اخلاص به معنای پاکی و صفا، در فرهنگ قرآنی به معنای رهایی از غیر خداست. انسان مخلص کسی است که از همه اسباب و علل بگذرد و تنها به خدا بپیوندد. رهایی انسان از غیر خدا بویژه امور مادی و اعتباری بسیار سخت و دشوار است؛ زیرا طبیعت انسانی به گونه ای است که به سادگی نمی تواند از تعلقات مادی و اعتباری چون نام و نان بگذرد و نیت خویش را خالص گرداند و به جای آنکه منظور نظر خویش را غیر خدا قرار دهد، تنها همانند سابقون و ابرار به خداوند نظر کند و به دور از هرگونه توقعات، خدا را علت العلل بشناسد و به او توکل کند و تنها خدا را مقصود و مقصد سیر حرکات و کمالات خویش قرار دهد.
نویسنده در این مطلب بر آن است تا با نگاهی به آموزه های قرآنی، موانع تحقق اخلاص در زندگی و انقطاع از خیر خدا و اتصال به او را شناسایی و تبیین کند. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.
اخلاص، سرّ الهی
اخلاص واژه ای برگرفته از خلص به معنای پیراستن از آمیختگی است. (لسان العرب، ابن منظور، ذیل واژه) در فرهنگ قرآنی چنانکه راغب اصفهانی در کتاب ارزشمند مفردات الفاظ قرآن کریم، بیان کرده، حقیقت اخلاص همان بیزاری از غیر خداست.
شاید برای بسیاری این معنا دشوار باشد که از غیر خدا بیزاری جوید؛ زیرا انسان به طور فطری و طبیعی به زیبایی ها و کمالات گرایش دارد، پس چگونه می تواند نسبت به این امور بیزاری جوید؟
اما با تأمل در آموزه های قرآنی به سادگی می توان دریافت که مراد از کراهت و بیزاری نسبت به غیر خدا، بیزاری از زیبایی ها و کمالات حقیقی و واقعی نیست، زیرا همه زیبایی ها و کمالات حقیقی، تجلیات الهی در عالم هستند و گرایش به آنها در حقیقت چیزی جز گرایش به کمال مطلق یعنی خداوند نیست که منشا و خاستگاه همه کمالات است.
براساس آموزه های قرآنی، فلسفه و هدف آفرینش، رسیدن همه آفریده ها به کمالات بایسته و شایسته خودشان است. از آن جایی که گل سرسبد آفرینش، انسان است، خداوند از او می خواهد تا خود را به مقام متاله (خدایی) شدن برساند تا مظهر خداوند در ربوبیت شود و پروردگاری را در مقام خلافت الهی به نمایش گذارد. پس لازم است تا هر انسانی، کمالات را بشناسد و در پی تحقق آن در خود برآید، اما در این حرکت و سیر خود باید همواره هوشیار و بیدار باشد تا هدف و چکاد سیر خویش را از یاد نبرد؛ زیرا چکاد این حرکت و سیر صعودی انسان می بایست مطلق کمالات و کمال مطلق یعنی خداوند باشد و خدایی شدن را فراموش نکند.
این جاست که اخلاص معنای واقعی خود را به نمایش می گذارد؛ زیرا اخلاص به معنای پیراستن از هرگونه آمیختگی است و انسان مخلص کسی است که خود را از هرگونه شرک در مراتب برهاند و اجازه ندهد تا در هدف یا وسیله یا روش یا راه و مانند آن، غیر خدا را وارد و همراه کند. انسان مخلص سیر خود را از خدا به خدا و با توسل و توکل به خدا انجام می دهد و در هیچ مرتبه ای غیر را با خدا نمی آمیزد.
اخلاص به معنای حقیقی و واقعی آن، چنان ارزشمند، پیچیده و دشواریاب است که علامه طبرسی در کتاب ارزشمند مجمع البیان آن را سر الهی می شمارد که تنها در قلب بندگان محبوب خداوندی قرار می گیرد. (مجمع البیان، ج 1-2، ص 409) بنابراین، هر کسی بخواهد به مقام اخلاص واقعی برسد می بایست خدایش را محبوب خویش قرار دهد تا این گونه رضایت خداوندی جلب شود و شخص محبوب خداوند شود تا حقیقت اخلاص در جانش بروید، چرا که حب، باید دو سویه باشد تا محبت، واقعی باشد. (مائده، آیه 54) چنین افرادی از مصداق رضی الله عنهم و رضوا عنه می شوند و در جنت ذات به حکم متاله و فنا می نشینند.(بینه، آیات 8 و 9؛ نیز فجر، آیات 27 تا 29)
موانع تحقق اخلاص
اخلاص که به معنای پیراستن نیت و اعمال و اهداف از هرگونه آمیختگی با غیر خدا و بیزاری از آن است، به سادگی نمی تواند تحقق یابد؛ زیرا انسان موجودی پیچیده و شگفت است. روان و کالبد جسمانی، هر یک اقتضائاتی دارد که انسان به سادگی نمی تواند از زیر بار فشار آن رهایی یابد. مهم ترین خواسته های طبیعی بشر که پاسخ به غرایز اوست، گرایش به مادیات است. لذا مادیات به عنوان نخستین مانع در سر راه اخلاص آدمی سر برمی کشد.
از سوی دیگر، روان آدمی به سبب گرایش به علو و بزرگی و عزت و مجد، به مادیات بسنده نمی کند و خواسته هایی را دارد که می خواهد آن را ارضاء کند. این گونه است که امور اعتباری برای پاسخ گویی به این نیازها نیز خود را مطرح می کند و خواهان پاسخ های مناسب و شایسته می شود. بنابراین، دومین مانع در سر راه اخلاص و پیراستگی انسان از غیر خداوند خودنمایی و شهرت طلبی است که اجازه نمی دهد اخلاص تحقق یابد.
به سخن دیگر، نان و نام به عنوان دو نماد از خواسته های مادی و اعتباری، مهم ترین موانع در سر راه تحقق اخلاص هستند.
انسان به طور طبیعی در جهان مادی نیازمند پاسخ گویی به نیازهای جسمانی و مادی خود است و نمی تواند آن را به کنار نهد. فشاری که تشنگی و گرسنگی و شهوت های دیگر جنسی و غیرجنسی بر انسان وارد می سازد، چنان سنگین است که هیچ بشری نمی تواند به عنوان بشریت از زیر بار آن شانه خالی کند؛ زیرا شانه خالی کردن به معنای نیستی و نابودی و مرگ و هلاکت است. از این رو بیشترین تلاش آدمی در زندگی دنیوی در پاسخ گویی به نیازهای جسمانی و مادی از جمله نوشیدن و خوردن و خواب و شهوت جنسی و مانند آن است؛ زیرا جسم مادی انسان، در تفسیر آسایش و آرامش، معنایی دیگر جز ارضای آنها نمی یابد. بنابراین، در تعریف سعادت و خوشبختی، پاسخ گویی به لذت های مادی و شهوات را اصل اساسی برمی شمارد و به عنوان مؤلفه و عناصر قوام بخش سعادت معرفی می کند.
از سویی دیگر، روان آدمی نیز خواسته هایی دارد و به عنوان کمالات در پی پاسخ گویی به آنهاست، از این رو اموری به عنوان امور اعتباری که به شکل امور معنوی می باشد، خود را بر انسان تحمیل می کند. شهرت، اعتبار، نام و نشان، قدرت، حکومت، فرمانروایی و مانند آنها از اموری است که روان آدمی به شدت در پی آن است و آن را همه چیز خود می شمارد و خواهان پاسخ های کمال و تمام می باشد تا ارضا شود.
اگر به انسان های معمولی و عادی پیرامون خود بنگرید، همه این موارد را به خوبی می توانید شناسایی و ردگیری کنید. کسانی که همه همت و تلاش خویش را کسب مال و مادیات قرار داده و حتی اگر شده با ظلم و تجاوز به حقوق دیگران، آن را کسب می کنند و با شمارش آن خود را خوشبخت می شمارند، اهل کنز و گنج اندوختن هستند؛ چرا که آن را مایه خلود و جاودانگی می دانند. (همزه، آیات 2 و 3 و آیات دیگر)
از نظر قرآن این دسته از انسان ها، خدای خویش را نان و مادیات قرار داده اند و به جای اینکه متاله و خدایی شوند، مادی می شوند و حب و عشق آن به عنوان هدف کمالی تمام تن و روان ایشان را دربرمی گیرد: و تحبون المال حبا جما؛ و مال را دوست دارید، دوست داشتنی بسیار.» (فجر، آیه 20) این گونه است که دنیا پرستان، هر چیزی غیر از خداوند را همانند خدا، محبوب خویش قرار می دهند و حتی گاه غیر خدا را بیش از خدا محبوب می دارند: و من الناس من یتخذ من دون الله اندادا یحبونهم کحب الله؛ از مردمان کسانی است که غیر خدا را شریک خداوند قرار داده و آن غیر خدا را دوست می دارند، همانند دوستی خداوند. (بقره، آیه169)
اینان نسبت به خدا و آخرت اهل زهد هستند و به جای اینکه نسبت به دنیا و مادیات اهل زهد باشند، برعکس عمل می کنند و دنیا تمام عشق ایشان است. پیامبر(ص) فرمود: ای علی! چگونه ای هنگامی که زاهدترین مردمان را نسبت به آخرت می بینی؟! آنانی که به دنیا رغبت دارند و میراث را در هم می خورند و جمع کردن مال را دوست می دارند و دین خدا را ابزار دغل کاری خود قرار داده اند. (تفسیر فرات الکوفی، ص210 و نیز مجمع البحرین، طریحی، ج5، ص372)
محبت دنیا و مادیات در دل های ایشان چنان خانه کرده که اگر همه آن را پر نکرده باشد و جایی برای آخرت و خدا هم باقی گذاشته باشد، این خدا و آخرت در گوشه ای و در کنجی قرار گرفته که در بسیاری از اوقات دیده نمی شود و شخص یا این شریک را فراموش کرده یا از آن غفلت دارد؛ زیرا همه همت و تلاش خویش را مادیات و نان قرار داده است و خدا دیگر دیده نمی شود. بدین ترتیب دنیا برای ایشان زینت و آراسته می شود و مادیات و دنیا اصالت می یابد. خداوند درباره این گونه مردم می فرماید: «محبت امور مادی از زنان و پسران و اموال فراوان از زر و سیم و اسب های نشاندار و دامها و کشتزارها برای مردم زیبا جلوه داده شده اما اینها مایه تمتع زندگی دنیاست، و حال آنکه فرجام نیکو نزد خداست.» (آل عمران، آیه14)
دسته دیگر از مردم که کمی معنویت گرا هستند، می خواهند افزون بر غرایز و جسم خویش، روان خود را نیز ارضا کنند. این گونه است که دنیای اعتباریات برای ایشان ارزش می یابد و عناوین و اسم و نام برای آنان چنان جلوه گری می کند که گاه حتی نان و مادیات خویش را فدای آن می کنند. اینان چنان نام و نشان برایشان ارزش می یابد که چشم بر همه چیز می بندند تا به این خواسته روان و نفس خویش پاسخ گو باشند اینان، همان دولت مردان و صاحب منصبان و اشراف و ثروتمندانی هستند که با ماشین و کاخ و اسب و دیگر چیزهای مادی پز می دهند و عده ای را اجیر می کنند تا با آنان در خیابان و مجالس حرکت کنند و چشم مردم را از مقام و منصب خویش پر کنند. برای عبور و مرور ایشان می بایست خیابان ها بسته شود و همگی دست به سینه بایستند و برای نام و نشان آنان هورا بکشند تا این گونه ارضا شوند. خداوند درباره قارون می گوید: «قارون از قوم موسی بود و بر آنان ستم کرد و از گنجینه ها، آن قدر به او داده بودیم که کلیدهای آنها بر گروه نیرومندی سنگین می آمد، آن گاه که قوم وی بدو گفتند: «شادی مغرورانه مکن که خدا شادی کنندگان مغرور را دوست نمی دارد... پس قارون با کوکبه خود بر قومش نمایان شد، کسانی که خواستار زندگی دنیا بودند گفتند: «ای کاش مثل آنچه به قارون داده شده به ما هم داده می شد واقعا او بهره بزرگی از ثروت دارد.» (قصص، آیات76تا 79)
همین پز دادن های اهل نام و نشان موجبات گمراهی بسیاری از مردم را فراهم می آورد. از این رو برخی از مردم با دیدن شوکت کاروان حمال های گنج و نگهبانان قدرتمند و محافظان شخصی، آرزو کردند که مانند قارون شوند. (همان آیات و آیات دیگر)
ساخت کاخ های بزرگ و راه اندازی مهمانی های باشکوه و مانند آن، از مواردی است که اهل اعتبار به آن دل خوش داشته اند و می کوشند تا این گونه روان خویش را ارضا کنند.
خداوند در آیاتی از جمله22 و 23 سوره یونس و آیات65 و 66 سوره عنکبوت، از مهم ترین موانع اخلاص را رفاه طلبی و تمتع بسیار از نان و نام می داند و از مردم می خواهد تا همواره خود را فقیر ذاتی بدانند و هرگز فراموش نکنند که مضطر به سوی خداوند هستند؛ چرا که این اضطرار آگاهانه و عالمانه به انسان کمک می کند تا هدف، وسیله، بلکه همه چیزش را خدا قرار دهد و تنها به خداوند چشم داشته باشد و از غیر او چشم بپوشد.
حب به نام و نان، مانع اخلاص
از آنچه گفته شد به آسانی به دست می آید که آنچه مانع از تحقق اخلاص در انسان و پیراستن نیت و هدف از غیر خدا می شود، حب و دوستی به نان و نام یعنی مادیات محض و امور اعتباری چون شهرت است، اما باید توجه داشت که بهره مندی از مادیات و اعتباریات به قصد دست یابی به کمالات یعنی خدایی شدن هرگز به عنوان مانع مطرح نمی باشد؛ زیرا انسان موجودی است که به این امور نیازمند است و این ها ابزارها و بسترهای دست یابی به کمالات انسانی و خدایی شدن می باشد و لذا بهره مندی از مادیات غیر از دنبال آنها رفتن و هدف قراردادن آنها است.
بر این اساس، اگر کسی به قصد کسب روزی حلال تلاش کند و یا از نام خود برای رسیدن خود و دیگران به کمالات بهره گیرد، این همان عبادت محض است زیرا شخص، نیت خدایی شدن دارد و مقصود و مقصد عمل و کارش، خداست و در حقیقت ناظر به خدا عمل می کند.
این همان معنای انقطاع از غیر خدا و اتصال به خداوند است که برکات و آثار بیرونی و درونی بسیاری را به همراه خواهد داشت. اینکه خداوند می فرماید از غیرالله ببرید و به سوی خداوند بگریزید: ففر واالی الله (ذاریات، آیه50) به معنای بریدن از همه چیز از جمله نان و نام برای رسیدن به خداست.
برایم فرقی نمی کند
کسی که به دنبال کسب اخلاص است و دوست دارد کارهایش ذخیره ای برای او در آخرت باشد نباید درهرکاری که برای دیگران انجام می دهد خصوصا در امور خیر و معنوی و در امور غیرموظف قصد بدست آوردن پول و ثروت و یا شهرت و معروفیت و به عبارت دیگر نام و نان داشته باشد. چنین کسانی حتی اگر قصد و نیتشان برای خدا باشد اما ته دلشان اندکی تمایل به کسب نام و نان باشد باید بدانند عمل آنان، عمل خالص و مورد رضایت حضرت حق نیست، چرا که هنوز ناخالصی در آن وجود دارد. حجت الاسلام قرائتی دراین باره در جمله ای لطیف می فرمود: وقتی کاری انجام می دهید نیتتان برای خدا باشد و نیت بدست آوردن پول نکنید اما اگر برای آن کارتان پولی دادند، آن را بگیرید و حتی بشمارید و در جیبتان بگذارید!!
کسی که مثلا مقاله ای می نویسد، کتابی منتشر می کند، مسجد و مدرسه ای می سازد مداحی و سخنرانی می کند، مهمانی می دهد، کمک به بینوایان می کند و هزاران کار خیر دیگر انجام می دهد، اگر قصد و هدفش رسیدن به رضای خدا و در عین حال کسب مال و منال یا شهرت و اعتبار و نظایر آن باشد بداند که کارش برای خدا نیست و ذخیره ای در روز بازپسین برای او اندوخته نخواهد شد. حکایت زیر بسیار گویا و شنیدنی است:
علامه محمدتقی جعفری فرمود: «هرکاری که می کنید برای خدا بکنید نه برای خودتان و نه حتی برای آیندگان، کار باید برای خدا باشد و نیت باید خالصا لوجه الله باشد، آن گاه مثالی از زندگی خود ذکر کردند و فرمودند:
آن زمانی که من در نجف شروع کردم به شرح مثنوی مولوی، یکی از بزرگان اهل معرفت درنجف به بنده گفت: «فلانی اگر این چیزهایی که می نویسی، روزی به نام کس دیگری منتشر شد و یا اینکه گفتند مثلا از پشت کوه پیدا کرده ایم و نمی دانیم نویسنده اش کیست، شما در درون خودت ببین نارضایتی و یا چیزی احساس می کنی یا نه؟ اگر دیدی ناراضی و ناراحت بودی و علاقه مند بودی که به نام تو این کارها انجام شود پس بشوی این اوراق را و بریز دور آنها را که زحمت بیهوده است و فایده ای ندارد؛ ولی اگر دیدی برایت هیچ مسئله ای نیست که اینها به نام کس دیگری منتشر شود و یا بدون ذکر نام شما منتشر گردد، خوب، پس ادامه بده که برای خداست. و ایشان فرمود: من هم از همان ابتدا حقیقتاً نیتی اینچنین کردم که اگر این کتاب (شرح مثنوی) روزی به نام کس دیگر چاپ شد و یا اصلا نام مرا ذکر نکردند برایم هیچ فرقی نکند.»
(روزنامه اطلاعات، یادنامه نخستین سالگرد درگذشت علامه جعفری)
کسی که خالصاً لوجه الله کاری می کند آخرت خود را دارد و دنیایش هم امکان دارد تامین شود و به پول و شهرتی برسد اما اگر برای آخرت نباشد و برای دنیا کار کند، آخرت خود را از دست داده و برای دنیا هم معلوم نیست برسد یا نرسد.
تجربه نشان داده اگر انسان از نام و نشان خواهی بگریزد، خداوند نام و نشان او را بزرگ می کند و در مقابل، کسانی که به دنبال مشهورشدن و مطرح کردن خود هستند، به جایی نرسیده اند و اگر در ظاهر به مقصود خود برسند، فاقد بهره اخروی و اجر معنوی خواهند بود.
نیت اخلاص، بی پاداش و سپاس
اگر کسی می خواهد اهل اخلاص شود، می بایست تنها خداوند را منظور نظر خویش قرار دهد و هیچ کاری را برای مزد و مواجب انجام ندهد، بلکه اگر کار خیری را انجام می دهد حتی منتظر تشکر نباشد.
بسیاری از ما انسانها کاری را که برای دیگری انجام می دهیم هرچند در زبان می گوییم که برای خدا بوده اما در دل خود توقع جبران و پاداش و یا حداقل تشکر را داریم و این خود نشان از آن دارد که کار ما ناخالصی دارد و صددرصد برای خدا نیست.
براین اساس باید گفت معیار اینکه بدانیم کار ما خالصانه بوده یا نه این است که اگر پس از انجام کاری، انتظار تلافی کردن و جبران و یا تشکر و تقدیر داشتیم عمل ما به طور حتم برای خدا نبوده، اما اگر برای ما فرقی نکند که کسی از ما تشکر کند و یا جبران نماید یا نه، پس باید بدانیم عمل خالصانه به محضر خدا تقدیم نموده ایم.
خداوند در سوره انسان با اشاره به اهل بیت(ع) به عنوان الگوها و اسوه های کامل اخلاص می فرماید که ایشان در کارهای نیک خویش نیت خیر و خالصی داشته اند و کاری را برای مزد و تشکر انجام نمی دادند: انما نطعمکم لوجه الله لا نرید منکم جزاء و لاشکورا؛ «ما برای خشنودی خداست که به شما می خورانیم، توقع پاداش و تشکر از شما نداریم» (الانسان، آیه9)
اما اینکه نیت ایشان وجه الله بوده و پاداش و سپاسی را در کارهایشان نمی خواستند، به معنای این نیست که دیگرانی که برای ایشان کاری انجام شده پاداش ندهند و یا سپاس نگویند؛ زیرا می بایست از خداوند چنان که خود درهمین سوره گزارش داده یادگرفت؛ خداوند خود از اهل بیت(ع) ستایش کرده و پاداش بزرگ در دنیا و آخرت به ایشان عطا نموده و بهشت را به آنان بخشیده است. (انسان، آیات 11 تا 15)
به عبارت دیگر اهل بیت کارشان را بدون چشم داشت پاداش و تشکر و صرفا برای رضای خدا انجام می دادند: انما نطعمکم لوجه الله لانرید منکم جزاء ولاشکورا، و خداوند هم به بهترین نحو از آنان تشکر کرده و پاداش گرانقدر به آنها داد: «ان هذا کان لکم جزاء و کان سعیکم مشکورا».
پس، از آنچه گفته شد نتیجه گرفته می شود که انسان باید در همه کارها و نیات خویش، وجه الله و رضای خداوند را مدنظر قراردهد و اخلاص را تمام کند و بداند که قید و بند نام و نان، زائل کننده اخلاص و برباددهنده تمام زحمات و کارهای اوست.