از ابوالقاسم قشیرى نقل شده:
در بادیه زنى را تنها دیدم. گفتم: کیستى؟ جواب داد:
[وَ قُلْ سَلامٌ فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ].
بنابراین از آنان روى بگردان و سلام جدایى [را به آنان] بگو، پس [سرانجام شقاوت بار خود و نتیجه کفر و عنادشان را] خواهند دانست.
از قرائت آیه فهمیدم که مىگوید: اول سلام کن سپس سؤال کن که سلام علامت ادب و وظیفه وارد بر مورود است.
به او سلام کردم و گفتم: در این بیابان آن هم با تن تنها چه مىکنى؟ پاسخ داد:
[مَنْ یَهْدِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ مُضِلٍ].
و هر که را خدا هدایت کند، او را هیچ گمراه کننده اى نخواهد بود.
از آیه شریفه دانستم راه را گم کرده ولى براى یافتن مقصد به حضرت حق جلّ و علا امیدوار است.
گفتم: جنّى یا آدم؟ جواب داد:
[یا بَنِی آدَمَ خُذُوا زِینَتَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ].
اى فرزندان آدم! [هنگام هر نماز و] در هر مسجدى، آرایش و زینتِ [مادى و معنوى خود را متناسب با آن عمل و مکان] همراه خود برگیرید.
از قرائت این آیه درک کردم که از آدمیان است.
گفتم: از کجا مىآیى؟ پاسخ داد:
[یُنادَوْنَ مِنْ مَکانٍ بَعِیدٍ].
اینانند که [گویى] از جایى دور ندایشان مىدهند.
از خواندن این آیه پى بردم که از راه دور مىآید.
گفتم: کجا مىروى؟ جواب داد:
[وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیْهِ سَبِیلًا].
و خدا را حقّى ثابت و لازم بر عهده مردم است که [براى اداى مناسک حج] آهنگ آن خانه کنند، [البته] کسانى که [از جهت سلامت جسمى و توانمندى مالى و باز بودن مسیر] بتوانند به سوى آن راه یابند.
فهمیدم قصد خانه خدا دارد.
گفتم: چند روز است حرکت کردهاى؟ پاسخ داد:
[وَ لَقَدْ خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ].
همانا ما آسمان ها و زمین و آنچه را میان آنهاست در شش روز آفریدیم، و هیچ رنج و درماندگى به ما نرسید.
فهمیدم شش روز است از شهر خود حرکت کرده و به سوى مکه معظّمه مىرود.
پرسیدم: غذا خوردهاى؟ جواب داد:
[وَ ما جَعَلْناهُمْ جَسَداً لا یَأْکُلُونَ الطَّعامَ].
و آنان را جسدهایى که غذا نخورند قرار ندادیم، و جاویدان هم نبودند [که از دنیا نروند.].
پى بردم که در این چند روز غذا نخورده است.
به او گفتم: عجله کن تا تو را به قافله برسانم جواب داد:
[لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلَّا وُسْعَها].
خدا هیچ کس را جز به اندازه توانایىاش تکلیف نمىکند.
فهمیدم که به اندازه من در مسئله حرکت و تندروى قدرت ندارد.
به او گفتم: بر مرکب من در ردیف من سوار شو تا به مقصد برویم پاسخ داد:
[لَوْ کانَ فِیهِما آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتا].
اگر در آسمان و زمین معبودانى جز خدا بود بىتردید آن دو تباه مىشد.
معلومم شد که تماس بدن زن و مرد در یک مرکب یا یک خانه یا یک محل موجب فساد است، به همین خاطر از مرکب پیاده شدم.
به او گفتم: شما به تنهایى بر مرکب سوار شو.
چون بر مرکب قرار گرفت گفت:
[سُبْحانَ الَّذِی سَخَّرَ لَنا هذا وَ ما کُنَّا لَهُ مُقْرِنِینَ].
منزّه [از هر عیب و نقصى] است کسى که این [وسایل سوارى] را براى ما مسخّر و رام کرد، در حالى که ما را قدرت مسخّر کردن آنها نبود.
چون این آیه را قرائت کرد فهمیدم در مقام شکر حق برآمده و از عنایت خداوند عزیز، سخت خوشحال است.
وقتى به قافله رسیدیم گفتم: در این قافله آشنایى دارى جواب داد:
[وَ ما مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ].
و محمّد جز فرستاده اى از سوى خدا که پیش از او هم فرستادگانى [آمده و] گذشته اند.
[یا یَحْیى خُذِ الْکِتابَ بِقُوَّةٍ].
اى یحیى! کتاب را به قوت و نیرومندى بگیر.
[یا مُوسى إِنِّی أَنَا اللَّهُ].
اى موسى! یقیناً منم خدا پروردگار جهانیان.
[یا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناکَ خَلِیفَةً فِی الْأَرْضِ].
[و گفتیم:] اى داود! همانا تو را در زمین جانشین [و نماینده خود] قرار دادیم.
از قرائت این چهار آیه دانستم چهار آشنا به نامهاى محمد و یحیى و موسى و داود در قافله دارد.
چون آن چهار نفر نزدیک آمدند، این آیه را خواند:
[الْمالُ وَ الْبَنُونَ زِینَةُ الْحَیاةِ الدُّنْیا].
مال و فرزندان، آرایش و زیور زندگى دنیا هستند.
فهمیدم این چهار نفر پسران اویند.
به آنان گفت:
[یا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَیْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِیُّ الْأَمِینُ].
اى پدر! او را استخدام کن؛ زیرا بهترین کسى که استخدام مىکنى آن کسى است که نیرومند و امین باشد [و او داراى این صفات است.]
از قرائت این آیه فهمیدم به فرزندانش مى گوید: به این مرد زحمت کشیده امین مزد بدهید.
چون فرزندانش به من مقدارى درهم و دینار دادند و او حس کرد کم است این آیه را خواند:
[وَ اللَّهُ یُضاعِفُ لِمَنْ یَشاءُ].
و خدا براى هر که بخواهد چند برابر مى کند.
یعنى به مزد او اضافه کنید.
از وضع آن زن، سخت به تعجّب آمده بودم. به فرزندانش گفتم: این زن با کمال که نمونه او را ندیده بودم و نشنیده بودم کیست؟ جواب دادند: اى مرد! این زن حضرت فضّه خادمه حضرت زهرا علیها السلام است که بیست سال است خارج از قرآن سخن نگفته است!!
آرى، قرآن، احسن سخن و احسن قصص و احسن قانون است که هر کس در تمام امور زندگى هماهنگ با این کتاب باشد داراى احسن قول و احسن عمل و احسن اخلاق و احسن اجر و مزد است.