عَنْ عُثْمانِ بْنِ عیسى قالَ: حَضَرْتُ أبَا الْحَسَنِ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیْهِ وَقالَ لَهُ رَجُلٌ:
أوْصِنى فَقالَ لَهُ: إحْفَظْ لِسانَکَ تَعِزُّ وَلا تُمَکِّنِ النّاسَ مِنْ قِیادِکَ فَتُذِلُّ رَقَبَتَکَ «1».
عثمان بن عیسى مىگوید: خدمت حضرت ابو الحسن علیه السلام بودم که مردى به آن جناب گفت: به من توصیهاى بنما. حضرت فرمود: زبانت را نگهدار تا عزیز باشى، ومهار خود را به دست مردم مده، تا از خوارى و ذلّت دور بمانى.
رسول خدا صلى الله علیه و آله به مردى که براى زیارت آن حضرت آمده بود فرمود:
تو را به چیزى راهنمایى نکنم که به خاطر آن خداوند تو را به بهشت برد؟ عرضه داشت: چرا یا رسول اللّه. فرمود: از آنچه خدا به تو مرحمت فرموده، بپرداز.
گفت: اگر خودم محتاجتر باشم چه کنم؟ فرمود: ستمدیدهاى را یارى کن. گفت:
اگر ناتوانتر از آن ستمدیده باشم. فرمود: بیخردى را هدایت کن. گفتم: اگر خود بدبخت و بیخرد باشم بیش از آن که محتاج به راهنمایى است. فرمود: زبانت را جز از خیر حفظ کن، آیا شاد نیستى که یکى از این صفات در تو باشد و تو را به بهشت کشد «2».
راستى، حضرت حق براى نجات همه جانبه انسان چه درهایى از رحمت و لطف و عنایت به روى انسان باز کرده؟!
راهى به سوى سعادت و سلامت وجود ندارد، مگر آن که خداوند مهربان تمام انسانها را به آن راه هدایت فرموده است.
او از هر جهت عاشق انسان و علاقهمند به سعادت آدمى است، میل دارد تمام انسانها در وادى بندگى وارد شده و از دستورهاى سعادتبخش او پیروى کنند، او جهنم و عذاب را براى احدى نمىپسندد و خزى دنیا و آخرت را براى کسى نمىخواهد.
دعوت جناب او، دعوت به دارالسلام و دعوت به خیر و دعوت به سلامت است و دعوت به عاقبت بخیرى و دعوت به لقاء اللّه است، اما این انسان است که بین خود و او هزاران حجاب قرار داده است.
عَنْ أبى عَبْدِاللّهِ علیه السلام قالَ: قالَ لُقْمانُ لِابْنِهِ: یا بُنَىَّ إنْ کُنْتَ زَعَمْتَ أَنَّ الْکَلامَ مِنْ فِضَّةٍ فَإنَّ السُّکُوتَ مِنْ ذَهَبٍ «3».
امام صادق علیه السلام مىفرماید: لقمان به فرزندش گفت: پسرم! اگر تصور مىکنى سخن از نقره است، به حقیقت که خاموشى از طلا است.
قالَ رَسُولُ اللّه صلى الله علیه و آله: أمْسِکْ لِسانَکَ فَإنَّها صَدَقَةٌ تُصَدَّقُ بِها عَلى نَفْسِکَ، ثُمَّ قالَ:
وَلا یَعْرِفُ عَبْدٌ حَقیقَةَ الایمانِ حَتّى یَخْزُنَ مِنْ لِسانِهِ «4».
رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: زبانت را حفظ کن که حفظ زبان در حقیقت دستگیرى از خودت مىباشد، آن گاه فرمود: هیچ بندهاى حقیقت ایمان را نشناسد، مگر این که زبانش را در بند کند.
قالَ رَسُولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله نَجاةُ المُؤْمِنِ فى حِفْظِ لِسانِهِ «5».
رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: نجات مؤمن در نگهداشتن زبان است.
امام باقر علیه السلام مىفرمود:
عادت ابوذر این بود که فریاد مىزد: اى دانش خواه! به حقیقت که این زبان کلیدِ خیر و شر است، چنانچه بر طلا و نقرهات مهر مىزنى تا از دستبرد محفوظ بماند، بر زبانت نیز مهر خاموشى بزن، تا از عذاب دنیا و آخرت در امان بمانى «6».
عیسى بن مریم مىفرمود:
به جز ذکر خدا سخن بسیار مگویید؛ زیرا بسیار گویان جز در ذکر خدا دلهاشان سخت است، ولى نمىدانند «7».
عَنْ أبى عَبْدِاللّهِ علیه السلام: ما مِنْ یَوْمٍ إلّاوَکُلُّ عُضْوٍ مِنْ أعْضاءِ الْجَسَدِ یُکَفِّرُ اللِّسَانَ یَقُولُ: نَشَدْتُکَ اللّهَ أنْ نُعَذَّبَ فیکَ «8».
امام صادق علیه السلام فرمود: روزى نیست، مگر این که هر عضوى از اعضاى بدن در برابر زبان کرنش کند و بگوید: تو را به خدا قسم خودت را حفظ کن، مبادا من براى تو عذاب بکشم.
عَنْ عَلىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ علیهما السلام قالَ: إنَّ لِسانَ ابْنِ آدَمَ یُشْرِفُ عَلى جَمیعِ جَوارِحِهِ کُلَ صَباحٍ فَیَقُولُ: کَیْفَ أصْبَحْتُمْ؟ فَیَقُولُونَ: بِخَیْرٍ إنْ تَرَکْتَنا وَیَقُولُونَ: اللّهَ اللّهَ فینا وَیُناشِدونَهُ وَیَقُولُونَ: إنَّما نُثابُ وَنُعاقَبُ بِکَ «9».
امام سجاد علیه السلام فرمود: هر بامداد زبان آدمى بر همه اعضاى تنش سرکشد و گوید: حالتان چطور است؟ گویند: اگر ما را رها کنى بخیر است، ومىگویند: خدا را خدا را درباره ما و او را قسم مىدهند و مىگویند: همانا به خاطر تو یا ثواب گیریم یا به عذاب الهى دچار شویم.
مردى خدمت رسول اسلام صلى الله علیه و آله مشرّف شد و عرضه داشت: مرا نصیحتى کن.
فرمود: زبانت را حفظ کن، واى بر تو، آیا مردم را جز روییدههاى زبان به روى در دوزخ درافکند «10»؟!
عَنِ الوَشّاءِ قالَ: سَمِعْتُ الرِّضا علیه السلام یَقُولُ: کانَ الرَّجُلُ مِنْ بَنىْ إسرائیلَ إذا أرادَ الْعِبادَةَ صَمَتَ قَبْلَ ذلِکَ عَشْرَ سِنینَ «11».
وَشّاء مىگوید: از حضرت رضا علیه السلام شنیدم مىفرمود: هر مردى از بنى اسرائیل مىخواست عابد شود، پیش از آن ده سال خاموشى اختیار مىکرد.
عَنْ أبى عَبْدِاللّهِ علیه السلام قالَ فى حِکْمَةِ آلِ داوُدَ: عَلَى الْعاقِلِ أنْ یَکُونَ عارِفاً بِزَمانِهِ مُقْبِلًا عَلى شَأنِهِ حافِظاً لِلِسانِهِ «12».
امام صادق علیه السلام فرمود: در حکمت آل داود است: بر خردمند است که زمان خود را بشناسد و بر برنامه خودش روى آرد و زبانش را نگهدارد.
عَنْ أبى عَبْدِاللّهِ علیه السلام قالَ: لا یَزالُ الْمُؤْمِنُ یُکْتَبُ مُحْسِناً مادامَ ساکِتاً فَإذا تَکَلَّمَ کُتِبَ مُحْسِناً أوْ مُسیئاً «13».
امام صادق علیه السلام فرمود: پیوسته بنده مؤمن نیکوکار نوشته شود، تا وقتى خاموش است و چون به سخن آید نیکوکار یا بدکار نوشته شود.
زبان از نعمتهاى عظیم الهى و لطائف صنع غریب ربوبى است، زبان جِرمش صغیر و جُرم و طاعتش بزرگ و عظیم است، زبان نهایت طاعت و طغیان عبد است، زبان میداندار تمام اوضاع باطن و ظاهر است «14».
آرى، این نعمت عظیم و این ودیعه بزرگ الهى چون در سخن گفتن راه انحراف گیرد، گناهان عظیم از او سرزند و چون به راه حق و حقیقت رود طاعات بزرگ و منافع کثیره از او ظهور کند، اگر به ارزیابى تعداد گناهان برخیزیم به این نتیجه مىرسیم که سهم عمده گناهان بر دوش زبان است، چنانچه اگر به ارزیابى طاعات دست زنیم مىبینیم قسمت اعظم طاعات سهم زبان است.
بیایید درباره این عضو فوقالعاده حسّاس بیشتر اندیشه کنیم و از عاقبت آزادى زبان و بىبند و بارى آن بترسیم که بدترین روز، در فرداى قیامت روز زبان است و سختترین عذاب در فضاى دوزخ، عذاب زبان است.
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- الکافى: 2/ 133، باب الصمت وحفظ اللسان، حدیث 4؛ وسائل الشیعة: 12/ 190، باب 119، حدیث 16048؛ بحار الأنوار: 68/ 296، باب 78، حدیث 68.
(2)- الکافى: 2/ 133، باب الصمت وحفظ اللسان، حدیث 5؛ وسائل الشیعة: 12/ 182، باب 117، حدیث 16026؛ بحار الأنوار: 68/ 296، باب 78، حدیث 69.
(3)- الکافى: 2/ 114، باب الصمت و حفظ اللسان، حدیث 6؛ وسائل الشیعة: 12/ 183، باب 117، حدیث 16027؛ بحار الأنوار: 68/ 297، باب 78، حدیث 70.
(4)- الکافى: 2/ 114، باب الصمت وحفظ اللسان، حدیث 7؛ مشکاة الأنوار: 175، باب 20؛ بحار الأنوار: 68/ 298، باب 78، حدیث 71.
(5)- الکافى: 2/ 114، باب الصمت وحفظ اللسان، حدیث 9.
(6)- الکافى: 2/ 144، باب الصمت وحفظ اللسان، حدیث 10؛ وسائل الشیعة: 12/ 191، باب 119، حدیث 16052.
(7)- الکافى: 2/ 144، باب الصمت وحفظ اللسان، حدیث 11؛ بحار الأنوار: 68/ 301، باب 78، حدیث 75.
(8)- الکافى: 2/ 144، باب الصمت وحفظ اللسان، حدیث 12؛ بحار الأنوار: 68/ 302، باب 78، حدیث 76.
(9)- الکافى: 2/ 115، باب الصمت حفظ اللسان، حدیث 13؛ ثواب الأعمال: 237؛ وسائل الشیعة: 12/ 189، باب 119، حدیث 16046.
(10)- الکافى: 2/ 115، باب الصمت وحفظ اللسان، حدیث 14؛ بحار الأنوار: 68/ 303، باب 78، حدیث 78.
(11)- الکافى: 2/ 116، باب الصمت وحفظ اللسان، حدیث 18؛ وسائل الشیعة: 12/ 183، باب 117، حدیث 16028؛ بحار الأنوار: 68/ 306، باب 78، حدیث 82.
(12)- الکافى: 2/ 116، باب الصمت وحفظ اللسان، حدیث 20؛ بحار الأنوار: 14/ 39، باب 3، حدیث 20.
(13)- الکافى: 2/ 116، باب الصمت وحفظ اللسان، حدیث 21؛ الخصال: 1/ 15، حدیث 53؛ بحار الأنوار: 68/ 307، باب 78، حدیث 85.
(14)- محجة البیضاء: 5/ 190، کتاب آفات اللسان.