا نفس گلوگیرش شود و او را به بیابان اندازند در حالى که رگهاى حیاتش قطع شده ....
امام صادق علیه السلام در مواعظ خویش مىفرماید:
الرَّغْبَةُ فِى الدُّنْیا تُورِثُ الْغَمَّ وَ الْحَزَنَ وَ الزُّهْدُ فى الدُّنْیا رَاحَةُ الْقَلْبِ وَ الْبَدَنِ. «3»
دنیاخواهى، غم و اندوه مىآورد و پشت کردن به دنیا مایه آسایش جان و تن است.
و نیز مىفرماید:
لَمَّا نُزِلَتْ هَذِهِ الْآیَةُ
لَا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَ جًا مّنْهُمْ وَ لَاتَحْزَنْ عَلَیْهِمْ وَ اخْفِضْ جَنَاحَکَ لِلْمُؤْمِنِینَ» «4»
قالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله علیه و آله: مَنْ لَمْ یَتَعَزَّ
بِعَزَاءِ اللَّهِ تَقَطَّعَتْ نَفْسُهُ عَلَى الدُّنْیا حَسَراتٍ وَ مَنْ رَمَى بِبَصَرِهِ إِلى ما فى یَدَىْ غَیْرِهِ کَثُرَ هَمُّهُ وَ لَمْیَشْفِ غَیْظُهُ. «5»
چون آیه نازل شده که: «بنابراین به امکانات مادى [و ثروت و اولادى] که برخى از گروههاى آنان را از آن برخوردار کردیم، چشم مدوز، و بر آنان [به سبب اینکه پذیراى حق نیستند] اندوه مخور، وپر و بال [لطف و مهربانىِ] خود را براى مؤمنان فرو گیر.»
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله فرمود: کسى که به دلدارى دادن خدا، آرام نگیرد جانش بر دنیا حسرتها خورد و هر که چشمش به دارایىهاى دیگران باشد، اندوهش بسیار شود و ناراحتیش بهبود نیابد.
حزن چنین ظرفیّتى براى اهل آخرت، همان شوق رسیدن به نعمتها و لذّتهاى ویژه اهل بهشت است. و نسبت به خدا، شدّت حبّ و عشق و وصال حق مىباشد. آنان از شدّت شیدایى وصال به اندوه و غم دچار مىشوند و گاه تا اندازهاى بالا مىرود که مانند حضرت یعقوب علیه السلام را در فراق فرزندش یوسف، گرفتار نابینایى و ناتوانى مىکند. چنانکه با این حال آشفته، به خداوند شکوه مىکند که حق تعالى او را چنین بازگو مىفرماید:
قَالَ إِنَّمَآ أَشْکُواْ بَثّى وَ حُزْنِى إِلَى اللَّهِ وَ أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ مَا لَاتَعْلَمُونَ» «6»
گفت: شکوه اندوه شدید و غم و غصّهام را فقط به خدا مىبرم و از خدا مىدانم آنچه را که شما نمىدانید.
ابوبصیر از امام صادق علیه السلام پرسید: اى فرزند رسول خدا! شدّت اندوه یعقوب علیه السلام چه اندازه بوده است؟
حضرت فرمود: به اندازه هفتاد زنى که کودک شیرخوارشان را کشتهاند و سر آن بچهها را روى سینه مادرشان بریده باشند.
عرض کرد: حزن جده شما فاطمه زهرا علیها السلام چقدر بوده است؟
فرمود: هفتاد برابر اندوه یعقوب که در رحلت پدرش پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله به ایشان دست داد.
سپس فرمود: اى ابابصیر! آیا مىخواهى تو را از اندوه کسى که هفتاد برابر اندوه جدّهام زهرا علیها السلام بوده آگاه سازم؟
عرض کردم: بله، اى فرزند رسول خدا صلى الله علیه و آله!
فرمود: اندوه جدّم حضرت زین العابدین علیه السلام «7» چنان که حضرت سجّاد علیه السلام از حوادث کربلا محزون گردید که بیست سال یا چهل سال به یاد عاشورا و پدرش امام حسین علیه السلام و اهل بیت ایشان گریست. «8» ابن شهر آشوب از امام صادق علیه السلام نقل مىفرماید:
على بن الحسین علیه السلام بر پدرش حسین بن على علیه السلام بیست سال گریه کرد و هیچ آب و غذا در برابر ایشان نمىنهادند، مگر آن که مىگریست تا جایى که یکى از خادمان گفت: فدایت شوم، فرزند رسول خدا! من مىترسم شما با این حال از بین بروید. حضرت فرمود:
اندوه و غم بىپایان را نزد خدا شکوه مىکنم و از خدا مىدانم آنچه را نمىدانند. من هرگز قتلگاه فرزندان فاطمه را به یاد نمىآورم مگر آن که گریه راه گلویم را مىبندد. «9» بنابراین گرفتارى و اندوه معصومان علیهم السلام و اهل آخرت و جزع و فزع آنان، عین عبودیّت و بندگى است. و شکایت آنان نزد پروردگار، نوعى درد اشتیاق و غم فراغ است.
امام سجّاد علیه السلام در این زمینه مىفرماید:
إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ کُلَّ قَلْبٍ حَزِینٍ. «10»
خداوند دلهاى اندوهناک را دوست مىدارد.
از این رو در دعاى بیستم مىفرماید:
«اللَّهُمَّ انْتَ عُدَّتى إِنْ حَزِنْتُ»
خدایا! چون اندوهناک شدم تو دلخوشى منى.
امام صادق علیه السلام مىفرماید:
الْحُزْنُ مِنْ شِعارِ الْعارِفینَ لِکَثْرَةِ وارِداتِ الْغَیْبِ عَلى سَرائِرِهِمْ وَ طُولِ مُباهاتِهِمْ تَحْتَ تَسَتُّرِ الْکِبْریاءِ ...
وَ لَوْ حُجِبَ الْحُزْنُ عَنْ قُلُوبِ الْعارِفینَ ساعَةً لَاسْتَغاثُوا وَلَوْ وُضِعَ فِى قُلُوبِ غَیْرِهِم لَاسْتَنْکَروهُ. «11»
اندوه، جامه زیرین عارفان است به سبب افزونى الهامات غیبى بر درونشان و افتخار بسیارشان که در پوشش کبریا هستند ...
اگر اندوه لحظهاى از دلهاى عارفان کنار رود، ناله از سویدا برآرند و اگر در دلهاى دیگران نهاده شود آن را خوش ندارند.
روایت شده که:
أَنَّ دَاوُدَ قالَ: إلهى أَمَرْتَنى أَنْ أُطَهِّرَ وَجْهِى وَ بَدَنى وَ رِجْلى بِالْماءِ فَبِماذا اطَهِّرُ لَکَ قَلْبى؟ قالَ: بِالْهُمُومِ وَ الْغُمُومِ. «12»
داود در مناجات خویش عرض کرد: خداى من! فرمانم دادى که چهره و بدن و پاهایم را با آب بشویم، دلم را با چه بشویم؟ فرمود: با غمها و اندوهها.
امام باقر علیه السلام مىفرماید: در کتاب حضرت على علیه السلام خواندم که:
مؤمن بامدادان و شامگاه را به اندوه مىگذراند و جز این به صلاح او نیست. «13»
شناخت انسان نسبت به حوادث دنیا
بنابراین انسان نسبت به حوادث دنیا، دو گونه شناخت یا برداشت پیدا مىکند:
الف- دنیا محل خوشگذرانى و استراحت است. و همه چیز پیوسته مطابق میل و مراد، به راحتى و خوبى برقرار مىباشد. این طرز بینش سبب پیدایش ناملایمات و بلاها و اندوههایى در انسان مىشود که بسیار شکننده و تلخ خواهد بود.
ب- جهان دار بلا و امتحان و مشکلات است و هیچ چیزى پایدار و پابرجا نمىماند. صاحب این بینش دنیا را چنین شناخته و هرگز به خاطر درد و بلا و کمبود محزون و اندوهناک نمىشود و حزن و اندوه را وسیله رسیدن به کمال و جمال مىداند؛ چنین انسانى بدون اعتراض و رضایت و خشنودى به تقدیرات الهى، به راحتى مىتواند تلخىها را تحمّل کند.
عوامل غم و اندوه
بر اساس روایات اهل بیت علیهم السلام و معصومان دین، عوامل و زمینههاى غم و اندوه بسیارند که مهمترین آنها به شرح زیر است:
1- شوق بىاندازه به جلوههاى دنیا
علاقه شدید به مال و مقام و منزل دنیایى بر غم و نگرانى انسان مىافزاید و انسان را بسیار حریص و ترسو و خیانتکار مىگرداند و در پایان عمر افسردگى و افسوس دامنگیر او مىشود.
2- تنگدستى
تنگدستى سبب خوارى نفس و حیرانى عقل و جذب کننده غمهاست، اما باید با کار و تلاش تدبیرى نمود تا زمینههاى نیازمندى دور شود.
3- مال و منال و منافع
برخلاف گمان بسیارى از مردم که مال اندوختن را عامل خوشى و شادى و افتخار مىدانند، ثروت مادّى، از کانونهاى غصّه ساز بشر است و در حقیقت سرچشمه اندوهها و نالههاست و بیشتر مردم ثروتمند از زیادى مال در دام خطر و حادثه قرار مىگیرند. ولى نباید براى آنچه از دنیاست تأسّف خورد.
4- حسادت
خودخورى و برتربینى از عوامل مهم حسرت و اندوه است و غمهاى حسود فراوان و گناهانش هم دو برابر است؛ زیرا پیوسته مراقب پیرامون خویش است، همیشه پیروزىها و موفقّیتهاى دیگران، او را جان به لب مىسازد و روحش را آزار مىدهد و زندگى خود و دیگران را تباه مىکند.
5- تنبلى و سستى
کوتاهى و سادهانگارى در نظم امور و تصمیمها، سبب بىبرنامگى و محرومیّت است. و کسى که در اصل کار و تلاش کوتاهى مىکند از رسیدن به هدف و کمال باز مىماند. به ویژه با از دست دادن فرصتها اندوهى فراوان، گریبانگیر زندگى انسان مىشود.
6- بدهکارى
قرض گرفتن هم از اسباب تولید اندوه و نگرانى است. از این رو پیامبر گرامى اسلام صلى الله علیه و آله فرمود:
إِیَّاکُمْ والدَّیْنَ فَإنَّهُ هَمٌّ بِاللَّیْلِ وَ ذُلُّ بِالنَّهارِ. «14»
بدهى، غصّه شب و ذلّت روز است.
7- گناه
گاهى که بندهاى گناهش زیاد مىشود و عملى که بتواند گناهانش را بپوشاند نداشته باشد، خداوند او را گرفتار درد یا حزن مىکند تا گناهانش را بپوشاند. و هر کسى از شیعیان و مسلمانان که مرتکب گناه مىشود دچار غم و اندوه مىشود تا سیاهى گناه پاک شود.
بازگشت مسئله فوق به اطاعت نفس و پیروى از هواهاى نفسانى است که پایه هر رنج و سرچشمه هر گمراهى است.
8- چشماندوزى به اموال و توانایى دیگران
افراد تنگ نظر که مراقب امکانات دیگران هستند، همیشه وجود خویش را با مردم مقایسه مىکنند و از کمبودهاى مادّى خود رنج مىبرند. این طرز تفکّر نشانه عدم رشد کافى و احساس حقارت درونى و کمبود همّت است. پس کسى که چشم به دارایىهاى دیگران بدوزد همیشه اندوهگین خواهد بود و هرگز آتش خشم او فرو نمىنشیند. چشم دوختن به اندوختههاى مردم، غمهاى درازى را در پى دارد.
9- مصایب و حوادث روزگار
به طور طبیعى انسان براى ناگوارىها و ناملایمات زندگى غمگین مىشود. اما آنچه ناپسند است بىتابى و جزع و فزع است. و فریاد کشیدن و ناله زدن در این وضعیّتها آرزو را بریده و عمل را کم مىکند. اگر کسى به سود و برکتهاى این مصایب توجّه کند، این مقدار بىتاب نمىشود.
10- رزق و روزى
انسان در حالى که مىداند خداوند منّان روزى دهنده همه موجودات است و براى هر آفریدهاى به تناسب وجودش روزى مناسب قرار داده است. ولى باز در کمبود رزق و روزى و قسمتها اندوهناک است. و به اصطلاح، غم روزى مىخورد.
حضرت على علیه السلام فرمود:
الرِّزْقُ رِزْقانِ: رِزْقٌ تَطْلُبُهُ وَ رِزْقٌ یَطْلُبُکَ، فَانْ لَمْ تَأْتِهِ اتاکَ، فَلاتَحْمِلْ هَمَّ سَنَتِکَ عَلى هَمِّ یَوْمِکَ، کَفاکَ کُلُّ یَوْمٍ ما فیهِ فَانْ تَکُنْ السَّنَةُ مِنْ عُمُرِکَ فَانَّ اللَّهَ تَعالى سَیُؤتیکَ فى کُلِّ غَدٍ جَدیدٍ ما قَسَمَ لَکَ وَ انْ لَمْتَکُنِ السَّنَةُ مِنْ عُمُرِکَ فَما تَصْنَعُ بِالْهَمِّ فیما لَیْسَ لَکَ. «15»
روزى دو نوع است: آنکه تو آن را مىطلبى، و آن که تو را مىجوید، که اگر دنبالش نروى به دنبالت مىآید، بنابراین اندوه سال خود را بر اندوه روز خویش بار مکن، که روزى هر روز تو را کفایت مىکند، اگر سال از عمر تو باشد خداوند متعال در هر روز جدید آنچه نصیب تو نموده به تو مىرساند، واگر سال از عمرت نباشد، پس چه اندوهى مىخورى بر چیزى که از آنِ تو نیست؟!
بنابراین خوشبینى به آینده و گمان نیک به خداوند؛ امیدوارى مىآورد و گاهى شادىها و لذّتهاى زودگذر مایه حسرت و اندوه فراوان مىشود و گاهى اندوه و غصّه، بدون سبب به قلب انسان وارد شده ولى ریشه در نور حق دارد.
ابوبصیر مىگوید: با یکى از یاران خدمت امام صادق علیه السلام رسیدیم، به آن حضرت عرض کردم: فدایت شوم. اى پسر رسول خدا! گاهى من بدون آنکه بدانم، غمگین مىشوم. دلیلش چیست؟ امام صادق علیه السلام فرمود:
آن غم و شادى است که از ما به شما مىرسد؛ زیرا اگر اندوهى یا سرورى به ما برسد بر شما نیز وارد مىشود، چون ما و شما از نور خداوند عز و جل هستیم. «16»
راههاى از بین بردن اندوه و غم
اما راههاى از بین بردن اندوه و غم که از مضمون آیات و روایات معتبر به دست مىآید، عبارتند از:
1- دوستى خدا
ارتباط و پیوند قلبى پیوسته با خداوند و دوستى با حق و یاد او، اطمینان دل و آرامش نفس مىآورد و تمامى اضطرابها و نگرانىها را از وجود انسان برمىدارد و مردان بزرگ، داراى روحى بلند و قلبى آرام و زندگى خود را همراه با امنیّت و افتخار سپرى مىکنند که خداوند درباره آنان مىفرماید:
أَلَآ إِنَّ أَوْلِیَآءَ اللَّهِ لَاخَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لَاهُمْ یَحْزَنُونَ» «17»
آگاه باشید! یقیناً دوستان خدا نه بیمى بر آنان است و نه اندوهگین مىشوند.
إِنَّ الَّذِینَ قَالُواْ رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقمُواْ فَلَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لَاهُمْ یَحْزَنُونَ» «18»
بىتردید کسانى که گفتند: پروردگار ما الله است، سپس [در میدان عمل بر این حقیقت] استقامت ورزیدند، نه بیمى بر آنان است و نه اندوهگین مىشوند.
وَ قَالُواْ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِى أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ إِنَّ رَبَّنَا لَغَفُورٌ شَکُورٌ» «19»
و مىگویند: همه ستایشها ویژه خداست که اندوه را از ما برطرف کرد؛ بىتردید پروردگارمان بسیارآمرزنده و عطا کننده پاداش فراوان در برابر عمل اندک است.
2- یقین نیکو
ایمان بالاتر از اسلام است. و یقین و باور درجهاى بالاتر از تقواست. و در بین بندگان خدا کمترین چیزى که تقسیم شده یقین است. هر چه نور یقین در دل انسان افزایش یابد، افق دید و شهود او کاملتر و از سلامت و صحّت بیشترى بهرهمند مىگردد.
امام على علیه السلام در وصیّت خویش به فرزندش امام حسن علیه السلام مىفرماید:
نِعْمَ طارِدُ الْهُمُومِ الْیَقِینُ. «20»
یقین، چه نیکو غم زدایى است.
حضرت سجّاد علیه السلام مىفرماید:
الرِّضَا بِمَکْرُوهِ القَضاءِ أَرْفَعُ دَرَجاتِ الْیَقِینِ. «21»
راضى بودن به تقدیرات ناخوشایند، از بالاترین مرتبههاى باور است.
امیر مؤمنان علیه السلام در حدیث معراج از رسول اللّه صلى الله علیه و آله نقل مىکند که: پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله در معراج از پروردگار پرسید: پروردگارا! روزه چه اثر و نتیجهاى دارد؟
خداوند به او فرمود:
روزه سبب حکمت است و حکمت سبب شناخت است و شناخت حق موجب یقین است. و هر گاه بنده خدا به مرتبه یقین برسد، باکى ندارد که به سختى یا به آسانى روزگار را سپرى کند. «22» 3- تکیه بر تقدیر
توکّل بر تقدیرات و الطاف الهى و یقین به آنچه پروردگار قسمت انسان مىکند؛ روحیه اطمینان و آرامش به انسان مىدهد. و اندوههاى ساختگى را از بین مىبرد.
امام صادق علیه السلام در مواعظ خویش مىفرماید:
إِنْ کانَ کُلُّ شَىْءٍ بِقَضاءٍ وَ قَدَرٍ فَالْحُزْنُ لِماذا؟! «23»
اگر همه چیز به حکم و تقدیر است، پس اندوه براى چه؟
امام حسین علیه السلام مىفرماید:
زیر دیوار یکى از شهرها لوحى پیدا شد که در آن نوشته بود: من خدا هستم و جز من خدایى نیست و محمّد پیامبر من است. در شگفتم از کسى که به مرگ یقین دارد، چگونه شادى مىکند و در شگفتم از کسى که به تقدیر یقین دارد، چگونه غم مىخورد. «24» 4- خشنودى به قضاى الهى
خرسندى به قضا و قدر خداوند برکات بسیارى دارد از جمله آنها:
آرامش و نشاط همیشگى، زیاد شدن توان مقاومت در تنگناها، روحیه رضایت و کفایت در روزىها و آسایش بدن است.
امام صادق علیه السلام فرمود:
إِنَّ اللَّهَ بِعَدْلِهِ وَ قِسْطِهِ جَعَلَ الرَّوْحَ وَ الرَّاحَةَ فى الْیَقِینِ وَ الرِّضا. «25»
همانا خداوند به عدل و داد خود، خرّمى و آسایش را در یقین و رضا قرار داده است.
امام کاظم علیه السلام فرمود:
مَنِ اغْتَمَّ کانَ لِلْغَمِّ أَهْلًا فَیَنْبَغى لِلْمُؤْمِنِ أَنْ یَکُونَ بِاللَّهِ وَ بِما صَنَعَ راضِیاً. «26»
آن که غم مىخورد، شایسته غم و اندوه است؛ پس مؤمن باید به خدا و آنچه او مىکند، خشنود باشد.
5- شناخت دنیا و اهل آن
دنیا سراى غم و دشوارى است و محبّت آن اسارت روحى و روانى دارد، و شادى و راحتى در آن ماندنى نیست. هر که آن را شناخت به امیدى شاد نمىشود و به سختىها آن اندوهناک نمىگردد.
خداوند کریم مىفرماید:
لّکَیْلَا تَأْسَوْاْ عَلَى مَا فَاتَکُمْ وَلَا تَفْرَحُواْ بِمَآ ءَاتَاکُمْ وَ اللَّهُ لَایُحِبُّ کُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ» «27»
تا [با یقین به اینکه هر گزند و آسیبى و هر عطا و منعى فقط به اراده خداست و شما را در آن اختیارى نیست] بر آنچه از دست شما رفت، تأسف نخورید، و بر آنچه به شما عطا کرده است، شادمان و دلخوش نشوید، و خدا هیچ گردنکش خودستا را [که به نعمت ها مغرور شده است] دوست ندارد.
حضرت على علیه السلام در این باره مىفرماید:
لاتُشْعِرْ قَلْبَکَ الْهَمَّ عَلَى مافاتَ فَیَشْغَلَکَ عَمَّا هُوَ آتٍ. «28»
براى آنچه از دست رفته است اندوه به دلت راه مده، که تو را از آنچه مىآید باز مىدارد.
6- یارى جستن از خدا
گاهى انسان در اثر حوادث روزگار، دچار بىتابى و حالگیرى مىشود و شیطان هم از این موقعیّت کمال استفاده را برده و درهاى ناامیدى و شک و شبهه را باز مىکند و اندک اندک او را نسبت به پروردگار، ناسازگار و بدبین مىسازد و او ناسپاس مىشود. در چنین حالى پناه بردن به ذات مقدّس الهى و دورى از شیطان، بسیار مؤثّر است.
پیامبر گرامى اسلام صلى الله علیه و آله مىفرماید:
مَنْ أَکْثَرَ الْاسْتِغْفارَ جَعَلَ اللَّهُ لَهُ مِنْ کُلِّ هَمٍّ فَرَجاً وَ مِنْ کُلِّ ضِیقٍ مَخْرَجاً وَ یَرْزُقُهُ مِنْ حَیثُ لایَحْتَسِبُ. «29»
هر که زیاد استغفار کند خداوند گره غمهاى او را بگشاید و از هر تنگنایى بیرونش برد و از جایى که گمان نمىبرد روزیش رساند.
و نیز خطاب به امام على بن ابى طالب علیه السلام فرمود:
یا عَلِىُّ! أَمانٌ لِأُمَّتى مِنَ الْهَمِّ: لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ الَّا بِاللَّهِ. لا مَلْجَأَ وَ لا مَنْجَى مِنَ اللَّهِ الَّا إِلَیْهِ. «30»
اى على! ذکر
«لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ الَّا بِاللَّهِ ...»
امان امّت من از غم و اندوه است.
همچنین نظافت لباس و شستن سر و صورت و خوردن انگور (سیاه)، هم سبب از بین رفتن اندوه و نگرانى مىشود.
مناجات با قاضى الحاجات
در حقیقت دان که دل شد جام جم |
مىنماید اندرو هر بیش و کم |
|
دل بود مرآت وجه ذوالجلال |
در دل صافى نماید حق جمال |
|
حق نگنجد در زمین و آسمان |
در دل مؤمن بگنجد این بدان |
|
ملک دل را کس ندیده غایتى |
در احاطه حق دل آمد آیتى |
|
مظهر شأن الهى دل بود |
مظهر شأنش کماهى دل بود |
|
(محمد اسیرى لاهیجى)
«2» یَا وَاحِدُ یَا أَحَدُ یَا صَمَدُ یَا مَنْ لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ اعْصِمْنِی وَ طَهِّرْنِی وَ اذْهَبْ بِبَلِیَّتِی وَ اقْرَأْ آیَةَ الْکُرْسِیِّ وَ الْمُعَوَّذَتَیْنِ وَ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ وَ قُلْ «3» اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ سُؤَالَ مَنِ اشْتَدَّتْ فَاقَتُهُ وَ ضَعُفَتْ قُوَّتُهُ وَ کَثُرَتْ ذُنُوبُهُ سُؤَالَ مَنْ لَا یَجِدُ لِفَاقَتِهِ مُغِیثاً وَ لَا لِضَعْفِهِ مُقَوِّیاً وَ لَا لِذَنْبِهِ غَافِراً غَیْرَکَ «4» یَا ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِکْرَامِ أَسْأَلُکَ عَمَلًا تُحِبُّ بِهِ مَنْ عَمِلَ بِهِ وَ یَقِیناً تَنْفَعُ بِهِ مَنِ اسْتَیْقَنَ بِهِ حَقَّ الْیَقِینَ فِی نَفَاذِ أَمْرِکَ]
اى یگانه! اى یکتا! اى بىنیاز! اى کسى که نزاده و زاده نشده و احدى براى او همتا نیست! حفظم کن و پاکم فرما، و مصیبت و بلایم را از میان ببر- «در این قسمت از دعا آیة الکرسى و سوره فلق و ناس و قل هو اللّه احد را بخوان و بگو:»- خدایا! از تو درخواست مىکنم؛ درخواست کسى که نیازش شدید، و نیرویش ضعیف و گناهانش زیاد شده، درخواست کسى که براى نیازمندیش فریاد رسى، و براى ناتوانیش نیرو دهندهاى، و براى گناهش آمرزندهاى، غیر تو نمىیابد.
اى صاحب جلال و اکرام! عملى را از تو درخواست مىکنم که هر کس آن را انجام دهد، به خاطر آن دوستش دارى و یقینى را مىخواهم که به سبب آن کسى را سود مىدهى که در مسیر جریان فرمان و ارادهات به وسیله آن یقین، حق الیقین را به دست آورد.
آیات و اذکارى براى رهایى از غصّه و اندوه
آیات و اذکارى هم در نجات از غم و اندوه سفارش شده است:
الف- «ذکر یونسیه»
از ذکرهاى معروف و پرمغز بین اهل معرفت و عرفان و از زمینههاى مؤثّر در نجات و گشایش امور انسان است.
خداوند از قول یونس علیه السلام در سوره انبیا بازگو فرموده:
وَ ذَا النُّونِ إِذ ذَّهَبَ مُغضِبًا فَظَنَّ أَن لَّن نَّقْدِرَ عَلَیْهِ فَنَادَى فِى الظُّلُمتِ أَن لَّآإِلهَ إِلَّآ أَنتَ سُبْحنَکَ إِنّى کُنتُ مِنَ الظلِمِینَ» «31»
و صاحب ماهى [حضرت یونس] را [یاد کن] زمانى که خشمناک [از میان قومش] رفت و گمان کرد که ما [زندگى را] بر او تنگ نخواهیم گرفت، پس در تاریکىها [ى شب، زیر آب، و دل ماهى] ندا داد که معبودى جز تو نیست تو از هر عیب و نقصى منزّهى، همانا من از ستمکارانم.
پس از آنکه حضرت یونس علیه السلام را به دریا افکندند، ماهى بزرگى او را بلعید و به امر خداوند در دل خود پناهگاهى قرار داد، او پیوسته در دل ماهى دریا، به شکافتن ظلمتهاى قعر دریا مشغول بود. در آن زندان غمانگیز دچار اندوهى بزرگ شد و با حال غم و افسردگى گفت: من از ستمکارانم، با ذکر فوق به درگاه الهى شتافت و خداوند که داراى رحمت فراگیر بود، دعاى حضرت را پذیرفت و یونس را از غم و گرفتارى نجات داد و خداوند در سوره انبیاء درباره او چنین فرمود:
فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَ نَجَّیْنهُ مِنَ الْغَمّ وَ کَذَ لِکَ نُنجِى الْمُؤْمِنِینَ» «32»
پس ندایش را اجابت کردیم و از اندوه نجاتش دادیم؛ و اینگونه مؤمنان را نجات مىدهیم.
امام صادق علیه السلام مىفرماید:
در عجبم از کسى که غمگین است و به قول خداوند: لَّآإِلهَ إِلَّآ أَنتَ سُبْحَانَکَ إِنّى کُنتُ مِنَ الظَّالِمِینَ پناه نمىبرد، همانا من شنیدم که خداوند در پى آن مىفرماید: پس ما او را از غم رهانیدیم و همچنین مؤمنان را نجات مىدهیم. «33» ب- «ذکر یا فتّاح»
در برخى روایات ذکر «یا فتّاح» براى حل مشکلات بیان شده است؛ زیرا این اسم بزرگ الهى که به صیغه مبالغه از مادّه «فتح» گرفته شده، بیانگر قدرت پروردگار بر گشودن هر مشکل و از بین بردن هر اندوه و غمى است و فراهم ساز اسباب فتح و پیروزى است. «یا فتّاح» کلید همه درهاى بسته در دست قدرت بى زوال اوست.
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- بحار الأنوار: 70/ 81، باب 122، ذیل حدیث 43؛ کنز الفوائد: 1/ 344.
(2)- نهج البلاغه: حکمت 367.
(3)- بحار الأنوار: 75/ 240، باب 23، ذیل حدیث 108؛ تحف العقول: 358.
(4)- حجر (15): 88.
(5)- بحار الأنوار: 70/ 89، باب 122، حدیث 58؛ الکافى: 2/ 315، حدیث 5؛ تفسیر القمى: 1/ 381.
(6)- یوسف (12): 86.
(7)- صحیفه عشق، محمد رضا نیکوکلام: 428، به نقل از خیر الکلام فى وقایع الایّام.
(8)- کامل الزیارات: 107، حدیث 1 و 2؛ بحار الأنوار: 46/ 109، باب 6، حدیث 3.
(9)- بحار الأنوار: 46/ 108، باب 6، حدیث 1؛ المناقب، ابن شهر آشوب: 4/ 165.
(10)- الکافى: 2/ 99، حدیث 30؛ بحار الأنوار: 68/ 38، باب 61، حدیث 25.
(11)- بحار الأنوار: 69/ 70، باب 97، حدیث 1؛ مصباح الشریعة: 187.
(12)- بحار الأنوار: 70/ 157، باب 125، ذیل حدیث 3؛ الدعوات، راوندى: 56، حدیث 142.
(13)- بحار الأنوار: 69/ 73، باب 97، حدیث 3؛ التمحیص: 44، حدیث 55.
(14)- بحار الأنوار: 100/ 141، باب 2، حدیث 4؛ علل الشرایع: 2/ 527، حدیث 1.
(15)- نهج البلاغه: حکمت 379.
(16)- بحار الأنوار: 5/ 242، باب 10، حدیث 29؛ علل الشرایع: 1/ 94، حدیث 2.
(17)- یونس (10): 62.
(18)- احقاف (46): 13.
(19)- فاطر (35): 34.
(20)- بحار الأنوار: 74/ 213، باب 8، حدیث 1؛ تحف العقول: 84.
(21)- بحار الأنوار: 75/ 135، باب 21، حدیث 3؛ تحف العقول: 278.
(22)- بحار الأنوار: 74/ 27، باب 2، حدیث 6؛ إرشاد القلوب، دیلمى: 203.
(23)- بحار الأنوار: 75/ 190، باب 23، حدیث 1؛ الخصال: 2/ 450، حدیث 55.
(24)- بحار الأنوار: 13/ 295، باب 10، حدیث 11؛ عیون أخبار الرضا علیه السلام: 2/ 44، حدیث 158.
(25)- الکافى: 2/ 57، حدیث 2؛ بحار الأنوار: 67/ 143، باب 52، حدیث 7.
(26)- بحار الأنوار: 68/ 152، باب 63، حدیث 57؛ التمحیص: 59، حدیث 122.
(27)- حدید (57): 23.
(28)- غرر الحکم: 321، حدیث 7460.
(29)- بحار الأنوار: 90/ 281، باب 15، حدیث 23؛ جامع الأخبار: 57.
(30)- بحار الأنوار: 74/ 60، باب 3، حدیث 3؛ مکارم الأخلاق: 443.
(31)- انبیاء (21): 87.
(32)- انبیاء (21): 88.
(33)- بحار الأنوار: 90/ 184، باب 4، حدیث 1؛ الخصال: 1/ 218، حدیث 43