معاد از دیدگاه اسلام، یعنى بازگشت همه، پس از فانى شدن دنیا، به سوى خداست؛ سرانجام، همه انسان ها در روزى به نام قیامت، براى حساب آورده مى شوند و از کردار دنیوی همه آنها بازخواست مى گردد.
در آن روز که – به فرموده قرآن – طول آن پنجاه هزار سال است: «فی یَوْمٍ کانَ مِقْدارُهُ خَمْسینَ أَلْفَ سَنَهٍ»[معارج/ 4] و این زمین و آسمان ها، به زمین و آسمان دیگرى تبدیل مى گردد، و طرح نوینى در وضع جهان ریخته مى شود: «یَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَیْرَ الْأَرْضِ وَ السَّماواتُ وَ بَرَزُوا لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ» [ابراهیم/ 48]، به حساب و کتاب اعمال تمام انسان ها رسیدگى مى گردد. بهشتى ها به بهشت، و دوزخیان به دوزخ روانه مى شوند؛ چنان که آیات بى شمارى از قرآن بر این مطلب صراحت دارند.
معاد که پایان جهان است آغاز حیات جاوید است که مرگ را در آستانه سرای خود ذبح کرده و جاودانگی و خلود را به ارمغان میآورد و نیاز فطری هر موجود حیاتمندی را پاسخ مثبت گفته و مرگ را به حریم خود راه نمیدهد
مهم ترین اثر یاد معاد، اجرای عدل و برپاداری قسط فردی و اجتماعی است. از این رو امیرمؤمنان (علیهالسلام) فرمود: «من تذکّر بُعد السّفر استعدّ» (نهج البلاغه، حکمت 280)؛ کسی که به یاد سفر آخرت باشد خود را آماده محاسبه آن روز خواهد کرد. نیز فرمود: «و اذکر قبرک فإنّ علیه مَمرّک»نهج البلاغه، خطبه 153)؛ به یاد گورت باش؛ زیرا از آنجا به طرف معاد مرور میکنی و برای اصلاح جامعه اسلامی به مالک اشتر فرمود: «و لن تحکم ذلک من نفسک حتّی تُکثر هُمُومَک بذکر المعاد إلی ربّک» (نهج البلاغه، نامه 53)؛ هرگز بر خویشتن تسلّط نمییابی و از خشم نمیرهی تا اندیشههایت را بسیار به یاد بازگشت به سوی پروردگارت نگردانی. مهم ترین اثر فراموشی معاد نیز تبهکاری و ستمگری فردی و اجتماعی است.
یاد قیامت یکی از عوامل مؤثر در وارستگی انسان است؛ کسی که معاد را فراموش نکند پارسا خواهد بود؛ زیرا همه اعمال و رفتارش را تحت مراقبت ویژه قرار میدهد و سعی و تلاش همه جانبه دارد تا آنها را بر خشنودی خداوند استوار ساخته، در مدار شهوات، آرزوهای باطل و هوسهای شیطانی نگردد. خدای سبحان به بنده پارسا وپیامبر برگزیده خویش داوود (علیهالسلام) فرمان میدهد تا براساس حق وعدم پیروی از هوس داوری کند؛ زیرا هوسپرستی زمینه گمراهی است:(یا داوُد إنّا جعلناک خلیفهً فی الأرض فاحکم بینالنّاس بالحقّ و لا تتّبع الهوی فیضلّک عن سبیل اللّه إنّ الّذین یَضلّون عن سبیلاللّه لهم عذاب شدید بما نسوا یوم الحساب) (سوره ص، ایه 26)؛ ای داوود ما تو را در روی زمین مقام خلافت دادیم تا میان خلق خدا به حق حکم کنی و هرگز از هوای نفس پیروی نکنی،که تورا ازراه خدا گمراه میسازد وآنانکه از راه خدا گمراه میشوند چون روز حساب و قیامت را فراموش کردهاند به عذاب سخت معذّب خواهند شد. سرانجام گمراهی، عذاب دردناک و سبب آن، فراموشی روز حساب است.
امیرالمؤمنین (علیهالسلام) به این نکته زیبا توجّه داده و فرموده است: هراسناک ترین چیزی که میترسم دامنگیر شما گردد دو چیز است: پیروی از هوای نفس و آرزوی دراز؛ اما زیان پیروی از هوای نفس آن است که راه حق و حقیقت را میبندد و اما زیان آرزوی طولانی آن است که سبب فراموشی آخرت خواهد شد: «إنّ أخوف ما أخاف علیکم إثنان: إتّباع الهوی و طول الأمل؛ فأمّا إتّباع الهوی فیصدّعن الحقّ و أمّا طول الأمل فیُنسى الآخرِه»(نهج البلاغه، خطبه 42). پس انسان اگر از قید و بند هوا بگریزد، قهراً برنامههای اخروی را با کمک عقل تنظیم میکند.
خداوند سبحان به پیامبران و بندگان برجسته و خاص خود، نعمتی ویژه عطا فرموده و آن یاد قیامت است: (إنّا أخلصناهم بخالصهٍ ذکرَی الدّار وإنّهم عندنا لمن المصطفیْن الأخیار) (سوره ص، آیه 46 و 47)؛ ما آنان را برای یاد سرای آخرت خالص و پاکدل گردانیدیم، یا آنکه ما آنان را از عِباد مُخْلَص قرار دادیم؛ چون دارای وصف خالِص و ویژهاند و آن، یاد معاد است و آنان نزد ما از برگزیدگان خوبان بودند. از این رو پیامبران بسیار آرزوی شتافتن به سرای آخرت داشته، از آن استقبال میکردند؛ برخلاف کافران و گمراهان که شدیداً از آن هراسناک بودند. براین اساس، قرآن چنین میفرماید: (قل إن کانت لکم الدّار الاخره عنداللّه خالصهً من دون النّاس فتمنّوُا الموت إن کنتم صادقین و لن یتمنّوه أبداً بما قدّمت أیدیهم و اللّه علیم بالظّالمین و لتجدنّهم أحرص النّاسِ علی حیوه و من الّذین أشرکوا یودّ أحدهم لو یعمّر ألفَ سنه و ما هو بمُزحزحه من العذاب أن یعمّر و اللّه بصیر بما یعملون) (سوره بقره، آیه 94 – 96) ؛ بگو ای پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) اگر سرای آخرت را خداوند ویژه شما ساخته، نه سایر مردم، باید مشتاق و آرزومند مرگ باشید، اگر در این ادعا راست میگویید، و هرگز آرزوی مرگ نکند. زیرا براثر کردار بد، عذاب سخت آخرت برای خود مهیا کرده اند و خدا به همه ستمکاران داناست و همه شما مخاطبان قرآنی مییابید که آنان (یهود) به زندگی مادی از همه مردم، حریصترند برخی از مشرکان آرزوی هزار سال عمر میکنند و اگر هم آرزویشان به حصول پیوندد عمر هزار سال نیز آنان را از عذاب خدا نرهاند و خدا از کردار ناپسند آنان آگاه است. (آیت الله جوادی آملی، معاد در قرآن، ص 15 – 18)
علی محمد باب در غالب ابواب بیان، آیات قیامت را توجیه می کند؛ از جمله
در باب هفتم از واحد دوم ” فی بیان یوم القیامه” گوید: (ملخّص این باب آنکه مراد از یوم قیامت، ظهور شجره حقیقت است و مشاهده نمی شود که احدی از شیعه یوم قیامت را فهمیده باشد، بلکه همه موهوماً امری را توهم نموده که عند الله حقیقت ندارد و آنچه عند الله و عند عرف اهل حقیقت مقصصود از یوم قیامت است، این است که از وقت ظهور شجره حقیقت در هر زمان به هر اسم الی حین غروب آن قیامت است، مثلاً از یوم بعثت عیسی تا یوم عروج آن قیامت موسی بود به قول خود و هر کس مؤمن نبود جزا داد به قول خود، زیرا که ما شهد الله در آن زمان ما شهد الله فی الانجیل بود و بعد از یوم بعثت رسول الله (ص) تا یوم عروج آن ، قیامت عیسی بد که شجره حقیقت ظاهر شده در هیکل محمد و جزا داد هر کس مؤمن به عیسی بود و عذاب فرمود به قول خود هر کس مؤمن به آن نبود. و از حین ظهور شجره بیان الی ما یغرب، قیامت رسول الله (ص) است که در قرآن خداوند وعده فرموده که آن بعد از دو ساعت و یازده دقیقه از شب پنجم جمادی الأول سنه 1260که سنه 1270 بعثت می شود اول یوم قیامت قرآن بوده و الی غروب شجره حقیقت قیامت قرآن است. زیرا که شیئی تا به مقام کمال نرسد قیامت آن نمی شود و کمال دین اسلام الی ظهور منتهی شد و از اول ظهور تا حین غروب اثمار شجره اسلام، آنچه هست ظاهر می شود و قیامت بیان در ظهور من یظهر الله است…)
حسینعلی بهاء (جانشین سیّد باب و رهبر دوم بهائیان)، در جواب کسی که از وی پرسیده بود: اگر قیامت قیام نموده ، پس بهشت و دوزخ کجاست؟ گفته است: ” الاولی لقائی و الاخری نفسک ایّها المشرک المرتاب” یعنی بهشت دیدار من است و جهنم نفس تو ، ای مشرک شک آورنده. (کتاب مبین – صفحه 289)
“بهشت عبارت از فرح و مسرّت معرفه اللّه و محبّت اللّه است که در نتیجهء ایمان بمظهر ظهور الهی حاصل میگردد تا به این وسیله هر کس بقدر استعداد خود بمنتها درجهء کمال رسد و بعد از موت حیات جاودانی در ملکوت الهی یابد. و دوزخ حرمان از عرفان الهی است که نتیجهاش عدم نیل کمال ملکوتی و محرومیّت از الطاف لایزالی است. و به وضوح تصریح گشته که این مصطلحات غیر از این معنای دیگر ندارد و مفاهیم عامّه از قیام مردگان با جسد عنصری و بهشت و دوزخ و امثال آن صرفاً ضربی از اوهام و تخیّلات است.”
لذا به زعم علی محمد باب و حسینعلی بهاء و پیروان آنها قیامت کبری و حشر عمومی بشر و یوم الحسره به وقوع پیوسته ، لذا شهدای بدر و احد به بهشت موعود رسیده اند و اصحاب امام حسین (ع) ، بهشتشان لقای علی محمد شیرازی و حسینعلی بهاء بود و جهنم آنها محرومیت لقای این بزرگواران بود که به آن واصل نشدند.
حال اگر قیامت چنین باشد که بهائیان می گویند، فریاد و افسوس اولیاء حق از خوف دوزخ و کیفر آخرت بیجا و یاوه بوده است. گذشته از دلایل عقلی و نیز دلالت وجدان و فطرت بر وجود معاد، آیات شریفه قرآن کریم بیش از هر مطلبی پس از توحید، ناظر به مسأله معاد و روز بازگشت است و کمتر آیه ای در قرآن کریم می توان یافت که به تصریح یا به تلویح، اشاره به مبداء و معاد و روز رستاخیز نداشته باشد و عباد را تحریص به تحصیل بهشت و تحذیر از عذاب دوزخ نکرده باشد. از این رو ذکر چند نمونه از این آیات بایسته است:
1- قَالَ اللّهُ هَذَا یَوْمُ یَنفَعُ الصَّادِقِینَ صِدْقُهُمْ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا أَبَدًا رَّضِیَ اللّهُ عَنْهُمْ وَرَضُواْ عَنْهُ ذَلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ.(سوره مائده/ 119) ترجمه: خداوند مىگوید: «امروز، روزى است که راستى راستگویان، به آنها سود مىبخشد؛ براى آنها باغهایى از بهشت است که نهرها از زیر (درختان) آن مىگذرد، و تا ابد، جاودانه در آن مىمانند؛ هم خداوند از آنها خشنود است، و هم آنها از خدا خشنودند؛ این، رستگارى بزرگ است!
2- إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُواْ بِآیَاتِنَا سَوْفَ نُصْلِیهِمْ نَارًا کُلَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْنَاهُمْ جُلُودًا غَیْرَهَا لِیَذُوقُواْ الْعَذَابَ إِنَّ اللّهَ کَانَ عَزِیزًا حَکِیمًا(سوره النساء /56) ترجمه: کسانى که به آیات ما کافر شدند، بزودى آنها را در آتشى وارد مىکنیم که هرگاه پوستهاى تنشان (در آن) بریان گردد (و بسوزد)، پوستهاى دیگرى به جاى آن قرار مىدهیم، تا کیفر (الهى) را بچشند. خداوند، توانا و حکیم است (و روى حساب، کیفر مىدهد). 3- بَلَى قَادِرِینَ عَلَى أَن نُّسَوِّیَ بَنَانَهُ ( سوره القیامه/3) ترجمه: آرى قادریم که (حتّى خطوط سر) انگشتان او را موزون و مرتّب کنیم!
4- وَضَرَبَ لَنَا مَثَلًا وَنَسِیَ خَلْقَهُ قَالَ مَنْ یُحْیِی الْعِظَامَ وَهِیَ رَمِیمٌ. (سوره یس / 78) قُلْ یُحْیِیهَا الَّذِی أَنشَأَهَا أَوَّلَ مَرَّهٍ وَهُوَ بِکُلِّ خَلْقٍ عَلِیمٌ(سوره یس / 79) ترجمه: و براى ما مثالى زد و آفرینش خود را فراموش کرد و گفت: «چه کسى این استخوانها را زنده مىکند در حالى که پوسیده است؟!»(سوره یس / 78) بگو: همان کسى آن را زنده مىکند که نخستین بار آن را آفرید؛ و او به هر مخلوقى داناست! (سوره یس / 79)
با توجه به اینکه بهائیان ازتفسیر و تأویل کلمات الهیّه نهی شده اند، بنابراین آنان در برابر آیات فوق الذکر، نمی توانند پاسخ منطقی داشته باشند. لذا قیام مردگان با جسد عنصری و بهشت و دوزخ و امثال آن اوهام و تخیّلات نیست. در مورد نهی از تأویل کلمات الهیّه در صفحه340 گنجینه حدود و احکام و با دو تفاوت جزئی در صفحه 453 جلد 3 امر و خلق آمده: ” کلمه الهیّه را تأویل مکنید و از ظاهر آن محجوب ممانید چه که احدی بر تأویل مطّلع نه الّا اللّه و نفوسی که از ظاهر کلمات غافلند ومدعی عرفان معانی باطنیّه ، قسم باسم اعظم که آن نفوس کاذب بوده و خواهند بود طوبی از برای نفوسی که ظاهر را عامل و باطن را آمل اند “
همچنین از قول عبدالبهاء آمده: ” از جمله وصایای حتمیّه و نصایح صریحه اسم اعظم این است که ابواب تأویل را مسدود نمائید …” (ص 341 گنجینه حدود و احکام ) این گوشه ای از بیانات باب و بهاء سر سلسله بابیگری و بهائیگری بود!
حال کمی بیندیشید، قیامتی که در همه ادیان به زندگی پس از مرگ و رسیدگی به اعمال انسانها تعبیر شده است، قیامتی که به حساب ظالم رسیدگی میشود و به نیکوکاران پاداش داده میشود، آیا این همان قیامت است پس به تعبیر باب و بهاء دیگر خبری از جهنم و آتش جهنم و زقوم جهنمی نیست و افراد ظالم فقد از ایمان بیبهرهاند و دیگر عذابی ندارند؟ هر کس هر کاری که دلش خواست بکند، هیچ حساب و کتابی نیست. مظلوم ظلم را قبول کند و ظالم ظلم کند بدون آنکه امیدی به روز حساب و کتابی داشته باشد. پس به همین خاطر است که ایام رفع قلم را وضع کرده اند، یعنی ایامی که هر کاری انجام دهید هیچ چیز بر شما نوشته نمی شود.
خود این ایام رفع قلم، تناقضی در گفتار و نوشتار بهائیان است، زیار اگر حساب و کتابی و قیامتی نیست، رفع قلم یعنی چه؟ اگر هست پس آنچه در نبودن قیامت می گویید چه معنایی دارد؟
آیا با این حرفها عدل خداوند زیر سوال نمیرود. هیچ مظلومی نمیتواند حق خود را از ظالم بگیرد و هیچ عابدی در مقابل عبادت خود جزاء نبیند ، شما چگونه حکم میکنید ؟؟؟