روز اوّل:روزه این روز فضیلت بسیار دارد،از امام صادق علیه السّلام روایت شده:هرکه روز اول شعبان را روزه بگیرد،بىتردى بهشت بر او واجب مىشود،و سیّد ابن طاووس از حضرت رسول صلى اللّه علیه و آله ثواب بسیارى روایت کرده براى کسىکه سه روز اوّل این ماه را روزه بدارد،و در شبهاى آن،دو رکعت نماز بجاى آورد،با این ترتیب که در هر رکعت سوره«حمد»یک بار، و سوره «قل هو اللّه احد» یازده بار خوانده شود،بدانکه در تفسیر امام علیه السّلام[تفسیر امام حسن عسگرى]روایتى در فضیلت ماه شعبان و روز اول آن ذکر شده،که فواید بسیارى در آن درج شده است،و شیخ ما ثقة الاسلام نورى(نورّ اللّه مقرده)آن روایت را ترجمه کرده و در پایان کتاب«کلمه طیّبه»آورده،ولى چون آن روایت طولانى است،و مقام را گنجایش نوشتن تمام آن نیست، خلاصه آن را در اینجا ذکر مىکنم:حاصل روایت این که حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام در روز اول شعبان به جماعتى برخورد که در مسجد نشسته بودند،و درباره قدر و امثال آن گفتگو مىکردند تا آنکه لجاجت و جدالشان،و فریاد و صدایشان سخت بلند شد،حضرت ایستاد و بر آنها سلام کرد،پاسخ سلام را دادند،و به احترام حضرت از جاى برخاستند و درخواست کردند کنا آنان بنشیند،ایشان توجّهى به دعوت آنان نکردند و در همان حالت ایستاده فرمودند:اى گروهى که سخن مىگویید در مسئلهاى که سودى نمىرساند،آیا ندانستید که خداى تعالى را بندگانى است،که آنان را از هراس ساکت نموده بىآنکه لال باشند، یا از سخن گفتن عاجز باشند،اینان هرگاه عظمت خدا را به خاطر مىآورند،زبانهایشان شکسته و دلهایشهان از جا کنده مىشود، و عقولشان از سر مىرود،و دچار بهت و حیرت مىگردند،این همه به خاطر بلنداى عزت و شوکت و بزرگداشت خداست! هرگاه از این حالت به خود آیند با کردارهاى پاکیزه به سوى خدا رو مىکنند و وجود خود را در شمار ستمکاران و خطاکاران به حساب مىآورند،درحالىکه از تقصیر و کوتاهى پا کند،اینان براى خدا به کردار اندک راضى نمىشوند،و عمل زیاد را براى او بسیار نمىشمارند،پیوسته به کار شایسته و عمل نیک مشغولند،اینان چنانند که هرگاه به ایشان بنگرى،ترسان و هراسان و در بیم و اضطراب به عبادت ایستادهاند،اى گروه تازهکاران شما کجا و ایشان کجا،آیا ندانستید که داناترین مردم به«قدر» ساکتترین ایشانند در سخن از آن،و نادانترین مردم به«قدر»سخنگوترین آنانند نسبت به آن،اى تازهکارها امروز غرّه شعبان کریم است]به آغاز پیشانى گویند غره]،پرودگار آن را شعبان نامیده به خاطر انشعاب یافتن و پراکنده شدن خیرات در آن،همانا پروردگار شما در شعبان درهاى حسنات را باز کرده،و قصرها و خیراتش را به شما جلوه داد به قیمتى ارزان و کارهایى آسان،پس در مقام خرید برآیید،ابلیس دور از رحمت خدا شاخههاى شرور و بلاهاى خود را براى شما آراسته و شما پیوسته در گمراهى و سرکشى مىکوشید و به شاخههاى ابلیس تمسّک مىجویید،و از شاخههاى خیرات که درهایش براى شما باز شده روى مىگردانید،و این غرّه ماه شعبان است،و شاخههاى خیراتش عبارت است از: نماز،روزه،زکات،امر به معروف،نهى از منکر،نیکى به پدر و مادر و خویشان و همسایگان،ایجاد صلح و صفا بین مردم،صدقه دادن به فقرا و مساکین،در چیزى که مسئولیّتش از شما برداشته شده،به خود زحمت و مشقّت مىدهید و آن مسأله قضا و قدر است،و خود را در سختى مىاندازید در چیزىکه از ژرفاندیشى و تحقیق در آن نهى شدهاید،و آن کشف اسرار الهى است،که هرکه از آنها تفتیش کند از تباهشدگان است.بدانید که اگر شما بر آنچه پرودگار براى مطیعان از بندگانش در امروز آماده نموده آگاه شوید،هرآینه خود را از آنچه بدان پرداختید[بحث در قضاوقدر]بازخواهید داشت، و در آنچه به آن فرمان دادند وارد خواهید شد.گفتند:یا امیر المؤمنین آنچه را خدا در این روز براى مطیعان خود مهیّا نموده چیست؟حضرت داستان آن لشگرى را که رسول خدا صلى اللّه علیه و آله براى جهاد با کافران فرستاده بود،و سپاه دشمن به هنگام شب بر آنها شبیخون زندن نقل کرد و فرمود:شبى تاریک و فرورفته در سیاهى بود،مسلمانان در خواب،و کسى از آنان جز زید بن حارث و عبد اللّه بن رواحه و قتاده بن نعمان و قیس بن عاصم منقرى بیدار نبود،هریک از آنان در جانبى از لشگر مشغول نماز و خواندن دعا بود،دشمنان با شبیخون خویش در آن شب تاریخ،مسلمانان را آماج تیرهاى خود ساختند و مسلمانان به خاطر سیاهى شب،از دیدن دشمنان عاجز بودند،و راهى براى حفظ خویش نداشند،به این خاطر نزدیک بود هلاک شوند،ناگهان از دهان این چند نفر انوارى درخشید،که اردوگاه را روشن ساخت،و باعث قوّت دل و دلیرى مسلمانان شد،پس شمشیر کشیده و همه دشمنان را کشته و زخمى و اسیر نمودند،پس از بازگشت از جهاد داستان خود را براى رسول خدا صلى اللّه علیه و آله نقل کردند،حضرت فرمود:این انوار به خاطر اعمال برادران شما در آغاز ماه شعبان است،پس حضرت یکیک آن اعمال را نقل کردند تا آنکه فرمودند:چون روز اوّل شعبان مىرسد،ابلیس سپاه خویش را در اطراف زمین و کرانههاى آن پراکنده مىکند و به ایشان مىگوید:امروز در کشاندن بعضى از بندگان خدا به سوى خود بکوشید،و خدا(عزّ و جلّ)فرشتگان را در اطراف و آفاق زمین پراکنده مىکند و به آنان مىفرماید:بندگانم را به راستى و درستى نگاه دارید،و آنان را ارشاد کنید،همه بندگانم سعاتمند مىشوند،جز آنکه از قبول حق امتناع ورزد و به راه سرکشى رود، که او در شمار حزب ابلیس و سپاهیان او محسوب مىشود.چون روز اوّل ماه شعبان شود،خدا(عزّ و جلّ)به باز شدن درهاى بهشت امر مىکند،پس باز مىشوند،و به درخت طوبى[درختى است در بهشت]فرمان مىدهد تا شاخههاى خود را دنیا نزدیک کند،آنگاه منادى پروردگار(عزّ و جلّ)ندا سر مىدهد:اى بندگان خدا این شاخههاى درخت طوبى است، پس به آن درآویزید،که شما را به سوى بهشت برافروزد،و این شاخههاى دخت زقّوم است[درختى است از درختان دوزخ که در سوره مبارکه واقعه از آن یاد شده است]از آن دورى کنید تا شما را به جانب دوزخ نبرد. رسول خدا صلى اللّه علیه و آله فرمود:سوگند به آنکه مرا به راستى مبعوث به رسالت نمود،هرکه در این روز درى از خیر و نیکى را فراگیرد،به تحقیق به شاخهاى از شاخههاى درخت طوبى در آویخته که او را به سوى بهشت مىکشاند،و هرکه در امروز درى از شرّ و بدى را فراگیرد،به یقین به شاخهاى از شاخههاى زقّوم درآویخته که او را کشاننده به سوى آتش است،سپس رسول خدا صلى اللّه علیه و آله اعمالى که هریک باعث درآویخته شدن به شاخهاى از شاخههاى طوبى است به این صورت بیان فرمودند:امروز هرکس براى خدا نماز مستحبى بجا آورد،و هرکه در این روز روزه بدارد،و هرکه میان زنى با همسرش،یا پدرى با فرزندش،یا خویشاوندان،یا زن و شوهر بیگانهاى صلح دهد،و کسىکه تخفیف دهد پریشانى را،از طلبى که از او دارد،یا از طلبش از عهده مدیون بکاهد،و کسىکه در حساب خود نظر کند،و قرض کهنهاى را بر عهده خود ببیند،که طلبکارش از به دست آوردنش مأیوس شده،پس آن را به صاحبش برگداند،و کسىکه یتیمى را سرپرستى نماید،و کسىکه سفیهى را از ضربهزدن به آبرو و عرض مؤمنى بازدارد،و کسىکه قرآن یا بخشى از آن را بخواند،و کسىکه خدا را یاد کند،و نعمتهایش را بر شمارد،و اقدام به شکر نماید،و کسىکه از بیمارى عیادت کند،و کسىکه به پدر و مادر یا یکى از آنها نیکى ورزد،و آنکه پیش از رسیدن روز اوّل شعبان پدر و مادر خویش را به خشم آورده بود و در این روز خشنودشان ساخت،و هرکه جنازهاى را تشییع کند،و هرکه در این روز مصیبتزدهاى را تسلّى بخشد،و هرکس در این روز چیزى از ابواب خیر را بجا آورد از آویختگان به درخت طوبى است.سپس رسول خدا(ص)فرمودند:سوگند به آنکه مرا به راستى به رسالت برانگیخت هرکس در این روز درى از شرّ و گناه را فرا گیرد،به تحقیق به شاخهاى از شاخههاى درخت زقّوم درآویخته،و آن شاخه کشاننده اوست به سوى آتش،آنگاه اعمالى که هریک باعث درآویخته شدن به شاخهاى از شاخههاى زقّوم است را به این صورت بیان فرمودند:سوگند به آنکه مرا به راستى به پیامبرى فرستاد،هرکس در این روز نسبت به نماز واجب خود کوتاهى کند،و آن را تباه نماید،و هرکس فقیرى درمانده نز او آید،که بدى حالش را مىداند،و بدون اینکه ضررى متوجه وى گردد،قدرت بر تغییر حال او را دارد،و کس دیگرى هم نیست که به جاى او،مشکل فقیر را حل کند،پس فقیر را به حال خود خود واگذارد،و دست او را نگیرد،تا از بین رفته و هلاک گردد،و کسىکه خطاکارى از او عذرخواهى کند،پس عذر او را نپذیرد، علاوه بر این بیش از اندازهاى که بدى کرده،او را عقوبت نماید،و کسىکه جدایى اندازد میان شوهرى با همسرش،یا پدرى با فرزندش،یا برادرى با برادرش،یا خویشى با خویشش،یا میان دو همسایه،یا میان دو رفیق،یا دو خواهر،و کسىکه بر انسان تنگدستى سخت بگیرد،درحالىکه تنگدستى او را مىداند،پس بر خشم و بلاى او یفزاید،و کسىکه مدیون باشد و آن را بر صاحبش انکار کند،و بر او ستم ورزد تا دین او را باطل نماید،و آنکه بر یتیمى جفا کند،و به او آزار رساند،و مال او را تباه کند،و کسىکه به آبرو و عرض برادر مؤمنى هجوم برد و مردم را هم بر آن وا دارد،و کسىکه آوازهخوانى کند،به صورتى که مردم را در آن آوازهخوانى بر انجام گناه تحریک کند. و کسىکه کارهاى زشت و قبیح خود را در جنگها،و انواع ستم خود را بر بندگان خدا بر شمارد،و به آن اعمال افتخار نماید، و کسىکه همسایهاش بیمار شده،و به جهت سبک شمردن ش.ن او،از او عیادت نکرده،و آنکه همسایهاش مرده و به خاطر خوار بودن آن مرده در نظرش جنازهاش را تشییع نکرده،و آنکه از تسلیت مصیبتزده اعراض کند،و به وى از روى حقارت و پستى جفا کند،و کسىکه عاق کند پدر و مادر خود،یا یکى از آن دو را،و کسىکه پیش از شعبان ایشان را عاق کرده بود،و در شعبان ایشان را خشنود نساخت،و حال آنکه قدرت بر آن را داشت و همچنین هرکس کارى از سایر اقسام شهر را انجام دهد،آویخته به شاخهاى از شاخههاى زقّوم است،و سوگند به آنکه مرا به راستى به پیامبرى برگزید که در آویختگان به شاخههاى درخت طوبى با آن شاخهها به سوى بهشت بلند مىشوند. آنگاه رسول خدا صلى اللّه علیه و آله اندکى نظر خود را به جانب آسمان بلند کرد،و مىخندید و مسرور بود،سپس نظر مبارک را به سوى زمین به زیر انداخت،پس پیشانى مبارک را درهم کشید و روى مبارک عبوس گشت،آنگاه رو به اصحاب خود کرد و فرمود:سوگند به آنکه محمّد را به راستى به پیامبرى برگزید به تحقیق دیدم درخت طوبى را که بلند مىشد، و بلند مىکرد آنان را که به او درآویخته بودند به سوى بهشت،و دیدم از ایشان را که درآویخته بودند به یک شاخه از آن،و بعضى به دو شاخه،یا به چند شاخه،برحسب پاىبندیشان بر طاعات. و هرآینه زید به حارثه را مىبینم که در آویخته به بیشتر شاخههاى آن و آن شاخهها بلند مىکنند او را به اعلا علیّین[بالاترین مرتبه]بهشت،از این جهت خندیدم و خوشحال شدم،آنگاه به سوى زمین نگاه کردم و سوگند به آنکه مرا به راستى به پیامبرى برانگیخت درخت زقّوم را دیدم که به پایین مىرفت شاخههاى آن،و درآویختگان به خود را به سوى دوزخ پایین مىبرد. و دیم گروهى از ایشان را درآویخته به شاخهاى،و گروهى به دو شاخه یا چند شاخه بر حسب پافشاریشان بر گناهان. و هرآینه بعضى از منافقان را مىبینم،که به بیشتر شاخههاى آن درآویختهاند،و آن شاخهها او را به اسفل درکات[پایینترین مهلکهها]فرو مىبرند،از این جهت روى دهم کشیدم،و پیشانىام گرفت.