پیامبران الاهی، در همه زمینه ها الگویند، در گفتار، کردار و حتی سکوت که معنی خود را دارد.
انسان برای الگو برداری به پیامبران مراجعه می کند تا با مشاهده و یا شنیدن هر چیز از آنان مانند آنان رفتار کند تا به کمال برسد.
حال به سراغ پیامبرنمای بهائیان می رویم:
او در زندان می گوید: لا اله الا انا المسجون الفرید (خدایی جز من زندانی تنها نیست)1
روز تولدش می گوید: فیه ولد من لم یلد و لم یولد (متولد شد کسی که نه می زاید و نه زاییده می شود.) که این تناقضی آشکار است.2
جای دیگری هم می گوید:
کل الالوه مِن رَشح أمری تألهت و کل الربوب من طَفح حکمی تَربَّت»3
همه خدایان از اثر فرمان من خدا شدند و همه پروردگاران از حکم من پروردگار گشتند.
بهائیان می گویند، این سخنان بهاء شطحیات است یعنی از خود بی خود شده و گفته است و حال اینکه هیچ سهو، نسیان و از خود بی خود شدنی از پیامبران الاهی پذیرفته نیست زیرا آنان راهنمای مردمند و اگر یک خطا کردند دیگر به بقیه گفتار و کردار آنان نمی شود اعتماد کرد چرا که شاید هر کار آنان اشتباه باشد و ما را به هدف نرساند.
حال که گفتار پیامبر نمای بهائیان را شنیدیم و کردارش را دیده ایم به سراغ انبیاء الاهی مانند حضرت محمد صلی الله علیه و اله و سلم می رویم:
حضرت رسول صل الله علیه و اله و سلم بجای آن که خود را خدا بخواند، پیوسته خود را عبد می خواند و همانگونه که خدا خواسته پیامها را می رساند به عنوان مثال مسلمانان در نماز می خوانند:
اشهد ان محمدا عبده و رسوله، اول می گویند او بنده خداست و سپس او را رسول و پیامبر خدا می خوانند یعنی اول او را پایین آورده و فرمانبر می کنند و سپس او را رسول و پیامبر خدا می نامند.
تفاوت آن پیامبرنما و این پیامبر از زمین تا آسمان است…
پانوشت:
1. مبین، ص 229 .
2. ایّام تسعه، ص 50 – 51.
3. کتاب مکاتیب اول، عبدالبهاء، ص 254، س 14؛ محاکمه و بررسی باب و بهاء، ج 3، ص 77.