در این مقاله به این دو پرسش پاسخ می دهیم:
- تحری حقیقتی که بهائیان از آن دم می زنند، از کجا آمده است؟ شعاری تازه است یا باوری از باورهای مسلمانان؟
– چه کسانی به آن معتقدند و آن را به کار می بندند، مسمانان با بهائیان؟
از آن جا که دین اسلام و پیامبر مسلمانان (صلی الله علیه و آله و سلم) به صحت معارف خود یقین داشته اند، تقلید در اصول دین را از همان نخستین روزهای دعوت، باطل دانسته و مسلمانان را به تحقیق در باورهای دینی، سفارش کرده اند، از این رو از نخستین باورهای مسلمانان، این بوده است که نمی توان در اصول دین، تقلید کرد و هر کس باید برای عقاید خود دلیلی داشته باشد و باورهایی چون توحید، نبوت، معاد و … را با دلیل و برهان بپذیرد، که این همان تحری حقیقی حقیقت است که بهائیان تنها از آن دم می زنند و هنگامی که به عمل می رسد، عمل کردن به آن ممنوع است و مجازات هایی در پی دارد.
تحری حقیقت در بهائیت به این معناست که: سران بهائیت می گویند: در آن چه ما می گوییم و از منابعی که ما مشخص می کنیم، در پی حقیقت باشید. این در حالی است که چنین متحری حقیقتی، جز آن حقیقتی را که سران بهائیت می خواهند، به دست نخواهد آورد.
دیدگاه اسلام در تحری حقیقت در برابر بهائیت است، بله اسلام برای هر انسانی احترام قائل است و می گوید: «هر کس می تواند همه ادیان، اعم از اسلام و غیر اسلام را بررسی کند و حرف همه را بشنود، در نهایت با معارف اسلامی مقایسه کند (البته باید معارف اسلامی را هم بشناسند) و این گونه حقیقت را در یابد و خودش بدون هیچ گونه اعمال فشاری، دین الاهی را برگزیند»، از این رو ست که اسلام تقلید را در اصول دین و شناخت حقیقت ادیان الاهی باطل می داند، زیرا شناخت تقلیدی، باد آورده ای است که با باد هم می رود.
اسلام با آن که معارف الاهی همه ادیان آسمانی را در بر دارد، به همه ادیان الاهی احترام می گذارد، از این رو کتاب آسمانیش می گوید: «ان الدین عند الله الاسلام».
«الاسلام» به این معنا نیست که تنها دین الاهی دین اسلام است، بلکه «الاسلام» یعنی «تسلیم بودن در برابر حق»؛ پس تنها دین نزد خدا، تسلیم بودن در برابر حق است، از این رو دین اسلام نیز اسلام نام گرفته است، چون پیروان خود را به تسلیم بودن در برابر حق فرا می خواند.
یهودیت، مسیحیت و دیگر ادیان الاهی هم در پی «الاسلام» هستند، لیکن آخرین دین الاهی که همانند روز نخست بی تحریف و کم و کاست، انسان را به تسلیم شدن در برابر خدا فرا می خواند، اسلام است.
اسلام همه پیامبران الاهی را احترام می کند و حتی پیامبران یهود و مسیح را از خود آنان والاتر می شمارد.
شما می توانید عزت و احترامی که قرآن برای حضرت مریم و حضرت عیسی قائل شده است را با عزت و احترامی که انجیل برای ایشان قائل شده است، مقایسه کنید، اینگونه متوجه خواهید شد که مراد از تحریف ادیان چیست، زیرا هیچ گاه دینی آسمانی، به پیامبری الاهی بی احترامی نکرده و نمی کند.
هیچ یک کتب آسمانی در ادیان الاهی نیست که از تحریف هواپرستان در امان همان باشد جز کتاب دین مبین اسلام، زیرا خدا در این باره می فرماید: «انا نحن نزلنا الذکر، و انا له لحافظون.» عنی ما خودمان قرآن را فرستادیم و خودمان نیز آن را حفظ خواهیم کرد؛ این به این معنا ست که خدا حافظ قرآن که کتاب آسمانی اسلام است، بوده و هست و خواهد بود تا کسی نتواند آن را تغییر دهد، زیرا او قادر مطلق است و می فرماید: «ید الله فوق ایدیهم».
در این باره هیچ بنی بشری هم ادعای تحریف به زیاده و نقصان را نداشته و ندارد. بر این اساس، چگونه کسی در پی تحقیقات خود، دینی جز اسلام را بر خواهد گزید، در حالی که کتابش آسمانی و آموزه هایش وحیانی است و معارفی را به انسان می آموزد که الاهی است.
البته شایان الذکر است که اگر کسی تحقیق کرد و به حقه یافت که اسلام حق است و آن را پذیرفت، اما برای بی حرمتی و لطمه زدن به این دین الاهی از روی لجبازی و پیروی از هوای نفس از آن بازگشت، مرتد است و این ارتداد برای آن کسانی است که چون کافران عصر پیامبر خاتم (صلی الله علیه و آله و سلم) که برای بی اعتبار کردن اسلام، روزی مسلمان می شدند و روز دیگر باز می گشتند تا آن را در دیدگان مردم باطل و .. جلوه دهند. البته اگر در کسی در پی تحقیقاتش واقعا دین اسلام را حق ندانست، مسلمانان او را مرتد نمی دانند تا ادله او را بشنوند و از باورهای او آگاه گردند، چرا که اسلام آزادی اندیشه آن هم در پرتو عقل دارد. اگر ادله عاقلانه ای داشت، بر اساس عقل پاسخ او را خواهند داد و مشکل را ریشه یابی خواهند کرد. چرا که اسلام بر پایه قرآن و عترت و عقل پیروان خود را رهنمود می سازد، زیرا قرآن، سنت و عقل، سه منبعی هستند که در اسلام ارزشمند است و مسلمانان، این سه منبع را ابزار دستیابی به حقیقت می دانند، البته بدون افراط و تفریط.
قرآن و عترت، رهنمایانی هستند که پیروان خود را به گمراهی نکشانند و پیوسته تازگی خود را از هر جهت حافظند.
در بحث اعجاز قرآن بنگرید تا از آن چه می گویم، مطلع شوید.
چگونه کسی که اعجازهای علمی، ادبی و … قرآن را دیده است، او را باطل بخواند و به سوی دیگری رود.
هیچ شبهه در اسلام نیست، جز آن که پاسخ آن وجود دارد، چون مسلمانان با وجود قرآن و عترت و عقل درمانده نخواند شد.
با این وجود به نظر شما، اگر کسی در برابر قرآن و عترت و عقل درمانده شد، با او چه باید کرد؟
جز این است که خدا با آنان که به سوی حق می روند وعده پاداش و به آنان که حق گریزند وعده عذاب داده است…
در همه ادیان الاهی، انسان ها دو دسته اند، نه سه دسته: یا مؤمنند به خدای تبارک و تعالی یا مشرکند و کافر. این دسته بندی در همه ادیان الاهی وجود دارد و اسلام نیز یکی از این ادیان است.
حال بهائیت در این زمینه چه کرده است؟ جز این است که متحریان حقیقی حقیقت را که به حق دست یافته اند را با تردهای گوناگون، اعم از خانوادگی و اجتماعی و … تحت فشار می گذارد و …
بسیاری از متحریان حقیقت بوده اند که از بهائیت به دامان ادیان الاهی رفته اند، حق را یافته اند و در مقایسه با باورهای پیشین خود به پرسش هایی رسیده اند و آن را با محافل بهائیت و حتی بیت العدل در میان گذاشته اند، هنگامی که پاسخی درخور نیافته اند، با مجازات های بهائیان رو به رو شده اند؟ آیا این همان معنای حقیقی تحری حقیقت است؟
مستبصرین بهائی می گویند: هنگامی که از راه های شناخت پیامبران و علائم انبیا، معجزه و عصمت، تناقضاتی که در بهائیت هست، می پرسیم سران بهائیت در می مانند و جوابی قانع کننده ندارند، لیکن با مراجعه به اسلام این معارف را مطابق با فطرت خود به دست می آوریم و آن جا می فهیم که «فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنیفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها لا تَبْدیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُون؛ پس روى خود را متوجّه آیین خالص پروردگار کن! این فطرتى است که خداوند،انسانها را بر آن آفریده؛ دگرگونى در آفرینش الهى نیست؛ این است آیین استوار؛ ولى اکثر مردم نمىدانند!» که قرآن مسلمانان میگویند به چه معناست و سخن مطابق با فطرت یعنی چه.