در اندیشه و فرهنگ اسلامى، آنجا که بحث کمال و مقام علمى و معنوى است زنان محدودیتى ندارند، اما آنجا که بحث مسئولیت هاى مشقّت بار اجتماعى و یا مسئله تقسیم کار بر اساس استعدادها و روحیات در میان است، تفاوت بین زن و مرد طبیعى است.
همان گونه که درباره حضرت مریم، قرآن مى فرماید:
«فَتَقَبَّلَها رَبُّها بِقَبُولٍ حَسَنٍ وَ أَنْبَتَها نَباتاً حَسَناً وَ کَفَّلَها زَکَرِیَّا کُلَّما دَخَلَ عَلَیْها زَکَرِیَّا الْمِحْرابَ وَجَدَ عِنْدَها رِزْقاً قالَ یا مَرْیَمُ أَنَّى لَکِ هذا قالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَرْزُقُ مَنْ یَشاءُ بِغَیْرِ حِسابٍ»
(1) «خداوند او (مریم) را به طور نیکویى پذیرفت و به طرز شایسته اى (نهال وجود) او را رویانید (پرورش داد) و کفالت او را به زکریا سپرد. هر زمان زکریا وارد محراب او مى شد، غذاى مخصوصى در آنجا مى دید. از او پرسید اى مریم این را از کجا آورده اى؟ گفت: این از سوى خداست. خداوند به هر کس بخواهد بى حساب روزى مى دهد».
به دنبال این پرسش و پاسخ بسیار شایسته حضرت مریم، خداوند متعال مى فرماید: «هُنالِکَ دَعا زَکَرِیَّا رَبَّهُ قالَ رَبِّ هَبْ لِى مِنْ لَدُنْکَ ذُرِّیَّهً طَیِّبَهً إِنَّکَ سَمِیعُ الدُّعاءِ»
همانطور که مشاهده مى شود زکریا با مقام والایى که داشت با دیدن حالات معنوى مریم و لطف و عنایت خداوند به وى تحت تأثیر قرار گرفته و تقاضاى فرزند و نسل پاک کرده است. بنابراین مشارٌ علیه «هنالک» مشاهده مقامات عالى مریم مى باشد. پس مریم اُفق جدیدى از ارتباط با خدا را براى حضرت زکریا گشود.
در تفسیر عیاشى روایتى از امام باقرعلیه السلام نقل شده که خلاصه اش چنین است: «روزى پیامبرصلى الله علیه وآله به خانه فاطمه زهراعلیها السلام آمد در حالى که چند روز در خانه او غذایى دیده نمى شد، ناگاه غذاى مخصوصى نزد او مشاهده کرد و از او پرسید: این غذا از کجاست؟ فاطمه عرض کرد: از نزد خداست، زیرا هر کس را بخواهد بدون حساب روزى مى بخشد. پیامبرصلى الله علیه وآله فرمود: این جریان همانند جریان زکریا است که در کنار محراب مریم آمد و غذاى مخصوصى در آنجا دید و از او پرسید: اى مریم این غذا از کجاست؟ او گفت: از ناحیه خداست»(2).
در آیات بعد مى فرماید:
«وَ إِذْ قالَتِ الْمَلائِکَهُ یا مَرْیَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاکِ وَ طَهَّرَکِ وَ اصْطَفاکِ عَلى نِساءِ الْعالَمِینَ. یا مَرْیَمُ اقْنُتِى لِرَبِّکِ وَ اسْجُدِى وَ ارْکَعِى مَعَ الرَّاکِعِینَ»
(3) «(و به یاد آورید) هنگامى را که فرشتگان گفتند: «اى مریم خدا تو را برگزیده و پاک ساخته و بر تمام زنان جهان، برترى داده است. اى مریم (به شکرانه این نعمت) براى پروردگار خود خضوع کن و سجده بجا آور و با رکوع کنندگان، رکوع کن)».
همان طور که مشاهده مى شود مریم آن چنان مقامى دارد که فرشتگان با او هم صحبت شده و به او بشارت مى دهند که خداوند تو را برگزیده و تو را پاک و مطهّر ساخته و بر زنان جهان برترى بخشیده است و این نبود مگر در سایه تقوا و پرهیزگارى و ایمان و عبادت او. آرى او برگزیده شد تا پیامبرى همچون عیساى مسیح به دنیا آورد.
همچنین قرآن درباره مادر موسى علیه السلام مى فرماید:
«وَ أَوْحَیْنا إِلى أُمِّ مُوسى أَنْ أَرْضِعِیهِ فَإِذا خِفْتِ عَلَیْهِ فَأَلْقِیهِ فِى الْیَمِّ وَ لا تَخافِى وَ لا تَحْزَنِى إِنَّا رَادُّوهُ إِلَیْکِ وَ جاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِینَ»
(4) «ما به مادر موسى وحى فرستادیم (الهام کردیم) که او (موسى) را شیر ده و هنگامى که بر او ترسیدى وى را در دریا (ى نیل) بیفکن و نترس و غمگین نباش که ما او را به تو باز مى گردانیم و او را از رسولان قرار مى دهیم».
در این آیه هم مشاهده مى شود که مادر موسى اگر چه زن است اما چنان مقامى دارد که به وى وحى مى شود و خداوند به او دستوراتى داده و او را در برابر مشکلات و با تعبیراتى چون «نترس و غمگین مباش» تسلا مى بخشد. بنابراین از آنچه گفته شد فهمیده مى شود که زن از نظر ارزشى مى تواند داراى مقام والایى باشد که حتى به او وحى شود. البته به غیر پیامبران وحى رسالى نمى شود از این رو زن به مقامات معنوى و دریافت وحى مى رسد اگرچه مسئولیت اجرایى نبوت را نداشته باشد. حتى گاهى زنانى چون آسیه همسر فرعون و مریم دختر عمران براى همه مردان و زنان مؤمن به عنوان مثال و الگو معرفى شوند. «ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذِینَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ…»
(5).
همچنین زنانى چون فاطمه زهراعلیها السلام براى شخصى مانند امام زمان (عج) که حجّت خدا در زمین است الگو و اسوه قرار مى گیرد چنانچه خود حضرت ولى عصر (عج) فرمودند: «… و فى ابنه رسول الله صلى الله علیه وآله لى اسوه حسنه…»(6) «دختر رسول خداصلى الله علیه وآله براى من الگوى نیکویى است».
قال رسول الله صلى الله علیه وآله: «… انا و على و فاطمه و الحسن و الحسین و تسعه من ولد الحسین حجج الله على خلقه…»(7). در این روایت، پیامبرصلى الله علیه وآله فاطمه زهراعلیها السلام را نیز در زمره حجت الهى بر مردم نام برده.
امام حسن عسکرى علیه السلام فرمود: «نحن حجج الله على خلقه وجدّتنا فاطمه حجه علینا» «ما حجت هاى خدا بر مخلوقین هستیم و جده ما فاطمه علیها السلام حجت بر ماست»(8).
شئون نبوت و امامت، شئونى اجتماعى است و این کار توانمندى زیادى مى طلبد که زن به خاطر طبیعت خاص خویش فاقد آن توانمندى است. ذیلاً به برخى از شئون نبوت و امامت و وظایف آنها اشاره مى شود:
الف. رسالت و مقام ابلاغ احکام الهى
اولین وظیفه اى که پیامبرصلى الله علیه وآله خدا داشت و عملاً هم متصدّى آن مأموریت بوده، همین بود که پیام آور بود یعنى احکام و دستورات الهى را بیان مى کرد. بدیهى است ابلاغ وحى و بیان احکام الهى به آسانى صورت نمى گیرد در طول تاریخ انبیاء مشاهده مى شود که آنان در راه تبلیغ دین رنج ها و مشقت هاى بسیارى را متحمّل شدند مسافرت هاى طولانى، جنگ ها، توهین ها و… طبیعى است که زن با توجه به لطافت روح و ظرافت جسم از عهده چنین مسئولیتى به خوبى برنمى آید و این نه به معناى تحقیر زن است بلکه طبیعت او این گونه است. در واقع خداوند بار مسئولیت را از دوش زنان برداشته است و این توهین و یا تحقیر زن نیست بلکه لطفى است که خداوند به آنان داشته است.
ب. قضاوت و داورى بین مردم
قضاوت هم مقامى است که باید شخص بتواند در میان مردم داورى کند. یعنى به آن موضوع رسیدگى کند و طبق قانون خاصى رأى و حکم بدهد. پیامبر از ناحیه خدا، تنها پیام آور نبود بلکه قاضى هم بود. طبیعى است که قضاوت و داورى بین مردم یک نوع اقتدار و توانمندى است و اراده اى قوى لازم دارد و زنان به خاطر عاطفه، و دارا بودن لطافت روح و احساسات، انجام قضاوت و حل و فصل منازعات براى آنان مشکل است.
ج. حکومت و مدیریت اجتماع
پیامبر حاکم و سیاستمدار بود. یعنى مدیر اجتماع و ولى امر آنان بود. پیامبر حکومت تشکیل داد. خودش در رأس بود، فرمان مى داد، اعلام بسیج عمومى مى کرد، در جنگ ها فرماندهى کل را به عهده داشت، اعلان صلح مى کرد و… بدیهى است که سامان دهى این گونه کارها براى زن مشکلات خاص خودش را فراهم مى آورد.
د. اقامه قسط و عدل
اقامه قسط و عدل در جامعه یکى دیگر از وظایف پیامبران است اما توجه به این نکته لازم است که اقامه قسط و عدل تنها با شیوه تبلیغ، بیان و… صورت نمى گیرد زیرا ممکن است گروهى باشند که به هیچ یک از این امور اعتنا نکرده و براى حفظ منافع و هوس هاى شیطانى خویش همه چیز را زیر پا مى گذارند که باید با زور و اسلحه با آنان مقابله کرد، و جمله «و انزلنا الحدید فیه بأس شدید» گویى اشاره به این گروه است که زبانى جز زبان زور و اسلحه را نمى فهمند.
از آنچه گفته شد مى توان دریافت که:
1. زن و مرد هر دو مى توانند داراى ارزش و منزلت علمى و معنوى باشند.
2. اما در مقام اجرا از آنجا که:
الف. مقام اجرا داراى مشقت ها و تحمل مشکلات فراوانى است و براى زن به خاطر ویژگى هاى خاص جسمى و روحى قابل تحمل نیست، لذا خداوند مسئولیت را از دوش آنان برداشته است نه آنکه آنان را از این حق محروم کرده باشد. متأسفانه نگره هاى غربى در بسیارى از نگاه هاى ما نفوذ یافته است، براى مثال مسأله امامت و رهبرى یک امتیاز و حق نیست بلکه یک مسئولیت اجتماعى است و برداشتن آن از دوش زنان، به عنوان کم شدن وظایف و مشقّت است چنان که جهاد و جنگ بر زنان واجب نیست.
ب. این امر مستلزم اختلاط زن و مرد است و خداوند با توجه به ویژگى هاى خاص زن، راضى به این اختلاط با مردان نیست چرا که این اختلاط نه به نفع زن است و نه به نفع مرد.
ج. زن با توجه به مهر و عطوفتى که سر تا پاى وجودش را در بر گرفته است اگر عهده دار امورى شود که از محیط عاطفه و احساس جدا باشد. پیامد منفى دوسویه دارد از یک سو عواطف و روحیه زن جریحه دار مى شود و از سوى دیگر برش هاى مدیریتى و سرعت گردش کار اختلال پیدا مى کند. البته موارد استثنا در مدیریت قوى برخى زنان، قابل تعمیم به همگان نیست. اهمیت این موضوع به گونه اى که برخى مشاغل اگرچه براى زن مجاز است اما تشویق به آن سزاوار نیست و در برخى موارد مانند قضاوت به طور کلى اشتغال زن جایز نیست.
تذکر این نکته خالى از لطف نیست که مسئولیت اداره جامعه، مسئولیتى است که انبیاء بزرگ الهى مانند حضرت موسى علیه السلام وقتى به مقام نبوّت نائل مى شدند از درگاه ربوبى تقاضا مى کردند تا سنگینى این مسئولیت را بر آنان آسان نماید:
«رَبِّ اشْرَحْ لِى صَدْرِى. وَ یَسِّرْ لِى أَمْرِى. وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانِى. یَفْقَهُوا قَوْلِى»
(9) «سینه ام را گشاده گردان و کارم را براى من آسان ساز، و از زبانم گره بگشاى (- (تا)-) سخنم را بفهمند».
و نیز خداوند درباره پیامبر اسلام صلى الله علیه وآله مى فرماید:
«أَ لَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ وَ وَضَعْنا عَنْکَ وِزْرَکَ الَّذِى أَنْقَضَ ظَهْرَکَ وَ رَفَعْنا لَکَ ذِکْرَکَ فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ وَ إِلى رَبِّکَ فَارْغَبْ»
(10) «آیا براى تو سینه ات را نگشاده ایم؟ و بار گرانت را از (- (دوش)-) تو برنداشتیم؟ (- (بارى)-) که (- (گویى)-) پشت تو را شکست. و نامت را براى تو بلند گردانیدیم. پس (- (بدان که)-) با دشوارى، آسانى است. آرى، با دشوارى، آسانى است. پس چون فراغت یافتى، به طاعت درکوش و با اشتیاق، به سوى پروردگارت روى آور».
مسئولیت زمامدارى جامعه آن قدر سنگین است که تحمّل آن براى اشرف مخلوقات و برگزیده بشر یعنى حضرت محمدصلى الله علیه وآله نیز سخت و طاقت فرساست.
در پایان گفتنى است: «اگر همه پیامبران مرد بودند به این معنا نیست که این مقام (کمال معنوى) مخصوص مردان است بلکه کمال معنوى به ولایت اختصاص دارد و در ولایت میان زن و مرد تفاوتى نیست و هر دو مى توانند «ولى اللَّه» باشند».(11)
پانوشت:
(1) آل عمران (3)، آیه. 37
(2) تفسیر عیاشى، ج 1، ص 171، ح. 41
(3) آل عمران (3)، آیات 42-. 43
(4) قصص (28)، آیه. 7
(5) تحریم (66)، آیه. 13
(6) بحارالانوار، ج 53، ص 180-. 179
(7) امالى، شیخ صدوق، ص. 194
(8) اسرار الفاطمیه، محمد فاضل المسعودى از: تفسیر اطیب البیان، ج 13، ص 226، سید عبدالحسین طیب.
(9) طه (20)، آیات 28-. 25
(10) انشراح (94)، آیات 8-. 1
(11) ر. ک: نسیم اندیشه، جوادى آملى.