تهذیب نفس
آراسته بودن بملکات عالى اخلاقى، و دور بودن از رذائل نفسى، هماره مورد توجه اندیشمندان بوده، و علم اخلاق و راه پاک نمودن روان و نفس، از قدیمىترین علم و روشى است، که انسان با آن سروکار داشته.
اخلاق و قواعد آن که از بنیادىترین برنامههاست، چراغى پرنور در فرا راه حیات انسانهاست، و منکر این علم و اصول و مقررات پابرجاى آن جز تابع هواى نفس و بنده شکم و درمانده شهوت، کسى نیست.
اخلاق علم و فنى است که بانسان چگونه زیستن را میآموزد، و باقى علوم داراى این مزیت نیستند، زیار ممکن است فردى چگونه علاج کردن امراض یا کیفیت تدبیر ترکیبات کیمیاوى، یا طرح نقشهها و بپایان آوردن ساختمانهاى عالى و غیر این معلومات لازم را بداند ولى از حیث اینکه در معاملات و آداب و رعایت سکنات و حرکات خویش، و چگونگى رفتار با افراد جامعه جاهل باشد، و از اینرو بجاى نفع از آنچه میداند زیان حقیقى و مادى ببرد، و در عوض محبوبیت نزد خدا و خلق مبغوض و منفور گردد.
اما اشخاصى هستند که هیچکدام از این مزایاى تخصصى و فنى و علمى را ندارند، ولى خوش و مرفه زندگى میکنند. و حیاتى دارند قرین سعادت و نیکبختى، این است که در فقرات دعاى حضرت سجاد علیه السلام میخوانیم: که از خداوند فروغى را که در پرتو آن در میان خلق زندگى کند مسئلت مینماید. «1» و نورا امشى به فى الناس.
باید توجه داشت، که وجود دانشمندان در هر رشته و علمى وجوب کفائى است نه وجوب عینى، زیرا هیچ فردى ملزم نیست که علامه و کاشف و فقیه و حقوقدان و مهندس یا سیاستمدار و لشگرى و عالم اقتصادى ا بقال و پینهدوز و سبزىفروش باشد.
اما آنچه وجوب عینى دارد و بر تمام افراد واجب و ضرورى است اینستکه هر فردى باید راستگو و امین و درست کردار و عادل و بالاخره باتقوا باشد.
هر انسانى از عالى و دانى، عالم و جاهل، هرگاه از این راه منحرف شود، به نسبت انحراف از طرف جامعه مردود و محکوم میشود، و ناچار چنین فرد منحرفى مخل آسایش سایر افراد و امنیت عمومى است زیرا بدکارى یک فرد تخم فسادى است که حاصلش بخود بدکار و جامعه برمیگردد.
بنابراین اخلاق نسبت بهر فرد و مقام و هر طبقه و هر تخصص و هر علمى شرط اساسى و ضرورى است، مانند نمک براى تمام اغذیه و چاشنى براى هر خورش.
لازم نیست هرکسى قاضى یا طبیب یا دواساز باشد، ولى اگر قاضى یا دکتر یا دواساز شد بایدب اخلاق آراسته باشد و گرنه براى جامعه مانند دزد با چراغ خطرناک است.
قاضى هرگاه تقوا و عدالت نداشت، جان و مال و ناموس افراد جامعه در خطر است، و چنین اجتماعى مضطرب و متزلزل، طبیب هرگاه از تقوا خالى بود چگونه میتوان بدستورش عمل کرد، و هرگاه مغلوب طمع و ماده بود، و انصاف را که ازتوابع عدالت است نداشت، با یک چنین زندگى مست مسلحى بینوایان و فقرا چه کنند؟ سیاستمدار اگر آراسته باخلاق و تقوا نبود، کسى از خیانتش ایمن نیست، و سردار سپاه هرگاه بحلیه مکارم اخلاق آراسته نبود، ضامن وظیفهشناسى او کیست و چگونه میتوان مطمئن شد که با تطمیعى تسلیم دشمن نشود؟ فقیه و حقوقدان هرگاه صاحب فضیلت اخلاقى نباشد، چسان میتوان از فتوا و احکامش ایمنى داشت، واعظا گر متقى و عامل باقوالش نباشد، ضامن صحت و تأثیر اظهاراتش کیست که لدى الاقتضا از بیاناتش جاهل معتقد را مسموم نکند. «2»
بدون تردید جامعه انسانى از برکات وجود افراد آراسته به حسنات اخلاقى، در تمام خطوط حیات بهرهور گشته و از انسانهایحامل آلودگیهاى نفسى همیشه در عذابند.
صاحبان اخلاق پسندیده، از بهترین انسانهاى روى زمیناند، و پیشرفت امور معنوى در گروه وجود آنهاست.
قرآن مجید اخلاق حمیده رهبر بزرگ اسلام را یکى از بهترین و نیورمندترین علل پیشرفت دین خدا دانسته آنجا که میفرماید:
وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ «3»: اگر آراسته بمهر و محبت، عاطفه و رحمت، کرامت و بزرگوارى نبودى، براى حق نیروئى فراهم نمیگشت، و مردم از گرد تو پراکنده شده تنها میماندى.
در سوره القلم آیه 4 از آراستگى آن حضرت، تحت عنوان خلق عظیم یاد میکند وَ إِنَّکَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِیمٍ.
قرآن مجید در طول صد و چهارده سوره خود در موارد گوناگونى به بیان حسنات اخلاقى و نیز رذائل نفسانى برخاسته، مردم را بآراسته شدن بحقایق اخلاقى و دورى از ناپاکیها دعوت میکند، و اصولا تهذیب نفس و تزکیه روح را از هدفهاى اصولى و پرثمر نبوت میشمارد. «4»
در کتاب پرارزش محجة البیضاء و بحار نقل شده: که پیامبر عزیز اسلام همیشه از خداوند بزرگ دو برنامه طلب میکرد آراسته شدن بمکارم اخلاقى، دور ماندن از رذائل نفسانى، اللّهمّ حسّن خلقى و جنّبنى منکرات الاخلاق. «5»
از یکى از همسرانش در بازشناساندن اخلاق آن حضرت نقل شده که گفته بود: کان خلق رسول اللّه القرآن: اخلاقش قرآن بود. بدون شک آگاهى از برنامههاى مثبت اخلاقى، و اطلاع از رذائل نفسى، و قرار گرفتن در میدان اخلاق حسنه و مبارزه با رذائل و دور نگاهداشتن خویش از پلیدیها، نفس را قوت بخشیده، و حالت تقوا و پاکى را در انسان تقویت کرده و نیروى با عظمت «خودنگهدارى» را در آدمى آنچنان توان میدهد که انسان بتواند در تمام زوایاى حیات با نیروى اهریمن بجنگد و در هر میدانى اعم از میدان جنگ با هوا یا جنگ با طاغوت و دشمنان خدا سرفراز و پیروز و کامیاب شود.
دانشمندان علم اخلاق به پیروى از آیات کتاب الهى بر این عقیدهاند که با کمک گرفتن از نیورى اراده، و باجرا گذاردن فضائل و حسنات اخلاقى میتوان بمعالجه رذائل اقدام کرد، و بتدریج از آلودیگهاى نفس تا ریشه کن شدن آنها پیش رفت.
بخیل اگر تصمیم بمعالجه بخل بگیرد، میتواند با گذشت کردن از درهم و دینار و مال و منال، پرداخت آن در مواردیکه باید پرداخت، مبدل بمنبع جود و کرم گشته، و با مال خویش بسرعت حرکت چرخ اسلام و انسانیت بیفزاید.
متکبر میتواند با اجراى مراسم تواضع نسبت بآنان که درخور تعظیم و تکریمند، خویش را مبدل بانسانى پاک و با فضیلت کند و همچنین استحال حسود و بددل، و بىایمان و .... و اینگونه تمرینات و اینچنین روى آوردن بحسنات اخلاقى در نیرو بخشیدن بانسان و ایجاد پاکى و تقوا و خودنگهدارى عاملى مهم یا مهمترین عامل است.
براى اینکه دوستان را از روایات وارده در باب اخلاق بىبهره نگذارم، بقسمتى از فرمایشات پیشوایان گرامى اسلام در این زمینه اشاره کرده، امید است همگان توفیق آراسته شدن بفضائل و دور شدن از رذائل را بدست آورند.
روایات باب اخلاق
قال رسول اللّه: بعثت لا تمّم محاسن الاخلاق:
من براى شکوفا کردن خوبىهاى اخلاق شما برانگیخته شدهام «6» در پارهاى از کتب بجاى محاسن الاخلاق، مکارم الاخلاق ذکر شده است.
قال اسامة بن شریک قلنا: یا رسول اللّه ما خیر ما اعطى الانسان؟ فقال خلق حسن «7»
اسامة بن شریک میگوید: من وعدهاى بپیامبر بزرگ گفتیم: بهترین نعمتى که بانسان عنایت شده چیست؟ فرمود اخلاق خوب.
عن على بن الحسین علیهما السّلام قال: قال رسول اللّه صلى اللّه علیه و آله: ما یوضع فى میزان امرء یوم القیامة افضل من حسن الخلق «8»
امام چهارم از پیامبر عزیز نقل کرده: که در قیامت هیچ عملى در پرونده انسان ارزندهتر از اخلاق پسندیده نیست.
عن ابى جعفر علیه السّلام قال: انّ اکمل المؤمنین ایمانا احسنهم خلقا «9»
امام پنجم فرمود: با ایمانترین افراد، نیکو خلقترین آنان است.
عن امیر المؤمنین علیه السّلام قال: حسن الخق فى ثلاث اجتنابا لمحارم، طلب الحلال، و التوّسع على العیال «10»
امام امیر المؤمنین فرمود: خوشخلقى در سه برنامه است: دورى از تمام گناهان، قرار گرفتن در راه بدست آوردن حلال گشایش در زندگى بخاطر اهل و عیال، قال الصّادق علیه السّلام.
حسن الخلق یزید فى الرزق «11»: امام ششم فرمود: خوشاخلاقى و سلوک پاک با مردم، انگیزه زیاد شدن روزى است.
عن امیر المؤمنین علیه السّلام قال: حسن الخلق خیر رفیق «12»
على علیه السلام فرمود: خلق خوش و پاکیهاى نفس بهترین رفیق است.
عن احمد بن عمران البغدادى قال: حدثنا ابو الحسن قال حدّثنا ابو الحسن، قال: حدّثنا ابو الحسن
قال: حدّثنا الحسن عن الحسن قال: حدّثنا الحسن عن الحسن علیه السّلام انّ احسن الحسن، الخلق الحسن «13»
سلسله راویان این حدیث از حضرت مجتبى بازگو میکنند که نیکوترین نیکیها اخلاق پسندیده و نیکوست.
اشاره بتمام روایات بخش اخلاق، و بیان موارد حسن خلق و سوء خلق، کتابى جداگانه لازم دارد و بحثى تحلیلى، و شاید خداى بزرگ توفیق انجام آنرا عنایت کند، تا برادران و خواهران مسلمان بتوانند از یک نوشته اخلاقى که صددرصد در چهارچوب قرآن و روایات تنظیم شده باشد استفاده کنند، و کتابى در اخلاق اسلامى جداى از مباحث یونانى و هندى در دسترس آنان قرار گیرد.
در اینجا لازم میدانم شما را بترجمه تمام عناوین باب اخلاق که در ذیل هریک چندین روایت آمده برابر با تنظیم دانشمند بزرگ حضرت کلینى در اصول کافى آشنا نموده، تا باین معنا آگاه گردید که اسلام در زمینه اخلاق، همچون زمینههاى دیگر داراى برنامهایست کامل، و هم باهمیت آن کتاب پى برده، براى تهذیب نفس و ایجاد نیروى «خودنگهدارى» کهى ک علتش اخلاق است برآئید.
عناوین باب اخلاق در اسلام
1- اندیشه و تفکر 2- اصول شخصیت 3- اهمیت پابرجائى در عقیده 4- خوشنودى بقضا و حکم حق 5- واگذاردن برنامهها به حق و تکیه بر اللّه 6- بیم و امید 7- گمان نیک بپروردگار 8- اقرار به گناه در پیشگاه حق 9- فرمانبردارى و خویشتندارى 10- پاکدامنى 11- عفت 12- دورى از گناه 13- اجراى فرمان الهى 14- ادامه اعمال مثبت 15- پرستش حق 16- نیت پاک 17- میانهروى در بندگى 18- استقامت در راه هدف 19- سپاس در برابر نعمت 20- اخلاق پسندیده 21- گشادهروئى 22- راستگوئى و اداء امانت 23- حیا 24- گذشت و اغماض 25- فروخوردن خشم 26- بردبارى 27- سکوت و نگهدارى زبان 28- نرمى با مردم و نیکى رفتار 29- مهربانى و ملایمت 30- فروتنى 31- قناعت 32- اندازه نگاهداشتن 33- سرعت در کار نیک 34- انصاف و عدالت 35- بلندى طبع 36- رسیدگى بارحام 37- نیکى بپدر و مادر 38- توجه بامور ملت اسلام و نصیحت مردم و رساندن خیر بایشان 39- احترام ببزرگتر 40- برادرى مردم مؤمن با یکدیگر 41- حقوق مؤمن بر مؤمن 42- رحم و عاطفهورزى بیکدیگر 43- دیدار و زیارت برادران 44- دست دادن بیکدیگر 45- در آغوش گرفتن یکدیگر بهنگام برخورد 46- بوسیدن پیشانى بعنوان احترام 47- یاد از برادران 48- خوشحال کردن مؤمن 49- برآوردن نیاز مؤمن 50- عجله در گرهگشائى از کار مردم 51- زدودن ناراحتى از مؤمن 52- سیر کردن گرسنه 53- پوشاندن برهنه 54- بزرگداشت شخصیت مؤمن 55- خدمت به مؤمن 56- نصیحت بمؤمن 57- اصلاح بین مردم 58- حفظ نیروها بعنوان تقیه 59- پوشیده داشتن سر مردم.
اما عناوین سیئآت و رذائل اخلاقى: 1- گناهان 2- جرائم بزرگ 3- کوچک شمردن گناه 4- ادامه تخلف 5- ریشههاى کفر 6- خودنمائى 7- مقامپرستى 8- حیله و نیرنگ 9- ستایش از عدل و اجراى غیر آن 10- جدال و دشمنى در بحثهاى اعتقادى و علمى 11- خشم 12- حسد 13- تعصب بیجا 14- تکبر 15- خودبینى 16- عشق بدنیا بعنوان هدف 17- طمع و آز 18- خشونت در گفتار 19- بدخلقى 20- حرکات دور از آدمیت 21- ناسزا و فحش 22- رفتاریکه مردم را بوحشت اندازد 23- فخرفروشى 24- سنگدلى 25- خروج از مدار حق 26- تجاوز 27- پیروى از هواى نفس 28- پیمانشکنى و فریب و نیرنگ 29- دروغ 30- دو زبان داشتن 31- قطع رابطه و قهر کردن 32- قطع رحم 33- عاق والدین 34- بیزارى از نسب 35- آزار مردم و کوچک شمردن آنان 36- پىجوئى لغزش مردم و لطمه زدن بآبروى آنان 37- سرزنش مردم 38- بدگوئى و تهمت 39- گفتارى که باعث شکست شخصیت مردم باشد 40- زخم زبان و طعنه 41- بدگمانى بمردم 42- پیمانشکنى و عدم عمل بوعده 43- دور نگاه داشتن خویش از مردم و بخصوص اهل نیاز 44- کمک نکردن بمردم بهنگام کمکخواهى 45- منع مردم از مایحتاج 46- ترساندن مؤمن 47- سخنچینى 48- کشف سرّ 49- فرمانبرى از مخلوق در معصیت خالق 50- نشست و برخاست و آمیزش با اهل گناه 51- کفرورزى 52- شئون کفر 53- پایههاى کفر 54- نفاق و دوروئى 55- شرک 56- گمراهى و ضلالت 57- عیبجوئى 58- وسوسه نفسانى 59- ریاست طلبى.
در سایه این صد و هیجده عنوان روایت صحیح و ریشهدارى رسیده که مجموع آنها کتاب اخلاق را در اسلام تشکیل میدهد و جلد دوم اصول کافى و ترجمه آن در حدود هزار صفحه اختصاص باین عناوین یافته.
بىشک با یادگیرى هر دو بخش که نمایانگر تمام صفات حسنه و پلیدیهاى اخلاقى است، و بکار بستن فضائل روحى و کنارهگیرى از رذائل بتدریج نیروى پربرکت تقوا و «خودنگهدارى» آنچنان در انسان قوت و توان میگیرد، که آدمى در هر شرایطى از شرایط بزرگترین منبع خیر و برکت براى جامعه اسلامى و انسانى خواهد شد، و هدف خلقت با توجه باین واقعیت در انسان به تجلى خواهد آمد.
اجراى فرمان
ورزشکاران جهان براى پیروزى در مسابقه، مدتى بتمرین در برنامههاى ورزشى اقدام کرده، آنگاه که خود را آماده براى ورود بمیدان دیدند، از قدم نهادن بصحنه مبارزه وحشتى بخود راه نمیدهند.
باغبانى که مدتى از عمرش را در زمستان، مشغول آماده کردن باغ بوده، و در ابتداى بهار از رسیدگى بدرختان غفلت نورزیده، و در تابستان نهایت دقت را نسبت به بستانمبذول داشته پس از اینهمه رنج و زحمت چرا بهترین میوه را از باغ نگیرد، و بچه علت از سرشارترین منافع مادى بهرهمند نشود؟
رانندهاى که عمرى را در هدایت ماشین سپرى کرده، چرا از حرکت در جادههاى صعب العبور بترسد، و براى چه بهنگام پیشآمد دست و پاى خویش را گم کند؟
کشاورزى که با یک طناب و تیشه، و با یک بیل و کلنگ و با دو گاو نر و گاوآهن، یا با یک تراکتور، همیشه کارش شخم زدن و کاشتن و درو کردن زمین بوده چرا اظهار عجز و ناتوانى کند، و بچه خاطر سستى و تنبلى ورزد؟ او از بیدارى شب، و دنبال کردن آب، و رنج دیدن از حرات خورشید در وسط روز، و زیرورو کردن زمین سخت، و پاک کردن محل تخم از سنگ و خاک و علف باک ندارد.
دانشمندى که عمرى بتحصیل و تدریس، نوشتن و مطالعه، حفظ کردن و گفتن گذرانده، چرا به نتایج عالى و بهرههاى وافى نرسد؟
سربازى که مدتى در اردوى ارتشى ریاضت برده، و در سختترین تپهها سینهخیز داشته و با قمقمهاى اب گرم، و لقمهاى نان خشک، و جیرهاى مختصر آنهم در تابستان گرم و طاقتفرسا در میدان تیر، با انواع اسلحهها تمرین جنگ کرده، چرا شاهد پیروزى را بهنگام مبارزه با دشمن در آغوش نگیرد.
زنى که ماده گاوى را از زمین برمیدارد و ببالاى بلندى میبرد و با این عملش بهرامگور را به تعجب میاندازد، مگر در جواب بهرام نمیگوید کار نیکو کردن از پر کردن است.
مگر کمپانىها نسبت بموتور ماشین، قطار، طیاره، کارخانجات نمیگویند: با کار کردن آب بندى شده، و هرچه بیشتر کار کند روانتر و بهتر میشود.
مگر نرمش روزانه مخصوصا صبح زود و در هواى آزاد به نیروى جسمو اعضاء و جوارح کمک نمیکند.
مگر درس خواندن در کلاس، گوش دادن ببرنامه آموزگار، و مرور کتابها نزدیک بفصل امتحان، شاگردان را به پیروزى در امتحان نزدیک نمیکند، مگر تمرین کردن با دستگاه فیزیوتراپى دست و پاى معلولین به عمل طبیعى خودش برنمیگردد.
مگر آنان که بخاطر احقاق حق، به دشواریها، سختیها، زجرها، شکنجهها، زندانها، تبعیدها تن میدهند به پیروزى نهائى و قطعى نمیرسند.
هریک از این گروهها که بعنوان مثل ذکر شد از حقیقتى فرمان میبرند و از پى بردن فرمان به نتیجه مطلوب میرسند، آرى اگر فرمان مثبت و طبیعى و برابر با فطرت باشد، فرمانبرش بمقصود عالى و هدف نهائى و رشد و تکامل میرسد، اجراى فرمان تمرین است و حرکت در راه هرچه تمرین و حرکت بیشتر باشد، مقصود بانسان نزدیکتر، و راه رسیدن بوصل معشوق کوتاهتر خواهد شد. عمل و فعالیت و کار و کوشش و اجتناب از سستى و تنبلى عالیترین عامل خوشبختى و سرفرازى است.
باجرا گذاردن دستور مثبت در جسم و جان نیرو و توان ایجاد کرده جسم را از نظر سلامت تقویت میکند و در نفس و روان نیروى «خودنگهدارى» میآفریند.
باجرا گذاشتن فرمان، تمرین در عمل، تحمل سختى، انسان را ورزیده کرده و توان آدمى را زیاد مینماید، و هرکس در هر برنامه لازمى از عمل سستى نکند و از اجراى خواسته بازنایستد بمقصد رسیده و پیروزى حتمى نصیب اوست.
قرآن و روایات گذشته از تکیه کردن بمسائل اخلاقى که باعث تقویت روح و روان است، بمسئله عمل و اجراى فرمان الهى، و فعالیت در راه خدا اهمیت خاصى میدهد، آنچنان که میتوان گفت عمل یکى از مهمترین ارکان آئین خداست، و بدون عمل آدمى در پیشگاه الهى موجودى بى آبرو و انسانى بىارزش است.
اجراى فرمان حق، و تمرین برنامههاى واجب، و کوشش در راه اللّه انسان را مجذوب حق کرده و بجائى میرساند که دست آدمى ید اللّه، چشم عین اللّه، گوش اذن اللّه، زبان لسان اللّه، و دل مرکز انعکاس انوار جلال و جمالا لهى میشود، در این زمینه آیاتى و روایاتى وارد شده که دانستنش لازم و توجه بمفاهیم ارزندهاش درخور اهمیت است.
وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَیَرَى اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ «14»
تمام فرمانهاى الهى را باجرا بگذارید، بهمین زودى خدا و رسول الهى و ائمه بزرگوار کردارتان را بازدید خواهند کرد.
یا أَیُّهَا الرُّسُلُ کُلُوا مِنَ الطَّیِّباتِ وَ اعْمَلُوا صالِحاً «15»
هان اى پیامبران از خوراکیهاى پاکیزه تناول کنید و باجراى فرمان الهى برخیزید.
وَ اعْمَلُوا صالِحاً إِنِّی بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ «16»
برنامه شایسته اجرا کنید، من بآنچه از شما سر میزند آگاهم.
وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَنُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها أَبَداً «17»
آنان که خدا را باور کردند و بحضرتش گرویدند، و باجراى فرمانش برخاستند، بزودى در بهشتى که نهرها از زیرش جاریست جاى داده خواهند شد، و در آنجا همیشگى هستند.
وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ عَظِیمٌ «18»
بآنان که بحق گرویدند و باجراى برنامههاى شایسته اقدام کردند خداوند وعده بخشش و مزد بزرگ داده.
«روایات» بحار الانوار علامه کمنظیر حضرت مجلسى باب مفصل و پرقیمتى دارد، که در آن باب روایات زیادى تحت این عنوان که عمل جزء ایمان است، نقل میکند، روایاتى که مفهمش با آیات یاد شده یکى است علاقمندان میتوانند بآن بخش مراجعه کرده و از روایات پرفایدهاش بهره بگیرند.
سفینة البحار روایت جالبى را از تفسیر على بن ابراهیم قمى بدین مضمون بازگو میکند:
دختر ابو ذر پس از مرگ پدر، در جهان رؤیا بزیارت آن انسان والا نائل شد، عرضه داشت پدر خداوند با تو چه کرد؟
گفت، دخترم بر خداوند وارد شدم درحالیکه از من راضى بود و من نیز از خدایم خوشنود بودم، پروردگار مهربان مرا گرامى داشت و از بذل و بخشش مرا غرق در لطف و محبت کرد، آنچه لازم است بتو بگویم اینست: که باجراى تمام فرامین حق برخیز و هرگز مغرور مشو «19».
عن ابى جعفر علیه السّلام: قال لا تذهب بکم المذاهب، فو اللّه ما شیعتنا الّا من اطاع اللّه عزوچّل «20»
امام پنجم فرمود: آراء فاسد و برنامههاى ضد خدائى، و آرزوهاى باطل دیگران و طرحها و نقشههاى اهریمنى شما را از راه مستقیم باز ندارد، بخدا قسم پیرو ما نیست مگر آنکس که باجراى فرمان الهى در تمام زمینهها اقدام کند.
عن ابى جعفر علیه السلام، قال: خطب رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله فى حجّة الوداع فقال: یا ایّها النّاس و اللّه ما من شیىء یقرّبکم من الجنّة ویباعدکم من النّار الّا و قدا مرتکم به و ما شیىء یقربّکم من النّار و یباعدکم من الجنّة الّا و قد نهیتکم عنه، الا و انّ الروح الامین نفث فى روعى انّه لن تموت نفس حتّى تستکمل رزقها، فاتقوا اللّه و اجملو فى الطّلب و لا یحمل احدکم استبطاء شیىء من الرّزق ان یطلبه بغیر حلّه فانّه لا یدرک ما عند اللّه الّا بطاعته «21»
امام پنجم فرمود: پیامبر عزیز اسلام در آخرین سفرش به حج براى مردم اینچنین سخن گفتند: جامعه بخدا قسم از بیان آنچه شما را به بهشت نزدیک میکرد و از عذاب دور میداشت فروگذار نکردم من عوامل فراهمکننده دوزخ، و از دست دادن بهشت را در طول نبوتم برایتان گفتم، امین وحى بمن خبر داد: احدى از دنیا نمیرود مگر اینکه آخرین لقمه روزیش را بخورد، بخاطر خدا از گناه بپرهیزید و خویشتندار باشید، در بدست آوردن مال حرص نورزید، بخاطر چند روز تنگدستى، و دسترسى نداشتن بمال از حلال به حرام تغییر مسیر ندهید، عنایت و لطف و خوشنودى و رضایت حق جز با اجراى فرمان الهى و عمل بدستورات خداوندى، و آراسته شدن ببرنامههاى سعادتآفرین میسر نیست.
على علیه السلام در نهج البلاغه در قسمتى از خطبه 28 میفرماید:
الا و انّ الیوم المضمار و غدا السباق، و السّبقة الجنّة و الغایة النّار افلا تائب من خطیئته قبل منیّته الا عامل لنفسه قبل یوم بوسه الا و انّکم فى ایّام امل من ورائه اجل فمن عمل فى ایّام امله قبل حضور اجله فقد نفعه عمله و لم یضرره اجله، و من قصّر فى ایّام امله قبل حضور اجله فقد خسر و ضرّه اجله الا فاعملو فى الرغبة کما تعملون فى الّرهبة
هان اى مردم، هم اکنون دنیا براى شما، چون میدان تمرین است، و جهان دیگر هنگام مسابقه، جزاى برنده مسابقه بهشت است، و بدبختى عقب مانده جهنم، کجاست انسانى که قبل از رسیدن مرگ بجبران کمبودها برخیزد، کجاست آدمى که قبل از آمدن روز بدبختى باجراى فرمان قیام کند:
شما در روزگارى هستید که میتوان گفت زمان و روزگار آرزوست آرزوى زنده ماندن و ادامه حیات، ولى پایان این جاده مرگ است کسیکه در چنین روزگارى باجراى دستورات الهى اقدام کندب هره کردارش را خواهد برد و مرگ براى او پل پیروزیست، ولى آدم تنبل وسست زیان کرده و مرگ برایش وحشتناکترین کابوس است، هم اکنون بشما هشدار میدهم که مانند روزى که بخاطر ترس از فرجام کار با کمال جدیت بانجام برنامهاى اقدام میکنید، امروز که روز امن و آسایش است و دادگاهى براى دادرسى ندارید باطاعت از برنامههاى الهى اقدام کنید.
آیات و روایاتى که این مسئله را در شئون مختلفش دنبال کردهاند آنقدر فراوانا ست که میتوان از تنظیم هر دو قسمت کتابى پرثمر بوجود آورد. آنچه درا ین زمینه قابل توجه است، اینستکه اجراى فرمان الهى در تمام نواحى حیات بتدریج بنیان عبادت و بندنگى را در انسان تقویت کرده، و آدمى را بجائى میرساند که حاضر میگردد جان دربازد اما فرمان الهى از او فوت نشود، آماده تحمل هرگونه رنجى میشود، بخاطر اینکه نقشه حق با کمک او پیاده شود، و آن روز براى انسان روز سعادت است که بتواند در برابر برنامههاى ضد الهى «خودنگهدار» باشد و براى اجراى فرمان با هر حادثهاى مبارزه کند، گرچه در میدان جنگ با عامل ضد الله جان خویش را فدا کند.
آرى ادامه عمل، تمرین برنامههاى مثبت، اجراى دستورات الهى و تحمل هرگونه مشقت در این راه، نیروى تقوا را در آدمى تقویت کرده و بخاطر استقامت در راه عمل و کوشش براى حق آدمى به قدرت پربرکت خودنگهدارى آراسته میگردد.