امین قریش در سن چهل سالگی در غار حرا، سرگرم عبادت و غرق تفکّر درنظام آفرینش بود که وحی آغاز گردید. نخستین آیاتی که بر پیامبر نازل گردید، این آیات بود:
اَقْرَأْ بَسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقْ، خَلَقَ الاِْنْسانَ مِنْ عَلَقْ...
بخوان به نام پروردگاری که جهان را آفرید و انسان را از خون بسته، خلق کرد. بخوان در حالی که پروردگار تو عزیز و گرامی است؛ پروردگاری که به وسیله ی قلم، تعلیم داد و به انسان آن چه نمی دانست، آموخت.
یکتا پرستی
حضرت محمد صلی الله علیه و آله از لحظه ای که از مادر متولد شد، جز خدای یکتا را نپرستید و سرپرستان او مانند عبدالمطلب و ابوطالب، همگی موحد و خداپرست بودند. حتی پیامبر، خود هنگام مذاکره با بحیرا؛ راهب «بصری»، تنفر خود را از بت ها، پنهان نکرد. آن گاه که راهب به او گفت: «تو را سوگند می دهم به حق لات و عزّی، مرا از آن چه می پرسم، پاسخ گو»، رسول گرامی به او پرخاش کرد و گفت: «هرگز مرا به لات و عزّی سوگند مده. در جهان نزد من، چیزی مانند پرستش آن دو، مبغوض نیست». آن گاه راهب گفت: «تو را به خدا سوگند می دهم از آن چه می پرسم، مرا آگاه کن». این بار رسول خدا فرمود: «آن چه می خواهی بپرس».
درست کردار
بی شک، محمد صلی الله علیه و آله از همان دوران کودکی، خوبی ها و خصلت هایی داشت که او را از دیگر کودکان جدا می کرد. در جوانی نیز از آن چه بیشتر قوم او بدان آلوده بودند، برکنار بود. راست گو، درست کردار و امین بود. درونی پاک و روشن و فکری درخشان و ضمیری الهی داشت. آن گرامی، هرسال چند بار درغار حرا به عبادت خدا می پرداخت. امیرمؤمنان، حضرت علی علیه السلام در این باره می فرماید: «پیامبر صلی الله علیه و آله هر سال در کوه حرا اقامت می گزید. من او را می دیدم و جز من، کسی او را نمی دید». حتی روزی که به رسالت برگزیده شد، در غار حرا سرگرم عبادت بود.
دعوت پنهانی
پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله ، سه سال تمام به دعوت پنهانی دینش پرداخت. او در این مدت، به جای توجه به عموم، به فرد سازی عنایت داشت. مصلحت زمانه ایجاب می کرد که دعوت خود را آشکار نسازد و با تماس های پنهانی، گروهی را به آیین خود دعوت کند. همین دعوت پنهانی، بعدها توانست جمعی را به آیین توحید، علاقه مند سازد.
خانه ی ارقم، پایگاه اسلام
هنگامی که عدد مسلمانان به سی تن رسید، حفظ عنصر «پنهانی بودن دعوت» دچار مشکل گردید و امنیت کوه های مکه برای پرستش نخستین موحدان، مورد تهدید و تعرض مشرکان قرار گرفت. بنابراین، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ، پایگاه تبلیغ پیام و پرستش خدای متعال را به خانه ی ارقم، انتقال داد. عمار یاسر و صهیب سنان از جمله کسانی هستند که در آن خانه، به رسول گرامی اسلام، ایمان آوردند.
برخورد قریش با پیامبر صلی الله علیه و آله در مرحله ی نخست دعوت
سران قریش در مدت سه سال دعوت پنهانی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ، به خوش گذرانی عیش و نوش خود، سرگرم بودند. آنان کم و بیش از دعوت پنهانی رسول خدا آگاهی یافته بودند، ولی کوچک ترین واکنشی نشان ندادند و جسارتی نمی کردند؛ زیرا به این مسأله، چندان اهمیت نمی دادند و احساس خطر نمی کردند. البته از دور، ماجرا را پی گیری می کردند و خبرها را به یکدیگر گزارش می دادند و می گفتند: «جوان عبدالمطلب از آسمان، سخن می گوید». پیامبر گرامی نیز بدون شتاب زدگی، در تبلیغ آیین خود می کوشید. او آیین خود را به هر کس که احساس آمادگی می کرد، عرضه می داشت. پیامبر در این سه سال توانست با تماس های خصوصی، هسته ی مرکزی حزب اللّه را تشکیل دهد. سپس به فرمان خدا، روش تبلیغ خود را دگرگون ساخت.
دعوت همگانی
پس از انذار خویشاوندان نزدیک و گسترش خبر نبوّت محمد در سطح مکه، تعرض قریش به رسول اکرم صلی الله علیه و آله آغاز گردید. هنگامی که قریش جدّی بودن خطر این مسأله را برای عقاید پوشالی و منافع مادی خود، دریافتند سیل تهمت ها را روانه ی آن حضرت ساختند. همه ی این حرکت های مزوّرانه که منشأیی جز حسد و دیگر رذایل اخلاقی نداشت، برای کوچک جلوه دادن مکتب پیامبر و درهم کوبیدن شخصیت او، صورت می گرفت. از این هنگام، پیامبر نیز مأموریت یافت آشکارا، مردم را به آیین توحید دعوت کند و از استهزای مشرکان نهراسد. خداوند در این باره فرمود: «مأموریت خود را آشکار ساز و از مشرکان کناره گیر. ما تو را از شرّ دشمن استهزاگر، حفظ می کنیم».
عصر بعثت
جهان عصر بعثت، جهانی تاریک بود. خداوند، پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله را هنگامی فرستاد که از دیرباز، پیامبری نیامده بود. ملت ها در خواب طولانی فرو رفته بودند و سر رشته ی کارها از هم گسیخته بود. جهان در تاریکی جهل و گناه و آتش جنگ فرو رفته بود. چهره ی آن تیره شده و فریب کاری آن آشکار گشته بود. برگ های درخت زندگی بشر به زردی گراییده بود و امیدی به ثمر دادن آن نبود. در این زمان که فروغ هدایت، خاموش گشته و بدبختی، چهره ی زشت خود را نمودار ساخته بود، این فساد، تیره روزی، فتنه، آشوب و ترس، دل های مردم را فرا گرفته بود. از این رو، پناه گاهی جز شمشیر خون آشام نداشتند. در چنین فضایی، خداوند بر مردم منت نهاد و اسوه و الگویی را برای مردم فرستاد تا درس زندگی را به آنان بیاموزد و همگان را به شاهراه حقیقت و سعادت رهنمون شود.
مخالفت قریش و آزار مسلمانان
در آغاز دعوت، رفتار قریش، نسبت به پیامبر صلی الله علیه و آله ، به ظاهر ملایم بود؛ یعنی با بی اعتنایی و انکار و گاهی استهزا همراه می شد. ولی هنگامی که رسول گرامی اسلام، از بت ها بدگویی کرد، کار به خشونت کشید. آنان دوبار برای شکایت به دیدار ابوطالب رفتند و چون نتیجه ای نگرفتند، به آزار پیروان پیامبر پرداختند. آنان نسبت به همه ی پیروان پیامبر ستم روا می داشتند، اما سنگینی این تعرض بیشتر بر دوش افراد ضعیف و اشخاص بی یاور بود.
بعثت از دیدگاه امام خمینی(ره)
بی شک برگزیده شدن پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله به رسالت، حادثه ای عظیم در تاریخ بشر است. به فرموده ی امام خمینی(ره): «حادثه ای بزرگ تر از این حادثه، اتفاق نیافتاده است. حوادث بسیار بزرگ در دنیا اتفاق افتاده است؛ بعثت انبیای بزرگ، اولوالعزم و بسیاری از حوادث بسیار بزرگ، لکن حادثه ای بزرگ تر از بعثت رسول اکرم نشده است و تصور هم ندارد که بشود؛ زیرا که بزرگ تر از رسول اکرم در عالم وجود نیست، غیر از ذات مقدس حق تعالی، و حادثه ای بزرگ تر از بعثت هم نیست». «درباره ی بعثت حضرت به رسالت و نیز برکات آن زبان امثال ما الکن است که سخن بگوید». «همین قدر می دانیم که معارفی که به برکت بعثت حضرت، حاصل شده است، از حد بشریت خارج است. اعجازی است فوق ادراک بشریت».
آمادگی پیامبر اسلام پیش از بعثت
حضرت محمد صلی الله علیه و آله همیشه به ویژه آن گاه که به اوج رشد فکری و عقلی رسیده بود، از وضعیت محیط آلوده ی خویش در رنج بود و از مردم کناره گیری می کرد. او از سی و هفت سالگی، حالت های روحانی داشت و احساس می کرد دریچه ای از غیب به روی او گشوده می شود و آن چه بارها از اعضای خاندانش و نیز دانشمندان اهل کتاب مانند بحیرا، نسطور و دیگران شنیده، در حال رخ دادن است. وی، نور مخصوصی می دید و اسراری بر او فاش می شد و بارها سروش غیبی به گوشش می رسید، ولی کسی را نمی دید. برای مدتی، در خواب صدایی می شنید که او را پیامبر خطاب می کرد. روزی در بیابان های اطراف مکه، شخصی او را رسول اللّه صدا کرد. از او پرسید: کیستی؟ او پاسخ داد: من جبرییلم. خداوند مرا فرستاده است تا تو را به پیامبری برگزیند. هنگامی که محمد صلی الله علیه و آله ، این مسأله را به همسرش، خدیجه خبر داد، او با خوشحالی گفت: امیدوارم چنین باشد.
سیرت محمد صلی الله علیه و آله
بی شک، آن چه محمد صلی الله علیه و آله را یگانه می کرد، سیرت او بود. قرآن، گذرا به این سیرت، اشارتی برجسته می کند که با اندیشه در آن ها و مطالعه ی آن چه تاریخ نگاران در این باب گفته اند، تصویری نسبتا دقیق از سیرت آن حضرت می توان ترسیم کرد. قرآن کریم با صراحت می فرماید: محمد صلی الله علیه و آله الگویی نیک برای مسلمانان است و هر کس خواهان خیر دنیا و آخرت باشد، باید بکوشد او و حرکاتش را نصب العین خود قرار دهد و همواره در پی محمدی شدن باشد.
شجاعت
یکی از ویژگی های آشکار رسول اکرم صلی الله علیه و آله ، شجاعت ایشان بود؛ شجاعت در همه ی عرصه ها، در زمینه ی ابلاغ رسالت، دفاع از آرمان خود و جانبازی در راه تحقق آن. حضرت علی علیه السلام که خود مظهر شجاعت و اسداللّه است، درباره ی شجاعت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله چنین می فرماید: «هنگامی که آتش جنگ تافته می شد و کارزار دشوار می گشت، به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله پناه می بردیم و او را سپر خود می کردیم. در آن هنگام او از همه ی ما به دشمن، نزدیک تر بود».
گذشت
رسول اکرم صلی الله علیه و آله هرگز در پی انتقام گرفتن از دشمنان خود نبود. برعکس، پس از دست یافتن بر آن ها و تسلط بر شبه جزیره و فتح مکه، آنان را بخشود و به مقابله به مثل، دست نزد.
ابوسفیان، فرمانده ی مشرکان در جنگ های بدر و احد و احزاب بود. ولی از فکر و ثروت خود برای نابود کردن دعوت محمد صلی الله علیه و آله مایه می گذاشت و در مبارزه با محمد صلی الله علیه و آله اندک تردیدی نداشت. هرجا سخن از توطئه بود، او نیز حضور داشت. همسرش هند نیز از مشوّقان او و دشمنان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بود. هم او بود که وحشی را تشویق کرد تا حمزه سیدالشهداء را در جنگ احد بکشد و در عوض، حکم آزادی خود را دریافت کند. همین هند بود که همراه با چند زن دیگر در جنگ احد شرکت کرد و مشرکان را به مبارزه با محمد صلی الله علیه و آله برمی انگیخت. پس از به شهادت رسیدن حمزه نیز پهلویش را شکافت و جگرش را بیرون کشید. سپس از شدت خشم و کینه، آن را به دندان خایید. امّا پیامبر در برابر این همه کینه توزی چه کرد؟ هنگام فتح مکه، اعلام کرد که هرکس در خانه ی خود بماند، در امان است. هرکس به خانه ی خدا برود، در امان است و هرکس به خانه ی ابوسفیان برود، نیز در امان است.
عبادت
پیامبر اکرم همواره یک دوست و حامی بزرگ داشت. آن که از کودکی در پناه خود، از همه ی گزندها نگاهش داشته، به او شرح صدر داده و او را به سیادت و بزرگی قوم خود رسانده بود. پیامبر صلی الله علیه و آله نیز این دوستی را پاس داشت و همیشه با او راز و نیاز می کرد. مقام نبوت و حفظ آن نیاز به آمادگی داشت و این آمادگی تنها با عبادت به دست می آمد. دوست بزرگ محمد صلی الله علیه و آله به او وحی کرد که: «نصف یا بیش از نیمی از شب را بیدار باش و قرآن را شمرده و روشن بخوان، زیرا ما سخنی سنگین بر تو فرو خواهیم فرستاد. شب زنده داری و عبادت شبانه، گام ها را استوارتر و گفته را نیرومندتر می کند». پیامبر خدا صلی الله علیه و آله این دستورها را به یاد داشت و به آن ها عمل می کرد. اندکی از شب را می خفت و بیشتر آن را به نماز و تلاوت قرآن مجید می پرداخت و با این غذای معنوی، خود را نیرومند می کرد.
خوش رویی
سنگین بودن مسؤولیت رسالت، مانع از خوشرویی حضرت نمی شد و ایشان حتی اگرچه غمگین بودند، آثار آن را ظاهر نمی کرد و همواره خندان بود. ایشان با این رفتار به کسانی که جدی بودن را در اخم و خشونت چهره می دانستند، آموخت که مؤمن باید خندان باشد. وی همیشه با دوستان و اصحاب خود شوخی می کرد. البته این شوخی ها بسیار ظریف و خردمندانه بود و هرگز از مرز عفاف و اخلاق خارج نمی شد. در حقیقت، این خوش رویی و اخلاق والا بود که مردم را شیفته ی حضرت کرد و از آنان، امتی یگانه و مردمی مهربان پدید آورد که باهم برادروار می زیستند؛ مردمی که به تعبیر قرآن کریم، دلسوز و مشفق یکدیگرند، اما در برابر دشمنان، سرسخت و استوار.
پایداری
پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله در طول دعوت هرگز دچار ضعف و سستی نشد. ایشان چون کوهی استوار به فرمان خدای متعال که به ایشان وحی کرد: «همان گونه که فرمان یافته ای، پایداری کن»، در برابر مشکلات، دشمنان و سختی ها پایداری کرد و رسالت خود را به انجام رساند.
رابطه ی صمیمی
رسول خدا هیچ گاه از یاران خود غافل نمی ماند و رابطه ها را هم چنان زنده و قوی نگاه می داشت. به روایت امام علی علیه السلام : هرگاه، کسی از برادران دینی اش را سه روز نمی یافت و در جمع مسلمانان نمی دید، سراغ او را می گرفت. پس اگر غایب و در سفر بود، برایش دعا می کرد. اگر شاهد و در شهر حاضر بود، به دیدارش می شتافت، و اگر بیمار بود، به عیادتش می رفت. این رفتار، نشان دهنده ی رابطه ای صمیمی تر از برخورد سیاسی یک مسؤول با زیردستان یا رهبر با ملت خویش است. البته «اخوت دینی» نیز همین یک دلی و صفا و محبت را ایجاب می کند.
مردمی زیستن
آن چه رسول اکرم صلی الله علیه و آله را به مردم نزدیک می ساخت و سبب می شد که با او احساس «خودی» کنند، رفتار مردمی و اخلاق فروتنانه و بی تکلف او بود. هرچند آن فرزانه از نظر اندیشه، دانش، عصمت، پاکی و فضایل روحی و معنوی، در سطحی بسیار بالاتر از مردم بود و افراد عادی با افق معنویت و کمال وجودی او بسیار فاصله داشتند، اما معاشرت و برخورد رسول خدا صلی الله علیه و آله به گونه ای بود که هنگام سخن گفتن درسطح مردم سخن می گفت و در معاشرت با توده ی مردم خود را هم افق می ساخت. در روایت آمده است که: با تهی دستان، هم نشین و با بی نوایان، هم غذا می شد. زیدبن ثابت نقل می کند: رسول خدا صلی الله علیه و آله چنان بودکه هرگاه در خدمت او می نشستیم، اگر به سخن گفتن در یاد آخرت می پرداختیم، در همان موضوع، با ما هم صحبت می شد، و اگر به دنیا می پرداختیم، او هم با ما از دنیا، سخن می گفت. اگر از خوردنی و نوشیدنی سخن می گفتیم، آن حضرت نیز درباره ی همان با ما به سخن می پرداخت. این نهایت مردمی زیستن آن بزرگوار بود و خود را تافته ای جدابافته از مردم نمی دانست.
پرهیز از تشریفات
رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله در مجلس ها، جای خاصی برای خویش تعیین نمی کرد و در قید و بند صدرنشینی در مجلس نبود. هرجا که بود، می نشست و یاران خود را نیز به همین مسأله، فرمان می داد. روی زمین می نشست و روی زمین غذا می خورد. به همه یکسان نگاه می نگریست تا کسی در نگاه و توجه به مخاطب، احساس تبعیض نکند. ابوذر غفاری نقل می کند: رسول خدا میان اصحاب می نشست و گاهی که فردی غریب و ناشناس می آمد و آن حضرت را نمی شناخت، از جمع می پرسید که پیامبر، کدام یک از شماست؟ به همین دلیل، از رسول خدا درخواست کردیم اجازه دهد که جایگاهی برایش بسازیم تا آن جا بنشیند و افراد غریب، او را بشناسند. با موافقت پیامبر، سکو مانندی از گل برایش بنا کردیم که آن حضرت روی آن می نشست و ما هم در دو طرف پیامبر می نشستیم.
تکلّف گر نباشد، خوش توان زیست تعلق گر نباشد، خوش توان مرد
بیزاری از بت و بت پرستی
همه به سوی بتکده می رفتند، ولی محمد صلی الله علیه و آله با این که از کسی، درسی فرا نگرفته بود، راه کوه حرا را در پیش می گرفت. و آن جا در مقابل قدرت و عظمت آفریدگار جهان، خاکسار می شد و او را می پرستید. محمد صلی الله علیه و آله در پرتو عنایت های خداوند از همان ابتدا، راه خود را تشخیص داد و بی هیچ اضطراب و تردیدی، روش های نادرست قوم خود را نکوهش کرد و بر خلاف آن سنت های غلط، گام برداشت. او نه تنها لحظه ای از عمر شریفش را به بت پرستی نگذراند، بلکه از شنیدن نام آن ها نیز بیزار بود. بدین ترتیب، محمد صلی الله علیه و آله شیفته ی سنن و عادت های قومی نمی شد و با نظارت عامل غیبی به تکامل خود ادامه می داد. به همین دلیل، مردم به او، احترام می گذاشتند و در حل مشکلات به رأی و نظر او، اهمیت زیادی می دادند و از وی، پیروی می کردند.
رسالت جهانی
اسلام از روز نخست، چون چشمه ای صاف و زلال ظاهر شد. آن گاه رفته رفته بر پهنا و ژرفای آن افزوده گشت. سرانجام به دریایی پهناور بدل گشت که همه ی سرزمین ها را آبیاری کرد و انسان ها را سیراب ساخت. آری، آن گاه که شعار توحید، در فضای تاریک مکه، طنین انداخت، نظر پرچم دار این نهضت، تنها اصلاح منطقه ای حجاز و گروه عرب نبود، بلکه رسول اسلام مأمور بود رسالت جهانی خود را از محیط عربستان آغاز کند. شاهد آن نیز جمله ای است که آن حضرت در آغاز دعوت عمومی خویش به نزدیکانش فرمود: «همانا من فرستاده ی خدایم به سوی خصوص شما و به سوی عمومی مردم». هم چنین، آیاتی از قرآن این حقیقت را تأیید می کند. برای نمونه، از سوره ی اعراف، انبیا و انعام به دست می آید که دعوت آن حضرت از روز نخست، برای عموم مردم در همه ی زمان ها و مکان ها آغاز گردیده و طرح ریزی شده است.
تشریع نماز
نخستین چیزی که پس از توحید و یکتاپرستی بر پیامبر اسلام و پیروان او واجب شد، نماز بود. از همین جا، عظمت نماز که اساس ارتباط انسان با خدا و نشانه ی قدردانی از نعمت های بی پایان اوست، آشکار می شود. به همین دلیل، پیشوایان اسلام به ویژه پیامبر گرامی، درباره ی نماز، سفارش های بسیار می کردند و می گفتند: نماز ستون دین است. اگر کسی نماز را سبک بشمارد، در آخرت و سرای جاویدان به دستگیری و شفاعت ما نمی رسد. به هر صورت، خداوند به وسیله ی جبرییل، کیفیت نماز و شرایط آن را اعلام کرد. پس محمد صلی الله علیه و آله آن را به خدیجه و علی علیه السلام یاد داد و نماز دسته جمعی را که نماز جماعت نامیده می شود، برپا کرد.
اخلاق عالی
آموزه های اخلاقی و رفتار پیامبران، بهترین وسیله ای است که بشر را به زندگی ایده آل می رساند. اخلاق برای زندگی فردی و اجتماعی همه ی افراد بشر لازم است، اما برای کسانی که بار مسؤولیت رهبری و هدایت جامعه را به عهده دارند، ضروری تر به نظر می رسد. اخلاق عالی پیامبر اسلام، امواج انقلاب مقدس اسلام را نخست در جامعه ی عرب و سپس در جهان پدید آورد. در سایه ی این رستاخیز عظیم معنوی، پراکندگی به یگانگی، بی پروایی به عفت و پاک دامنی، بی کاری به کار و کوشش، خودخواهی به نوع دوستی و تکبر عرب به تواضع و مهربانی تبدیل گردید و انسان هایی تربیت شدند که تا همیشه، نمونه های اخلاقی به شمار می آیند. اخلاق رسول اکرم صلی الله علیه و آله آن قدر عالی و پرارزش است که خدا، از آن به «خلق عظیم» یاد کرده است.
ابلاغ رسالت اسلام
پیشرفت پرشتاب اسلام، بیش از هر چیز مدیون فعالیت های پی گیر و شبانه روزی پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله و یاران وفادارش است. رسول خدا صلی الله علیه و آله برای تبلیغ اسلام از دو نیروی مجهز بهره برد. نخست، گویندگان زبردستی که حقیقت اسلام را دریافته بودند و به آن حضرت، عشق و ایمان داشتند. و دیگر، نامه هایی که آینه ی تمام نمای آموزه های حیات بخش اسلام بود.
پیامبراسلام صلی الله علیه و آله ، با وجود نداشتن وسایل لازم، پیک های خود را به گوشه و کنار جهان فرستاد. اکنون روح پیامبر ما، نگران جامعه ی مسلمانان است که چگونه برای تحقق رسالت اسلام خواهند کوشید و آیا برای عمومی کردن آموزه های اسلام، از وسایل جدید و طرح های نو بهره خواهند گرفت؟ ما برای ابلاغ رسالت جهانی اسلام، باید همه ی نیروهای خود را متمرکز کنیم و از فداکاری های لازم در راه گسترش اسلام، دریغ نورزیم.
شکوفه ی نبوت
مبعث، فصلی بهاری در پهنه ی قرن است که محمّد صلی الله علیه و آله را هم چون گلی زیبا، بر دامن رسالت نهاد وسرزمین بطحا، با فروغ چهره ی این خورشید، تابان شد. تجلّی خدا در زمین، به گونه های مختلف است. 27 رجب، یکی از این جلوه های بی پایان است که شعاعش تا کرانه های ناپیدای زمان، گسترش یافته است. در این روز، شکوفه ی نبوّت گشوده شد، باغ رسالت به بار نشست و دل نورانی «محمّد»، تجلّی گاه نام و کلام خدای سبحان و آیین اسلام گشت. گل نور از غنچه ی امّ القرای، عطر معنویت افشاند و پس از خشک سالی دیرپای مزرعه ی حیات، باران رحمت درکویر اندیشه ها و دل های تشنه، باریدن گرفت. «محمّد آمد. آمد تا کودک بشریت را در آغوش مهر و عطوفت دین قرار دهد. آمد تا زندگی های مسخ شده ی مردم را با فطرت آشتی دهد. آمد تا پیام آسمان را بر زمینیان باز خواند. آمد و با آمدنش، تعصب ها و تفرقه ها رفت. زاده شد تا جهل و جور بمیرد. مبعوث شد تا شرک و بت پرستی رخت بربندد، تا جاهلیت از صحنه ی زندگی ها بگریزد، تا چشم جهان به روی فروغ وحی گشوده شود».
سرچشمه ی نور
بعثت تو، روز سرور است و کلامت، سرچشمه ی نور. جانِ پاکت، به خدا نزدیک است و پلیدی و زشتی از تو، دور. ای آموزگار خوبی ها و نیکی ها ! حیاتت، فروغ زندگی ابدی است و اخلاقت، چراغ حیات. رفتارت، الگوی زیستن است و آن چنان عالی و پسندیده که خدای سبحان، بر آن نشان «خُلقٍ عظیم» کرامت فرمود. آری، در این روز شریف مبعث، حُسن خلقِ تو را یاد می کنیم و از اخلاق تو، که اسوه است، سرمشق می گیریم و درس می آموزیم، تا بدین گونه، این روز شریف و جشن شادی آفرین را بر خویش مبارک سازیم؛ زیرا برکت در نام و یاد توست و زندگی با عشق و محبت به تو مبارک می گردد.
عشق به نماز
بنده ی مخلص خدا بود و نور چشمانش در نماز. آن گاه که به نماز می ایستاد، از خوف خدا، رنگ بر چهره نداشت. در سینه، ناله های سوزناک و آوای حزینی داشت. گاه نماز که می رسید، دیگر کسی را نمی شناخت و به هیچ چیز توجه نداشت، جز به نماز و نیایش با معشوق! آن گرامی به نماز عشق می ورزید و فرا رسیدن وقت نماز را بی صبرانه انتظار می کشید. هنگام نماز که می شد، می گفت: «ای بلال! مرا خوشحال کن». آری، آن رسول، هیچ چیز را بر نماز ترجیح نمی داد و به ابوذر می فرمود: «خداوند، فروغ دیدگانم را در نماز قرار داده است. آن گونه که گرسنه، غذا را دوست می دارد و تشنه آب را، من هم شیفته ی نمازم. با این تفاوت که گرسنه و تشنه، سیر وسیراب می شود، اما من از نماز، سیر نمی شوم».
جلوه ی خدا
قرآن کریم در معرفی رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله ، آن حضرت را با عنوان «مظهر خدا» معرفی کرده است. بدین معنی که سرتاپای آن حضرت در اثر کمال قرب به حق و فنای در ذات اقدس او، نمایان گر نور ربوبی گشته و از خودی و نفسانیت خویش، ذره ای نیز باقی نگذارده است. پس نگاه به او، نگاه به نور خداست. محبت او، محبت خدا، پیروی او، پیروی خدا، بیعت با او، بیعت با خدا و هرگونه رابطه با او، رابطه با خدا خواهد بود. این مقام در حد اعلا تنها در وجود مقدس آن حضرت و خاندان مطهرش، تحقق یافته است و قرآن در این زمینه، چنین می فرماید: «همانا آنان که با تو بیعت کنند، با خدا بیعت می کنند». و نیز «هر کس از پیامبر پیروی کند، از خدا پیروی کرده است».
درس آموز رحمت و مهر
در روز بیست و هفتم ماه مبارک رجب، استاد بزرگ بشریت و اشرف کاینات و برترین انسان کامل، به پیامبری برانگیخته شد. آن هم در چنان محیط خشن و سراسر وحشی گری که سنگدلان جاهلیت، با پنجه های درشت شان، پاره های تن خویش را زنده به گور می کردند و از منش انسانی، هیچ بهره ای نبرده بودند. در چنان روزگاران سیاهی که اندیشه های مردم نادان در حضیض ذلت قرار داشت، باغبانی دانا به عالم وجود، پا نهاد. وی خس و خاشاک را به گل های لطیف و میوه های شیرین، بدل کرد. خارهای دست و پاگیر را با سلاح ایمان و توکل از میان برداشت و به جای آن، درختانی سرسبز کاشت که اینک، در اعماق زمین، ریشه دوانیده و شاخه هایش سر به فلک کشیده است. رسول خدا از بیابان گردانی سنگدل و نادان که به جای پرستش خالق یکتا، با دست خود از خاک و شن و خرما، بت های بی جان و خرد می ساختند و در برابر آن تعظیم می کردند، انسان هایی پدید آورد که تا همیشه ی تاریخ، سرمشق خوبان جهان و مهرجویان زمین خواهند بود.
بعثت از دیدگاه امام علی علیه السلام
از بعثت پیامبر، این راز آفرینش و واسطه ی وجوب و امکان و انسان کامل چه بگوییم که هر چه تلاش کنیم، نمی توانیم واژه ای بیابیم که آن را بشناساند و یا به زبان آشنا ترجمه کند؛ جز از زبان کسی که در دامان محمد صلی الله علیه و آله تربیت یافته و در آغوش او درس جاوادنه بودن را آموخته است. به گفته ی خود رسول اللّه ، جز او و خدایش، کسی او را نشناخته است. آری، علی علیه السلام باید بعثت پیامبر را بیان کند. هم او که کعبه ی آمال عارفان و قبله پارسایان است. علی باید بعثت رسول اللّه صلی الله علیه و آله را توضیح دهد؛ زیرا او آینه ی تمام نمای محمد است و همه ی اشعه ی تابناک علم و عمل و اخلاق و منش پیامبر در وجودش بازتاب یافته است. اینک فراز سخن را به نخستین استاد فصاحت و بلاغت می سپاریم. آن عزیز در این باره می فرماید: «خدا، محمد صلی الله علیه و آله را برانگیخت، در حالی که کسی از عرب، کتابی نخوانده و کسی، ادعای پیامبری نکرده بود. محمد صلی الله علیه و آله مردم را به راه راست فرا خواند و آنان را به آن سوی کشاند و به رستگاری رساند، تا آن که کارشان، استوار و جمعیت شان برقرار گردید». آن حضرت در جای دیگر چنین می فرمایند: «مردم در آن زمان از گروه های مختلف و نژادهای گوناگون تشکیل یافته بودند. گروهی خدا را به آفریده هایش تشبیه می کردند. گروهی دیگر در نام خدا تصرف کردند و نام بت ها را به نام خدایان می بردند. و برخی دیگر از بردن نامش خودداری می ورزیدند، پس خدای متعال به وسیله ی پیامبر گرامی، مردم را از گمراهی درآورد و از کژی و جهالت رهانید و به راستی و درستی رهنمون ساخت»