میرزا حسین علی نوری ملقب به بهاء، پس از شنیدن سخنان سید باب، به دنبالش راه افتاد و خود را در میان پیروان باب به عنوان «من یظهره الله» معرفی کرد، پس از چندی که جایگاه سست خود را استوار دید، آوازه ربوبیت و خدایی سر داد و همه را عبد و مخلوق خود خواند. کم کم به مردم تلقین کرد و جز وظایف آنان قرار داد تا جایی که در حال حیات به خودش و پس از او به قبرش سجده کردن.
بهاء در زیارت نامه می گوید: شهادت می دهم، چهره معبود با جمال تو آشکار شد و صورت مقصود به روشنی سیمای تو آشکار شد و بواسطه کلمه تو در میان ممکنات جدایی انداخته شد.1
همچنین در جای دیگر می گوید: در وقت تلاوت آیات و خواندن مناجات رو به قبله بودن واجب نیست، به هر سو روی ما باشد جایز است اما در قلب باید توجه به جمال قدم (بهاء) و اسم اعظم باشد، زیرا راز و نیاز با اوست و شنونده و پاسخ دهنده جز او نیست.2
کار بشر قرن اتم با آن همه ادعا به جایی رسیده است که با کسی که پیوسته در زنجیر زندان ها بوده و حال زیر خرمن ها خاک پنهان است، راز و نیاز کند و سر سجده فرو آورد و از او پاسخ بخواهد.
پانوشت:
1. مجموعه مبارکه، ص 2.
2. دروس الدیانه، درس نوزدهم.