در میان مردم مسلمان، بخصوص آنانکه از بیدارى نصیب دارند و از وضع جوامع اسلامى نگرانند، کمتر کسى را میتوان یافت که پاسخ این پرسش را نخواهد، همه میخواهند بدانند چرا مسلمانان بدردهاى گوناگون تربیتى، اجتماعى، اقتصادى، سیاسى، فکرى، فرهنگى گرفتارند، مگر آئین آنان نارساست، مگر نیروى انسانى اینان کم است مگر از مواد اولیه و بنیادهاى اقتصادى و معادن لازم محرومند؟ نه هیچکدام از اینها نیست، پس علت چیست، بهتر این است که پاسخ تمام سئوالات و اشکالات را باز از سخنان گهربار على علیه السلام بشنویم آن انسانیکه بىتردید در حل مشکلات و گرهگشائى پس از پیامبر بزرگ نظیر نداشته.
على علیه السلام همانند همه انبیاء و مخصوصا پیامبر عزیز اسلام و خلاصه به پیروى از خط نورانى وحى عقیده داشت که: دشمن بیدار و نیرومند بر مسلمان غافل و سست صددرصد پیروز است امام علیه السلام بطور مفصل این معنا را در ضمن خطبه 96 نهج البلاغه بیان میدارد، و در متن این سخنرانى تاریخى بعلل مشکلات مسلمین در تمام دورهها اشاره مینماید، متن خطبه را در نهج البلاغه ببینید، من ببرگردان فارسى آن بسنده میکنم. بر ماست که با دقت هرچه تمامتر سخنان امام را بررسى کرده، و راه خود را از کلمات آن حضرت یافته، بجبران خسارتهاى سنگین برخیزیم.
و این متن گفتار امام است، و آن زمان که عراق بخاطر سستى و غفلت نیرویش را از دست میداد، و شام خطرناک و خونخوار بسرعت بر تمام برنامهها مسلط میشد.
«بدون تردید اگر ستمکار مهلت یابد، و مدتى دراز بر تاخت و تازش ادامه دهد، از مؤاخذه و بازپرسى حق راه فرارى نخواهد داشت، هنوز بدرستى و راحتى، کام از زندگى نگرفته که دست الهى گلویش را آنچنان خواهد فشرد، که توان فروبردن قطرهاى از آب دهانش را نخواهد داشت، خداوند که انتقام گیرنده داد مظلومان از ستمپیشگان میباشد در کمین مردم متجاوز و خائن است.
بخداوندى که جان على در اراده اوست، معاویه با تمام افراد و نقشههایش بر شما پیروز خواهد شد، نه بخاطر اینکه آنان از شما باین حق سزاوارترند. بلکه بعلت اینکه ملتش در فرمان بردن از او بر یکدیگر پیشى جسته، و در پیاده کردن برنامههایش عجله و سرعت دارند، ولى شما بخاطر اختلاف و نفاق، و گرایش سخت ببرنامههاى مادى صرف، از پیروى من که محور حق و حقیقتم روگردانیده تمام طرحهایم بزمین مانده، و شما هیچیک از برنامههایم را پیاده نمیکنید.
اقوام و ملل شب را روز میکنند، در صورتیکه از تجاوز و ظلم دولت و رؤساى خود وحشت دارند، ولى من شب را صبح میکنم درحالیکه از ستمکارى رعیتم در ترس و اضطرابم!! عجب ملتى هستید، شما را براى مبارزه و جنگ با شیطانصفتان دعوت کردم اجابت نکردید، گوشزد نمودم نشنیدید، در نهان و آشکار دفع دشمن را از شما خواستم وقعى ننهادید از پند و اندرزم گریختید، با اینکه اجتماع حاضرى هستید و جمعیت شما انبوه است، اما انگار یکنفر حاضر نیست و من کسى را نمىبینم، تنهاى تنهایم، شما مگر رعیت نیستید مگر اطاعت از والى حق بر شما واجب نیست، امّا آه که هریک از شما براى خود رئیسى هستید، و خویش را در تمام برنامهها صاحب رأى میدانید، و عقیده و طرح مرا نمیپذیرید.
داد میزنم، فریاد میکنم، سخن میگویم، دعوت مینمایم، درد دل دارم، ولى همچون حیوان وحشى رم میکنید، نصیحت آغاز میکنم فرار میکنید، شما را براى کوبیدن تبهکاران و ستمکاران تشویق مینمایم، کلامم به آخر نرسیده، همانند فرزندان سبا پراکنده میشوید.
دور یکدیگر نشسته به نصیحت هم اقدام میکنید و به پند دادن بهمدیگر خویش را میفریبید، ولى کارى نمیکنید.
هر بامداد، از طریق ارائه معارف الهى شما را همچون چوب شمشاد مستقیم نموده، چون شامگاهان بسویم بازمیگردید مانند کمان قد خمیده دارید (کنایه از اینکه تصمیم قطعى دارید به برنامه حق گوش ندهید) از پس گفتهام گوئى نیرویم از دست رفته، رنجور و ناتوانم و با اینهمه معلوم نیست چه شده که شما هم اندرز مرا نمیپذیرید. جامعهاى که بدنت حاضر، عقلت غائب، اندیشهات مضطرب است مرا سخت مبتلا و ناراحت کردهاید، امیر شما على بن ابیطالب بنده خالص خداست، اما شما از او فرمان نمیبرید، و رئیس اهل شام کافر بخداست ولى ملتى مطیع اویند.
سوگند بپروردگار، علاقه دارم معاویه مانند صراف با من بدادوستد و معامله برخیزد، ده نفر از شما را از من بگیرد، و یکنفر از سربازان فرمانبرش را بمن بدهد.
آه اى جامعه من بخاطر سه چیز و دو برنامه از دست شما غرق در اندوهم، اما آن سه چیز گوش دارید ولى نمیشنوید، زبان دارید اما حرف نمیزنید، چشم دارید ولى کور هستید، اما آن دو برنامه، یکى اینکه بهنگام جنگ مانند مردان آزاده و آزاد، ثابت قدم نیستید دیگر اینکه در حوادث و پیشآمدها مورد اطمینان نمیباشید. خیر نبینید اى ملتى که مانند قطار شترى که ساربانشان از آنها دور گشته شدهاید، چون از جهتى بازآیند، شتران از سمت دیگر پراکنده شوند، قسم بخدا، اگر جنگ شود و شعله مبارزه برفروزد همانند زنى که از طفل رحمش جدا میگردد، از اطراف پسر ابیطالب پراکنده و جدا میشود منکه از جانب حق بر درستى خود گواه دارم، منکه مطابق نقشه پیامبر در راه راست زندگى میکنم، منکه در راه مستقیم حقم و راهم روشن است، منکه از ابتدا حق را جسته، و واقعیت را یافته بسوى آن در حرکتم.
بیائید راه اهل بیت پیامبر را بنگرید، و در زندگى آنان دقت نمائید، از طریق ایشان بیرون نرفته، و از کردارشان پیروى کنید، اینان شما را بهیچوجه از راه راست بیرون نبرند و بهلاکت و گمراهى نرسانند.
هان اى ملت من اگر ما از پاى نشستیم شما هم بنشینید، و اگر در راه اعلاى حق قیام کردیم شما هم برخیزید، از ما سبقت نگیرید، براى خود عمل نکنید، و از برنامههاى ما عقب نمانید، اگر نه بیچاره شده و بهلاکت ابدى گرفتار خواهید آمد.
من یکنفر از شما را مانند اصحاب پیامبر نمىبینم، آنان بر اثر فعالیت زیاد بهنگام رور ژولیده مو و غبارآلوده بودند، و شب را به بیدارى و سجده به پیشگاه حق میگذراندند، بخاطر بخاک افتادن در برابر حق میان پیشانى و رخسارشان نوبت گذاشته بودند، و از یاد کردن قیامت مانند اخگر و آتشباره سوزان میشدند، بر اثر طول سجده پیشانى آنان از بسکه پینه داشت گوئى مانند زانوى بز بود، هرگاه یاد حق میکردند از ترس دوزخ یا امید ببهشت، دو دیده آنان چون چشمهسار اشگ میریخت، بطوریکه گریبانشان تر میشد، از ذکر خدا میلرزیدند، چنانچه درخت از تندباد میلرزد» یکبار دیگر، سخنان مولا را از نظر بگذرانید، و در آن دقت کنید و اندیشه کرده و فکر نمائید، تا باین حقیقت پیشتر پى ببرید که پیروزى ملت اسلام بدون در اختیار داشتن نیروى تقوا و خودنگهدارى، و نیروى مادى و اقتصادى و سیاسى، منهاى مسلح بودن آنان بسلاح جنگ و مبارزه علیه هر نوع دشمنى، میسر و ممکن نیست.
اسلام مبراى از هر عیبى است، قرآن و اسلامى که هم اکنون در اختیار ماست، همان قرآن و دینى است که سیصد و سیزده نفر را بر بزرگترین امپراطوریهاى جهان پیروز کرد، همان اسلامى است که کمتر از یک قرن ملتش را بر جهان تسلط داده و در نزدیک بدو قرن باعث تولید بسیارى از علوم شد، و وسیله رشد و تکامل علومیکه آن روز در اختیار بشر بود، تا جائیکه منصفین از دانشمندان اروپا نوشتهاند پیشرفت تمدن و دانش، و پدیدههاى شگفتانگیز امروز محصول زحمات و پیروزى ملت اسلام است.
ما در این عصر نزدیک بیک میلیارد نفریم، اکثر معادن و ذخائر مادى جهان زیر پاى ماست، از نظر فرهنگى باداشتن قرآن و نهج البلاغه و صحیفه و سایر کتب روائى و حقوقى اسلامى، غنىترین مردم روى زمینیم ولى با این جمعیت افزون از چین، و ذخائر مادى و فرهنگ غنى، دچار هزاران بلا و بدبختى هستیم، این مشکلات را باید در سستى و غفلت جامعه از اسلام، بیدینى و استعمارزدگى دولتهاى بظاهر اسلامى، و نیرومندى دشمن جستجو کرد، با این وصف ادامه سستى و تنبلى، و سکوت و سکون، و پیش نگرفتن راه مبارزه را باید بزرگترین گناه نسل بحساب آورد، خوشبختانه این سطور را در روزهائى مینویسم که جامعه شیعه بسرپرستى روحانیت بیدار، بعلل بدبختى پى برده، و بمبارزه بر علیه بیدادگرى برخاسته، و خویش را براى رهائى از دشمنان درونى و بیرونى و بخصوص استعمارگران گرگ و نوکرانشان آماده میکنند، آرى ما راهى جز بازگشت باسلام براى پیروزى نمىبینیم، و پیروى از قرآن و ایجاد وحدت و شناخت راه، و آراسته شدن بتربیت الهى و تهذیب نفس و آمادگى کامل براى مبارزه با دشمنان تا مرز پیروزى باید در سرلوحه تمام برنامههاى ما قرار بگیرد.
نکتهاى که نباید از آن غفلت داشت این است، که قرآن مجید تقوا و خویشتندارى و خلوص را لازمه پیروزى و فتح در هر میدانى میشناسد و قبولى اعمال، و بدست آوردن نور دل، و روشنگرى و روشنبینى و پایدارى و ثبات، و پاکى و طهارت و خلاصه غلبه بر هر نوع دشمنى اعم از شیطان، هواى نفس، طاغوت، استعمارگر، غاصب و ... همه را محصول و نتیجه تقوا و خویشتندارى و خودنگهدارى میداند انسان بىتقوا اگر با تکیه بر نیرومندترین سلاح اخلاقى یا ادى بر دشمن پیروز شود، پیروزیش از نظر خدا اعتبار ندارد، و از نظر ظاهر دوام نخواهد داشت، و این پیروزى مولد خیر دنیا و سعادت در آخرت نیست.