در بخش گذشته نقش عقل را در زندگى دریافتید، اما نکته مهمى که باید بآن توجه داشت اینستکه: عقل بتنهائى نمیتواند بپاسخ گفتن به تمام نیازهاى مادى و معنوى برخیزد، تاریخ حیات عدم توانائى عقل را بخصوص در مسئله قانونگذارى و هدایت جامعه بسوى زندگى بهتر ثابت کرده، و گمان نمیرود اندیشمندى در جهان نارسائى عقل را منکر باشد، احتیاج انسان بدریافت دانش دلیلى بر نقص عقل و ناتوانى خرد است، و اینکه این نقص باید با کمک دانش جبران شود، نیاز انسان در کارهاى زندگى بمشورت و مشاوره با خردمندان دلیل دیگر بر نراسائى اندیشه. تکیه بر عقل تنها گمراهى میآورد، و حیات و زندگى را همچون کلاف سردرگم میکند، عقل تنها در ارزیابى گاهى دچار اشتباهات بزرگ میگردد، آنچنان که زبانش غیر قابل جبران است.
بسیارى از مسائل را یک امت نیک میدانند، درحالیکه امت دیگر همان مسائل را ناصحیح قلمداد میکنند، اینجاست که نقص عقل، و ارزیابىهایش باید بوسیله نیروى برتر و میزانى والاتر جبران شده و سنجیده گردد تا علاوه بر جبران نقص، صحت و بطلان ارزیابىاش با آن معیار روشن شود.
آئین خدا از زمان حضرت آدم باین معنى توجه داشته، بهمین خاطر دین و کتب آسمانى و انبیاء و اوصیاء پیمبران را پشتیبان عقل و جبرانکننه نقائص خرد، و میزان شناخت درستى و نادرستى ارزیابىهاى عقل قرار داده و از بشر دعوت میکند عقل را بضمیمه دین بکار گیرد تا سعادت دنیا و آخرتش تأمین گردد.
در روایات عالى کتب شیعه از قول امام هفتم باین معنى اشاره شده:
یا هشام انّ للّه على النّاس حجّتیّن، حجّة ظاهرة و حجّة باطنة امّا الظّاهرة فالرّسل و الانبیاء و الائمّة علیهم السّلام، امّا الباطنة فالعقول:
خداى را بر بندگان دو دلیل و دو راهنماست، ظاهرى و باطنى، حجت ظاهر پیامبران و ائمه و حت باطن عقل است.
خامى عقل با دین جبران میشود، و عقل با کمک مقررات الهى ببلوغ مخصوص خود میرسد، زندگى بدون دین تباه است، گرچه عقل در تمام زوایایش سایه افکند، مگر اوضاع تمدن و تکنیک امروز جهان متکى بر عقل تنها نیست؟ چرا اگر عقل بتنهائى کارگردان بود باید بشر امروز و تمدنش از مشکلات دور باشد، درحالیکه زاویهاى از زوایاى حیات نمانه مگر اینکه دچار مشکلات فراوان شه و این مشکلات که با هیچ قاعه عقلى قابل حل نیست بهترین دلیل بر اینستکه عقل نیاز بکمک دارد.
امروز هدف تمام انبیاء و ائمه و ماحصل کلیه برنامههاى وحى و فرهنگ الهى منعکس در قرآن مجید است، و تنها نیروئیکه میتواند عقل را سیراب کرده و از نقص نجات دهد و نارسائىهایش را جبران کند قرآن است، قرآنى که در رأس تمام محرکهاى مثبت برونى است، و بهترین پاسخ انسان در برابر شدن با آن جبران نارسائىهاى عقل و بدست آوردن هدیات، و رسیدن بحوزه رشد کمال، و فراهم آوردن زندگى پاک و تأمین سعادت در آخرت، و غلبه بر تمام دشمنان است. قرآن بقول على علیه السلام نظمدهنده زندگى، شفاى تمام دردهاى فکرى و روحى، روشنکننده آینه عالم براى انسان، و بازگوکننده تمام مسائل گذشته جهان است.
قرآنیکه حاوى تمام مسائل حیاتست، نوربخش جانها، زندهکننده دلها و کاملکننده عقول انسانها است.
قرآن در تاریکترین زمان درخشید، و از آن روشنترین قرنها را ساخت، و زبونى و ذلت و اسارت آدمى را مبدل بعزت و شخصیت و سربلندى کرد قرآن سرچشمه تمام فضائل، منبع کمالات، دریاى پرخروش حقایق، و چراغ راه انسان در شام تاریک و ضلالت و گمراهى است.
قرآن همانندش نبود، و نخواهد آمد، و چون آن در طول تاریخ منبع نیروبخش و حیاتساز نبوده است.
قرآن دوره جاهلیت را تبدیل به دوره نور، علم، شرافت، توحید، وحدت، عظمت، حقیقت و واقعیت نمود.
قرآنحاوى تمام مسائل اعتقادى، اخلاقى، عملى، سیاسى، مدنى، حقوقى و جزائى و قضائى، و معارف مربوط بآفرینش است.
اگر عقل بر قرآن تکیه کند، در سایه بهرهگیرى از فروغش جهان را روشن کرده و بشر را ازتمام بدبختیها برهاند.
پیامبر بزرگ در یک فراز از یک سخنرانى مفصل میفرماید:
فاذا التبست علیکم الفتن کقطع اللّیل المظلم فعلیکم بالقرآن: «1»
بهنگامیکه فتنهها و گمراهىها و ضلالت و بدبختى همچون پارههاى شب بشما هجوم کرد، بر شما باد بقرآن، آرى یادگیرى قرآن و عمل بآن کوبندهترین اسلحه براى دفع دشمنان حیات و انسانیت است، على علیه السلام فرمود: علیکم بکتاب اللّه فانّه الحبل المتین و النور المبین «2»: بر شما باد بقرآن زیرا ریسمان محکم و نور آشکار است، و امام پنجم فرمود: تعلّموا القرآن فانّ القرآن یأتى القیامة فى احسن صورة: «3» قرآن را فراگیرید، و براى پیاده کردن دستورات آن آماه شوید، زیرا قرآن در قیامت به نیکوترین صورت وارد میشود، کنایه از اینکه عامل بقرآن که مصداق خارجى قرآن است از آبرومندترین افراد محشر است.
در اینجا باید باین نکته توجه داشت که خود قرآن میفرماید فهم حقایق و لطافت و دقائق قرآن بدون معلم ممکن نیست، و معلم رموز و اسرار و نکات و واقعیات قرآن در درجه اول پیامبر و سپس راسخون در علم که ائمه اثنا عشر هستند، میباشند و قسمتى از تعلیمات آنان بصورت روایات و اخبار در کتب معتبره اسلامى جمعآورى شده.
قرآن آنچنان بانسانها تحرک میهد که از دهاتى ایران سلمان، و از چوپان ربذه ابو ذر، و از کارگرى ابن مسعود، و از غلامى بلال و از میان مرد و زن انسانهائى تربیت کرد که چشم روزگار همانند انان را ندیده، در زمینه تماشاى شخصیتهاى قرآنساز به کتابهائى از قبیل رجالکشى، فهرست ابن ندیم، رجال برقى و ابن داود، قاموس الرجال، جامع الرواة، زنان قهرمان، ریاحین الشریعه، در احوال بانوان دانشمند شیعه، و اعیان الشیعه، و الذریعه، الغدیر، که بعضى از اینها بتنهائى کتابخانهایست مراجعه کنید.
على علیه السلام در قسمت آخر خطبه 110 نهج البلاغه میفرماید:
و تعلّموا القرآن فانّه احسن الحدیث و تفقّهوا فیه فانّه ربیع القلوب و استشفعوا بنوره فانّه شفاء الصدّور و احسنوا تلاوته فانّه انفع القصص، و انّ العالم العامل بغیر علمه کالجاهل الحائر الّذى لا یستفیق من جهله بل الحجّة علیه اعظم و الحسرة له الزم و هو عند اللّه الوم:
قرآن را بیاموزید که بهترین گفتار و قانون است، در آن اندیشه کنیدکه بهار دلها و شکوفاکننده تمام استعدادهاست، از نور آن درمان دردها را بخواهید که معالجهکننده امراض سینههاست، نیکو بخوانید که پرسودترین حقایق و داستانها براى عبرت آموختن در آن است، آنکس که از قرآن آگاه گردد ولى از اجراى نقشههایش بازماند همانند جاهل و گمراهى است که از جهل و گمراهیش بهوش نیاید، براى آنگونه مردم حجت تمام و حسرت ملازم جانشان و سرزنش حق بر آنان فزون است.
با دقت در آیات و خطبهها و نامهها و کلمات قصار نهج البلاغه، و گفتار ائمه باین واقعیت آشنا میشوید که قرآن کریم بزرگترین و مؤثرترین عامل محرک مثبت برونى است، و بر تمام مسلمانان واجب است که با تصمیم قاطع براى یادگیرى و عمل بآن اقدام کنند و در سایه آن به آبادى دنیا و آخرت خویش برخاسته و خود را از بند ذلت و مسکنت و استعمار و استثمار نجات بخشند.
بر همه لازم است بکتاب خدا رو کنند و خویش را بآیات آن و برنامههایش بیارایند تا از آن دستهاى نباشند که پیامبر در چهارده قرن قبل بپسر مسعود خبر داد:
یابن مسعود سیأتى من بعدى اقوام یأکلونطیب الطّعام و الوانها و یرکبون الذّوابّ و یتزیّنون بزینة المرءة لزوجها و یتبرّجون تبرّج النّساء و زیّهن مثل زىّ الملوک الجبابرة و هم منافقو هذه الامّة فى آخر الزّمان شاربون بالقهوات لاعبون بالکعاب راکبون الشّهوات تارکون الجماعات رافدون عن العتمات «4»:
پس از من گروهى بوجود خواهند آمد که از پاکیزهترین و رنگارنگترین غذاها خواهند خورد، بر مرکبها سوار شده و خود را همانند زنى که براى شوهر زینت میکنند مىآرایند، زندگى آنان همانند زندگى پادشاهان گردنکش است و اینان افراد منافق و دو روى امتند، قهوه میخورند، قمار میزنند، و بهر شهوتى رو میکنند و از اجتماع مسلمانان بر امر حقى رو میگردانند و از خواند نماز شامگاه سر باز میزنند. «5»
در سایه قرآن بلکه از آن مردمى باشیم که پیامبر فرمود: یابن مسعود
علیک بالسّکینة و الوقار و کن سهلا، لینا، عفیفا، مسلما، تقیّا، نقیّا، باراء، طاهرا، مطهّرا، صادقا، خالصا، سلیما، صحیحا، لبیبا، صالحا، صبورا، شکورا، مؤمنا، ورعا، عابدا، زاهدا، رحیما، عالما، فقیها «6»:
پسر مسعود: انسان باش با آرامش و سنگین، و آسان گیر، و انعطافپذیر، و داراى عفت و حالت تسلیم بحق، و خودنگهدار و تصفیه شده و نیکوکار و پاک و پاککننده و راستگو و بىریا و درست و خردمند، و شایسته و خوددار و با استقامت، و شاکر و پاکدامن و بنده حق و بىرغبت بدنیاى مذموم و مهربان و دانشمند و تیزبین.
و این واقعیات که عوامل پیروزى انسان را بر دشمنان درونى و برونى تشکیل میدهد بدست نمیآید جز در سایه فهم قرآن و عمل بآن، بنابراین اگر بگوئیم قرآن در رأس تمام محرکهاى مثبت درونى و برونى است و آثارش در وجود انسان بهترین و گستردهترین آثار است سخنى بحق و گفتارى بحقیقت گفتهایم.
پی نوشت ها:
______________________________
(1) سفینة ج 2 ص 413
(2) سفینة ج 2 ص 413
(3) سفینة ج 2 ص 413
(4)- بحار 77 ص 96
(5)- وضع آنان که کنار قهوهخانه و دیگر مردم بظاهر مسلمان در کابارهها و شبنشینىها، بخصوص در ممالک عربى نمایانگر غیبگوئى رسول اکرم در 14 قرن قبل است.
(6)- بحار ج 77 ص 107