یکی از مسائلی که درباره تعدد ادیان مطرح است نجات و رستگاری پیروان آنهاست. در این باره سه دیدگاه انحصارگرایی، شمولگرایی و پلورالیسم یا تکثرگرایی ادیان مطرح شده است. براساس دیدگاه نخست، فقط یک دین بر حق وجود دارد و پیروان همان دین نیز اهل نجات و رستگاریاند، براساس دیدگاه دوم نیز فقط یک دین بر حق وجود دارد، اما پیروان سایر ادیان نیز اگر رفتار و کردارشان متناسب با آن دین بر حق باشد نیز اهل نجاتاند، اما خاستگاه دیدگاه سوم در جهان مسیحیت به نیمه اول قرن بیستم باز میگردد؛ زیرا در آن زمان تحولاتی در جهان مسیحیت رخ داد که زمینهساز به وجود آمدن این چنین نظریهایی شد.
از جمله این تحولات عبارتاند از: رشد الهیات طبیعی و عقلانی، ظهور الهیات اعتدالی، هرمنوتیک شلایرماخر، تأکید بر تجربههای دینی و گسترش آموزههای لیبرال. این دیدگاه نخستین بار در جهان مسیحیت در دهههای اخیر توسط «جان هیک» مطرح گردید. او با بسیاری از غیر مسیحیان از جمله مسلمانان، هندوها و یهودیان همکاری داشت. این ارتباط سبب شد تا درباره ادیان و مذاهب گوناگون داوری کند. و به همین سبب از جزمیت کلیسا در مورد غسل تعمید، سهم کلیسا در نجات افراد و سایر عقاید مسیحیت دست کشید و دینداران به ادیان گوناگون را بهشتی و سعادتمند دانست.
تحولی که زمینهساز طرح نظریه جان هیک بود و در کلیسای کاتولیک اتفاق افتاد تساهل در امور دینی از سوی کاتولیکها و مسیحی خواندن ادیان غیر مسیحی و تصریح به مسیحیبودن غیر مسیحیانی بود که زندگی خوب و پاکی داشته باشند، اگرچه تعالیم مسیح را نپذیرفته باشند. این نتیجه مفاد بیانیه شورای دوم کلیسای کاتولیک (1963 ـ 1965 م) بود.
جان هیک، نظریهپرداز پلورالیسم دینی، به این مقدار از قرابت میان ادیان اکتفا نکرد؛ زیرا این رویکرد مسیحیت را ملاک و معیار مقبولیت ادیان میخواند. بر این اساس حقانیت و سعادتمندی تمام ادیان و متدینان را با عنوان پلورالیسم دینی مطرح ساخت. بر اساس دیدگاه او تمام ادیان، مذاهب یا فرقهها راههایی معتبر برای رسیدن به خداوند هستند. در این نظریهها، هیچ دینی بر ادیان دیگر ارجحیتی ندارد، اما در این نظریه چند نکته وجود دارد که آن را قابل نقد مینماید. آنچه در این مقاله موضوع بحث قرار گرفته، بررسی این دیدگاه بر اساس اندیشههای علامه طباطبایی است.
حقانیت ادیان
آیا تمام ادیان بر حقاند؟ نظر علامه طباطبایی(ره) درباره آن چیست؟ از دیدگاه علامه مدعیات ادیان را میتوان ارزیابی عقلانی کرد. ازآنرو که آموزههای ادیان بر مبنای فطرت انسانهاست و ازآنجاکه یکی از معیارهای صدق گزارهها انسجام و هماهنگی یک گزاره با باورهای بدیهی و عقلانی است، از دیدگاه ایشان دین اسلام در میان سایر ادیان از این مزیت برخوردار است.
ایشان در بحث از اسلام و سایر ادیان چنین بیان میکرده است که شخصیت آسمانی پیامبر(ص) را، که از سوی خدا متعال برای راهنمایی و هدایت جهانیان مبعوث گردیده و کتاب آسمانی قرآن را که مجموعه سخنان خداوند و جامع کلیات تعالیم علمی و عملی و معجزه جاودانه اوست، برنامه زندگی صدها میلیون پیرو خود و مورد توجه همگانی بشر قرار داده است، باید یکی از عوامل مهم تحول و تکامل زندگی بشر به شمار آورد.
درست است که اسلام از وثنیت برهمایی، که تقریباً سی قرن یا بیشتر عمر دارد، و بودایی، که تقریباً بیست و پنج قرن یا بیشتر روزگار گذرانیده، و کیش مسیحی، که نزدیک به بیست قرن در جامعه بشری زندگی کرده، جوانتر است، به علت عقاید برهانی و قوانین اجتماعی و فردی مثبت نزد صدها میلیون انسان مقبول و محترم شمرده میشود. تعالیم اسلام مبتنی بر فطرت انسانی است و انسان را به سوی سعادت و کامیابی ویژه او با پیروی از روش و پیمودن راهی که خود نشان میدهد هدایت میکند.
پیامبر گرامی اسلام(ص)، برای توجیه دعوت خود، انسان طبیعی را (یعنی کسی که دارای طبیعت انسانی است و به شعور و اراده خدادادی مجهز است و با افکار خرافی و تقلید آلوده نیست) متعلق دعوت قرار داده است؛ زیرا چنین فردی با نهاد خدادادی خود میفهمد که جهان با این عظمت و پهناوری و نظام متقن و مرتب، آفریده آفریدگاری است که با هستی نامتناهی خود مبداء هر کمال و جمالی است و از هر زشتی منزه است و آفرینش جهان و جهانیان گزاف و بدون غایت نیست و روز واپسینی به دنبال دارد و اعمال نیک و بد انسان بدون بازخواست نخواهد ماند؛ در نتیجه روش زندگی خاص برای انسان باید وجود داشته باشد که این تصور را تأمین کند.
ازآنجاکه توجه دعوت در اسلام به سوی انسان طبیعی است، میان مادیت و معنویت روشی متوسط و معتدل انتخاب نموده است. این ویژگی یکی از شاهکارهای اختصاصی آیین آسمانی اسلام و یهودیت و مسیحیت است.آنچه از مذهب یهودی و کتاب مقدس آنها، تورات، به دست میآید، این دین هیچ گونه سر و کاری با معنویات انسانی ندارد و کیش مسیحی نیز براساس تصریحی که از حضرت مسیح نقل میشود سر و کاری با زندگی مادی این جهان ندارد و آیینهای دیگر مانند برهمایی و بودایی، حتی مجوسی، مانوی و صائبی که کم و بیش با معنویات کار دارند راه معنویات را از راه زندگی مادی جدا کرده و رابطه را کاملاً قطع نمودهاند.
فقط اسلام است که دینی حنیف (میانهرو) و بر فطرت انسانی استوار است و زندگی مادی و معنوی را که کاملاً با هم متضاد به نظر میآیند آشتی داده و با هم آمیخته است و انسان نیز راهی برای استکمال جز این ندارد.براساس آنچه گذشت روشن میشود که نظر علامه(ره) درباره بر حق بودن ادیان این است که فقط اسلام بر حق است و در حقیقت ایشان به انحصارگرایی اعتقاد دارد.
رستگاری و نجات پیروان سایر ادیان
مسئله دیگری که در رابطه با کثرتگرایی دینی مطرح می باشد، این است که آیا پیروان سایر ادیان نیز اهل نجاتاند و به رستگاری میرسند؟درباره این موضوع دیدگاههای متفاوتی مطرح شده است؛ عدهای معتقدند که پیروان سایر ادیان، اگر عمل صالحی انجام دهند، اهل نجات خواهند بود؛ بعضی دیگر معتقدند که فقط پیروان دین اسلام اهل نجاتاند و پیروان ادیان دیگر عذاب خواهند شد. علامه طباطبایی(ره) با تکیه بر آیات قرآن معتقد است که پیروان سایر ادیان نیز میتوانند اهل نجات باشند، به شرط آنکه نسبت به حق و حقیقت عناد نداشته باشند؛ زیرا آنچه ارزش دارد این است که شخصی در برابر حقیقت تسلیم باشد.
اگر کسی دارای چنین صفتی باشد و به عللی حقیقت اسلام بر او پوشیده بماند و در این خصوص بیتقصیر باشد، او اهل نجات است. مسئله دیگری که ایشان در اینباره مطرح کرده این است که شفاعت خداوند در صورتی شامل حال افراد میشود که لیاقت داشته باشند، علل و اسباب آن را فراهم کنند و اعمالی انجام دهند که نزد خداوند پسندیده باشد. یکی از این شفعاء (شفاعتکندگان) اعمال صالح است که سبب رستگاری و نجات میگردد.
مطلب دیگری که در قرآن مطرح شده و مرحوم علامه(ره) در تفسیر از آن بحث کرده این است که در قرآن دو کلمه وجود دارد که به یک معناست. این دو کلمه عبارتند از: «صراط» و «سبیل». سبیل به معنای آن راههای فرعی است که به راه اصلی منتهی میشود و معنای صراط همان راه اصلی است که یکی بیشتر نیست.
به نظر علامه(ره) رابطه صراط مستقیم با سبیل الیالله مانند روح نسبت به بدن است، همانگونه که بدن دارای اطوار متفاوت است و روح با آن اتحاد دارد. راههای رسیدن به خدا متعدد است و صراط مستقیم با این راهها اتحاد دارد. برای روشن شدن مطلب میتوان این مثال را مطرح کرد که برای رفتن به نقطهای یک راه اصلی بیشتر نیست، ولی راههای فرعی که از اطراف میآید متعدد هستند و بالاخره به آن راه منتهی میگردند.
همه ما انسانها مانند کاروانی هستیم که در مسیر کمال در راه هستیم، ولی باید برای رسیدن به کمال نهایی از شاهراه اصلی عبور کنیم، با این حال ممکن است هر کدام از ما از یک راه فرعی خودمان را به آن راه اصلی برسانیم. اگر هر کس به وظیفه انسانی، اخلاقی و شرعی خود عمل کند، در حقیقت راهی را انتخاب کرده است که سرانجام او را به راه اصلی میرساند، گرچه راهها در آغاز با یکدیگر تفاوت دارند.
بر همین اساس میتوان گفت که پیروان سایر ادیان، اگر با حق عناد نداشته باشند و نسبت به حق و حقیقت تسلیم باشند و اعمال صالحی نیز انجام دهند، ولی به عللی حقیقت صراط مستقیم، که همان دین اسلام باشد، بر آنها پوشیده بماند و او در این قضیه مقصر نباشد، او اهل نجات است.
جمعبندی
از دیدگاه علامه مسئله تکثر ادیان را از دو جنبه میتوان بررسی کرد؛ یکی از جهت حقانیت ادیان و دیگری از جهت رستگاری و نجات پیروان ادیان. درباره جنبه نخست ایشان اعتقاد دارد که فقط دین اسلام دارای حقانیت است، اما درباره جنبه دوم، ایشان با استناد به آیات قرآن به این نتیجه میرسند که ملاک در سعادت و رستگاری عمل صالح است، و پیروان سایر ادیان، در صورتی که جهل و ناآگاهی آنها از روی قصور باشد نه از روی تقصیر، اهل نجاتاند.