معاد در لغت به معنای بازگشتن است و در اصطلاح اسلامی، به معنای زنده شدن دوباره انسان ها در روز قیامت و رسیدگی به کارهای نیک و بد آنان است که نیکوکاران را به بهشت و بد کاران را به دوزخ می برند.
چرا بیشتر مردم از مرگ می ترسند؟
بیشتر مردم از مرگ گریزانند و امروزه دانشمندان بسیاری می کوشند که طول عمر بشر را افزایش دهند؛ لیکن بسیاری از کسانی که در دنیا به واسطه سختی ها و مشکلات آرزوی مرگ می کنند، همین که با چهره مرگ رو برو می شوند، از آن گریزانند و آرزو می کنند که ای کاش نمیرند!
اما سرگذشت گروهی از مردم را در تاریخ می خوانیم که عاشقانه به جبهه های جنگ حق بر باطل می شتافتند و بر چهره مرگ لبخند می زدند و از آن استقبال می کردند و همین امروز، خود شاهدیم که چگونه جوانان فلسطینی با آغوش باز به استقبال شهادت می روند. به نظر شما علت این دو نگرش و دو گونه برخورد با مرگ چیست؟
قرآن حکیم در آیه 94 سوره بقره و آیه 7 سوره جمعه، علت را بیان کرده و می فرماید: «کفار هرگز آرزوی مرگ نمی کنند، زیرا که خود می دانند که چه جنایاتی را مرتکب شده اند.»
امام باقر (علیه السلام) در پاسخ کسی که از او پرسید: «چرا ما مرگ را زشت می دانیم؟» فرمود: «شما آخرت خود را خراب و دنیای خود را آباد ساخته اید، از این رو دوست نمی دارید که از عمران و آبادانی به سوی خراب و ویرانی بروید.»1
علت دیگری که برخی از مردم از مرگ گریزانند، این است که آن را به معنای نابودی و نیستی می دانند و گمان می کنند که مرگ پایان همه خوشی ها و لذتهای انسان است؛ ولی اگر مرگ را سر آغاز یک زندگی نو و حیات جاودان می دیدند، نه تنها از آن نمی ترسیدند، بلکه می کوشیدند که با پیش فرستادن کارهای نیک، به استقبال آن بشتابند.
نقش معاد در زندگی انسان ها
اعتقاد به معاد در زندگی انسان ها، آثار فراوانی دارد که مهمترین آن ها به شرح زیر است:
1. ایمان به معاد، ضامن اجرای قوانین الهی است: اگر انسان ها به معاد باور نداشته باشند، در این صورت، فرستادن انبیاء از سوی خدای هادی برای هدایت بیشتر انسان ها بی نتیجه می شود، زیرا اکثر مردم هنگامی که به پاداش و کیفری اعتقاد داشته باشند، احکام دین را به کار می بندند و اگر قرار باشد: برای انسان های نیکوکار ثوابی و برای انسان های بدکار عقابی در کار نباشد، بیشتر انسان ها با خود می گویند: حال که هیچ حسابی در کار نیست، تا می توانیم در دنیا خوش بگذرانیم و در نتیجه به حقوق دیگران تجاوز می کردند و دستورات دین را زیر پا می گذاشتند و خلاصه در دنیا هیچ قانونی حکم فرما نمی شد و امنیت و آسایش از همه انسان ها گرفته می شد.
2. باور به معاد، انگیزه تهذیب نفس و فداکاری و ایثار است: به راستی اگر پاداشی در کار نباشد، برای چه بعضی از انسان ها ایثار کرده و دیگران را بر خود مقدمی بدارند و مثلا در حالی که خود گرسنه اند، غذای خود را به دیگری بدهند. اگر پاداشی در کار نباشد، برای چه در برابر دیگران تواضع و فروتنی کرده یا به دیگران محبت کنیم؟
اگر پاداشی در کار نباشد، برای چه روزه مستحبی بگیریم و به خود گرسنگی دهیم؟ در یک کلام اگر پاداشی در کار نباشد، برای چه مستحبات را انجام دهیم و مکروهات را ترک کنیم؟
3. ایمان به معاد، روح دنیا پرستی را که ریشه همه گناهان است، از بین می برد: راستی کسی که به زندگانی جاویدان پس از مرگ اعتقاد دارد و زندگانی دنیا را در برابر آن بسیار کوتاه و ناچیز می شمارد، چگونه می تواند همه همت خود را در دنیا صرف زندگانی دنیا کرده، کاخ مجلل و زیبا برای خود بسازد و اموال بسیاری را برای خود پس انداز کند و تمام امکانات رفاهی را برای خود جمع آوری کند، در حالی که به سرعت به سن پیری می رسد و از غذاهای لذیذ، لذتی نمی برد و از کاخهای زیبایش نمی تواند بهره ببرد و مدتها در گوشه اتاقی می افتد تا آن که از دنیا می رود و بهره برداری از همه اندوخته ها و امکانات را برای دیگران باقی می گذارد.
اینجاست که بالای سر مدیران می نوشتند: اگر این کرسی ماندنی بود، به تو نمی رسید.
پانوشت:
1-بحارالانوار - ج 6 ص 139