همیشه شنیده ایم که بابیت و بهائیت در پس پرده، رازهایی با استعمار دارند که در این مقاله اشاره به آنها می کنیم. بر اساس گواهی تاریخ، استعماراگران برای نیل به مطامع استعماری خود، از هر دری وارد شده اند و به هر نیرنگی توسل جسته اند. یکی از این حیله ها، تأسیس مذاهب جعلی و ایجاد اختلاف در مذاهب اعتقادی مردم است.
دول استعماری همواره در پی بهره گیری از سرمایه های خدادادی سرزمین های دیگر کشورها بودند. در این بین کشورهای آسیایی، به ویژه، خاورمیانه که دارای منابع طبیعی سرشار هستند، از اولویت های خاص برخوردار بوده اند. استعمار به طرق مختلف وارد این سرزمین ها شدند و با توجه به اهمیت زیادی که دراین سرزمین ها به عقاید مذهبی و جود داشت از احساسات مذهبی و دینی مردم سوء استفاده کردند و با تأسیس مذهب، باعث ایجاد تنش و تفرقه دراین سرزمین ها شدند. آنها با توجه به شعار معروف خود، یعنی «تفرقه بیندازو حکومت کن » به استثمار منابع خدادادی این سرزمین ها اقدام کرده اند. فرقه های بابیت و بهائیت محصول همین ترفند استعماری است.
خلاصه کلام این که بهائی گری در حقیقت دین نیست، بلکه مسلکی است که از مجموعه ادیان و مذاهب و فلسفه تصوف، عرفان و مکاتب گوناگون، خوشه چینی کرده است.
یکی ازموانع بزرگ در برابر چپاولگری و تعددهای ناجوان مردانه استعمار، تعالیم بلند اسلام بوده و هست. به همین جهت استعمار همواره در جهت از میان برداشتن این مانع به طرق گوناگون، جهد و جد فراوان کرده است. اسناد تاریخی و شواهد و قرائن موجود نشان می دهد که ظهور محمد بن عبدالوهاب نجدی در عربستان در اوائل قرن 12 ( هـ. ق )، میرزا علی محمد شیرازی سید باب و میرزا یحیی ازلی و میرزا حسینعلی بهاء الله در نیمه قرن 12، در ایران و احمد قادیانی، در اواخر قرن 12 در هند و امثال آن درهر کمیت و کیفیتی و در هر کشوری، مخلوق یک اندیشه و یک عامل به نام استعمار است.
از مشترکات مهم فرقه های مذکوره می توان به «ضرب اعناق»، «حرق کتب»، «هدم بقاع»، «قتل عام» و سرانجام «خدمت گزاری مطلق برای استعمار» اشاره کرد.
از بررسی های همه جانبه، ازمنابع محققین معاصر و نیز اسناد و شواهد و قرائن تاریخی، چنین استنباط می شود که پیدایش محمد بن عبدالوهاب نجدی درعربستان، در اوائل قرن 12 ( هـ. ق ) و میرزا علی محمد شیرزای، سید باب، در نیمه آن و میرزا یحیی ازل و میرزا حسینعلی بهاء الله و میرزا احمد قادیانی هندی در اواخر همین قرن، نتیجه یک برنامه ریزی حساب شده ازسوی استعمار بوده است، به عنوان نمونه، می توانیم به چند مورد مشابه در اعمال و رفتار این فرقه ها اشاره کنیم :
در کتاب بیان، باب 18، از واحد هفتم، دستورات، یا به اصطلاح، احکامی از سید باب وجود دارد که حکم به سوزاندن کتب، جز کتب بابی، کرده است : « برهر کس از بابیان – پسر و باب – واجب است که همه کتب را بسوزانند جز کتب بابیان».