اندیشمندان درباره خاستگاه پیدایش تشیع، دیدگاه های گوناگونی دارد که می توان آنها را به دو دسته کلی قسمت کرد:
الف نویسندگان و پژوهش گرانى که مى گویند تشیع پس از رحلت پیامبر خاتم (صلى الله علیه و آله و سلم) ایجاد شده است. اینان خود چند دسته اند:
1. گروهى مى گویند تشیع در روز سقیفه پدید آمده است، همان روزى که گروهى از بزرگان صحابه با صراحت گفتند: على (علیه السلام) اولى به امامت و خلافت است.1
2. دسته دوم، پیدایش شیعه را به اواخر خلافت عثمان مربوط مى دانند و انتشار آراى عبدالله بن سبأ در این زمان را به پیدایش تشیع ربط مى دهند.2
3. گروه دیگرى معتقدند شیعه در روز فتنه الدار (روز قتل خلیفه سوم) پدید آمده است. پس از این روز، پیروان على(علیه السلام) که همان شیعیان بودند، در مقابل خون خواهان عثمان(عثمانیان)قرار گرفتند. ابن ندیم مى نویسد:» وقتى طلحه و زبیر با على (علیه السلام)مخالفت کردند و جز به خون خواهى عثمان به چیزى دیگر قانع نشدند، على خواست با آن ها بجنگد تا سر به فرمان حق نهند. آن روز، کسانى را که از او پیروى کردند، به نام شیعه خواندند و او خود نیز به آن ها مى گفت: شیعیان من.»3 ابن عبد ربه اندلسى نیز مى گوید: «شیعیان کسانى هستند که على را بر عثمان برتری دادند».4
4. دسته چهارم معتقدند که تشیع پس از ماجراى حکمیت تا شهادت على (علیه السلام) به وجود آمده است.5
5. دسته پنجم نیز آغاز تشیع را از زمان واقعه کربلا و شهادت امام حسین (علیه السلام) می دانند.6
ب در مقابل این ها، پژوهش گرانى معتقدند که تشیع در عصر رسول خدا(صلى الله علیه و آله) ریشه دارد. از میان دانشمندان شیعه، مرحوم کاشف الغطا،7 شیخ محمدحسین مظفر،8 محمدحسین زین عاملى9 و از میان علماى اهل سنت، محمد کرد على مى گویند: شمارى از صحابه در عصر پیامبر اکرم(صلى الله علیه و آله)به شیعه على معروف10 بودند.
با توجه به این نظرها مى توان گفت ایام سقیفه، اواخر خلافت عثمان، جنگ جمل، حکمیت و حادثه کربلا از دوره هاى اثر گذار بر تاریخ تشیع است. افزون بر آن، وجود شخصى به نام عبدالله بن سبا مورد تردید است. با همه این ها پیدایش تشیع در یکى از این دوره ها درست به نظر نمى رسد. بررسى احادیث نبوى نشان مى دهد که واژه شیعه پیش از همه از زبان رسول خدا، محمد مصطفى(صلى الله علیه و آله) در احادیث متعددى براى نامیدن دوستداران على(علیه السلام) به کار رفته است. اینک به این موارد اشاره مى کنیم که همه آن ها در منابع اهل سنت آمده است.
مسعودى نوشته است: عباس بن عبدالمطلب مى گوید: «روزى نزد رسول خدا (صلى الله علیه و آله) بودیم که ناگهان على بن ابى طالب وارد شد. همین که چشم پیامبر امین (صلى الله علیه و آله) به على (علیه السلام) افتاد، چهره اش شکفت. عرض کردم: یا رسول الله! شما به خاطر دیدن این پسر چهره تان باز شد! فرمود: عمو، به خدا سوگند! خداوند او را بیش از من دوست دارد. هیچ پیامبرى نیست مگر این که اولادش از صلب خود اوست، ولى اولاد من پس از من، از نسل على هستند. در روز قیامت، مردم را به نام خود و نام مادرشان بخوانند براى این که خداوند پرده پوشى مى کند جز على و شیعیانش که آنان را به نام خود و نام پدران شان صدا مى زنند».11
حضرت محمد مصطفی (صلى الله علیه و آله) به امیر مؤمنان علی (علیه السلام) فرمود: «خدا گناهان شیعیان و دوستداران شیعیان تو را بخشیده است».12 هم چنین پیامبر(صلى الله علیه و آله) فرموده است: «تو و شیعیانت در حوض کوثر بر من وارد مى شوید. از آن سیراب خواهید شد و صورت تان سفید است و دشمنان تو تشنه و در غل و زنجیر بر من وارد مى شوند.» پیامبر اسلام (صلى الله علیه و آله)در حدیثى طولانى درباره فضایل على (علیه السلام) به دخترش فاطمه (علیها السلام)مى فرماید: «یا فاطمه! على و شیعیان او رستگاران فردا هستند».13 هم چنین پیامبر اعظم (صلى الله علیه و آله)فرمود: «یا على ! خدا، گناهان تو، خاندانت و شیعیان و دوستداران شیعیانت را بخشیده است…».14
حتى گفتنى است روایاتى نیز از رسول اکرم (صلى الله علیه و آله) درباره بعضى شیعیان از زبان مخالفان شیعه نقل شده است. براى نمونه، عایشه درباره حجر بن عدى نقل کرده است: آن گاه که معاویه پس از قتل حجر و یارانش حج گزارد و به مدینه آمد، عایشه به او گفت: «معاویه! هنگامى که حجر و یارانش را مى کشتى، حلمت کجا رفته بود؟ آگاه باش که از رسول خدا (صلى الله علیه و آله) شنیدم که فرمود: جماعتى در محلى به نام «مرج عذرا» کشته مى شوند که اهل آسمان ها براى قتل آنان خشمگین مى شوند.»15
چون این احادیث انکار شدنى نیستند و محدثان بزرگ اهل سنت آن را نقل کرده اند، بعضى نویسندگان اهل سنت به تأویل نارواى آن دست زده اند. ابن ابى الحدید مى گوید: «منظور از شیعه که در روایات متعدد، به آنان وعده بهشت داده شده است، کسانى هستند که به برترى على (علیه السلام) بر همه خلق قایل هستند. بدین گونه، عالمان معتزلى ما در تصانیف و کتاب هایشان نوشته اند: در حقیقت ما شیعه هستیم و این حرف اقرب به سلامت و اشبه به حق است». 16 ابن حجر هیثمى نیز در کتاب «الصواعق المحرقه فى الرد على اهل البدع و الزندقه» هنگام نقل این احادیث گفته است: «منظور از شیعه در این احادیث، شیعیان نیستند، بلکه منظور، خاندان و دوستداران على هستند که مبتلا به بدعت سب اصحاب نشوند.»17
مرحوم مظفر در پاسخ او مى گوید: «عجیب است که ابن حجر گمان کرده، مراد از شیعه در این جا اهل سنت هستند! و من نمى دانم این به دلیل مترادف بودن دو لفظ شیعه و سنى است یا به این دلیل که این دو فرقه یکى هستند یا اهل سنت بیشتر از شیعیان، از خاندان پیامبر پیروى کرده اند و آنان را دوست مى دارند؟»18 مرحوم کاشف الغطاء نیز مى گوید: «با نسبت دادن لفظ شیعه به على(علیه السلام) مى توان مراد را فهمید، زیرا غیر از این صنف، شیعه دیگران هستند».19
ظهور معناى شیعه در احادیث و سخنان پیامبر آشکار و روشن است و آنان با این تأویل ها خواسته اند از پذیرش حقیقت بگریزند. این را هم باید دانست که مصداق شیعه در همان عصر پیامبر مشخص بوده است و عده اى از اصحاب پیامبر در همان زمان به «شیعه على» مشهور بودند.20
بنابراین، براساس احادیث موجود، پیش از همه رسول خدا (صلى الله علیه و آله) نام شیعه را بر دوستداران على(علیه السلام) گذاشته است و حوادث دیگرى مانند: سقیفه، جنگ جمل، حکمیت و واقعه کربلا بر گسترش این واژه و آموزه هاى تشیع تأثیر داشته اند.
پینوشتها:
1. یعقوبى گفته است: شمارى از بزرگان صحابه از بیعت با ابوبکر خوددارى کردند و گفتند: على(علیه السلام) اولى به خلافت است. تاریخ یعقوبى، قم، منشورات الشریف الرضا، 1414 هـ . ق، ج 2، ص124.
2. جهاد الشیعه، مختار اللیثى، الدکتوره سمیره، بیروت، دار جبل، 1396 هـ . ق، ص25.
3. شیعه در تاریخ، محمدحسین زین عاملى، برگردان: محمد رضا عطایى، انتشارات آستان قدس، 1375 هـ . ش، صص33 و 34، برگرفته از: الفهرست ابن ندیم، ص249.
4. العقد الفرید، احمد بن محمد ابن عبد ربه اندلسى، بیروت، دارالاحیاء التراث العربى، 1409 هـ ، ج2، ص230.
5. الفرق بین الفرق، ابومنصور عبدالقادر بن طاهر بن محمد البغدادى، قاهره، 1367 هـ ، ص 134.
6. اصول اسماعیلیه، برگرفته از: برنارد لویس، ص 86.
7. دفاع از حقانیت شیعه، برگردان: غلامحسن محرمى، مؤمنین، 1378، ص 48.
8. تاریخ منشورات، مکتبه بصیرتى، بى تا، ص4.
9. شیعه در تاریخ، ص34.
10. تاریخ شیعه، محمدحسین مظفر، مکتبه بصیرتى،(بى تا) ص9، برگرفته از: خطط الشام، ج 5، صص251 ـ 256.
11. شیعه در تاریخ، ص42، بر گرفته از: مروج الذهب، ج2، ص51.
12. الصواعق المحرقه، ابن حجر الهیثمى المکى، مکتبه قاهره، 1385، ص232.
13. المناقب للخوارزمى، اخطب خوارزم، نجف، منشورات المکتبه الحیدریه، 1385، ص 206.
14. همان، ص209.
15. تاریخ یعقوبى، ابن واضح، منشورات الشریف الرضى، 1414 ه، ج2، ص231.
16. شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحدید، بیروت، دارالاحیاء التراث العربى، ج20، ص226.
17. الصواعق المحرقه، ص 232.
18. تاریخ شیعه، ص5..
19. دفاع از حقانیت شیعه، صص 48و 49.
20. سعد بن عبدالله اشعرى در این باره مى گوید: «نخستین فرقه، شیعه است».