پیداست، که ایمان به اللّه، و نفى تمام معبودهاى باطل در سایه اعتقاد بحق و عمل بدستورات مولا، منشأ تمام برنامههاى زنده و مثبت است.
تاریخ این واقعیت را نشان داده، که هرگاه ملتى در سایه تعلیمات آزادىبخش پیامبران به اللّه پیوستند، از تمام عوامل ذلتبار آزاد گشته، و با همه عوامل خوشبختى و سعادت روبرهو شدند.
ایمان بخدا، بوجودآورنده کارهاى پسندیده، و علّت فعالیتهاى ثمربخش است.
چون روز، آشکار و روشن است که آبادى دنیا بمعناى واقعى، و دور ماندن نسل از فساد، و سالم ماندن زراعت و کشت از نابودى، و عمارت درون و برون و بدست آوردن سلامت در تمام شئون، بسته بپیوند انسان با مبدء آفرینش است، و بدون اتصال بماوراى عالم حل مشکلات روحى، اخلاقى، اقتصادى، مادى، معنوى، اعتقادى، سیاسى، تربیتى ممکن نیست. و اگر ممکن بود تاکنون کشورهاى بقول خودشان آزاد و پیشرفته، و علمى و صنعتى بحل مشکلاتى که زائیده علم و تمدن منهاى خداست فائق میشدند، در صورتیکه با گسترش روزافزون دانش، و کشف مجهولات بىشمار، هرروز مشکلات سختتر و سنگینترى بر مشکلات آنان افزوده میگردد!!
آنان که نقش مثبت و سازنده ایمان به اللّه را درحل سختیها باور ندارند، یا نمى خواهند باور کنند یا متکبرند، یا بى خبر، ولى ما با خوشبینى نسبت به آنان میگوئیم: عدم باور اینان بخاطر جهل آنان نسبت بایمان بخدا و آثار و ارزش آن است.
این گروه کم و بیش میدانند، که جوامع جداى از مکتب سعادت آفرین حقّ، دچار چه مشکلات و بدبختى هائى هستند.
این طایفه بدون شک بخود زحمت مقالات و مجلات را میدهند، و رنج شنیدن اخبار را تحمل کرده، و تا حدى سعى دارندا ز اوضاع جهان واحوال زمان آگاه شوند.
از این جهت اینان تا حدودى آمار تکاندهنده جنایات، مظالم، خودکشیها، قتل و غارتها، فرار پسران و دختران از خانه ها، جاسوسى ها، دزدیها، کانگستریها، زورگوئیهاى قلدران بملل ضعیف، و به یغما رفتن حق ممالک ناتوان، از قبیل کشورهاى افریقائى، و خاورمیانه، تجاوزهاى به عنف، خرید و فروش دختران و ناموس مردم «تجاوز بزنان شوهردار در روز روشن در جاده ها و بیابانها و حتى اطراف شهرها، جنگهائیکه منشأى جز بیدادگرى و دزدى اموال ضعیفان ندارند و هزاران برنامههاى خانمانسوز و ملت برانداز را که زورگویان طرح ریزى میکنند، و وضع نابسامان زن و بهم پاشیده شدن برنامه هاى گرم خانوادگى و ..... علنى بودن تمام فحشاء منکرات را مى بینند
و میشنوند، از اینان باید پرسید آیا کمبود علم، مدرسه، دانشکده، دانشگاه، کتاب و کتابخانه، معدن و مواد، صنعت و تکنیک، دانش و دانشمند، ثروت و مال، علت اینهمه بدبختى و بلاست! بى تردید اگر جواب مثبت بدهند دروغگو خواهند بود زیرا قرن بیستم. قرن فرهنگ، علم، دانش، بینش، روانکاوى، روانشناسى، جامعهشناسى، صنعت، تکنولوژى، پیشرفت، فتح کرات آسمانى، کشف اسرار خلقت، قرن ماشین، تولید، مصرف، سیاست، و .... قرن همهچیز است، از برنامههاى علمى و مادى جهان امروز چه کم دارد که آن کمبود باعث اینهمه بلا شده؟!
چه جوابى میدهند، و راستى پاسخ این پرسش چیست، بگذارید اول جواب این سئوال را بوسیله یکى از تربیت شدگان مکتب قرن بیستم که پرفسورى مشهور و دانشمندى بنام است، و اطلاعات عمیق او ازا وضاع زندگى بشر او را بپاسخگوئى باین پرسش رهنمون شده باینان بدهیم زیرا خود اینان نمیخواهند بما جواب گفته و سند اسارت و بدبختى خود را بدست خود امضاء کنند، پروفسور یونگ روانشناس معروف میگوید «بیمارى قرن ما بیمارى از دست دادن مذهب است، بشر قرن بیستم لامذهب شده و سرگشته در جستجوى روح خودا ست و تا مذهبى نیابد، آسایشى ندارد، لامذهبى، پوچى و بىمعنا بودن زندگى را موجب شده، و داشتن هدف و آرمان بزندگى مفهوم و معنا میدهند، و آنکس که با شجاعت گام در راه خودشناسى گذاشت بخداشناسى میرسد»
ملاحظه میکنید که غرب و تمدن و دانش و صنعت سرگشته و مولد فساد و فحشاء سلامت و آرامش و پاکى را در کجا جستجو میکند، در ایمان بخدا، نقش سلامتآفرین، و سعادتساز ایمان چگونه قابل تردید است، و براى که قابل شک است؟
آنان که از این برنامه معنوى برخوردارند، باید قدرش را دانسته و براى نگاهداریش تا سرحد جان کوشیده، و گستردن آن را در خانه و خانواده، و اجتماع در رأس تمام مسئولیتهاى خویش قرار دهند، و براى دفع خطر از ناحیه توحید و ایمان بهرگونه که ممکن است اقدام کرده و بمبارزه برخیزند و در این راه هراسى بخود راه نداده و سستى نکنند زیرا بازیافت سلامت و امنیت و بدست آوردن عدالت اجتماعى جز در سایه ایمان بخدا و نفى شرک میسر نیست.
راه تحصیل ایمان و نگاهدارى آن
از آثار اسلامى استفاده میشود، که بدست آوردن ایمان، یا شکوفا کردن فطرت، که مایه عقیه به اللّه است، و نگاهدارى و ادامه دادن جلوه این حقیقت در دل دو راه دارد:
1- شنیدن، یا مطالعه معارف اسلامى
2- اجراى دستورات، و پیاده کردن فرمانهاى الهى
و اینک توضیح این دو برنامه، در اینکه از دیرترین روزگار براى گوش و چشم بخاطر نیرو دادن بمغز و روح انسان، ارزش قائل بودند تردیدى نیست، و ازا ینکه امروز براى تبلیغات سمعى و بصرى، یعنى تغذیه عقل و نفس نسل، مخصوصا در مراکز دانش از راه چشم و گوش اهمیتى بسزا قائلند شکى نیست.
راستى آدمى فربه شود از راه گوش، و بحقیقت عقل و جان سیراب شوند از راه چشم، مگر نه اینست که با شنیدن حقایق بر معلومات انسان افزوده گشته و آدمى از شنیدههایش اثر و رنگ میگیرد، مگر نه اینستکه انسان با دیدن مناظر و دقت در دیده شده ها به رازهاى نهانى پى برده و از طریق مطالعه علوم، یا دیدن اوضاع عالم بر حجم دانستنیهایش افزوده میگردد.
تبلیغات سمعى و بصرى، و تشویق بشنیدن و مطالعه کردن، دانشجویان معارف را رشد داده و اصولا گوش و چشم، آگاهى دادن بانسانها را بعهده دارد.
آنانکه از نعمت شنوائى بى بهره اند، اینطور نیست که از دریاى بیکران دانش محروم باشند، زیرا از طریق چشم و قوه لامسه، بآنان تعلیم علم میدهند و مغز تشنه آنها را با وسائلى که فراهم آوردهاند سیراب میکنند.
امروز براى حظ یک مسلک و مرام درجامعه، یا مؤمن نمودن یک ملت بمسلک خاص، مهمترین عامل، تبلیغ سمعى و بصرى است.
نقش کتاب و جزوه براى آگاه کردن مردم، ایجاد مجالس سخنرانى یا برپا کردن کنفرانسها، به نمایش گذاردن فیلم، و برنامه هاى رسانه هاى گروهى، براى تقویت مغز و روح یک ملت، یا کوبیدن و درهم شکستن یک جامعه قابل تردید نیست.
اسلام از چهارده قرن قبل براى گوش و چشم، و تبلیغات صحیح سمعى و بصرى بخاطر پیش راندن ملت، بسوى تکامل و رشد، بیش از آنچه جهان امروز اهمیت قائل است ارزش و اعتبار قائل بوده، و شاید در مجموع آیات و روایات بیش از هزاران بار، با کلمه گوش و چشم و لغت تبلیغ، و تعلیم علوم برخورد کرده، و نقش بى نظیر این دو عضو مهم را از نظر اسلام در بیدار کردن انسان، و شکوفا نمودن استعدادهایش ملاحظه کنید.
قرآن مجید نزدیک به 148 بار ماده و مشتقات البصر و 197 بار ماده و شقوق السمع را ذکر کرده، وکثرت یاد شدن گوش و چشم در کتاب خدا، نمایانگر حساسیت این دو عضو اساسى، در سعادت آدمى است، البته در صورتیکه هر دو بکار گرفته شوند، و در راه صحیح از آنان بهره بردارى شود، ورنه تعطیل آن دو، یا بغلط مصرف کردن این دو وسیله، به بدبختى و شقاوت انسان منتهى خواهد گشت.
در اینجا نیکوست که بپارهاى از آیات حق اشاره و موضوع پراهمیت گوش و چشم از دیدگاه قرآن بررسى گردد.
إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ کُلُّ أُولئِکَ کانَ عَنْهُ مَسْؤُلًا «1»:
براستى «گوش و چشم و قلب» سه عنصرى هستند که در برابر حق مسئولاند، و در دادگاه عدالت حق بروز بازپسین، در مورد کار و فعالیت این هر سه عضو بازپرسى خواهد شد.
جَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ «2»
خداى بزرگ براى شما گوش و چشم و قوه درک قرار داد، تا بوسیله آنها بدریافت معارف و واقعیات وجود خویش و جهان نائل شده، بشکر حضرتش در برابر نعمتهاى بیشماریکه بشما ارزانى داشته اقدام کنید.
وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِکِینَ اسْتَجارَکَ فَأَجِرْهُ حَتَّى یَسْمَعَ کَلامَ اللَّهِ «3»
چون مشرکى به پیشگاهت پناهنده شود، از پناه دادنش دریغ مکن، تا در پناه تو مقررات الهى را بشنود.
أَ لَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَیْنَیْنِ «4»
آیا ما براى آدمى دو چشم بینا قرار ندادیم.
إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشاجٍ نَبْتَلِیهِ، فَجَعَلْناهُ سَمِیعاً بَصِیراً «5»
انسان را از نطفه مخلوط و درهم و بهم آمیخته آفریدیم پس او را شنوا و بینا قرار دادیم.
وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ کَثِیراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ، لَهُمْ قُلُوبٌ لا یَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْیُنٌ لا یُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا یَسْمَعُونَ بِها أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِکَ هُمُ الْغافِلُونَ «6»
بسیارى از جن و انس براى جهنمند، اینان کسانى هستند، که نیروى فهم خود را براى دریافت صداى حق بکار نبردند، و چشم از دیدن حقیقت، و گوش از شنیدن فرمان خدا بستند، چه شبیه اند به چهارپایان، ولى بدترند، اینان را خواب غفلت در ربوده، و بهمین علت از شکوفا کردن نیروهاى انسانى، از راه گوش و چشم و فهم بازماندند.
این آیات، و صدها آیه دیگر در قرآن، و روایات فراوانى که در این زمینه در کتبى از قبیل، کافى، من لا یحضره الفقیه، تحف العقول، مجمعه ورام، محجة البیضاء، جامع السعادت، وافى فیض، و تفاسیر قرآن آمده، دلیل بر این است که تحصیل واقعیات مخصوصا حقایق اسلامى از راه گوش و چشم بر عهده انسان امرى ضرورى، و کارى بس مهم است، و این انسان مسلمانا ست که براى بدست آوردن ایمان به اللّه و سپس برقرارى عدالت، در همه جبهههاى حیات، باید از چشم و گوش بهترین و برترین بهره را بگیرد دل را جلوهگاه انوار ملکوت، و فروغ نقش آفرین حق سازد.
مسلمان باید براى کسب ایمان، شکوفا کردن فطرت، و مایه حقپرستى در وجود، و سپس حفظ پیوند خویش با حق که منشأ تمام برنامه هاى مثبت و آثار عملى است، رنج مطالعه قرآن و کتب اسلامى، و شرکت در مجالس زنده مذهبى که بر اساس نیازهاى انسان عصر تشکیل میشود، بخود هموار کرده و نیز بتماشاى آثار الهى در خلقت و دقت در آن، یا دیدن فیلمهائیکه از اوضاع آفرینش تهیه شده اقدام کند، تا از این دو راه مقصود عالم را دریافته و نیروى ایمانش تقویت شود، و این ریشه پاک در اعماق وجودش پابرجا و ثابت گردد.
اما اجراى فرمان و ادامه عمل به دستورات الهى: بسیار شنیده اید که براى تشویق مردم بورزش در مجلات ورزشى نوشته اند، یا از راه تبلیغات سمعى گفته اند: هر روز ورزش کنید، و تمرین در این برنامه را از دست ندهید زیرا ورزش بجسم توان و نیرو میدهد، و در روح صفت مردانگى و جوانمردى میآفریند، از دست دادن تمرین یا کم کردن ورزش بتدریج آدمى را به سستى کشانده و نیروى جسم و صفات روح را بنا بودى نزدیک میکند.
فردوسى شاید باین واقعیت اشاره کرده باشد، آنجا که میگوید:
ز نیرو بود مرد را راستى |
ز سستى بود کژى و کاستى |
|
آرى تمرین و عمل چه در ناحیه برنامههاى جسمى، چه در زاویه برنامههاى تربیتى و الهى در دل و جان اثر گذاشته، و در زیاد کردن محبت بمقصود، و عقیده به هدف سخت مؤثر است.
اجراى دستورات الهى، علاوه بر اینکه، بازده منافع سرشار خانوادگى و اجتماعى است، و ببهترین صورت به آبادى دنیاى جامعه اسلامى و آخرت ملت مسلمان کمک میکند، پاکى روان و رنگ خدائى دل را بیشتر کرده، و قلب را در راه عشق بحق و نائل شدن باطمینان و به آرامش کامل نیرومندتر میکند.
قرآن و روایات براى تقویت عقیده، و حفظ ایمان، و پابرجائى اعتقاد بحق مردم را دعوت باجراى قانون نموده، و حفظ پیوند با حق، و تسلیم بودن در برابر حضرتش را، در گرو کوشش و جهاد و فعالیت و مبارزه در راه هدف میدانند.
إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِی خُسْرٍ إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ:
بدون شک انسان در زیان است، مگر آنانکه بحق عقیده دارند و دلشان از ایمان به اللّه موج میزند و از پس این ایمان، باجراى دستورات او برخاسته، و یکدیگر را براى پا بر جا ماندن در حوزه حق، و استقامت در راه هدف سفارش و نصیحت میکنند.
آرى آیه سوم سوره و العصر دلالت دارد، که دارند ایمان، اگر باجراى دستور الهى برنخیزد زیان میکند، و خسارت و ضررش در اینستکه با عدم عمل بتدریج شعله ایمان ضعیف شده، تا جائیکه بخاموشى میگراید و صاحبش بانکار واقعیات برمیخیزد.
قرآن در سوره روم آیه دهم باین موضوع اشاره دارد، آنجا که میفرماید:
ثُمَّ کانَ عاقِبَةَ الَّذِینَ أَساؤُا السُّواى أَنْ کَذَّبُوا بِآیاتِ اللَّهِ وَ کانُوا بِها یَسْتَهْزِؤُنَ:
آنان که آلوده بکردار ناپسند شدند، و باعمال زشت دستآلودند عاقبت دلشان تاریک گشت و بانکار نشانههاى نمایشگر اللّه برخاسته، و برنامههاى الهى را بمسخره گرفتند.
این آیه بر این واقعیت دلالت دارد، که دورى از عمل، و سستى ورزیدن در اجراى فرمان، فرجام بدى را براى بشر بارمغان خواهد آورد، و آن فرجام بد عبارتست از پریدن از کمال ایمان، چون پرش تیر از قوس تیرانداز!!
در هر صورت رنج و زحمت مطالعه کتب، یا شرکت در مجالس زنده مذهبى، یا دوستى و آمیزش با دانشمندان، یا توجه و دقت در سراسر کاخ خلقت، براى تحصیل ایمان به اللّه، و باجرا گذاشتن فرامین او، براى ساختن دنیا و آخرت آباد، نوعى مبارزه و کوشش، بلکه بهترین و سودمندترین جهاد و فعالیت و حرکتى است که انسان انجام میدهد، و بدون این مبارزه بهیچ جا نرسیده، و بهیچ فضیلت و حقیقتى دست نمییابد، شما میتوانید در بخش بعد ارزش مسئله مبارزه، و آثارش را در همه برنامههاى حیات مطالعه کنید.
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- الاسراء 39
(2)- النحل 81
(3)- التوبه 7
(4)- البلد 9
(5)- الانسان 2
(6)- الاعراف 179