مسلمانان جهان در گذشته و حال، اتفاق نظر دارند که پیامبر گرامی اسلام، حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) آخرین پیامبر الهی، و دین او آخرین دین، و کتابش (قرآن مجید)، آخرین کتاب آسمانی است، و پس از او پیامبر، دین و کتاب و شریعت تازه ای، نخواهد آمد.
همه مسلمانان به اتفاق کلمه می گویند: دین اسلام، دین ابدی، و قرآن مجید، کتاب جاودان الهی است، و خدای بزرگ اساس ترقی و سعادت و خوشبختی جاودانی بشر را در این دین و کتاب پی ریزی کرده است و با فرستادن این پیامبر و کتاب، شرایع و کتاب های آسمانی پیشین را تکمیل و ختم کرده است.
اینک توضیح این مطلب: ادیان آسمانی و شرایع الهی، در اساس و اصول با هم یکی هستند و تفاوتی ندارند. اصول و معارفی که به نخستین پیامبر الهی وحی شده است، با آن چه که به آخرین آنان فرو فرستاده شده است، در اساس و ریشه یکی است، آدم (علیه السلام) و خاتم (صل الله علیه و آله و سلم) بر یک اساس کار کرده و یک هدف را تعقیب کرده اند.
شریعت و دین آسمانی در آغاز کار مانند هسته و دانه ای بوده است که با گذشت زمان و تکامل ملت ها و تکامل عقل ها و تمدن ها به صورت درختی برومند و پر بار در آمده باشد. گواه ما بر این سخن که اساس همه ادیان یکی است، آیات زیر است:
1. «شَرَعَ لَکُمْ مِنَ الدِّینِ ما وَصَّى بِهِ نُوحاً وَ الَّذی أَوْحَیْنا إِلَیْکَ وَ ما وَصَّیْنا بِهِ إِبْراهیمَ وَ مُوسى وَ عیسى…؛ آیینى را براى شما تشریع کرد که به نوح توصیه کرده بود؛ و آنچه را بر تو وحى فرستادیم و به ابراهیم و موسى و عیسى سفارش کردیم.»1
یعنی اصول و پایه های دین شما همان اصول و پایه های شریعت نوح است و …
2. «إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ …؛ دین در نزد خدا، اسلام(و تسلیم بودن در برابر حق) است.»2
یعنی دین الهی و شریعت آسمانی در زمان های گذشته و آینده و در تمام دروان ها همان اسلام بوده است و همه شرایع آسمانی در حقیقت یکی بوده اند.
3. قرآن مجید در پاسخ یهود و نصاری که قهرمان توحید، حضرت ابراهیم (علیه السلام) را یهودی یا نصرانی معرفی می کردند، می فرماید: «ما کانَ إِبْراهیمُ یَهُودِیًّا وَ لا نَصْرانِیًّا وَ لکِنْ کانَ حَنیفاً مُسْلِماً وَ ما کانَ مِنَ الْمُشْرِکین؛ ابراهیم نه یهودى بود و نه نصرانى؛ بلکه موحّدى خالص و مسلمان بود؛ و هرگز از مشرکان نبود.»3
البته مراد از اسلام در این آیات، همان تسلیم بودن مطلق در برابر خداست، یعنی جز خدا هیچ موجودی را به عنوان خدایی نپرستند و جز او به فرمان هیچ کس گردن ننهند.
امیرمؤمنان علی (علیه السلام)، اسلام را چنین معرفی می کند: «الْإِسْلَامُ هُوَ التَّسْلِیمُ؛ واقعیت اسلام، همان تسلیم بودن در برابر خداست.»4
مراد این است که امر و نهی را از آن خدا دانسته و تنها اوامر و نواهی او را لازم الاجرا بدانیم و آراء و نظریات دیگران را در حلال و حرام بودن چیزی، نپذیریم؛ هر چه را خدای حکیم حرام کرده، حرام بدانیم و هر آن چه را او واجب ساخته است، واجب بدانیم. خلاصه آن که در امور دین، هیچ کس را جز او دخالت ندهیم.
بر این اساس باید گفت: حقیقت همه شرایع و ادیان آسمانی، در همه دوران ها یک مطلب بوده و آن همان تسلیم و گوش به فرمان خدا بودن است و برای همه جهت رسول گرامی اسلام (صل الله علیه و آله و سلم) برنامه ای که به زمامدار روم برای دعوت او به اسلام فرستاد، آیه زیر را نوشت: «قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ تَعالَوْا إِلى کَلِمَهٍ سَواءٍ بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللَّهَ وَ لا نُشْرِکَ بِهِ شَیْئاً وَ لا یَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُون؛ بگو: «اى اهل کتاب! بیایید به سوى سخنى که میان ما و شما یکسان است؛ که جز خداوند یگانه را نپرستیم و چیزى را همتاى او قرار ندهیم؛ و بعضى از ما، بعضى دیگر را-غیر از خداى یگانه- به خدایى نپذیرد.» هر گاه(از این دعوت،) سرباز زنند، بگویید: گواه باشید که ما مسلمانیم!»5
هدف آیه این است که به پیروان دیگر شرایع جهان اعلام بدارد که اساس آیین تمام پیامبران را خداپرستی و توحید و این که هیچ کس جز خدا را به خدایی و ربوبیت نپذیرند، تشکیل می دهند.
از دیگر دلایل ما بر وحدت اساس شرایع آسمانی این است که هر پیامبری که می آمد، پیامبر و شریعت پیش از خود را تأیید می کرد، مثلا قرآن مجید در باره عیسی (علیه السلام) می گوید: «وَ قَفَّیْنا عَلى آثارِهِمْ بِعیسَى ابْنِ مَرْیَمَ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ التَّوْراهِ…؛ و بدنبال آنها[ پیامبران پیشین]، عیسى بن مریم را فرستادیم در حالى که کتاب تورات را که پیش از او فرستاده شده بود تصدیق داشت…».6
در باره پیامبر اسلام (صل الله علیه و آله وسلم) می گوید: «وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْکِتابِ… ؛و این کتاب[ قرآن] را به حق بر تو نازل کردیم، در حالى که کتب پیشین را تصدیق مىکند…»7.
بنابراین باید گفت: همه پیامبران الهی برای انجام یک مأموریت و رسالت مبعوث شده بودند و آن رسالت این بود که: بشریت را از راه توجه به مبدأ و معاد به مدارج کمال و سعادت و مکارم اخلاق برسانند، البته این رسالت از زمان حضرت آدم (علیه السلام) آغاز شده و تا زمان پیامبر گرامی اسلام (صل الله علیه و آله و سلم) به سیر تکاملی خود ادامه داده است و با آمدن قرآن کریم، به آخرین مرحله تکامل خود، رسیده است.
درست است که برنامه های پیامبران به موازات گذشت زمان و تکامل جامعه بشری، تغییراتی رخ داده است، اما معنای تغییرات این نیست که ادیان آسمانی، با هم تفاوت اساسی داشته اند، بلکه با بودن قدر مشترک وسیعی میان تمام همه ادیان، یک رشته برنامه ها و احکام عملی به تناسب امکانات مردم هر زمان، ابلاغ و تشریع می گردیده است؛ مثلا در دوره ای که بشر دوره نخستین زندگی خود را می پیمود، نه حکومتی داشت، نه ارتباطی میان آنان بر قرار بود، در چنین دورانی تعالیم و برنامه های آسمانی نیز بسیار ساده و کم و کوتاه بود، هر چه بشر ترقی کرد، برنامه ها گسترده تر شد و روزبه روز دستورهای تازه ای در برنامه های آسمانی گنجانده شد تا نوبت به شریعت اسلام رسید و خدا آخرین پیامبر خود را به سوی بشر فرستاد و دین خود را با فرستادن او کامل کرد و سرانجام پیروان این آیین و کتاب از آمدن پیامبر و کتاب و شریعت دیگری بی نیاز شدند، زیرا احتیاج بشر به این که پیامبرانی پشت سر هم و پی در پی بیایند، برای این بود که:
برنامه های آسمانی که پاسخگوی وضع جدید و تازه آنان باشد، بیاورند، لیکن با عرضه کردن کامل ترین شریعت که معارف و احکام و قوانین آن برای همیشه پاسخگوی نیاز بشریت است، دیگر نیازی به آمدن پیامبر تازه نیست.
تا اینجا کوتاه سخن این شد که شرایع آسمانی با اینکه در تشریع قوانین و احکام فرعی، با هم اختلاف و تفاوت داشته اند و این تفاوت ها هم معلول و مولود اوضاع و احوال شخصی و اجتماعی و جغرافیایی و … هر دوره بوده است، اما در اصل و اساس همه با هم هماهنگ بوده و یک هدف را تعقیب می کردند. قرآن مجید نیز در این باره می فرماید: «…لِکُلٍّ جَعَلْنا مِنْکُمْ شِرْعَهً وَ مِنْهاجاً…؛ برای هر یک از پیامبران (چون موسی و عیسی و محمد صل الله علیه و آله و سلم) یا برای هر یک از امت های تورات و انجیل و قرآن راه ویژه قرار دادیم…».8
یعنی پیامبران برای رسیدن به هدف نهایی از بعثت خود، هر کدام از راهی وارد شدند، راه ها مختلف، اما هدف و نتیجه یکی بود.
در پایان از یادآوری نکته ای ناگزیریم و آن اینکه: مراد از اینکه اساس همه ادیان و شریعت های آسمانی یکی است، این نیست که هم اکنون هر انسانی بتواند از هر آیینی که خواست، پیروی کند، زیرا:
علاوه بر این که معنی ندارد پس از نزول آیین کامل و همه جانبه، راه پیروی از ادیان دیگر باز باشد، این نوع وحدت یک نوع صلح کلی است که با منطق متین و استوار اسلام که پس از بعثت پیامبر خاتم (صل الله علیه و آله و سلم) پیروی از شرایع دیگر را باطل می داند، سازگار نیست.
مساله خاتمیت، همانگونه که بعثت هر پیامبری را پس از پیامبر اسلام (صل الله علیه و آله و سلم) نفی می کند، همچنین پیروی از ادیان پیشین را باطل و ناصحیح می داند.
پانوشت:
1. سوره شوری، آیه 13.
2. سوره آل عمران، آیه 19.
3. سوره آل عمران، آیه 67.
4. الکافی، ج 2، ص 45.
5. سوره آل عمران، آیه 64، سیره حلبی: 2 / 375، مسند احمد: 1 / 262-263.
6. سوره مائده، آیه 46.
7. پیشین، آیه 48.
8. پیشین