امیر اصلان خان مجدالدوله پسر امیر قاسم خان قاجار قیونلو و دایی ناصر الدین شاه و برادر صلبی مهداولیاء که در ابتدا از پیش خدمتان مقرب محمد شاه بود، در سال 1263 قمری که ناصرالدین میرزا با سمت ولیعهدی به حکمرانی آذربایجان به جای بهمن میرزا تعیین شد، امیر اصلان خان سمت ریاست تشریفات (ایشیک آقاسی باشی گری) ولیعهد را داشت.
در همان سال به دستور محمد شاه قاجار، علی محمد باب شیرازی را از قلعه چهریق که در آن زندانی بود، به تبریز آوردند و در مجلسی با حضور ولیعهد و عده ای از رجال دولتی، او را توسط چند تن از علمای روحانی تبریز به گفتگو و مباحثه اعتقادی واداشتند. یکی از حاضران مجلس، امیراصلان خان بود که او هم گاهی با علی محمد باب به گفتگو می پرداخت.
ناصرالدین میرزای ولیعهد در بخشی از گزارش خود برای پدرش محمد شاه می نویسد: «پس از او (علی محمد باب) پرسیدند که از معجزات و کرامات چه داری؟
باب گفت: اعجاز من این است که از برای عصای خود آیه نازل می کنم و شروع کرد به خواندن این فقره: بسم الله الرحمن الرحیم، سبحان الله القدوس السبوح، الذی خلق السماوات و الارض کما خلق هذه العسا، آیه من آیاته. اعراب کلمات از نظر نحوی غلط خواند. تاء سماوات را به فتح خواند. گفتند: مکسور بخوان. آن گاه الارض را مکسور خواند. امیر اصلان خان عرض کرد: اگر این قبیل فقرات از جمله آیات باشد، من نیز توانم تلفیق کرد و عرض کرد: الحمد لله الذی خلق العسا کما خلق الصباح و المساء. باب بسیار خجالت کشید.»
در سال 1264 قمری که مردم فارس بر نظام الدوله حاکم فارس شوریدند و کار به زد و خورد شدید میان شورشیان و قوای دولتی کشید، میرزا تقی خان امیرکبیر بنا بر خواست شاه، امیر اصلان خان را برای فرو نشاندن شورش به شیراز فرستاد و او کاری از پیش نبرد و به تهران بازگشت.
در فتنه بابیه زنجان، به سرکردگی ملا محمد علی زنجانی که از سوی باب به «حجت» ملقب شده بود و در ماه رجب 1266 قمری شروع شد که تا مدت 6 ماه به طول انجامید، امیرکبیر تصمیم گرفت که در آغاز کار، عزیز خان مکری آجودان باشی، همه لشکر را مأمور دفع فتنه کند؛ لیکن به اسرار شاه و برخی از صاحب نفوذان درباری و مهداولیاء، امیر اصلان خان را به این سمت مأمور و حاکم زنجان کرد و بعد مراقبت کلی را بر عهده محمد خان بیگلر بیگی و عزیز خان و برادر خود میرزا حسن خان وزیر نظام گذاشت.
امیر اصلان خان، پس از ورود به زنجان و مشاهده اوضاع و احوال آن سامان و اصلاع پیدا کردن از اهمیت و نفوذ معنوی ملا محمد علی در میان عموم مردم، مرکز را از اوضاع جاری آگاه ساخت. دولت که از جریانات آن سامان مطلع شد، به وی دستور داده شد که فوراً ملا محمد علی را به تهران روانه سازد؛ لیکن امیر اصلان خان سستی کرد و به واسطه اهمیت و نفوذ زیادی که ملا محمد علی در زنجان برای خود کسب کرده بود، جرأت آن را نکرد که معترض او شود. به خاطر کوتاهی او، شورش عجیبی در آن جا روی داد که دولت را چندین ماه به زحمت بسیار انداخت.
امیر اصلان خان مجدالدوله به اندازه ای با ملا محمد علی، نرمش نشان داد که حتی منابع بابیه نیز این امر را تأیید کرده اند: «مجدالدوله اگر چه در باطن نسبت به «حجت» دشمنی شدیدی داشت و پیوسته مراقب بود که فرصتی پیدا کند و او را از بین ببرد، ولیکن در ظاهر نسبت به ایشان اظهار محبت می کرد و به دیدنشان می رفت و به ایشان احترام می نمود.»
سر انجام، به خواست میرزا تقی خان امیر کبیر، و چند ماه جنگیدند قوای دولتی، شورش بابیه سرکوب و در پی آن ملا محمد علی زنجانی نیز کشته شد.
امیر اصلان خان، در سال 1288 قمری به عضویت مجلس دارالشورای کبری در آمد همچنین به حکومت خوزستان و بروجرد منصوب شد و پیش از رفتن به مقر حکمرانی خود، چون به مرض جذام مبتلا بود، در ماه صفر همین سال با همان بیماری در گذشت.
پانوشت:
1. شهر حال رجال ایران، ج 1.
2. مطالع الانوار زرندی (تلخیص تاریخ نبیل زرندی)، به ترجمه و تلخیص عبد الحمید اشراق خاوری.
3. فتنه باب.
به نقل از گفت و شنودهای سید علی محمد باب با روحانیون، ص 161.