یک پرسشی که پیوسته مطرح است و شاید ذهن بسیاری از دوستان را به خود درگیر کرده باشد، این است که:
چگونه دین اسلامی که هزار و چهارصد سال پیش آمده، می تواند راهنمای زندگی مردم امروز دنیا باشد؟
بی شک با گذشت زمان، ابزار و وسایل زندگی آدمیان و شکل و شیوه زندگی آنان تغییر می کند؛ مثلا در قدیم مردم با اسب و الاغ مسافرت می کردند و امروز با قطار و ماشین و هواپیما به سفر می روند، با این حال آیا تمام جنبه های زندگی در حال تغییر بوده و عوض شده است؟! مثلا اگر در قدیم ظلم را زشت و ناپسند می شمردند، الان معتقدند که ظلم خوب است و عدالت بد است؟!
اگر در قدیم احترام به پدر و مادر را لازم می دانستند، الان می گویند که احترام به پدر و مادر لازم نیست؟
روشن است که چنین نیست و مردم هنوز هم ظلم را بد می دانند و احترام به پدر و مادر را کاری پسندیده و لازم می شمارند. پس در کنار جنبه ها تغییر پذیر زندگی انسان ها، یک جنبه های ثابتی هم هست که هرگز تغییر نیافته و تغییر نخواهد یافت.
قوانین دین اسلام، مربوط به همین جنبه های ثابت و دگرگون ناپذیر زندگی است که با تغییر وسایل به ابزار زندگی تغییر نمی یابد؛ برای نمونه، اسلام کشتن دیگران را حرام می داند. در قدیم با شمشیر آدم می کشتند و امروز با تفنگ انسانها را می کشند، با اینکه وسیله کشتن تغییر یافته است، اما آن قانون اسلام که کشتن دیگران را حرام شمرده است، تغییر نیافته است.
آیا چون ابزار کشتن تغییر کرده است، آن قانون را هم باید عوض کنیم و بگوییم: کشتن دیگران حرام نیست؟!
قوانین اسلام مثل قوانین هندسه و ریاضیات است؛ مثلا ما در هندسه می گوییم: مجموع زوایای داخلی یک مثلث 180 درجه است. گذشت زمان به این قانون صدمه نمی زند. قوانین دین اسلام نیز شبیه همین است. گذشت زمان، نمی توان
تغییری در آن ایجاد کند.