به نام خدا
و انسان هر چه ایمان داشت، پای آب و نان گم شد شب میلاد بود و تا سحرگاه آسمان رقصید همان شب چنگ در چین زلفت چین و غرناطه از آن روزی که جانت را اذان جبرئیل آکند تو نوح نوحی، اما قصهات شوری دگر دارد شب معراج در چشم تو خورشیدی تبسم کرد ببخش ای محرمان در نقطهی خال لبت حیران!
زمین با پنج نوبت سجده در هفت آسمان گم شد
به زیر دست و پای اختران، آن شب زمان گم شد
میان مردم چشم تو، یک هندوستان گم شد
خروش صور اسرافیل در گوش اذان گم شد
که در طوفان نامت کشتی پیغمبران گم شد
شب معراج زیر پای تو صد کهکشان گم شد
خیال از تو گفتن داشتم، اما زبان گم شد
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( سه شنبه 86/3/8 :: ساعت 11:33 صبح )