«سنت شکر و افزایش»
آیه «اگر شکر نعمت به جای آرید بر نعمت شما می افزاید» (7/ ابراهیم)
« و هر که شکر نعمت حق کند شکر به نفع خویش کرده است» (40/نمل)
شکر در لغت به معنای تصور نعمت و اظهار آن می باشد و نقطه مقابل آن کفر به معنای فراموشی و نعمت و پنهان کردن آن است. (ر. ک. مفردات الفاظ القرآن؛ راغب اصفهانی؛ ص 461)
ابوالقاسم قشیری در تعریف شکر به نظر برخی عرفا اشاره می کند: « و گفته اند شکر از آنست که بر عمل اندک ثواب بسیار دهد، [و از اینجا گویند چهارپای را دابه شکور، یعنی فربهی زیادت از آن پدیدار آید که علف خورد و محتمل بود که گویند حقیقت شکر ثنا بود بر محسن به ذکر احسان پس از شکر بنده خدایرا عزوجل ثناء او باشد بر وی بیاد کرد احسان او بر وی و شکر حق سبحانه و تعالی بنده را ثناء او باشد و برو بیاد کرد احسان او را ] پس احسان بنده طاعت او باشد خدایرا و احسان حق عز اسمه انعام او باشد بر بنده.» (ترجمه رساله قشیریه؛ ابوالقاسم قشیری؛ ص 262)
جناب مولانا در مثنوی معنوی خود به این آیه اشاره کرده و نمونه آن را در سجده و اقتراب انسان به خدا بیان می کند وی معتقد است به این دلیل که اگر انسان شاکر باشد، خداوند وعده افزایش به او داده، مزد سجده انسان نیز اقتراب اوست و به همین سبب در آیه قرآن می فرماید: سجده کن و مقرب شود و با هر سجده انسان به خدا نزدیک تر می شود. (ر. ک. مثنوی معنوی؛ مولوی، دفتر چهارم؛ ابیات 10 و 11) گر چه برخی از عرفا صبر را از مقام شکر بالاتر فرض کرده اند؛ در اثبات این قضیه هجویری معتقد است: «بر نعمت شکر فرمود و شکر را علت زیادت نعمت گردانید و بر فقر صبر را علت زیادت قربت گردانید، لقوله تعالی لئن شکرتم لازیدنکم و نیز گفت ان الله مع الصابرین (153/ بقره) هر که اندر فقری که اصل آن بلیت است صبر کند، قربتش بر قربت زیادت کنیم.» (کشف المحجوب، ابوعثمان هجویری؛ ص 33)
در تفسیر آیه 7 سوره ابراهیم غالب مفسران معتقدند مراد از «لا زیدنکم» شمار را افزایش دهم «یعنی لازیدن نعمتی (نعمتم را بر شما افزایش دهم) زیرا در ابتدای آیه لفظ نعمت آمده است. در تفسیر گازر دلیل این امر را در تعریف شکر می داند: «و یاد کنید آنکه اعلام کرد شما را و آگاهی داد خدای شما و گفت: اگر نعمت مرا شکر کنید من نعمت بر شما زیادت کنم و گفته اند: الشکر قید النعمه و صید لها، شکر قید نعمت است و صید نعمت است.
نعمت حاصل را قید است که رها نکند که برود و نعمت آجل را صید است که بگیرد و نگه دارد و از امیر المومنین علی(ع) روایت است که: اذا وصلت الیکم اطراف النعم فلا تنفروا قصاها بقله الشکر لها گفت: چون اوایل نعمت به شما رسد اواخر آن را مرمانید. «.» (تفسیر گارز؛ ابوالمحاسن جرجانی؛ ج5، ص 100)
تفسیر مواهب علیه، به نقل از ابوعبدالرحمن سلمی به نوعی برداشت عرفانی از آیه اشاره کرده است: «شیخ ابوعبدالرحمن سلمی از ابوعلی جرجانی قدس الله رحمهما نقل می کند که اگر شکری کنید بر نعمت اسلام زیاد کنم آنرا به ایمان و اگر سپاسگزاری کنید بر ایمان افزون کنم به احسان و اگر بر آن شکر گوئید زیاده سازم به معرفت و اگر بر آن شاکر باشید برسانیم به مقام وصلت و اگر بر آن شکر گوئید بالا برم به درجه قربت و شکر آن نعمت درآورم به خلوتگاه انس و مشاهدت و از این کلام معلوم می شود که شکر مرقات ترقی و معراج تصاعد بر درجاتست.» (تفسیر مواهب علیه؛ واعظ کاشفی؛ ج2؛ ص 316) در تفسیر نمونه به نکته جالبی اشاره کرده که گرچه کفران در مقابل شکر قرار دارد اما خداوند از باب لطف و مهربانی خود در این آیه چنین فرموده که در صورت شکر با افزایش نعمت روبه رو می شوید حال آنکه در صورت کفران نعمت نمی فرماید شما را مجازات می کنم بلکه تنها می گوید «عذاب من شدید است.» و این تفاوت تعبیر را دلیل بر نهایت لطف پروردگار می داند (ر. ک. تفسیر نمونه؛ مکارم شیرازی؛ ج10؛ ص 268). اگر در آیه 40 سوره مبارکه نمل چنین آمده است که در صورت شکر نعمت به نفع خودتان عمل کرده اید با توضیحاتی که داده شد دلیل این سود حاصل برای انسان روشن می گردد.
حاصل کلام آنکه خداوند مکانیزم افزایش نعمت را در شکر آن می داند و همچنانکه ذگر گردید شکر به معنای اظهار نعمت است و تصور اظهار نعمت جز در صورت به کارگیری آن امکان پذیر نیست. به عنوان مثال وقتی انسانی اهل مطالعه باشد و مدام از اندیشه خود استفاده کند، چنین انسانی به مدد شکر نعمت عقل از طریق به کارگیری آن، خلاقیت های ذهنی خود را افزایش می دهد، حال آنکه انسانی که با مطالعه و تحقیق و فعالیتهای ذهنی بیگانه است به مرور زمان حتی حاضر نیست به خاطر یک مسئله جزئی بیندیشد و یا خیلی سریع احساس خستگی و کسالت کرده و حاضر نیست حتی یک صفحه از کتابی را مطالعه کند و از کند ذهن بودن و یا عدم درک مطالب کتاب مرتب شاکی است و از این قانون طبیعت که پدیده ای که به کار گرفته نشود ضعیف و حذف می گردد غافل است. پس به کارگیری درست باعث افزایش آن و در نتیجه ایجاد منفعت برای انسان می گردد.
سنت اعتصام و انعام الهی
آیه: « پس آنانکه به خدا گرویدند و به او متوسل شدند به زودی به جایگاه رحمت و فضل خود آنها را درآورد و به راه راست (راه سعادت و کمال) رهبری نماید.» (18)
«و هر کس به دین خدا متمسک شود محققاً به راه مستقیم هدایت یافته(19)
اعتصام به معنای تمسک و پناه جستن است، گویی کسی که به چیزی یا کسی تمسک می جوید، می خواهد خود را از هجوم و آسیب گناهان مصون گرداند. (ر. ک. مفردات الفاظ القرآن؛ راغب اصفهانی؛ ص 570)
خواجه عبدالله انصاری در منازل السائرین در تعریف اعتصام، مراد از اعتصام را تحت حمایت قرار گرفتن می داند. و با ذکر دو آیه، اعتصام را بر دو نوع اعتصام به حبل الهی و اعتصام بالله معرفی می کند. مراد از اعتصام به حبل الهی از نظر وی تمسک به قرآن برای رهایی از ضلالت و گرامی و منظور از اعتصام بالله، تحت حمایت خداوند قرار گرفتن به خاطر رهایی از بردگی غیر خدا و ماسوی الله است (ر. ک. شرح منازل السائرین؛ خواجه عبدالله انصاری؛ ص 203)
در تفسیر انوار العرفان در شرح آیه 175 سوره مبارکه نساء آمده است: «خداوند متعال در این آیه مبارکه نتیجه پیروی از برهان و نور را چنین بیان می کند، آنانکه وحدانیت و یگانگی خدا را تصدیق نمودند و از شرک و نفاق و تثلیث و بت پرستی دوری جستند و به دامن عصمت او چنگ زدند و خود را از هواهای نفسانی عاری و به پناه او کشیدند. به زودی از فضل و رحمت خویش بر پاداش آنان افزوده و به صراط مستقیم و راه راست هدایتشان خواهیم کرد. و این صراط مستقیمی است که خداوند متعال راضی شده است که راه تکامل بندگانش باشد... از این آیه استفاده می شود کسانی که در ایمان ثابت و در عقیده راسخ باشند خداوند آنان را به راه راست هدایت خواهد کرد.» (انوار العرفان؛ ابوالفضل داور پناه؛ ج9؛ 527).
تفسیر عامل پاداش پناهنده شدن به خدا را در سه چیز می داند: اول فضل، دوم رحمت و سوم هدایت سپس در توضیح هر کدام از این سه چیز سخنی از ابن عباس نقل می کند: «ابن عباس گفته است: رحمت بهشت است و فضل آن است که خدا می بخشد به مردم آنچه نه چشمی دیده و نه گوشی شنیده است... رحمت و فضل آن است که در بهشت نصیب آدمی می شود و هدایت انوار عالم قدس و کبریا است که روشنایی بخش با ارواح عالیه بشری است.» (تفسیر عاملی؛ ابراهیم عاملی؛ ج3؛ ص 193)
بنابراین آنچه گفته شد می توان نتیجه گرفت که قرآن با دعوت مسلمانان به یک انسجام فکری و عملی و داشتن اعتقاد راسخ و تمسک به قرآن که هدایت کننده متقین است، از آنها می خواهد تحت حمایت الهی قرار گیرند و به این ترتیب خود را از فضل و رحمت و هدایت الهی بهره مند سازند.
فضل به معنای اضافه بر حد و میزان متوسط است و بر دو نوع فضل محمود، نظیر علم و حلم و فضل مذموم نظیر خشم زیاده از حد می باشد و «رحمت» به معنای نوعی دلسوزی است که باعث ایجاد احسان نسبت به فرد مورد رحمت می گردد که گاه صرف دلسوزی و گاه صرف احسان، وقتی رحمت خدا نسبت به بنده سنجیده شود فقط به معنای احسان خدا نسبت به بنده می باشد چرا که رحمت خدا به انسان نوعی انعام و افضال است و رحمت انسان به انسان نوعی دلسوزی و شفقت است.
و اما «هدایت» دلالت بر لطف می کند، هدایت خدا نسبت به انسان بر چهار وجه است: نوع اول، هدایتی است که شامل همه موجودات و تحت عنوان هدایت عامه نامیده می شود و به منظور قرار گرفتن هر موجودی در مسیر تکامل خود می باشد. (50/ طه) نوع دوم، هدایتی که به واسطه دعای انبیای هر قوم شامل انسانها می شود نظیر انزال قرآن برای هدایت بشر (73/ انبیاء) نوع سوم، هدایتی که مختص انسانهایی است که به واسطه حرکت و تلاش در مسیر حق، توفیق هدایت ویژه قرار گرفته اند. این هدایت بر خلاف، انواع قبلی، با تلاش و مجاهدت به دست می آید در آیه 175 سوره مبارکه نساء منظور از هدایت، هدایت از همین نوع می باشد. یعنی کسی که خود را تحت حمایت قرآن و خدا درآورد و پناهنده شد یکی از توفیقاتی که نصیب او می شود هدایت خاص الهی است تا به این طریق از ضلالت مصون بماند و دچار گمراهی نشود.
و هدایت نوع چهارم که در آخرت و هدایت به سوی بهشت است که ملائکه مومنان را به بهشت هدایت می کنند. (5/ محمد). (ر. ک. مفردات الفاظ القرآن، راغب اصفهانی؛ صص 836 و 835).
نتیجه و پیشنهاد
در پایان باید به این نکته اشاره کرد، همچنان که این مقاله درصدد معرفی برخی از سنت های عرفانی در قرآن کریم بود، این کتاب آسمانی حاوی سنت های بسیار فراوان دیگری نیز در زمینه های مختلف دیگر می باشد که بایستی با حوصله و امعان نظر و تدبر زیاد آنگونه که شایسته آن است به سراغ کاملترین کتاب آسمانی رفت و آنها را استخراج نمود. نکته جالب دیگری که می توان در انتها به عنوان نتیجه اعلام نمود، پیدا کردن ارتباط زنجیره ای آیات و نمایش انسجام کامل آیات قرآنی در رابطه با همدیگر می باشد. به عنوان مثال در این شش سنت عرفانی که به صورت اجمالی معرفی گردید گرچه هر کدام از این سنت ها حاوی یک نوع مطلب خاص و بار معنایی ویژه همراه با ده ها نمونه آیات مرتبط دیگری که به خاطر محدود بودن حجم مقاله از بیان آنها خودداری شد می باشد، اما این به معنای عدم ارتباط یک سنت با سنت های دیگر نیست؛ پیام سنت تقوا این بود که انسان ها با داشتن تقوای دست جمعی دریچه های رزق و روزی را به خود می گشایند و البته تقوا پیشگی جدای از داشتن توکل کامل و تسلیم ساحت ربوی بودن و یاد کرد نعمتها و شکر ان و ... امکان پذیر نیست. اینجاست که الفاظ متکثر، وحدت معنایی می یابند و همدیگر را پیدا می کنند و مانند قطعه هایی از یک تابلوی هنری زیبا به نمایش گذاشته می شوند. پس بر ماست که از این گنجینه پر گهر به اندازه وسع و توان برداشت کنیم و روز به روز بیشتر و بهتر کاربرد آن را در زندگی خویش و در عصر سردرگمی بشر ملموس سازیم که قرآن دریایی است بیکران به دنبال شیفتگان چنانکه مولانا فرمود:
«تشنگان گر آب جویند در جهان
آب هم جوید به عالم تشنگان»
پینوشتها:
1- دانشجو دکتری عرفان اسلامی.
2- فاطر/ 43 .
3- طه/ 124 .
4- جن/ 17 .
5- ر. ک. مرصاد العباد؛ نجم رازی، ص 268 .
6- 3/ طلاق.
7- بقره/ 194 .
8- بقره/ 197 .
9- طه/ 123 .
10- حج/ 32 .
11- بقره/ 194 .
12- لقمان/ 22 .
13- جن/ 84 .
14- مائده/ 16 .
15- طلاق/ 3 .
16- احزاب/ 3 .
17- انفال/ 2 .
18- نساء / 175 .
19- آل عمران/ 101 .
منابع:
قرآن کریم
1- ابوالحسین احمد بن فارس بن زکریا؛ معجم مقاییس اللغه؛ تحقیق و ضبط عبدالسلام محمد هارون [بی جا]؛ مکتب الاعلام الاسلامی؛ جلد الاول؛ 1404.
2- امین اصفهانی؛ مخزن العرفان؛ تهران، نهضت زنان مسلمان؛ (10 ج)؛ 1361.
3- انصاری خواجه عبدالله؛ رسائل خواجه عبد الله؛ مصحح محمد سرور مولایی؛ تهران؛ توس؛ چ اول؛ 1372.
4- ____ ؛ شرح منازل السائرین؛ شارح عبدالرزاق کاشانی، تحقیق محسن بیدارفر؛ بیدار؛ چ سوم؛ 1385.
5- جرجانی ابوالمحاسن الحسین بن الحسن؛ تفسیر گارز؛ تهران؛ چاپخانه دانشگاه تهران؛ (10 ج)؛ چ اول؛ 1337.
6- الحسینی الشاه عبدالعظیمی حسین بن احمد؛ تفسیر اثنی عشری؛ تهران؛ میقات؛ (14 ج)؛ چ اول؛ 1364.
7- خسروانی شاهزاده علی رضا میرزا؛ تفسیر خسروی؛ تهران؛ چاپ اسلامیه؛ (8 ج)؛ 1397 ق؛
8- داور پناه ابوالفضل، انوار العرفان؛ به اهتمام محمد امین ریاحی؛ تهران، انتشارات علمی و فرهنگی؛ چ دهم؛ 1383 .
9- رازی نجم الدین؛ مرصاد العباد؛ به اهتمام محمد امین ریاحی؛ تهران؛ انتشارات علمی و فرهنگی؛ چ دهم؛ 1383.
10- رازی ابوالفتح؛ روض الجنان و روح الجنان؛ مشهد؛ بنیاد پژوهشهای اسلامی استان قدس؛ چ دهم؛ 1374.
11- راغب اصفهانی؛ مفردات الفاظ القرآن؛ نجف اشرف؛ طلیعه نور؛ چ اللاولی؛ 1426 ق .
12- سراج ابونصر؛ ترجمه اللمع فی التصوف؛ مترجم مهدی مجبتی؛ تهران؛ اساطیر؛ چ اول؛ 1382 .
13- طباطبایی سید محمد حسین؛ ترجمه التفسیر المیزان؛ مترجم سید محمد باقر موسوی؛ قم؛ انتشارات اسلامی؛ (20 ج)؛ 1363 .
14- طالقانی سید محمود؛ تفسیر پرتوی از قرآن؛ تهران؛ میقات؛ (14 ج)؛ چ اول؛ 1364 .
15- الطریحی فخر الدین؛ مجمع البحرین؛ تحقیق احمد الحسینی [بی جا]؛ مرکز نشر فرهنگ اسلامی؛ الطبعه الثانیه؛ 1367 .
16- العلوی الحسنی الموسوی محمد کریم، کشف الحقایق؛ تهران؛ حاج عبدالمجید صادق نوبری؛ (3 ج)؛ چ سوم؛ 1396 ق .
17- عطار نیشابوری فرید الدین؛ تذکره الاولیاء؛ مصحح محمد استعلامی؛ تهران؛ زوار؛ چ دوازدهم؛ 1380.
18- عاملی ابراهیم؛ تفسیر عاملی؛ تهران؛ کتابخانه صدوق؛ (8ج)؛ چ اول؛ 1363 ش .
19- قشیری ابوالقاسم؛ ترجمه رساله قشیریه؛ مترجم: ابوعثمان؛ مصحح بدیع الزمان فروزانفر؛ تهران؛ شرکت انتشارات علمی و فرهنگی؛ چ7؛ 1381 .
20- کاشانی عز الدین؛ مصباح الهدایه؛ مصحح همایی؛ تهران؛ هما؛ چ چهارم؛ 1372 .
21- مکارم شیرازی ناصر؛ تفسیر نمونه؛ تهران؛ دار الکتاب الاسلامیه؛ (27 ج)؛ 1366 ش .
22- واعظ کاشفی کمال الدین حسین؛ تفسیر مواهب علیه؛ کتابفروشی اقبال؛ (4 ج)؛ چ اول؛ 1317 ش .
23- هجویری ابوعثمان؛ کشف المحجوب؛ مصحح ژوکوفسکی؛ تهران؛ طهوری؛ چ دوم، 1371