شوقی افندی فرزند ارشد دختر میرزا عباس افندی و نوه دختری عبدالبهاء و فرزند نوه برادر سید علیمحمد باب بود که در یازدهم اسفندماه سال 1276 شمسی مطابق با 27 رمضان 1314 هجری قمری در عکا متولد شد. شوقی افندی که شوقی ربانی نیز خوانده می شود، تا 11 سالگی به دستور دولت عثمانی در زندان عکا به همراه خانواده اش زندگی می کرد. در سال 1908 میلادی از زندان آزاد شده و به حیفا رفت. او در رساله ای بنام الواح و وصایا، به جانشینی میرزا عباس افندی منصوب شده بود.
در زمان شوقی افندی تشکیلات بهائی انسجام یافت. محافل روحانی در همه شهرهایی تشکیل گردید که تعداد بهائیان حداقل 9 نفر بود؛ سپس دستور تشکیل محافل ملی را داد. محافل ملی را نمایندگان شهرها که در اول سال بهائی در اول اردیبهشت در کنگرهای حاضر می شدند انتخاب کردند. محافل ملی مسئول اداره امور بهائیان در سراسر کشور بودند.
شوقی افندی پس از 36 سال ولایت امری، در سن 60 سالگی در سال 1957 در لندن فوت کرد و در آن جا دفن شد.
جانشینی شوقی افندی نیز، مانند موارد قبل، سبب مشاجرات و انشعابات دیگری در میان بهائیان شد.
در واقع، عبدالبهاء نسبت به آن چه پدرش تعیین کرده بود، تجدیدنظر کرد و برادرش ،محمد علی افندی را که باید بعد از او به رهبری بهائیان می رسید کنار گذاشت و سلسله ولایت امرالله را تأسیس کرد که نخستین آنها شوقی بود و پس از آن باید در نسل ذکور وی ادامه می یافت.1
شوقی به یاری مادرش به ریاست رسید، ولی گروهی او را نپذیرفتند؛ برخی از آنان بهائیت را رها کردند که از آن جمله می توان به عبدالحسین آیتی، فضل الله صبحی (مهتدی) و حسن نیکو اشاره کرد و برخی دیگر نسبت به اعتبار وصیت نامه تردید کردند.
شوقی، به رسم معهود اسلاف خود، به بدگویی و ناسزا به مخالفان پرداخت و آنان کتابهایی در پاسخ او و مشتمل بر گزارش دوران وابستگی شان به بهائیت و مشاهدات خود نگاشتند؛ چون کشف الحیل عبدالحسین آیتی، خاطرات صبحی و فلسفه نیکو.
شوقی، بر خلاف اجداد خود، تحصیلات رسمی داشت و در دانشگاه امریکایی بیروت و سپس در آکسفورد تحصیل کرده بود. تحصیلات او در این شهر، به سبب درگذشت عبدالبهاء ناتمام ماند.
نقش اساسی او در تاریخ بهائیت، توسعه تشکیلات اداری و جهانی این آیین بود و این فرایند به ویژه در دهه شصت میلادی، در اروپا و امریکا سرعت بیشتری گرفت و ساختمان معبدهای قاره ای بهائیت موسوم به مشرق الاذکار به اتمام رسید.
تشکیلات بهائیت، که شوقی افندی به آن « نظم اداری امرالله » نام داد، زیر نظر مرکز اداری و روحانی بهائیان واقع در شهر حیفا که به “بیت العدل” موسوم است اداره می گردد.
در زمان حیات شوقی افندی، حکومت اسرائیل در فلسطین اشغالی تأسیس شد. تأسیس این حکومت با مخالفت همه کشورهای اسلامی روبرو شد و به ویژه رفتار صهیونیستها با مسلمانان عواطف و احساسات عموم مسلمانان را جریحه دارکرد؛ ولی شوقی علاوه بر نوشته های حاکی از موافقت او و بهائیان با تأسیس دولت اسرائیل، بعد از استقرار این دولت، با رئیس جمهور اسرائیل دیدار کرد و «مراتب دوستی بهائیان را نسبت به کشور اسرائیل بیان و آمال و ادعیه آنان را برای ترقی سعادت اسرائیل اظهار داشت.2
او هم چنین در پیام تبریک نوروز 1329، خطاب به بهائیان اعلام کرد که «مصداق وعده الهی به ابناء خلیل و وراث کلیم ، ظاهر و باهر و دولت اسرائیل در ارض اقدس مستقر» شده است.
در همین پیام، به پیوند استوار دولت اسرائیل با مرکز بهائیت اشاره شده است.3
موارد متعدد دیگر از ارتباط سران بهائیت با حکومت اسرائیل، و تلاش های آنان برای به رسمیت شناخته شدن بهائیت از سوی این حکومت، در مجلات اخبار امری بهائیان و توقیعات شوقی افندی گزارش شده است.
شوقی چند کتاب به فارسی و انگلیسی نوشت.
بنا به تصریح عبدالبهاء در الواح و وصایا، پس از شوقی بیست و چهار تن از فرزندان ذکورش، نسل بعد از نسل، با لقب ولی امرالله باید رهبری بهائیان را به عهده گیرند و هر یک باید جانشین خود را تعیین کند «نا بعد از صعودش اختلاف حاصل نگردد.»4
لیکن شوقی افندی، نخستین فرد از این سلسله عقیم بود و طبعاً بعد از وفاتش در 1337ش، دوران دیگری از دودستگی و انشعاب و سرگشتگی در میان بهائیان ظاهر شد؛ ولی سرانجام روحیه ماکسول، همسر شوقی و تعدادی از گروه 27 نفری منتخب شوقی افندی، ملقب به «ایادیان امرالله» اکثریت بهائیان را به خود جلب و مخالفان خویش را طرد و «بیت العدل» را در 1342ش تأسیس کردند.
انشعاب دیگری که به موازات رهبری روحیه ماکسول شکل گرفت، انشعاب «ریمی » بود. از آن جا که طبق پیش بینی عبدالبهاء رئیس دانمی «بیت العدل» باید «ولی امر الله» باشد و «بیت العدل» بدون ولی امر صلاحیت رهبری ندارد.
چارلز میس ریمی ادعا کرد که جانشین شوقی و ولی امر است.
او دلایلی نیز بر جانشینی خود ارائه و به توطئه قتل شوقی و از بین بردن وصیت نامه وی اشاره کرد.
ریمی طرفدارانی در میان بهائیان پیدا کرد و گروه دیگری با عنوان «بهائیان ارتدکس» پدید آورد. این گروه امروزه در امریکا ،هندوستان ، استرالیا و چند کشور دیگر پراکنده اند.
عده دیگری از بهائیان نیز پس از مرگ شوقی به رهبری جوانی از بهائیان خراسان، به نام جمشید معانی، روی آوردند. این جوان خود را «سماءالله» نامید و طرفداران او در اندونزی، هند، پاکستان و امریکا پراکنده اند.
پانوشت:
1. عبدالبهاء. الواح و وصایا، ص 11-16
2. مجله اخبار امری، تیر 1333.
3. شوقی افندی، توقیعات مبارکه، ص 290.
4. عبدالبهاء، مفاوضات، ص 45-46.