کتابهاى توضیح دهنده اوضاع اعجابانگیز بدن که محصول تحقیقات و زحمات بسیارى از دانشمندان تاریخ و به خصوص روزگار فعلى است، درباره زبان و اهمیت این عضو در ارتباط با مسئله چشایى، خوردن غذا، گویایى، مسائلى را یادآورى مىکنند که انسان با توجه به آن مسائل به عظمت دستگاه آفرینش پى برده و با تمام وجود، خود را براى تواضع و خضوع در برابر صاحب خلقت و به وجود آورنده هستى، آماده مىکند و روى گردانى از آن پیشگاه مبارک را، کمال بىانصافى و عین ظلم مىداند.
از جمله وظایف مهم زبان، حسّ چشایى آن است که اگر نبود، موجود زنده از درک انواع مزهها محروم بود.
گیرندههاى حس چشایى، جوانههاى چشایى هستند که بر روى زبان، کام، ستونهاى قدامى حلق و اپیگلوت قرار گرفتهاند.
جوانههاى چشایى شامل سلولهاى نگاهدارنده و سلولهاى عصبى پوششى هستند که مانند یک پیاز بر هم منطبقند، هر جوانه یک فرورفتگى یا حفره مرکزى موسوم به منفذ چشایى دارد.
رشتههاى عصبى وارد انتهاى عمقى جوانه شده و در مجاورت سلولهاى چشایى نور و اپیتلیال ختم مىشوند.
ممکن است تعداد زیادى گیرنده در یک پاپى وجود داشته باشد، محلولها وارد منفذ مىشوند تا گیرندهها را تحریک کرده و امواج عصبى تولید کنند.
چهار طعم اصلى وجود دارند:
1- شیرینى
2- ترشى
3- تلخى
4- شورى
بعضى مواد، گیرندههاى لمس و حرارت و درد را در عصب سه قلو در زبان تحریک کرده و به این ترتیب بر روى طعم تأثیر مىگذارد.
مواد باید به حالت محلول باشند تا طعم آنها احساس گردد، یکى از اعمال بزاق حل کردن مواد است، تا بتوانند جوانههاى چشایى را تحریک کنند.
زبان، به طور یکسان در تمام نواحى خود به چهار طعم اصلى حساس نیست، عقب زبان به تلخى، نوک زبان به شیرینى، کنارههاى زبان به ترشى و نوک و دو طرف زبان به شورى حساسترند «1».
خلقت زبان
در عظمت خلقت زبان، کتاب «کالبدشناسى توصیفى» عجایب و آثار قابل توجه و مسائل مهمّى به توضیح زیر نشان مىدهد:
زبان، عضوى است متحرک و مخروطى شکل از بالا به پایین مسطح و قاعده آن در عقب و نسبتاً غیر متحرک مىباشد و رأس آن در جلو و کاملًا متحرک است.
این عضو داراى دو سطح فوقانى و تحتانى و دو کنار جانبى و یک رأس و یک قاعده است و روى هم رفته مىتوان براى آن دو قسمت قائل شد: یکى قسمت قدامى یا قسمت دهانى که به طور افقى قرار گرفته است و دیگرى قسمت خلفى یا حلقى که به طور عمودى در عقب قسمت اولى واقع است.
سطح فوقانى زبان
این سطح مانند تمام زبان داراى دو قسمت افقى و عمودى است، قسمت افقیش در دهان واقع و متوجّه سقف آن مىباشد و قسمت عمودیش در عقب و مواجه با حلق است.
در حدّ فاصل این دو قسمت، خط فرورفتگى است به نام شیار انتهایى که محل تقاطع دو شاخه مشکله آن، عمیقتر و خلفىتر از سایر قسمتهاى آن است و به سوراخ اعور، یا روزنه کور موسوم مىباشد.
در روى قسمت افقى این سطح اجزاى زیر دیده مىشود:
1- در خط وسط، شیار قدامى خلفى که از نوک زبان شروع و به سوراخ اعور ختم مىگردد، به اسم شیار میانى.
2- چینهایى که عرضاً قرار گرفته و عده آنها زیاد است.
3- برآمدگىهایى که در تمام این سطح پراکنده بوده و از متفرعات مخاط زبانى است به نام حبّههاى زبانى که عدهاى از آنها نسبتاً بزرگ و در جلوى شیار انتهایى واقع و روى هم رفته تشکیل زاویه حاده را مىدهند که فرجه آن به طرف جلو است و به هشت زبانى موسوم مىباشد و بالاخره پارهاى از حبهها که کوچکترند، در روىتمام قسمت افقى سطح فوقانى موجود مىباشد و ما در موقع شرح مخاط زبان به ذکر آنها خواهیم پرداخت.
قسمت عمودى سطح فوقانى که متوجه به حلق است، غیر منظم و داراى غددى است که مجموع آنها را لوزه زبانى مىنامند، بین انتهاى تحتانى این قسمت و غضروف مکبى که در عقب آن قرار دارد، سه چین مخاطى موجود مىباشد که زبان را به غضروف مکبى متصل نموده و به چینهاى زبانى مکبى میانى و طرفى موسومند، بین چینهاى طرفى دو فرورفتگى است به نام حفرههاى زبانى مکبى.
سطح تحتانى زبان
وسعت آن از سطح فوقانى کمتر و متوجه به کف دهان مىباشد، این سطح توسط مخاط پوشیده شده و در روى آن قسمتهاى زیر دیده مىشود:
1- در وسط آن چین مخاطى برجستهاى است که از جلو به عقب کشیده شده و مهار زبان نامیده مىشود.
2- در جلو و در امتداد مهار، شیار نسبتاً عمیق قدامى خلفى وجود دارد که تقریباً تا نوک زبان ادامه پیدا مىکند.
3- انتهاى خلفى مهار، به برآمدگیى ختم مىگردد که در روى آن دو سوراخ مشاهده مىشود که منافذ مجارى وارتون مىباشند.
4- در طرفین مهار دو برآمدگى است که مربوط به وجود غدد زیر زبانى بوده و در روى هر یک، سوراخهاى متعددى وجود دارد که منافذ مجارى مترشحه این غدد مىباشند.
5- بالاخره اورده نوک زبان که یکى در طرف راست و دیگرى در طرف چپ خط وسط از جلو به عقب کشیده شده و باعث برآمدگى مخاط سطح تحتانى زبان مىگردند.
کنارهها
گرد و مجاور دندانها مىباشند و هر قدر از عقب به جلو نزدیکتر مىشویم نازکتر مىگردند.
قاعده
پهن و ضحیم بوده و به ترتیب از جلو به عقب با اجزاى زیر مجاور مىباشند:
1- عضلات فکى لامى و زنخى لامى.
2- استخوان لامى.
3- غضروف مکبى.
رأس
که از بالا به پایین پهن و در این شیارهاى سطوح فوقانى و تحتانى زبان، به یک دیگر منتهى مىگردند.
قسمت دوم ساختمان زبان
زبان از سه قسمت مختلف تشکیل شده است:
اول: اسکلت استخوانى لیفى
دوم: عضلات
سوم: مخاط
اسکلت استخوانى لیفى
این اسکلت شامل استخوان لامى و دو تیغه لیفى به نام غشاى لامى زبانى و غشاى میانى است.
غشاى لامى زبانى
تیغه لیفى است که عرضاً در ضخامت قسمت خلفى زبان قرار گرفته است.
این تیغه روى کنار فوقانى تنه استخوان لامى «در فاصله بین شاخهاى کوچک» چسبیده و سپس به طرف بالا و کمى به جلو متوجه شده و در ضخامت زبان قرار مىگیرد، طول این غشا در خط وسط، تقریباً یک سانتى متر است.
غشاى میانى یا غشاى زبانى
تیغه لیفى است که در خط وسط و در سطح سهمى، عمود بر غشاى لامى زبان قرار دارد.
این تیغه بین دو عضله زنخى زبانى واقع است و به شکل داس کوچکى است که قاعده آن در روى وسط سطح قدامى غشاى لامى زبانى و روى کنار فوقانى استخوان لامى چسبیده است.
رأس آن تقریباً در حدود نوک زبان، بین عضلات مختلفه این عضو قرار دارد، کنار فوقانیش محدب و به موازات سطح فوقانى زبان مىباشد و از آن بیش از سه الى چهار میلى متر فاصله ندارد، کنار تحتانیش مقعر و مجاور الیاف عضله زنخى لامى است.
عضلات زبان
زبان داراى هفت عضله است، یکى از آنها که به نام زبان فوقانى است فرد و بقیه زوج و هشت جفت مىباشند.
به استثناى عضلات عرضى زبان که کاملًا در داخل این عضو هستند، سایر عضلات زبان، به یکى از استخوانها و یا اعضاى مجاور نیز چسبندگى دارند و از این جهت آنها را مىتوان به سه دسته تقسیم کرد:
دسته اول: آنهایى که مبدأشان به یکى از استخوانهاى مجاور متصل است، این سه دسته شامل سه زوج عضله مىباشند از این قرار:
1- زنخى زبانى
2- نیزه زبانى
3- لامى زبانى
دسته دوم: عضلاتى که مبدأشان در روى اعضاى مجاور، چسبندگى دارند و عبارتند از:
1- کامى زبانى
2- حلقى زبانى
3- لوزه زبانى
دسته سوم: عدهاى که مبدأشان هم در روى اعضا و هم در روى استخوانهاى مجاور مىباشند، این دسته شامل عضله زبانى تحتانى و عضله زبانى فوقانى است.
1- زنخى زبانى
عضلهاى است ضخیم و مثلثى شکل که رأس آن در جلو و قاعدهاش مانند بادبزنى در داخل زبان پخش مىشود.
مبدأ: به توسط الیاف کوتاه وترى در روى زائده زنخى فوقانى استخوان فک اسفل مىچسبد.
مسیر: الیاف عضلانى از یکدیگر جدا شده و مانند بادبزنى به طرف سطح فوقانى زبان استخوان لامى متوجه مىگردند.
انتها:
1- الیاف قدامى یا فوقانى، قوسى را تشکیل مىدهند که به طرف جلو مقعر است و به رأس زبان منتهى مىگردند.
2- الیاف میانى که همه به مخاط سطح فوقانى و به غشاى لامى زبانى متصل مىگردند.
3- الیاف تحتانى یا خلفى در روى کنار فوقانى تنه استخوانى لامى مىچسبند.
مجاورات: سطح داخلى آن، مجاور عضله همنام طرف مقابل است و بین آنها در طرف بالا، غشاى میانى و در طرف پایین نسج سلولى قرار دارد، سطح خارجى آن مجاور با غده تحت زبانى و مجراى وارتن و شریان زبانى عصب زیر زبانى و عضلات لامى زبانى و نیزه زبانى تحتانى مىباشند، کنار قدامىاش مقعر و مجاور با مخاط سطح تحتانى زبان است، کنار تحتانى آن روى عضله زنخى لامى تکیه مىکنند.
عمل: الیاف قدامى نوک زبان را به طرف پایین و عقب مىکشانند، الیاف میانى زبان را به جلو مىبرند، الیاف خلفى یا تحتانى زبان و استخوان لامى را به بالا و جلو مىکشانند و در صورتى که کلیه الیاف این عضله بالاتفاق منقبض گردند، زبان را به طرف کف دهان مىگسترانند!!
عصب: شاخههایى است از عصب زیر زبانى.
2- نیزه زبانى
عضلهاى است طویل و نازک که از زائده نیزه به قسمت طرفى زبان کشیده شده است.
مبدأ: در روى نقاط ذیل مىچسبد:
1- روى قسمت قدامى خارجى نوک زائده نیزه استخوان گیجگاه.
2- روى رباط نیزه فکى.
3- در بعضى موارد روى زاویه فک اسفل و مجاور آن، روى کنار خلفى این استخوان.
مسیر: عضله به طرف پایین و جلو و خارج متوجه شده در حدود انتهاى خلفى کنار طرفى زبان به دو دسته الیاف فوقانى و تحتانى تقسیم مىگردد.
انتها:
1- الیاف فوقانى به شکل بادبزنى در روى سطح فوقانى زبان پخش مىگردند، این الیاف در طرف عقب عرضاً قرار دارند و هر چه به طرف نوک زبان نزدیکتر شوند، بیشتر به طرف داخل و جلو متمایل مىگردند و بالاخره، کلیه آنها روى غشاى میانى منتهى مىشوند، باید دانست که خارجىترین این دسته در امتداد کنار طرفى زبان تا نوک این عضو کشیده مىشوند.
2- الیاف تحتانى از میان رشتههاى عضلات لامى زبان و زبانى تحتانى عبور نموده و به غشاى میانى اتصال مىیابند.
مجاورات: این عضله از طرف خارج با غدّه بنا گوشى و عضله رجلى داخلى و مخاط زبانى و عصب زبانى مجاور است و از طرف داخل با رباط نیزه لامى و عضله تنگ کننده فوقانى حلق و عضله لامى زبانى مجاورت دارند.
عمل: زبان را به طرف بالا و عقب مىکشانند.
عصب:
1- شعبهاى از عصب زیر زبانى.
2- شعبهاى از عصب صورتى.
3- لامى زبانى
عضلهاى است پهن و نازک و چهار گوش که در قسمت طرفى و تحتانى زبان قرار دارد.
مبدأ: در روى نقاط زیر مىچسبد:
1- روى تنه استخوان لامى مجاور شاخ کوچک آن.
2- روى سطح فوقانى شاخ بزرگ و در طول کنار خارجى آن.
مسیر: الیاف عضلانى به طرف بالا و کمى به جلو متوجه شده و وقتى که به کنار طرفى زبان رسیدند تغییر جهت داده و تقریباً افقاً به طرف داخل و جلو متوجه شده و از یک دیگر دور مىشوند.
انتها: این الیاف در ضخامت زبان با رشتههاى فوقانى عضله نیزه زبانى مخلوط شده و به اتفاق آنها در روى غشاى میانى متصل مىگردند.
باید دانست که در بعضى اوقات این عضله، شامل دو دسته الیاف مجزا از یکدیگر مىباشند، یکى: به نام قاعده زبانى که از تنه استخوان لامى مجزا مىگردد و دیگرى: شاخى زبانى که مبدأ آن در روى شاخ بزرگ استخوان لامى است و اغلب در بین این دو دسته فاصلهاى موجود است که در صورت تشریح دقیق، ممکن است شریان را نیز در این فاصله مشاهده کرد.
مجاورات: سطح عمقى آن با عضلات تنگ کننده میانى حلق و زبانى تحتانى و زنخى زبانى و شریان زبانى مجاور است و شریان به طور مایل از عقب به جلو و از پایین به بالا کشیده شده است، اما سطحاً این عضله با عضلات فکى لامى و نیزه لامى و دو بطنى و غده تحت فکى و مجراى وارتن و اعصاب زبانى و زیر زبانى مجاور است.
عمل: عضلات لامى زبانى چپ و راست، بالاتفاق زبان را به طرف پایین مىکشانند.
عصب: شاخهاى از عصب زیر زبانى.
4- کامى زبانى
عضلهاى است نازک و طویل که در ضخامت ستون قدامى لوزه قرار دارد.
مبدأ: روى سطح تحتانى شراع الحنک، یعنى در روى سطح تحتانى نیام کامى مىچسبد.
مسیر: الیاف عضلانى به طرف پایین و جلو ممتد گشته و قوسى را تشکیل مىدهند که تقعّر آن به جلو و بالاست.
انتها: الیاف این عضله در حدود قاعده زبان از یکدیگر دور شده عدهاى عرضاً و پارهاى طولًا پیش رفته و با الیاف عضله نیزه زبانى، یکى مىگردند.
مجاورات: قسمت عمده این عضله، مجاور مخاط است و چنان که مىدانید قسمتى از تنه آن در جلو لوزه قرار دارد.
عمل: زبان را به بالا و عقب مىکشانند.
عصب: شعبهاى است از عصب صورتى، ولى در حقیقت، عصب این عضله، شاخهاى است از عصب ریوى معدى که به توسط عصب پیوندى حفره و لامى آن داخل در عصب صورتى مىگردد.
5- حلقى زبانى
عضلهاى است نازک که در حقیقت از متفرعات عضله تنگکننده فوقانى حلق مىباشد.
مبدأ: چنان که گفته شد الیاف آن جزئى از عضله تنگ کننده فوقانى است.
انتها: الیاف فوقانى با رشتههایى از عضلات کامى زبانى و نیزه زبانى در ضخامت زبان مختلف مىگردند، ولى الیاف تحتانى آن پس از آن که از زیر عضله لامى زبان عبور کردند با رشتههایى از عضله زبانى تحتانى یکى مىشوند.
مجاورات: قسمتى از این عضله در زیر عضله لامى زبانى قرار دارد.
عمل: زبان را به عقب و بالا مىکشانند.
عصب: شعبهایست از عصب زیر زبانى.
6- لوزه زبانى
عضلهاى است پهن و بسیار نازک که همیشه نیز موجود نیست.
مبدأ: روى سطح خارجى پوشه لوزه اتصال مىیابد.
مسیر: الیاف آن به طرف جلو و پایین متوجه مىشوند.
انتها: عضله در ضخامت قاعده زبان تغییر جهت داده و عرضاً متوجه خط وسط گردیده و در این نقطه با الیاف عضله طرف مقابل، متقاطع مىگردند.
مجاورات: این عضله ابتدا در سطح خارجى لوزه قرار دارد، ولى در ضخامت زبان در زیر عضله زبانى فوقانى واقع است.
عمل: بالا برنده قاعده زبان مىباشد.
عصب: شعبهاى از عصب سه زیر زبانى است.
7- زبانى فوقانى
تنها عضله فرد زبان است که به شکل تیغه نازکى در زیر مخاط سطح فوقانى زبان از قاعده تا رأس این عضو کشیده شده است:
مبدأ: این عضله از سه دسته الیاف میانى و طرفى تشکیل شده است از این قرار:
1- دسته میانى که در روى غضروف مکبى و چین زبانى مکبى میانى مىچسبد.
2- دستههاى طرفى که در روى دو شاخ کوچک استخوان لامى اتصال مىیابند.
مسیر: دستههاى نامبرده به طرف جلو و بالا و داخل متوجه شده و کمى نیز به عرض آنها افزوده مىگردد و بالاخره با یک دیگر مخلوط گشته و تشکیل تیغه واحدى را مىدهند.
مجاورات: سطحاً با مخاط زبان و عمقاً با سایر عضلات زبان که در زیر آن قرار دارند، مجاور است و در طرفین آن عضلات کامى زبانى و حلقى زبانى و نیزه زبانى واقعاند.
عمل: نوک زبان را به بالا و عقب مىکشانند و در نتیجه این عضو را کوتاه مىنمایند.
عصب: شعبهاى است از عصب زیر زبانى.
8- زبانى تحتانى
عضلهاى است نازک و مسطح و طویل که در سطح تحتانى زبان قرار دارد.
مبدأ: روى شاخ کوچک استخوان لامى مىچسبد و نیز عدهاى از الیاف حلقى زبانى و نیزهاى زبانى به آن ملحق مىگردند.
مسیر: عضله به طرف جلو و بالا متوجه شده و قوسى را مىپیماید که تقعر آن به طرف پایین و جلو است.
انتها: در روى سطح عمقى مخاط نوک زبان اتصال مىیابد.
مجاورات: این عضله در زیر عضله نیزه زبانى و بین عضلات زنخى زبانى «در طرف داخل» و لامى زبانى «در طرف خارج» قرار دارد.
عمل: زبانى را پایین آورده و به عقب مىکشاند و در نتیجه آن را کوتاه مىنماید.
عصب: شعبهاى از عصب زیر زبانى.
9- عرضى
عضلهاى است نازک که عرضاً از خط وسط تا کنار زبان کشیده شده است.
شخص چند ساعتى غذا نخورده باشد سفید یا سفید زرد رنگ است.
حبّههاى زبان
سطح مخاط زبان صاف و هموار نیست، بلکه داراى برآمدگىهایى است به نام حبّه زبانى که بر حسب شکلشان به چند دسته تقسیم مىشوند از این قرار:
1- حبّههاى کاسى شکل که حجمشان از سایر حبهها بزرگتر و در وسط هر یک، برآمدگى مدورى است که دور آن را نیز شیارى احاطه نموده است، عدّه آنها معمولًا نُه است و در جلوى شیار انتهایى و محاذات آن قرار گرفتهاند و تشکیل هشت زبانى را مىدهند.
2- حبّههاى قارچى شکل که مانند قارچ است که از سر حجیم و یک پایه باریکى تشکیل شده است، عدّه آنها یکصد و پنجاه الى دویست عدد است که بیشترشان روى سطح فوقانى زبان در جلوى هشت زبانى پراکندهاند.
3- حبههاى نخى شکل، برآمدگىهاى استوانه یا مخروطى شکل فوق العاده کوچکى هستند که از رأس آنها استطاله نخى شکل متنوع مىگردد، این حبهها نیز در جلوى هشت زبانى واقعند.
4- حبههاى نیم کروى- بسیار کوچک و در تمام مخاط زبان پخش مىباشند.
ساختمان مخاط زبان
این مخاط علاوه بر عروق و اعصاب که بعداً ذکر مىشود داراى قسمتهاى ذیل است:
الف: مخاط به طور کلى که مانند کلیه مخاطهاى بدن از دو طبقه عمقى کوریون و سطحى «پوششى» تشکیل شده است.
ب- غدد، که خود به دو نوعند: یکى غدد فولیکولر و دیگر غدد مخاطى.
1- غدد فولیکولر که چنان که در شکل خارجى زبان ذکر شد، در عقب هشت زبانى قرار گرفته و مجموعشان را لوزه زبانى مىنامند.
2- غدد مخاطى که غدد خوشهاى هستند و مانند سایر غدد خوشهاى دهان مىباشند.
روى هم رفته مجموعه این غدد شبیه به نعل اسبى است که قسمت میانى آن روى ثلث خلفى سطح فوقانى زبان قرار گرفته و شاخههاى این نعل در امتداد کنارههاى زبان واقع است.
انتهاى شاخه در روى سطح تحتانى زبان و مجاور رأس آن مىباشد و بدین ترتیب مىتوان آنها را به سه دسته تقسیم کرد: یکى: دسته خلفى که فرد و میانى است و در عقب هشت زبانى قرار دارد و دیگرى: دسته طرفى که به موازات دو کنار زبان از حبههاى کاسهاى شکل تا نوک زبان کشیده شده است، سوم: دسته قدامى تحتانى یا دسته نوک زبان که در سطح تحتانى این عضو و در طرفین خط وسط واقع مىباشند. این دسته را به اسم غده بلانده یا غده نون نیز مىنامند.
ج- جوانههاى ذائقه، این جوانهها مخصوص مخاط زباناند و در ضخامت طبقه پوششى آن قرار گرفته و در حقیقت عضو اصلى ذائقه مىباشند.
هر یک از این جوانهها به شکل بطرىاى است که ته آن روى کورین قرار گرفته و گلوى آن عموداً از طبقههاى مختلفه سطحى پوششى عبور نموده و بالاخره، دهانه آن در روى سطح آزاد مخاط قرار دارد، از این دهانه چندین استطاله نخى
شکل خارج مىگردد به نام مژگان ذائقه.
این جوانهها فقط در دو نقطه یافت مىشوند:
اول: روى حبههاى کاسى شکل.
دوم: روى حبههاى قارچى شکل.
و بدین ترتیب محل آنها در روى کنارههاى زبان و دو سوم قدامى کاسى سطح فوقانى این عضو و به خصوص در حدود هشت زبانى است.
اگر قطع عمودى از یک حبه شکل ملاحظه مىشود که جوانههاى نامبرده به خصوص در سطوح طرفى حبهها قرار دارند، ولى مکان آنها در روى جعبههاى قارچى شکل فقط در حدود انتهاى آزاد یا رأسشان مىباشند.
عروق و اعصاب زبان
اول، شرائین: شریان عمده این عضو شریان زبانى مىباشد (شاخهاى از شریان سبات خارجى) که در زیر عضله لامى زبانى قرار دارد و از آن دو شاخه عمده مجزا مىگردد که در ضخامت عضلات زبان پخش مىشوند، یکى به نام شاخه پشتى زبان و دیگرى موسوم به شاخه نوک زبان.
شرایین فرعى عبارتند از: شاخههایى از شرایین کامى تحتانى (شعبهاى از شریان صورتى) و حلقى صعودى (شعبهاى از شریان سبات خارجى).
دوم، آورده: بیشتر وریدهاى زبان در سطح خارجى عضله لامى زبان قرار گرفته و بعضى نیز در سطح داخلى این عضله واقعاند، با این آورده با یکدیگر جمع شده، ورید زبانى را تشکیل مىدهند که معمولًا با واسطه تنه وریدى درقى زبانى صورتى، به ورید وداج داخلى منتهى مىگردند.
سوم، عروق لنفاوى: عروق لنفاوى نوک زبان، به غدد لنفاوى زیر چانه منتهى مىگردند، ولى عروق لنفاوى سایر قسمتهاى این عضو به غدد لنفاوى تحت فکى و غدد قدامى زنجیر وداج داخلى منتهى مىگردند.
چهارم، اعصاب: اعصاب زبانى دو نوع تقسیم مىشوند از این قرار:
یک: اعصاب محرکه که شعبى از اعصاب صورتى و زیر زبانى مىباشند.
اعصاب عضلات نیزه زبانى و کامى زبانى و گاهى نیزه زبان تحتانى، شاخههایى از عصب صورتى هستند و به علاوه کلیه عضلات زبان از عصب زیر زبانى، عصب مىگیرند.
دو اعصاب حسى که شاخههایى از اعصاب زبانى و زبانى حلقى و ریوى معدى مىباشند.
1- عصب زبانى «شاخه عصب فک اسفل» قسمتى از مخاط را که در جلوى هشت زبانى است عصب مىدهد.
2- عصب زبانى حلقى در ناحیه حبههاى کاسى شکل و قسمتى از مخاط زبان که در عقب هشت زبانى قرار دارد پخش مىشود.
3- عصب ریوى معدى با واسطه عصب حنجره فوقانى مخاط، چینها و حفرههاى زبانى مکبى را عصب مىدهد.
باید دانست که عموم این اعصاب در ناحیه زبان داراى خاصیّت حس عمومى «حسى» و خصوصى «حساسه» مىباشند و در سه نقطه مختلف مخاط زبان پخش مىشوند:
1- در روى حبههاى کاسى شکل.
2- در داخل جوانههاى ذائقه.
3- در داخل غدد زبانى «2».
عزیزانى که در جستجوى حق و حقیقت هستید و مىخواهید به خیر دنیا و آخرت برسید و هماى سعادت و خوشبختى را براى ابد در آغوش جان بگیرید، در صفحات گذشته، عظمت خلقت زبان را یافتید و دانستید که خداى عزوجل چه قدرتى در آفرینش زبان تجلّى داده، بجاست که از این نعمت بسیار مهم الهى به طور صحیح استفاده شود و از خرج کردن آن در مواضعى که حضرت او نمىپسندد جداً خوددارى کرد.
بنده، اگر بخواهد شکر این نعمت بىنظیر را به پیشگاه حضرت حق ادا کند، در درجه اوّل باید از گناهان مربوط به این عضو و حتى از سخنان بىفایده و بیهوده سکوت کند و در درجه بعد به بیان حق در تمام زمینههاى لازم اقدام نماید، چنانچه حضرت صادق علیه السلام در ابتداى روایت مىفرمایند:
سکوت و حرف نزدن، شعار زندگى آن کسانى است که در حقایق ثابت و محقق، بررسى و رسیدگى کامل کردهاند.
آرى، صمت و خاموشى طریقه اهل تحقیق است و شعار کسانى است که به چشم بصیرت در احوال گذشتهها نظر کنند و تغییرات و تبدیلات که بر انبیا و ملوک و اشقیا و سعدا واقع شده تفکّر نمایند، چه معلوم است که این چنین نظر، موجب حیرت است و حیرت و تعجب موجب صمت و سکوت، سکوت از شکوه، سکوت از یاوهگویى، سکوت از هر نوع دروغ و غیبت و تهمت و باطلگویى و از همه مهمتر سکوت در برابر قضا و قدر الهى.
البته، سکوت و صمت زائد بر این از طاقت عموم بیرون است، به همین خاطر فرمود: وجَفَّ الْقَلَمُ بِهِ.
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- فیزیولوژى انسان: 174.
(2)- کالبدشناسى توصیفى نوشته استادان دانشکده پزشکى، کتاب ششم ص 103 تا 116 به نقل از لغت زبان «لغت نامه دهخدا».