این واژه از ماده غفران است که در لغت به معناى پوشانیدن آمده، و با معناى اصطلاحى آن که همان آمرزیدن است، تناسب روشنى دارد، در حقیقت خداوند با آمرزیدن گناه، بر روى عمل زشت پرده میکشد، استغفار به معناى درخواست عفو و طلب آمرزش است که در واقع تائب از گناه از حضرت حق متواضعانه درخواست میکند که گناهانش را با ستاریت خود بپوشاند و بر روى معاصی اش پرده اندازد تا کسى از آن آگاه نگردد و آبرویش در دنیا و آخرت محفوظ بماند.
گرچه به نظر میرسد دو واپه توبه و استغفار در نهایت به یک مفهوم بر میگردد، ولى از ظاهر آیات و روایات چنین بر میآید که این دو با هم تفاوت دارند.
در قرآن کریم درچند آیه توبه و استغفار به گونه اى در کنار هم ذکر شده، که دلالت بر دوگانگى مفهوم آنها دارد:
وَ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ إِنَّ رَبِّی رَحِیمٌ وَدُودٌ:
و از پروردگارتان آمرزش بخواهید، سپس از گناهان دست برداشته به او بازگردید زیرا پروردگارم مهربان و بسیار دوستدار توبه کنندگان است.
شبیه این تعبیر که میان استغفار و توبه بالفظ «ثم» فاصله انداخته در چهار مورد از قرآن آمده که دلالت بر تفاوت میان این دو مفهوم دارد، همچنین در حدیث مشهورى که حضرت موسى بن جعفر لشگریان عقل و جهل را میشمارد.
توبه که ضد آن پافشارى بر گناه است، و استغفار دو مفهوم جداگانه به حساب آمده است.
میان توبه و استغفار تفاوتهائى چند وجود دارد که از جمله آنها میتوان به تفاوتهاى زیر توجه کرد:
1- انسان فقط میتواند براى شخص خودش توبه کند و از جانب دیگرى نمیتواند توبه نماید، ولى استغفار اینگونه نیست، انسان هم میتواند براى خودش و هم براى دیگرى استغفار نماید، در این زمینه آیات و روایات بسیارى داریم.
وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحِیماً:
و اگر آنان هنگامى که با ارتکاب گناه به خود ستم کردند، نزد تو می آمدند و از خدا آمرزش میخواستند و پیامبر هم براى آنان درخواست آمرزش میکرد، یقینا خداوند را بسیار توبه پذیر و مهربان می یافتند.
قالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَکُمْ رَبِّی إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ:
یعقوب به فرزندانش هنگامى که از او خواستند از خداوند براى آنان آمرزش بخواهد فرمود: براى شما از پروردگارم درخواست آمرزش خواهم کرد، زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است.
همچنین در آیات و بسیارى از روایات درباره آمرزش خواستن براى پدر و مادر و مؤمنان، و یا استغفار کردن فرشتگان براى افراد مخصوص «مؤمنان و تائبان» سخنان گوناگونى آمده است.
2- در توبه عدد و مقدار مطرح نیست، ولى در استغفار گاهى عددهاى ویژه عنوان نشده است، در قرآن عدد هفتاد و در روایات عددهاى صد، هفتاد، بیست و پنج و بیشتر و کمتر آمده است:
إِنْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِینَ مَرَّةً فَلَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ
اگر براى منافقان که آلوده به کفر و شرک هستند و به اسلام و مسلمانان خیانت میکنند هفتاد بار آمرزش بخواهى هرگز خدا آنان را نخواهد آمرزید.
از حضرت صادق علیه السلام روایت شده:
«ان رسول الله کان لا یقوم من مجلس و ان خف حتى یستغفرالله خمسا و عشرین مر:»
پیامبر خدا از هیج مجلسى گرچه کوتاه مدت بود بر نمی خاست مگر این که بیست و پنج مرتبه استغفار میکرد.
3- توبه باید در حال حیات و زندگى باشد، توبه کسى که آثار مرگ را مى بیند، و پس از مرگ معنا ندارد، ولى از آنجا که استغفار به نحوى است که شخصى براى شخص دیگر میتواند انجام دهد، بنابراین پس از مرگ از نیز میتواند براى او استغفار نماید.
حضرت صادق فرمود:
«الا مؤمن عاد مؤمنا فى الله عزوجل فى مرضه و کل الله به ملکا من العواد یعوده فى قبره و یستغفر له الى یوم القیام»
هر مؤمنى بخاطر خدا مؤمن دیگرى را در بیماری اش عیادت کند خداوند فرشته اى را بر او میگمارد که در قبرش از او عیادت نماید، و تا روز قیامت براى او استغفار کند.
4- حقیقت توبه همان بازگشت به خدا و پشیمانى از گناه است، و همین پشیمانى موجب آمرزش گناه میباشد، در عمق و ذات توبه تقاضاى آمرزش گناه وجود دارد.
5- توبه فقط سبب بخشیده شدن گناه مورد نظر است، ولى استغفار علاوه بر این که عامل بخشیده شده گناه است، موجب گشایش در زندگى مادى و فراوانى نعمت و دورى از بلاها، و مصون شدن از کیفرهاى دنیائى است.
با توجه به آیات و روایات مربوط به استغفار، به خوبى روشن میشود که استغفار از نزول بلا براى شخص و جامعه جلوگیرى میکند، و فراوانى نعمت و فراخى روزى را به دنبال دارد.
وَ ما کانَ اللَّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِیهِمْ وَ ما کانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ:
و خدا بر آن نیست که آنان را در حالى که تو در میان آنان به سر مى برى، عذاب کند و تا ایشان طلب آمرزش مى کنند، خدا عذاب کننده آنان نخواهد بود.
امیر مؤمنان در تفسیر این آیه میفرماید:
«کان فى الارض امانان من عذاب الله و قد رفع احدهما فذونکم الآخر فتمسّکوا به اما الامان الذى رفع فهو رسول الله، و اما الامان الباقى فالاستغفار قال الله تعالى و ما کان الله لیعذبهم و انت فیهم و ما کان الله معذبهم و هم یستغفرون:»
دو امان بر روى زمین از عذاب خدا وجود داشت که یکى از آنها برداشته شد، بر شما باد به دیگرى پس به آن چنگ زنید، امانى که برداشته شد پیامبر خدا بود، و امانى که باقى است استغفار است خداوند میفرماید وَ مَا کَانَ اللَّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ ..
اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ إِنَّهُ کانَ غَفَّاراً یُرْسِلِ السَّماءَ عَلَیْکُمْ مِدْراراً وَ یُمْدِدْکُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِینَ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ جَنَّاتٍ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ أَنْهاراً:
نوح در مقام راز و نیاز به حضرت حق عرضه داشت: من به قوم خود گفتم: اى قوم من! از پروردگارتان آمرزش بخواهید، که او همواره بسیار آمرزنده است.
تا بر شما از آسمان باران پى در پى و با برکت فرستد، و شما را با اموال و فرزندان یارى کند، و برایتان باغ ها و نهرها قرار دهد.
در این آیات استغفار عامل برخوردارى از نعمتهاى دنیا و به کمال رسیدن استعدادها و نزول برکات آسمانى، و افزایش نیرو و توان شخص و یا جامعه معرفى شده است.
غیر از آیاتى که در رباطه با استغفار ملاحظه کردید، در احادیث معصومین نیز براى استغفار آثار مادى از قبیل دفع بلاهاى آسمانى، و برخوردارى غاز نعمتهاى ا ین جهان ذکر شده است.
از امیر مؤمنان روایت شده:
«و قد جعل الله سبحانه الاستغفار سببا لدور الرزق و رحم الخلق:»
محققا خداوند استغفار را موجب فراوانى رزق و مهر و رحمت بر خلق قرار داده است.
و نیز از آن حضرت نقل شده:
«ان الله اذا ارادان یصبب اهل الارض بعذاب قال: لولا الذین یتحاجون بجلالى و یعمرون مساجدى و یستغفرون بالاسحار لانزلت عذابى:»
مسلما خدا هنگامى که اراده کند به اهل زمین عذابى برساند میگوید: اگر نبودند کسانى که جلال مرا دوست دارند، و مساجدم را آباد میکنند، و سحرگاهان به استغفار می نشینند، هرآینه عذاب خود را نازل میکردم.
عمر جمّال میگوید:
«شکوت الى ابى الحسن قلّ الولد فقال لى استغفر الله و کل البیض بالبصل:»
به حضرت موسى بن جعفر از کمى فرزند شکایت کردم، حضرت فرمود: از خداوند درخواست آمرزش کن و تخم مرغ را با پیاز بخور.
تفسیر عیاشى از رسول خدا روایت میکند: هیچ بنده گنهکارى نیست که پس از گناه، برخیزد و وضو بگیرد و به خاطر گناهش از خداوند طلب آمرزش کند مگر آن که برخداوند سزاوار و لازم است او را بیامرزد.
چون میفرماید:
وَ مَنْ یَعْمَلْ سُوءاً أَوْ یَظْلِمْ نَفْسَهُ ثُمَّ یَسْتَغْفِرِ اللَّهَ یَجِدِ اللَّهَ غَفُوراً رَحِیماً
و نیز آن حضرت فرمود: خدا با آن که بنده را دوست دارد مبتلایش میکند براى این که تضرع و زارى او را بشنود و فرمود: خداوند کسى نیست که در دعا را باز کند و در توبه را ببندد زیرا میفرماید:
ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ
و خدا کسى نیست که در توبه را باز کند و در آمرزش را ببندد در حالى که خودش میفرماید:
وَ مَنْ یَعْمَلْ سُوءاً أَوْ یَظْلِمْ نَفْسَهُ ثُمَّ یَسْتَغْفِرِ اللَّهَ یَجِدِ اللَّهَ غَفُوراً رَحِیماً.
پیامبر اسلام به اصحاب فرمود:
«الا اخبرکم بدائکم من دوائکم قالوا: بلى قال: فان دائکم الذنوب و دوائکم الاستغفار»:
آیا شما را به بیمار ى و داروى علاجتان خبر ندهم؟ گفتند: خبر بده فرمود: به یقین بیمارى شما گناهان است، و دارویتان استغفار.
2- وَ مَنْ یَکْسِبْ إِثْماً ...
در این آیه شریفه به مسئله بسیار مهمى توجه میدهد که آگاهى از آن سبب میشود انسان از هر گناهى چون فرار گوسپند از گرگ فرار کند، و خود را از زیانها و خسارتهائى که در دنیا و آخرت گریبان انسان را میگیرد برهاند، و آن مسئله مهم این است که هر کس هر گناهى مرتکب شود بر ضد خود مرتکب شده است.
گناه نه این که سود قابل توجهى ندارد، بلکه اگر سودى داشته باشد در برابر خسارت و زیانى که ببار میآورد قابل اعتنا نیست به قول قرآن مجید در رابطه با قمار و شراب:
وَ إِثْمُهُما أَکْبَرُ مِنْ نَفْعِهِما
هیچ فرعونى در تاریخ، و هیچ قارونى در جوامع، و هیچ بلعم باعورائى در خیمه حیات، و هیچ مفسد و ظالم و خائن و جنایتکار و مسرف و مبذور، متعدى به حقوق مردم، سود قابل ملاحظهاى از کانال گناه نصیبش نشده، گناه هر نوعش و در هر زمینه اى به خراب شدن ساختمان انسانیت، به بر باد رفتن آبرو، به افتادن از چشم مردم، به شعله ور شدن کینه دلها، به توجه دادن خشم خدا به انسان، و به باز کردن راه دوزخ به روى گناهکار کمک داده است.
گناه گرچه ظاهر لذتبخش و شیرینى دارد. ولى باطن آن جز زهر کشنده، و ماده سموم کننده نیست که نهایتا انسان را هلاک میکند، و مستحق عذاب دوزخ مینماید:
بَلى مَنْ کَسَبَ سَیِّئَةً وَ أَحاطَتْ بِهِ خَطِیئَتُهُ فَأُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِیها خالِدُونَ
[نه چنین است که مى گویید] بلکه کسانى که مرتکب گناه شدند وآثار گناه، سراسر وجودشان را فرا گرفت، آنان اهل آتشند و در آن جاودانه اند.
گناه بیمار ی و مرض است، که انسان در ابتداى گرفتار شدن به آن دردش را حس میکند ولى وقتى در مدتى طولانى تکرار شود، عقل و وجدان را از کار میاندازد، و گناهکار نه این که درد آن را احساس نمیکند، بلکه آن را براى خود خوب و نیکو میشمارد.
قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالْأَخْسَرِینَ أَعْمالًا الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ هُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً
بگو: آیا شما را از زیانکارترین مردم از جهت عمل آگاه کنم؟
[آنان] کسانى هستند که کوششان در زندگى دنیا به هدر رفته [و گم شده است] در حالى که خود مى پندارند، خوب عمل مى کنند.
گناه که در نگاه قرآن بیمارى است، اگر ادامه پیدا کند سب تشدید آن میشود، و غفلت و بیخبرى و لجاجت را به جائى میرساند، که انسان از قبول نصایح ناصحان، و موعظه پنددهنگان ملول میگردد، و حاضر به پذیرش نمیشود.
فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللَّهُ مَرَضاً وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ بِما کانُوا یَکْذِبُونَ
در دلِ آنان بیمارى [سختى از نفاق] است، پس خدا به کیفرِ نفاقشان بر بیماریشان افزود، و براى آنان در برابر آنچه همواره دروغ مى گفتند، عذابى دردناک است.
گناه سبب میشود که گناهکار به سرعت به سوى اخلاق و عمل دشمنان به ویژه یهود و نصارى برود.
فَتَرَى الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ یُسارِعُونَ فِیهِمْ
کسانى که در دل هایشان بیمارى [دورویى] است، مى بینى که در دوستى با یهود و نصارى شتاب مى ورزند
گناهآلودگى روى آلودگى میآورد، و پردهاى از ظلمت سنگین به روى عقل و قلب و وجدان میکشد.
وَ أَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَتْهُمْ رِجْساً إِلَى رِجْسِهِمْ وَ ماتُوا وَ هُمْ کافِرُونَ
اما کسانى که در دل هایشان بیمارى [نفاق] است، پس پلیدى بر پلیدیشان افزود و در حالى که کافر بودند از دنیا رفتند.
گناه از نگاه قرآن مجید آتش است، گرچه در دنیا به صورت آتش دیده نمیشود، و گناهکار حرارت و سوزشى احساس نمیکند، ولى زمانى که خیمه دنیا برچیده شود، و قبامت آشکار گردد گناهکاران آتش دوزخ و انواع عذابهاى آن را همان گناهانى که در دنیا مرتکب شدند میبینند.
إِنَّ الَّذِینَ یَکْتُمُونَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ الْکِتابِ وَ یَشْتَرُونَ بِهِ ثَمَناً قَلِیلًا أُولئِکَ ما یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ إِلَّا النَّارَ
قطعاً کسانى که آنچه را خدا از کتاب [تورات و انجیل به عنوان حلال و حرام] نازل کرده [به سود خود، از بى سوادان یهود و نصارى] پنهان مى کنند، و در برابر این پنهان کارى بهاى اندکى به دست مى آورند، جز آتش به شکم هاى خود نمى ریزند.
اینهاست زیانها و خسارتهاى گناه که به ضرر خود انسان و بازگشتش به گناهکار است، مَنْ یَکْسِبْ إِثْماً فَإِنَّما یَکْسِبُهُ عَلى نَفْسِهِ.
3- وَ مَنْ یَکْسِبْ خَطِیئَةً أَوْ إِثْماً ...
«خطا در لغت به معناى کارى است که به نتیجه نمیرسد و به هدف اصابت نمیکند.
خطاکار در لغت به کسى میگویند که از راه درست منحرف شده، و به خاطر گم کردن راه به جادهاى بر ضد جاده درست افتاده است.
در دو قول نادر و ضعیف آمده خطا یعنى گناهى که صدورش از انسان عمدى نبوده، یا به معناى معصیتى است که عمدا از آدمى صادر شده است». «2»
اینجانب با تکیه بر کتب لغت اصیل خطیئه را در آیه شریفه به همان معناى اصلى یعنى کار بینتیجه و عمل بی هدف، و انحراف از راه حق میآورم.
اثم: به معناى کارى است که بر انسان مباح و حلال نیست و مجوزى از جانب شرع و عقل براى انجام آن ندارد، و بر او واجب است از این نوع کار بپرهیزد و از آن اجتناب نماید.
کسى که مرتکب عملى شود، که براى آن عمل نه این که نتیجه مثبت و هدف پاکى وجود ندارد، بلکه بخاطر انحراف از راه صواب، و تجاوز از طریق شرع و عقل، زیان دنیائى، آخرتى، خانوادگى و اجتماعى بر آن مترتب است، و مرتکب مسئلهاى گردد که بر او مباح و حلال نیست، و واجب است از آن بپرهیزد، ولى آن خطا و اثم را که خود مرتکب شده به پاک دامن آبرودارى از هر ملت و مذهب نسبت دهد بهتان و افترا و گناه آشکارى را به دوش گرفته است، چنین انسان پستى در یک مرحله خود مرتکب گناه شده، و در مرحله دیگر آن را به پاک دامن نسبت داده که این خود گناه دیگرى است، و زشتى نفرت بارش آشکار و روشن است وَ إِثْماً مُبِیناً.
آیه شریفه نسبت دان عمل زشت را به پاکدامن به «رمى» تعبیر کرده که معمولا این لغت در تیراندازى به کار میرود، گوئى شخصى که به شخص دیگر تهمت میزند تیرى به طرف شخصیت او رها کرده و قلب وى را از آن تهمت مجروح نموده و به درد آورده است، و این کار زشت سبب تحمل بار سنگینى براى تهمت زننده شده ک ه تا پا یان عمرش سنگینى آن با اوست و از وى جدا نمیگردد، و این بار سبک نمیشود.
این که از این عمل ناروا، و خطاى سنگین، تعبیر به بهتان کرده، دلیلش این است که پاکدامن از تهمتى که به او زده میشود دچار بهت و حیرت میگردد.
جامعه و خانواده و فردى که آلوده به گنا ه دروغ و تهمت است، هماى خیر و خوشى، و آرامش و امنیت را بالاى سر خود نخواهد دید، تهمت زنندگان و دورغپردازان دنیاى بد و آخرت بدترى خواهند داشت.