این مقاله در پی یافتن شناختی از حضرت علی(ع) است، پس بجا و شایسته است که حق سخن را در خصوص امام علی(ع) با کلامی از خود رسول اکرم(ص) به جا آوریم که فرمود: «اگر درخت ها قلم شوند و دریا مرکّب، و جنّ و انس در حساب و کتاب آیند، نخواهند توانست فضایل علی(ع) را به آنچه حق فضل اوست بشمارند.»
مقدّمه
سخن گفتن از علی(علیه السلام) بدان گونه که شایسته او باشد، به همان اندازه سخت است که درباره رسول خدا(صلی الله علیه وآله); چه آنکه علی(علیه السلام)جزئی از وجود پیامبر(صلی الله علیه وآله) و رشحه ای از نور او و شمّه ای از کمال رسالت اوست. از این رو، این دو بزرگوار را نمی توان جدای از هم تعریف کرد و باید در کنار هم از آن ها سخن گفت. بدین منظور، باید به این دو وجود نازنین، برای ارائه هرگونه تعریف و توصیفی از یکدیگر مراجعه کرد.
این مقاله در پی یافتن شناختی از حضرت علی(علیه السلام) است، پس بجا و شایسته است که حق سخن را در خصوص امام علی(علیه السلام) با کلامی از خود رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) به جا آوریم که فرمود: «اگر درخت ها قلم شوند و دریا مرکّب، و جنّ و انس در حساب و کتاب آیند، نخواهند توانست فضایل علی(علیه السلام) را به آنچه حق فضل اوست بشمارند.»1
کتاب فضل تو را آب بحر کافی نیست
که تر کنم سر انگشتان و صفحه بشمارم.
در ادامه به پاره ای از فضایل مولی علی(علیه السلام) و ابعاد تقرّب آن حضرت به پیامبر(صلی الله علیه وآله) از کودکی تا زمان رحلت رسول خدا(صلی الله علیه وآله)و نیز به عنوان امین، نماینده و وصی پس از ایشان می پردازد.
امام علی(علیه السلام) در کنار پیامبر(صلی الله علیه وآله) از کودکی تا زمان رحلت رسول خدا(صلی الله علیه وآله) در صدر اسلام، برای ارزش گذاری افراد و تعیین درجات، از ملاک هایی همچون «ایمان» (تقدّم و تأخّر در اسلام آوردن) و «هجرت» به همراه پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) و نیز «جهاد» در رکاب رسول اللّه(صلی الله علیه وآله)بهره می جستند. امام علی(علیه السلام)به اذعان دوست و دشمن، در برخی مقاطع (علی رغم حسادت هایی که در این خصوص نسبت به حضرت اعمال می کردند، و خود را صرفاً به خاطر کبر سن در زمان اسلام آوردن بر حضرت علی(علیه السلام) که در آن موقع سنّ پایینی داشت، بالاتر و مقدّم می دیدند)، درهمه این ملاک ها (حضرت) برتر و جلوتر از دیگران بود; چنان که رسول خدا(صلی الله علیه وآله)برای اتمام حجّت با مردم، بارها در جمع صحابه خطاب به حضرت فرمود: «یا علی! انتَ اوّلُ المؤمنینَ ایماناً و اوّلُ المسلمینَ اسلاماً، و انتَ مِنّی بمنزلةِ هارونَ مِن موسی»;2 ای علی! تو اولین مؤمن و مسلمان از جهت ایمان کامل و اتم در اسلام آوردن و هوشیارانه و آگاهانه هستی و نسبت تو با من، نسبت هارون است با موسی(علیه السلام). اگر حضرت علی(علیه السلام) نبود برای کسی ممکن نبود برادری درخور و شایسته پیامبر(صلی الله علیه وآله) باشد.
در آغاز بعثت، که ندای وحی در «یوم الدار» با (وَ أَنذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ)(شعراء: 214) گوش جان پیغمبر خاتم را نواخت و حضرت مکلّف شد ابتدا خویشاوندان و نزدیکان خود را به اسلام دعوت کند، حضرت علی(علیه السلام) را مأمور انجام این کار بزرگ و جمع آوری و دعوت حداقل چهل تن از نزدیکان و تشکیل جلسات نمود. حضرت علی نیز حسب امر، چنین کرد. پیامبر سه بار آن ها را فراخواند و فرمود: «مَن یُؤارزنی علی هذا الامرِ یَکن اخی و وصییی و وزیری و وارثی خلیفتی مِن بعدی»،3 اما آن ها هر سه بار جمع شدند و غذا را تناول کردند، اما هنگام سخنرانی رسول خدا(صلی الله علیه وآله)مجلس را ترک و رها کردند و آن را هر سه بار بر هم زدند. اما حضرت علی(علیه السلام) در هر سه شب، به پاس سخن رسول اللّه نشست و بدو ایمان آورد ـ آن هم در سن ده سالگی ـ و در رکاب او ایستاد و ابلاغ او را به جان پذیرا شد و در طریق ابلاغ رسالت نیز او را یاری رساند.4 از این رو، بارها حضرت علناً و عملا ـ چنان که حجّت بر همگان روشن گشت ـ اعلان فرمود: «اولین شما آنکه کنار حوض کوثر بر من وارد می آید علی بن ابی طالب، اولین مسلمان است.»5
نوری که هست مطلع آن هل اتی علی است
خلوت نشین صومعه اصطفا علی است
مهر سپهر حکمت و جان جهان فضل
فهرست کارنامه اهل صفا علی است
آن کس که با نبی چو به خلوت دمی زدی
گرد سرادقات جلال از عبا علی است
ای دل! ز تشنگی قیامت مترس از آنک
ساقی حوض کوثر دارالبقاء علی است
داماد و ابن عم شه انبیا علی است.6
در ابیاتی از حضرت علی(علیه السلام) در این باره ـ یعنی ایمان آگاهانه به پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله)ـ خطاب به رسول خدا(صلی الله علیه وآله) آمده است:
دعوتَنی و علمتُ انّک صادقٌ
و لقد صدقت و کنت امیناً
و عرضتُ دیناً و قد علمتُ بانّه
مِن غیرِ ادیانِ البریّةِ دیناً.
یعنی: تو مرا به دین فراخواندی و من دانستم و یقین کردم که تو صادقی و از این رو، تصدیقت کردم که تو امین بر حقی. و تو دین را بر من عرضه کردی و من دانستم که دینی فراتر از ادیان آسمانی دیگر و برتر از آن هاست. پس به آن گرویدم.
از افتخارات بزرگ حضرت همین بس که اولین مسلمان است و بلافاصله پس از رسالت رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) و پیش از دعوت علنی اش به دین مبین اسلام ایمان آورد. چنان که خود از این افتخار می گوید: رسول اکرم(صلی الله علیه وآله)هر سال در غار حراء خلوت می گزید و من فقط او را می دیدم و جز من کسی او را نمی دید و در آن هنگام که جز در خانه رسول خدا و خدیجه هیچ مسلمانی راه نیافته بود، من سومین آن ها بودم و روشنایی وحی را از تلألؤ وجود پیامبر می دیدم و بوی نبوّت را از محمّد(صلی الله علیه وآله) استشمام می کردم.7
البته طبق روایتی از رسول خدا(صلی الله علیه وآله)، حضرت علی(علیه السلام) خود وحی را هم می دید: ای علی! تو می شنوی آنچه را من از وحی می شنوم و تو می بینی آنچه را من از غیب و وحی می بینم، آنکه دیگر پیامبری پس از من نخواهد بود (تو امام پس از من هستی.)8
آن حضرت خود درباره اسلام آوردنش می فرماید: خدایا! تو می دانی که من نخستین کسی هستم که به حق روی آورد و دعوت حق را شنید و پاسخ مثبت داد و هیچ کس در نماز گزاردن بر من جز رسول خدا سبقت نگرفت.9 همچنین خطاب به منافقان در پاسخ هتک ایشان فرمود: به اطلاعم رسیده است که می گویند: علی دروغ می گوید. خدا شما را بکشد! بر چه کسی دروغ می بندم؟ بر خدا، که من نخستین کسی هستم که به او ایمان آوردم؟ یا بر پیامبرش، که من نخستین تصدیق کننده او هستم؟10
تا صورت پیوند جهان بود علی بود
تا نقش زمین بود و زمان بود علی بود
آن قلعه گشایی که در قلعه خیبر
برکند به یک حمله و بگشود علی بود
آن گرد سرافراز که اندر ره اسلام
تا کار نشد راست نیاسود علی بود
آن شیر دلاور که بریدی طمع نفس
بر خوان جهان پنجه نیالود علی بود
این کفر نباشد، سخن کفر نه این است
تا هست علی باشد و تا بود علی بود
چندان که در آفاق نظر کردم و دیدم
از روی یقین در همه موجود علی بود
آن شاه سرافراز که اندر شب معراج
با احمد مختار یکی بود علی بود
آن کاشف قرآن که خدا در همه قرآن
کردش صفت عصمت و بستود علی بود.11
حقیقت ایمان به خدا در اعماق جان حضرت علی(علیه السلام)چنان قدرتی به او بخشید که همه جا در کنار پیامبر و حافظ جان او و مبلّغ رسالت او بود و در این راه از هیچ قدرت و خطری ابا نداشت و حتی برای چند روز، طاقت دوری از مولایش رسول خدا(صلی الله علیه وآله) را نداشت و این امتیاز بزرگ از آنِ حضرت علی(علیه السلام) بود که فرمود: من بنده خدا و برادر رسول خدایم و من آن صدیق بزرگ طریق پیغمبرم که هفت سال زودتر از دیگران پشت سر او به نماز ایستادم.12
پرورش علی(علیه السلام) در دامان پیامبر(صلی الله علیه وآله)
محمّد(صلی الله علیه وآله) و علی(علیه السلام)، دو نورند که پیش از آفرینش عالم، در تجلّی گاه وحدت درخشیدند و قلم تقدیر چنین رقم زد که عنایت ویژه پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله) در عرصه پذیرش و تبلیغ دین و نیز تعلیم و تربیت، علی(علیه السلام) را شامل گردد; چنان که احدی را به قدر علی(علیه السلام)چنین توفیق و تقدیری رقم نخورد. حجّت راسخ در این باره، سرپرستی و پذیرش تربیت علی(علیه السلام) به دامان پیامبر(صلی الله علیه وآله)آن هم در سن شش سالگی است; چنان که قحطی و خشک سالی مکّه را فرا گرفت و خانواده های عیالوار از جمله ابوطالب نیازمند یاری دیگران شدند. پیامبر و عمویش عبّاس به یاری ابوطالب شتافتند. حضانت جعفر را عبّاس بر عهده گرفت و پیغمبر با اشتیاق و اراده و انتخاب خود، علی(علیه السلام) چهار ساله را پذیرفت و فرمود: من کسی را برگزیدم که خدا او را برای من برگزیده است. گویی مسئولیت الهی بر این رقم خورده است که علی(علیه السلام) فقط در دستان پیامبر(صلی الله علیه وآله)و در کنار او پرورش یابد تا بتواند به اراده الهی، جلوه تمام نمای پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله) و ادامه دهنده راه و مبلّغ دین و کلام و در نهایت، خلیفه بر حق او گردد. آن حضرت در این باره نیز با کمال افتخار می فرماید: قطعاً شما موقعیت و مقام مرا به سبب خویشاوندی نزدیک با رسول خدا و داشتن مقام منزلت مخصوص نزد آن حضرت می دانید. او مرا در حالی که کودک بودم، بر روی دامن خود می نهاد و بر روی سینه خویش جای می داد، مرا در بستر خود نگه داری می کرد و به تن خود می چسبانید و بوی خوشش را به مشام من می رسانید. غذا را می جوید و در دهان من می گذاشت. او ـ حتی ـ یک دروغ در سخن من نیافت و یک خطا در کار از من ندید.13
شهید مطهّری در سخنانی با اشاره به این بعد مهم از امتیازات ویژه امام علی(علیه السلام) در کنار دیگر امتیازات، می نویسد: «... رسول اکرم(صلی الله علیه وآله)علی را از کودکی پیش خود آورد و در خانه خودش تعلیم و تربیت نمود و علی(علیه السلام) با اخلاق عینی پیامبر(صلی الله علیه وآله) از همان اول آشنا شد. راجع به اینکه چطور شد رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) علی(علیه السلام)را از همان اول از عموی خود گرفت و نزد خود آورد و حتی او را در خلوتگاه عبادت با خود می برد، مورّخان عللی نوشته اند; بعضی صرفاً به موضوع، جنبه حق شناسی و کمک به ابوطالب داده اند; زیرا... بعضی مورّخان نوشته اند: سال گرانی و سختی پیش آمد، رسول اکرم به دو نفر از عموهایش عبّاس و حمزه پیشنهاد... آن عنایت مخصوص پیامبر(صلی الله علیه وآله) به علی(علیه السلام) از زمان کودکی، می رساند که علت اصلی این تکفّل و تحت نظر گرفتن نشأت و تربیت آن حضرت، مناسبات معنوی بوده; او را تربیت کرد که در آینده همان سمت را به او بدهد که هارون به موسی(علیه السلام) داد; یعنی معین و کمک و وزیر او بوده باشد. خود (امام علی(علیه السلام)) درباره رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) و تربیت خود زیردست پیامبر فرمود: "و لقد قَرنَ اللّهُ به مِن لَدن اَن کان خطیماً..."14 او و پیغمبر مانند دو درختی بودند که از یک ریشه آب می خورند. تا این اندازه توافق روحی و تشابه اخلاقیوجودداشته که خودمی فرماید: "اَنَا مِن رسول الله (صلی الله علیه وآله): کالصّلو مِن الصلّو و الذّراع من الغَد...;"15 من و پیامبر بسان درختی هستیم که از یک ریشه رُسته و چون صاعد و بازو پشتیبان هم باشیم. این سنخیت، که بین کلمات حضرت علی(علیه السلام) و رسول اکرم(صلی الله علیه وآله)است، ناشی از همان بستگی و همین اصل است.»16
انا اخوا المصطفی لاشریکَ فی نَسَبی
مَعْه ربیتُ و سبطاه هما ولدی
جدّی و جدُّ رسولِ اللّه متحدٌ
و فاطمٌ زوجتی لاقولُ ذی فندِ
صدَّقتُه و جمیعُ الناس فیما ظُلَم
مِن الضلالةِ والاشراک و النّکد
فالحمدُللّهِ فرداً لا شریکَ له
البرّ بالعبد و الباقی بلا أَمّد17
در آخر هم چنین است که به فرموده رسول اکرم(صلی الله علیه وآله)، علی(علیه السلام)اولین کسی است که در کنار حوض کوثر بر آن حضرت وارد می آید; چنان که فرمود: ای علی! تو اولین کسی هستی که در قیامت نزد حوض کوثر بر من وارد می شوی تا با آن اولیا و دوستانت را سیراب و دشمنانت را محروم سازی.18
عشق پیامبر به حضرت علی(علیه السلام) بر اساسی دینی و عقیدتی و بلکه الهی و آسمانی است; چنان که می فرماید: اگر همه مردم بر محبت علی اجتماع میورزیدند، دیگر خداوند دلیلی برای خلقت جهنم و آتش حجیم نمی یافت.19
شاعر چه زیبا سرود:
ای بارگهت قبله گه اهل نیاز
وی روضه حضرت تو خلوتگه راز
ای ذات خدای را تو مرآت جلی
وی نور مبین، کاشف سرّ ازلی
در خانه کعبه زاده ای و زادگهت
شد قبله مسلمین به هنگام نماز
در مدح تو این بس که نبودی دوزخ
لو اجتمع الناس علی حبّ علی
عشق و علاقه وافر رسول خدا(صلی الله علیه وآله) به علی(علیه السلام)، که زبانزد عام و خاص و دوست و دشمن بود، ریشه در ایمان حضرت داشت و استوار بر مبنایی آسمانی بود; چنان که حضرت، خود را مأمور به محبّت بر حضرت علی(علیه السلام) در همه حال و نیز بیزاری و انزجار از دشمنانش می دانست. از این رو، در روز غدیرِ حجة الوداع ذی حجه سال هشتم هجرت بنا به دستور الهی که فرمود: (یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَبِّکَ وَ إِن لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ...)(مائده: 67)، دست حضرت علی(علیه السلام) را در جمع دوستان و مخالفان بالا برد; چنان که همه دیدند و این ندا را از حضرتش شنیدند که سه مرتبه فرمود: «مَن کُنتُ مولاهُ فهذا علی مولاه اللّهم والِ مَن والاه و عادِ مَن عاداهُ اللهمَّ انتَ تَعلمُ اِنّی اُحبّه فاحبَّ مَن اَحبّه و اَبغضِ مَن ابغضَهُ»;20 هر که را من مولای اویم پس از من، علی سرور و مولای اوست. خداوندا! دوستانش را دوست بدار و دشمنانش را دشمن باش. پروردگارا! تو می دانی که من او را دوست دارم، پس محبانش را دوست باش و مخالفانش را دشمن.
زین سبب پیغمبر با اجتهاد
نام خود، نام علی «مولا» نهاد
گفت: هر کس را منم مولا و دوست
ابن عمّ من علی مولای اوست
کیست مولا؟ آنکه آزادت کند
بند رقّیت زپایت برکند
ای گروه مؤمنان! شادی کنید
همچو سرو و سوسن آزادی کنید.21
عایشه از جمله دشمنانی بود که همواره در پی اختفای این وجه محبت های پیامبر(صلی الله علیه وآله) به حضرت علی(علیه السلام) و دشمنی و مخالفت با او بود. اما با مشاهده ارادت های بی دریغ پیامبر(صلی الله علیه وآله)به حضرت علی(علیه السلام) در همه فرصت ها و موقعیت ها، گاهی زبان به اذعان می گشود و می گفت: من به خدا! ندیدم مردی را که پیغمبر بیش از علی دوستش داشته باشد.22
از جمله روایات مستندی که در خصوص محبوبیت والای حضرت علی(علیه السلام)در نزد پیامبر اسلام وارد شده، می توان به روایت مطوّل و معروف «الرأیه» که به «یُحبّه لِلّهِ و رسوله»23ختم می شود، اشاره نمود و نیز روایتی که در آن حضرت علی(علیه السلام)را صاحب سرّ و لوای خود24 معرفی می کند و بیان می دارد که اسرار نبوّت، حکمت و علوم لدّنی اش را به او بخشیده و او را در جمع خمسه آل عبا جای داده و فرموده است: «اَنَا مَدینةُ العلمِ و علی بابُها و مَن ارادَ العِلمَ فَارادها ببابِها.»25
درست این سخن گفت پیغمبر است که من شهر علمم علی ام در است.
و درست بر همین مبنا بود که رسول خدا(صلی الله علیه وآله) در ساعات و لحظات آخر عمر شریفش، فرمود: دوستم را بیاورید! همه اطرافیان و صحابه از دوستی دیرینه او با حضرت علی(علیه السلام)خبردار بودند، اما برخی به سبب اغراض سیاسی، اوّلی و دومی را جداگانه به محضرش آوردند، اما حضرت از آن ها روی برگرداند و دوباره تأکید فرمود: دوستم را بیاورید! آن گاه که چاره ای ندیدند، دوست واقعی حضرت، یعنی حضرت علی(علیه السلام) را آوردند. چون حضرت علی(علیه السلام) به بالین حضرت رسید، چشمانش را گشود; چنان که روحش آرام گرفت و آن گاه علی(علیه السلام) را به آغوش خود چسبانید تا به راحتی جان به جان آفرین تسلیم کرد.
مدحت کن و بستای کسی را که پیمبر
بستود و ثنا کرد و بدو داد همه کار
آن کیست بر این حال که بوده است و که باشد
جز شیر خداوند جهان، حیدر کرّار؟
این دین هدی را به مثل دایره ای دان
پیغمبر ما مرکز و حیدر خط پرگار
علم همه عالم به علی داد پیمبر
چون ابر بهاری که دهد سیل به گلزار.26