روزى قمر بنى هاشم چهار پنج ساله بود، در دامن امیرالمؤمنین علیه السلام نشسته بود و به او خیلى محبت مى کرد، یک مرتبه این بچه پنج ساله گفت: بابا در سینه شما چند قلب وجود دارد؟ امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: عباس جان یک قلب و آن مال خدا است. عباس گفت: مرا هم دوست دارى، فرمود: بله، گفت: چرا مرا در قلب خود راه دادى؟ فرمود: پسرم! من تو را براى خدا دوست دارم؛ یعنى یک نفر در این خانه هست، بقیه را شئون صاحب خانه قرار دادم؛ چون محبت به تو، محبت به خدا است.
حبّ محبوب خدا، حبّ خداست |
این محبت از محبتها جدا است |
|
اگر پیغمبر صلى الله علیه و آله به خانواده خود علاقه مند است، این محبّتها همه للّه مى باشد،
«الحبُّ فى الله والبغض فى الله»
این را نمى گویند راه دادن بیگانه در قلب، راه دادن بهترین آشنا در قلب است.
ایزدى بود آشناییهاى ما |
آشنا داند صداى آشنا |