ممکن است انسان حقیقت چیزى را نداند، اما غیر ممکن است آثار و نتایج چیزى را درک نکند، دانش حقیقت بسیارى از اشیاء را نمیداند، ولى از بازگو کردن آثار هر شیئى که مورد مطالعهاش قرار میگیردا ظهار عجز نمیکند.
شاید نفس واقعیتى باشد که تاکنون دانش بشر از فهم حقیقتش عاجز مانده باشد.
کارل جراح و زیستشناس معروف فرانسوى در کتاب انسان موجود ناشناخته میگوید:
حقیقت اینستکه انسان موجودیست بىنهایت مبهم و غیر قابل تفکیک که باین آسانى نمیتوان او را شناخت و هنوز هم راهى که بتوان مجموعه اجزاء انسان را در یک زمان فهمید در دست نیست، کما اینکه طریقى که بتوان از آن به روابط انسان با دنیاى خارج رسید وجود ندارد.
ما براى تجزیه و تحلیل انسان ناچاریم از فنون و تکنیکهاى مختلفى کمک بگیریم و علوم فراوانى را درا ستخدام خود آوریم و بدیهى است که هریک ازا ین علوم (که تنها جزئى از این مجموعه را مطالعه میکند) در هدف مشترکى که دارند آراء متفاوتى ارائه میدهند و تا آنجا که امکانات و وسائل تکنیکش اجازه میدهند نتیجه میگیرند، و تازه بعد از اینهمه نتایج مختلف از درک حقیقت آدمى ناتوانند و هنوز نکات مهم و پرارزشى در پرده ابهام باقى میماند.
کارل سخنش را تا آنجا ادامه میدهد که میگوید: حق اینستکه بشریت براى شناسائى خود تلاش فراوان کره ولى علىرغم اینهمه تلاشها و با اینکه امروز ما وارث گنجینههائى از تحقیقات دانشمندان و فلاسفه و شعرا و علما بزرگ روحانى هستیم، هنوز جز به اطلاعات جسته و گریختهاى که زائیده روشهاى علمى خود ماست دسترسى نداریم و حقیقت وجود ما در میان تودهاى از اشباح مجهول مانده است. «1»
شاید بتوان گفت در میان برنامههاى مجهول وجود بشر نفس از همه پیچیدهتر و مجهولتر است، و هنوز هم دانش انسان امروز در برابر حقیقت نفس با دانش دورترین انسانهاى گذشته یکى باشد!
اما با توجه بنوشتههاى علمى و برنامههاى عینى و بخصوص کتب آسمانى و مخصوصا قرآن مجید، این واقعیت روشن میشود که نفس هر انسانى منشأ دو گونه آثار است: خوب، بد تمام اندیشمندان بیک اصل معتقد هستند و آن اینستکه اگر نفس در معرض نسیم تربیت صحیح قرار بگیرد، تمام استعدادهایش شکوفا گشته و منشأ آثار مهم پربرکتى خواهد گشت، ولى اگر از حوزه تربیت اصیل دور بماند خصالش مرده و با سرکوب شدن ویژهگیهایش از آثار عالى انسانیت دور مانده و بدون شک تبدیل بیک حیوان خطرناک یا بمب جاندار آتشزا و مخرب خواهد شد، و بآن هنگام است که نفس مبدأ پخش برنامههاى نامطلوب و مسائل زیانبار میشود.
چهره یک تاریخ همانانى هستند که در گلستان تربیت توحیدى کاشته شدند و به تناسب آب و هواى آن بوستان تبدیل به شجره طیبه گشتند، شجرهاى که ریشهاش ثابت و شاخ و برگ و میوهاش تمام عالم انسانیت را پر کرده و مافوق زمانق رارگرفته است، و قیافههاى ناپاک و پلید و خونخوار و ظالم و ستمکار و متجاوز آن مردمى هستند که از قبول تربیت حق سرباز زده در جهنم آلودگى افتادند و بخاطر پلیدى منبع تغذیه تبدیل به شجره خبیثه شدند. «2»
با مطالعه دقیق و عدم تعصب، و دور بودن از هرگونه برنامه کورکورانه روشن است، که تربیت صحیح و فرهنگى که بتمام زوایاى حیات براى رشد دادن انسان نظر داشته باشد، و به شکوفا کردن تمام ویژهگیهاى نفس و روح برخیزد همانا فرهنگ الله است که قرآن مجید از آن تعبیر بدین اسلام کرده، نه اینکه من بعنوان مسلمانى وابسته باین آئین چنین عقیده داشته باشم، بلکه صاحبنظران بزرگ و حتى محققین بىغرض غرب باین واقعیت اعتراف دارند، و اوضاع زندگى مردم جهان نمایشگر این حقیقت است، که نارسائىهاى مکتبهاى شرقى و غربى مردم را ناامید کرده و در آیندهاى نزدیک تمام جهانیان خود را مجبور به بازگشت بتربیت اسلامى خواهند دید أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصَّالِحُونَ. «3»
مراجعه به کتاب خدا، و سنت پیامبر و امامان و تاریخ صحیح اسلامى نشان میدهد که انقلابىترین مکتب، آئین خداست، و این اسلام است که درخت وجود آدمى را به اصل جهان متصل کرده و ریشههایش را با قواعدى فطرى و عقلى و وجدانى پیوند داده، و علت میشود که انسان مصداق حقیقى خلیفة الله در روى زمین شود.
انسان اگر بخواهد عمرش تباه نشود، و هستى و وجودش از ارزش نیفتد باید دست بدامن تربیت توحیدى بزند.
در تربیت اسلامى سرکوب کردن تمایلات و شهوات و غرائز ممنوع است سرکوبى شئون نفس کار جوکیان هند و مرتاضان دور از قواعد انسانى است، اسلام با پرورش نفس و شکوفا کردن تمایلات و خواستهها بر اساس معیارهاى الهى موافق است، و از مرد و زن دعوت میکند بترتیب توحیدى آراسته گشته و از قید و بند خطرناک هواى نفس و شهوات سرکش، و تمایلات غلط آزاد شوند و در جو این آزادى به کمال انسانى برسند.
نفس امّاره
نفس پیش از آنکه از نسیم تربیت توحیدى برخوردار گردد، آدمى را امر به تجاوز میکند، کودک در خانه بحق خویش قانع نیست. بچههاى دیگر را میآزارد، و با داشتن همه نوع اسباببازى، بمال بچههاى دیگر چشم دارد، با خواهر و برادر بىگناه خود جنگ دارد، از فرمان پدر و مادر سرپیچى میکند، طبع و نفسش دچار شرارت است، مقدار زیادى از خواستهها و تمایلات طفل غیر قانونى است، اگر بتربیت او توجه نشود حالت امّاره بودن نفسش قوت میگیرد، و با تقویت حالت سرکشى نفس از کمالات و فضائل دور مانده، و محیط خانه را تبدیل به کانون فساد میکند، این طفل در مدرسه طفلى شریر و متجاوز خواهد بود، و پس از بیرون آمدن از مدرسه و قدم گذاردن بمیدان خانواده و اجتماع منبعى براى پخش رذائل و آلودگیها، همین طفل است که فردا وکیلى خائن، وزیرى کثیف، امیرى وطنفروش، رئیسى دزد، سربازى شکم پاره کن، و غارتگر اموال، و سارق خزانه یک مملکت خواهد گشت، مگر با یک یا چند سخنرانى و نوشتن چند مقاله میتوان خطاهاى نفس اماره را برشمرد.
چشم و گوش و زبان و قدم، فکر و طرح و نقشه زمانیکه اقمار نفس امّاره باشند معلوم است چه ذلتى براى انسان و یا یک کشور ببار خواهند آورد.
صاحب نفسى که نفسش از تربیت دور مانده از هیچ گناهى نمیگذرد انسانى که بنده چنین نفسى باشد، ملتى که گرفتار چنین بندى گردد از خوشبختى در زندگى دنیا، و سلامت در آخرت محروم خواهد بود.
گمان نمیرود که نقش تربیت توحیدى در نفس انسان بر خردمندى پوشیده باشد، و گمان نمیرود جز قواعد مکتب الهى چیز دیگر بتواند باین اسب سرکش لجام بزند، اگر اسلام نتواند انسان را آراسته بفضائل و واقعیات انسانى کند پس کدام مکتب این برنامه را میتواند اجرا کند؟
قواعد تربیت نفس
پیشواى موحدین على علیه السلام در این زمینه پیشنهادات و مسائل ارزندهاى دارند که بقسمتى از آن اشاره میشود.
نفسک اقرب اعدائک الیک: «4»
در آن وقت که نفس از حوزه تربیت حق دور باشد نزدیکترین دشمن بتوست، تمایلات سرکش، هواهاى شرانگیز، طغیان درخواسته، همه از آثار شوم نفس خارج از مسیر تربیت است.
نفس جزئى از حقیقت انسان یا همه حقیقت است، از آدمى جدائى ندارد، و راه جدائى از او هم وجود ندارد، پس کدام دشمن براى ربودن فضیلت و انسانیت، بآدمى نزدیکتر از نفس آدمى است.
نزه نفسک عن کلّ دنیّة و ان ساقتک الى الرّغائب «5»: نفس را از تمام زشتیها پاکدار، چون ترا بسوى آنچه مورد لذت تست بخواند پاسخ مگوى، در خواستههاى غلطى که دارد با آن مبارزه کن، پیروزى تو در این میدان عبارت از بدست آوردن پاکى باطن است.
نظر النفس للنفس، العنایة بصلاح النفس: اندیشه و تفکر در نفس نتیجهاش اصلاح نفس از معایب است، غفلت از نفس عاقبت شومى را بارمغان خواهد آورد، در کارگاه غفلت است که آدمى دچار زبونى، ذلت، خوارى و پستى، بندگى طاغوت، درهم شکستن واقعیات خواهد شد.
نزهوا انفسکم عن دنس اللّذات و تبعات الشّهوات «6»: نفس خویش را در سایه راهنمائى حق از ناپاکى خوشیهاى غلط و آفات و بلاهاى شهوات پاک کنید.
قوا انفسکم من عذاب اللّه، بالمبادرة الى طاعة اللّه «7»: با اقدام باجراى فرامین الهى، نفس را از عذاب خدا حفظ کنید.
لبس المتجرّان ترى الدنیا لنفسک ثمنا و ممالک عند اللّه عوضا «8»: راستى بد تجارت و معاملهایست که بجاى بهرههاى جاوید خدائى، در پى میل نفس فقط بدنیا قناعت کرده، و این چند روزه را در عوض آخرت اختیار کنى.
طوبى لمن سعى فى فکاک نفسه و لم تغلبه و ملک هواه و لم یملکه «9»: خوشحالى باد بر کسیکه در راه آزاد کردن نفسش از بندهاى شیطان برمیخیزد، و نمیگذارد نفس بر او چیره گردد، چنان بمبارزه با خواستههاى ضد حق نفس برخاسته که مالک نفس گشته و نمیگذارد نفس بر او حکومت نماید.
طوبى لمن الزم نفسه مخافة ربّه و اطاعه فى السّر و الجهر «10»: خوشاب حال کسیکه بخاطر ترس از مقام الهى، نفسش را از پلیدى نگاهدارد، و در خلوت و آشکار از برنامههاى خداوند پیروى کند.
ضابط نفسه عن اللّذات مالک و مهملها هالک «11»: نگهدارنده نفس از برنامههاى غلط مالک خویش است، و از هر شرى در امان، آزاد گذارنده تمایلات در هلاکت است.
ضبط النّفس عندا لرّغب و الرّهب من افضل الادب «12»: خودنگهدارى بهنگام میل و ترس از برترین مراتب ادب است.
ضلال النفوس بین دواعى الشّهوات و الغضب «13»: علت گمراهى نفوس دو چیز است، تمایلات غلط، خشم و غضب.
روع النفس عن الهوى هو الجهاد الاکبر «14»: بازداشتن نفس از برنامههاى ضد الهى همانا جهاد اکبر است.
روع النفس عن زخارف الدّنیا ثمرة العقل «15»: بازدارى نفس از حرکت و میل بسوى آرایشهاى فریبکارانه دنیا میوه خرد است.
روع النفس عن تسویل الهوى ثمرة النبل «16»: بازداشتن نفس از فریب هوا نتیجه راست روى است.
جاهد نفسک على طاعة اللّه، مجاهدة العدّو عدّوه، و غالبها مغالبة الضّد ضدّه فانّ اقوى النّاس من على نفسه
با فرمانبرى از فرمان حق با نفس مبارزه کن، همانند مبارزه دشمن با دشمن، در این راه براى کسب پیروزى بکوش در حد پیروزى مخالف بر مخالفش، بدون شک نیرومندترین مردم کسى است که در پیکار با نفس سستى نورزد، و بهنگام جنگ با نفس نیروئى بیش از نیروى نفس داشته باشد.
جهاد الهوى ثمن الجنّة: مبارزه با هوا، بهاى بهشت است.
جاهد نفسک و حاسبها محاسبة الشریک شریکه، و طالبها بحقوق اللّه مطالبةا لخصم خصمه فانّ اسعد النّاس من انتدب لمحاسبة نفسه
با نفس مبارزه کن، و از برنامههایش حساب بگیر، مانند حساب کشیدن شریک از شریکش، حقوق الهى را از وى بخواه، آنچنان که دشمن از دشمن مطالبه حق میکند، آرى نیک بختترین مردم کسى است که خودش را براى حسابرسى نفس وادار بکوشش کند.
راستى اگر کسى بخواهد باین دستورات عالى که از مولاى بزرگ رسیده عمل کند نیاز شدید بتربیت توحیدى دارد، و بدون توان تربیت امکان مبارزه با هوا و هوس و تمایلات غلط نیست، روى این حساب باید همه مردم براى ریشهکن کردن فساد در تمام جوانب زندگى، خود را در معرض نسیم تربیت اللّه قرار داده و براى خود دنیائى آباد و آخرتى همراه با نعمتهاى ابد حق بپا کنند.
در سایه تربیت خدائى که قواعدش در قرآن، و سنت پیامبر و گفتار ائمه منعکس است، انسان مالک نفس گشته و نیروى مبارزه با طاغوت، شیطان، شرک، کفر، رذائل اخلاقى، و تولید کنندگان فساد را پیدا کرده و بنا بوعده الهى در این میدان بر تمام دشمنانش پیروز خواهد شد.
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- نقل از فاجعه تمدن 34
(2)- ابراهیم 30- 32
(3)- الانبیاء 106
(4)- غرر الحکم 775
(5) غرر الحکم 775
(6) غرر الحکم 775
(7) غرر الحکم 775
(8)- نهج البلاغه
(9) غرر الحکم 465
(10) غرر الحکم 465
(11) غرر الحکم 465
(12) غرر الحکم 465
(12) غرر الحکم 465
(14) غرر الحکم 465
(15) غرر الحکم باب نفس
(16) غرر الحکم باب نفس