یک جامعه براى پرورش افراد مبارز و آگاه باید سیر نسل را در جویبار حیات مورد توجه قرار دهد، ودقت کند که آدمى در مسیر زندگى با چه مرزهائى روبروست و یا باید از چه مراحلى بگذرد؟
با توجه باینکه انسان موجودیست اثرپذیر و خواه ناخواه باید مراحلى را طى کند، اگر آن مراحل و مرزها با بهرهگیرى از برنامههاى صحیح پاک نگاهداشته شود، آدمى بمقتضاى اثرگیریش آثار مثبت از مرز پاک برداشته و منبع پر خیر و برکتى خواهد شد، تحقیقات بیداران راه نشان میدهد که هر انسانى بناچار از هنگام ولادت تا مرگ با پنج مرحله یا پنج مرز روبروست، چنانچه آن مراحل مطابق با برنامههاى الله باشد ثمر شیرین ببار میآورد، و اگر منحرف از نقشه
خدا میوه تلخ و زهرآگین میدهد، و سازمان زندگى را دچار بىنظمى و اختلالات فوقالعاده خواهد کرد، آن پنج مرز عبارت است از: دین، خانه، مدرسه، محل کار، دولت.
دین
گو اینکه طفل، اول جائیکه قدم میگذارد خانه است و ابتداء باید حوزه خانه را از نظر تربیتى بررسى کرد، ولى دین بخاطر اینکه تقدم ذاتى دارد و بدون آئین صحیح نمیتوان مرزهاى دیگر را از عوامل خطر پاک کرد مسئله دین را مقدم داشته، و چون مجموع نوشتههاى قبل تفسیر و توضیح مختصرى از دین اسلام آنهم در بعضى از زوایایش بود بچند سطر اکتفا کرده، و دریافت مفصل دین را باید بکتب گرانبهائیکه در این زمینه نوشته شده مراجعه کنید.
انسان در هیچ عصرى بدون مسلک و آئین زیست نکره، و اکثر برنامههایش را از مسلک و آئینى که بآن معتقد بوده گرفته، و اصولا شکلگیرى بشر از دین فوقالعاده قویست، کشورهاى جهان امروز در شرق و غرب بسیارى از برنامههایشان شکل یافته از مسلک آنان است، آیا اوضاع اخلاقى و مادى و اجتماعى ممالک امپریالیستى و کمونیستى نقش عینى از مذهب و مسلک آنان نیست؟ یا اسرائیل در سیطره آئین خود و کمک جنایتکاران بوجود نیامده؟ آیا مملکت پهناور اسلامى در قرن اول و دوم و برخى از زمانها در سایه تأثیر دین بوجود نیامد؟ دین و مسلک حقیقتى است که بر فکر و روح، خانه و مدرسه، دولت و ملت و محل کار اثرهاى مختلفى میگذارد اینجاست که نقش مسلک اهمیت خود را نشان میدهد، اگر دین و مسلک حق باشد و از قواعد فطرى و طبیعى و الهى برخوردار باشد در همه برنامهها تأثیر پاک و مثبت خواهد گذاشت و اگر بىپایه و بىاصل و پوک باشد تأثیرات غلط و منفى.
باید گفت قسمت عمدهاى از اشتباهات هندیان، زردشتیان، مسیحیان، یهودیان، کمونیسمها در زمینههاى مادى و معنوى مربوط بشکلگیریهاى آنان از آن مسلکهاى تحریف شه و یا غلط آنان است.
چون انسان از طریق ایمان و عشق بمسلک آثار مهمى در زندگیش بروز میکند باید با تکیه بر تحقیق دقیق، با کمکگیرى از دانشمندان بشناخت دین حق که چارهاى از آن ندارد «1» اقدام کند.
و از مکتبهاى نارسا و فرهنگهاى بىپایه و آئینهاى خرافى و ادیان تحریف شده و مسلکهاى ساختگى که همه مخالف با فطرت و طبیعت آدمى است و جز زیان بزندگى انسان سودى ندارد بپرهیزد.
ما مسلمانان با داشتن کتابى چون قرآن و کتب گرانبهاى روائى و فقهى و حقوقى که توضیح کتاب خداست راهى براى شک پیدا کردن در سلامت دین اسلام نداریم.
عیب بیشتر از مردم ما اینستکه از اسلام بیخبرند و این بىخبرى علت خلاءهاى فکرى و روحى است، و مردم میخواهند این خلاءها را با تکیه بر فرهنگهاى دست آورد بشر پر کنند، و این روى آوردن به مسلکهاى غیر اسلام و عقیدهمند شدن بمکتبهاى بشرى درحالیکه مسالک غلطى است باعث زیانهاى فراوان بملت اسلام شده.
اسلام آئین خداست، قانون اساسیش قرآن، و ارائهدهندهاش برترین انسان پیامبر عالیقدر است و مفسرین برنامههایش خردمندان تربیت شده مکتب الله و در رأس آنان ائمه بزرگوارند، امامانى که اگر هواپرستان مهلت میدادند، تاریخ حیات را عوض میکردند، و هم امروز اگر مسلمانان بفرهنگ آنان روى آرند، اسلام و مسلمین را بر تمام جهان پیروز خواهد کرد.
خانه، مدرسه، دولت، محل کارا گر در سایه اسلام باشند، محیطهاى سالمى براى تربیت و پرورش نسل خواهند بود.
خانه
تأثیرگیرى طفل، و تأثیردهى اوضاع خانه به کودک آیا قابل انکار است؟ در بستر تاریخ کدام انسان را سراغ میگیرید، که قسمتى از افکار و آراء و اعمال و اخلاقش نتیجه اوضاع خانه نباشد:
پدر پاک و سالم، مادرى با اندیشه و با اخلاق، خانهاى آراسته و پیراسته از تمام مفاسد، بدون تردید بارآور یک انسان نمونه و رشید و داراى آثار مثبت است.
قرآن مجید و سپس کتب روائى و حقوقى همچون وسائل و من لا یحضر و فروع کافى و محجة البیضاء نزدیک به پنجهزار قاعده براى بپا کردن خانهاى پاک و بىآلایش در سایه پدر و مادرى بیدار ارائه میکند، و از تشکیلدهندگان خانه میخواهد در انتخاب زن یا شوهر کمال دقت را بنماید:
مرد زنى را انتخاب کند که از تمام زیبائى روح و فکر برخوردار باشد، و زن شوهرى را بخواهد که مصداق عینى اسلام باشد.
قرآن از جنس زن تعبیر به حرث (زمین قابل کشت) یا تعبیر به «ام» (ریشه و اصل) کره و این تعبیرات جدا قابل دقت است.
زمین کشاورزى اگر داراى شرایط مناسب نباشد، آیا دانه در آن ضایع نمیشود، مادر اگر مادر با صلاحیتى نباشد، زن اگر از ویژهگیهاى مخصوص بخودش برخوردار نباشد، میتوان میوه شیرین ببار آرد؟ خانه اگر از عوامل فساد، از فیلمهاى ضد اخلاقى، از مجلات ضد شرف، از دروغ و فحش و غیبت و جاروجنجال بیهوده پاک نباشد، انسان سالمى تحویل خواهد داد؟!
از کلمات بیداران راه خا استفاده میشود، که نقش مادر و اوضاع خانه در پرورش کودک یا کوبیدن استعداداى او نقش بس مهم و اساسى است.
على علیه السلام پس از شنیدن خبر مرگ مالک اشتر فرمود: مالک مادران از آوردن مانند تو عقیمند، ملاحظه میکنید مولاى متقیان زیربناى شخصیت و عظمت مالک را مادر میداند.
حضرت امام حسین روز عاشورا در پاسخ فرمانده کثیف ارتش کثیف یزید که از آنحضرت دعوت به تسلیم در برابر حکومت میکرد فرمود:
دامن پاک مادرانى که ما را تربیت کردهاند ما را از این برنامههاى ضد الهى بازمیدارد.
عیسى بن مریم میوه وجود مادریست که قرآن مجید او را بپاکى و عفت و آراسته بودن بتربیت الهى ستوده.
امام سوم کنار کشته حر بن یزید فرمود: انت حرّ کما سمّتک امّک حرّا آرى اى شهید از تمام برنامههاى ضد خدائى آزادى چنانچه مادر تو را آزاد نامید.
پدر و مادر علاوه بر اینکه باید خود صالح و شایسته باشند، و در خانه رفتار و کردار و گفتار و حالات خویش را کنترل کنند، لازم است از ورود برنامههاى ضد عقل و اخلاق نیز بخانه جلوگیرى کنند.
رفت و آمد اقوام و اشخاص را بخانه کنترل نمایند، تا طفل در سایه پدر و مادر شایسته و خانهاى صددرصد اسلامى تربیت شده، و براى جامعه فردا منبع خیر و فضیلت باشد.
بشما سفارش میشود که حتما بکتبى که در این برنامه تنظیم شده مراجعه کنید، و از اصول تربیتى اسلام در این زمینه بهره بگیرید.
مدرسه
کانون دومى که کودک بدانجا پاى مینهد مدرسه است، بهنگام ورود بمدرسه با دنیائى جدید روبرو میشود، و با برنامههاى مختلفى برابر میگردد، وقت ورود بمدرسه بخاطر رشد بیشترى که از نظر عقل و روح کرده اثرگیریش فوقالعادهتر است.
چهره کلاس، صورت و سیرت شاگردان، قیافه و کلمات و شکل تدریس معلمان و تمام اوضاع مدرسه همه و همه برنامههائى هستند که در آینه ذهن و روح طفل منعکس میشود و او را بشدت و بیش از خانه تحت تأثیر قرار میدهد.
اربابان استعمارگر و نوکرانشان بهمین خاطر نسبت بفرهنگ ممالک مستعمره یا در حال استعمار شدن توجه شدید دارند، آنان این مسئله را میدانند که میتوانند یک کشور و منابعش را از طریق آموزش و پرورش بیغما ببرند.
ملت مسلمان تا چندى پیش بیدار این برنامه نبودند، ولى لطف الهى و ضربههائیهک خوردند بتدریج آنان را بیدار کرد، و پس از درک اهمیت این کانال بتأسیس مدارس پسرانه و دخترانه همت کردند، و نتایج مثبتى هم از این طریق عاید ملت شد.
مردان با ایمان، جوانان شهید، جان باختگان ره فضیلت در این زمان، دانشمندان روشن بین و متدین، مادران نمونه، زنان با عفت، اکثر نتیجه همین مؤسسات و بیدارى حوزههاى علمى شیعىاند.
امروز مغزها و ثروتمندان نسبت باینگونه مدارس مسئولیتى بالاتر از تمام تکالیف دارند، و اگر بگسترش این کانونها اقدام نکنند بىتردید در جهان بعد بعذاب سخت گفتار خواهند شد.
پدران و مادران هم وظیفه سخت دارند، که مراکز فراگیرى دانش را کنترل کرده و آگاه باشند که فرزن معصوم و پاک خود را در کدام مؤسسه میگذارند.
اینان باید از تحویل اطفال خود بمؤسساتى که تحت سرپرستى استعمارگرانست، و براى بیغما بردن منابع مادى و معنوى شرق برپا شده بپرهیزند این نوع از مؤسسات در کنار کلیسا و باشاره دزدان بینالمللى برپا میشود و عده زیادى از اطفال شرق را براى دستیارى اربابان پلید استعمارگر آماده میکنند.
گول نحوه تدریس، و ساختمان، و نظم و ترتیب، اینگونه مراکز فریب را نخورید، این مراکز پل ارتباط بین معادن مادى و معنوى کشور و بیگانگان است.
مدرسهاى که با اصول اسلام برپا شده، و از فرهنگ دین تغذیه میکند، باید شاگردان پسرش مجاهد در راه الهى و تربیتشدگان دخترش انسانهائى زینبگونه باشد، انسانهائیکه در سایه کوشششان عفت و حیا و سلامت نفس و فکر زن از دستبرد یغماگران در امان مانده، و رفتگان از مدار اسلام هم در نتیجه زحمتشان بتدریج آماده برگشت بحوزه عفت و عصمت شوند.
محل کار
گمان نمیرود برنامه محیط کار با توضیحى که درباره مدرسه داده شد احتیاج به تجزیه و تحلیل داشته باشد، زیرا محل کار بىشباهت بمدرسه نیست، و چهره کارفرما در محل کار بىشباهت بمعلم، على علیه السلام در نهج البلاغه بپدران سفارش میکند بمحل کاریکه فرزندانتان میخواهند در آنجا مشغول کسب شوند توجه دقیق داشته باشید.
من آثار نکبتبارى که برخى از مؤسسات از قبیل کاباره و سینما، و بعضى از استخرها، و مؤسساتى از این قبیل بوسیله وضع محیط و کارفرمایشان بر سر مردم و کارگران و بوسیله شرکتکنندگان بر سر دیگران و خلاصه به پیکر یک جامعه وارد میآورند محتاج بتوضیح نمىبینم، فقط میپرسم با این برنامههاى پلیدى که این نوع از مؤسسات خائن دارند آیا بصلاح مردم هست که براى درآمد مختصرى فرزندان بیگناه خود را باین مراکز بسپارند؟!
باید گفت اینگونه پدران و یا مادران و کارگرانى که عمرى از آنان گذشته و هنوز حرمت این نوع کارها را درنیافتهاند، و بقول قرآن از چهارپایان بدترند.
محیط کار اگر یک محیط سالم اسلامى باشد، در پرورش خصائل انسانى مؤثر است.
نسلى از برکت آن بهرهور خواهد شد.
تجاوز کارفرمایان و کارخانهداران جدا مسئولیت مهمى در برابر کارگران خود دارند؟
اینان لازم است خود بحقایق اسلامى آراسته بوده و کارگران خود را بانجام فرائض و دورى از محرمات تشویق کنند، و با پرداخت حق واقعى آنان جلوى ایشان را از عصیان و افتادن در حوزه فساد بگیرند؟ تا در نتیجه اقتصاد سالمى بوجود آید و امت از زیانهاى مادى و معنوى برکنار بماند.
دولت
یعنى آن تشکیلاتى که بحق مورد نیاز است، یعنى آن نیروئى که باید در سایهاش هریک از افراد کشور بحق قانونى خو رسیهد، و از ستم و بیداد متجاوزان در امان و امنیت باشند.
یعنى آن تشکیلاتى که باید بیدار باشد تا مردم در استراحت، یعنى آن قدرتیکه خود باید ساخته قانون اصیل و مقررات الله باشد و در ساختن حیات طیبه لحظهاى توقف نداشته باشد، یعنى نیروئیکه نگذارد خنجر فساد به پیکر ملت و اصول انسانى ضربه زند، و شیطان و شیاطین نقشههاى خود را براى درهم کوبیدن کاخ فضیلت پیاده کنند.
یعنى نیروئى که باید از جهل و هوا و شهوت و ظلم و نفى پاک باشد، تا بتواند کشورى را و ملتى را پاک کند، و جلوى ورود ناپاکى را بگیرد. یعنى قدرتیکه باید بتمام نیازهاى مادى و معنوى انسانها پاسخ گوید و اینچنین دولتى جز دولت خدا نیست، دولتى که حاکمش اراده خداست، کارگردانش پیامبر و امام و نائب امام فقیه جامع الشرایط است، ما در سایه چنین دولتى از دین صحیح، خانه اسلامى، مدرسه پاک، کارگاه درست برخوردار خواهیم بود، در صورتیکه ملتى از چنین دولتى محروم باشند، خاموش نشستن آنان گناه بزرگ است، باید بپا خیزند و زمینه بوجود آمدن حکومت اسلامى را فراهم آرند تا از عدل و عدالت در تمام زمینهها برخوردار شوند، توضیح این مسئله را در بخض امامت و رهبرى که در قسمتهاى گذشته بطور مفصل بیان شده مطالعه کنید، در هر صورت با اصلاح این پنج مرز انسان از اسارت عوامل ذلت بدر آمده و بآزادى بمعناى واقعى خواهد رسید.
آزادى
آنان که آزادى را در پاسخ گفتن بخواستههاى غیر قانونى نفس و به بىبندوبارى و هرزگى و رهائى از برنامههاى عالى انسانى که بازگوکنندهاش فرهنگ خداست ترجمه میکنند سخت دیوانه و بیشعورند از بندگى هواى نفس، شهوات غلط، مال و مقام ضد حق، سرسپردگى در برابر بت جاندار و بیجان دور زیستن و پاک بودن از رذائل اخلاقى مفهوم آزادى بمعناى حقیقى است، محفوظ ماندن حق حیات، حق کار، حق بهرهبردارى از مواهب طبیعى، و سایر حقوق انسانى عین آزادى است، اطاعت از خدا، پیروى از پیامبر و امام، گوش فرادادن بحق، بازگو کردن واقعیات ترجمه عینى آزادى است.
آراستگان بایمان، پیراستگان از رذائل، انسانهاى پاک، اولیاء خدا، عاشقان حق، مردان و زنان پیکارکننده در راه اللّه، آزادمردان و آزادزنانند، مردم بىایمان، شهوترانان افسار گسیخته، مردان و زنان هرزه، غرقشدگان در فساد، عاشقان منکرات، دزدان راه آدمیت فاقدین اصول اخلاقى، غلامان حلقه بگوش طاغوت، چاکران خانهزاد بتهاى جاندار همه و همه مفید و در بند و اسیرند گرچه با کمال وقاحت و بىشرمى در مقالات و رسانههاى گروهى ادعاى آزادى کنند. امام على بن ابیطالب میفرماید: لا تکن عبد غیرک فقد جعلک اللّه حرّا آرى انسانى که بخاطر دور روز دنیا دچار بندگى چهرههاى ضد خداست، آزادى خدا داده را که در رأس تمام نعمتهاى خداست از دست داده.
استقامت در راه آزادى
بلال سیاه چهره حبشى، در اولین برخورد با رهبر بزرگ اسلام و شنیدن حقایق آسمانى عاشق پیامبر شد و باسلام و اسلامیان دل باخت.
او در همان مرحله اول سخت به پیامبر ایمان آورد، و براى اجراى برنامههاى الهى عهد و پیمان محکم کرد.
او بخاطر اینکه پدرش غلام یکى از بتپرستان مکه بود بفرزند همان بتپرستان بارث رسید و در نتیجه در قید غلامى میزیست، اربابش از ایمان آوردن او آگاه شد، با او ستیزه کرد و اعتراض سخت نمود، اما بلال در جوابش گفت، بدن من از نظر کار و فعالیت در قید تست ولى روح و فکرم آزاد است، و با شنیدن برنامههاى مستدل و قاطع الله نمیتوانم اندیشه و جان را باسارت بدهم من در انتخاب راه و عقیده آزادم و اسلام راهى است صحیح و عقیدهایست حرکتزا.
ارباب کثیف براى بازگرداندن بلال از راه الهى تصمیم خطرناکى گرفت، و بخاطر اینکه سایر بردگان عبرت بگیرند و به نیروى اسلام اضافه نگردد از بتپرستان و افراد پوک و توخالى دعوت کرد تا در میدان شهر اجتماع کنند و از نزدیک قدرت طاغوت را مشاهده نمایند، بىخبر از اینکه عاشقان خدا از این هیاهوى ظاهرى و زرق و برق اسلحه دشمن و عربدههاى حیوانات طاغوتى ترسى بخود راه نمیدهند.
بلال را با دست بسته وارد میدان کردند، لباس از بدنش درآوردند، ریگهائى که با آتش حرارت داده بودند، روى زمین ریخته و بلال را با بدن عریان روى آن ریگها انداختند، از سر تا پا پوست بلا کنده شد، ریگهاى داغ بدنش را سوزاند، او در برابر آن برنامه جانکاه احد احد میگفت، او آزادى از اسارت و ذلت و پستى و زبونى و رهائى از بىخبرى از خویش و عالم را دوست داشت و حاضر بود در راه این آزادى که گسترشش ضامن رعایت حقوق همه انسانهاست جان فدا کند. پیکر نیمه جانش را بدستور ارباب بخانه بردند، پس از مدتى بهوش آمد ارباب بدو گفت چه میکنى؟ گفت آزادى خود را ادامه داده و دست از اللّه و پیامبرش برنمیدارم.
پس از دریافت سلامتى باز تهدید به شکنجه شد، اما بلال توجهى نکرد، ارباب نقشهاى دیگر کشید، اینبار گروهى انبوه در میدان اجتماع کردند، بدن بلال عریان شد، سپس با دست غلامان پلید ارباب سر تا پا غرق در شیره شد، زنبورهاى نیشدار خطرناکى که از بیابان جمع شده بودند بجان او ریختند، دست و پایش بسته بود، توان دفاع نداشت، بدنش سوراخ سوراخ شد از حال رفت، تصور کردند مرد، بدن نیمه جانش را بخانه بردند، پس از بهوش آمدن ارباب گفت در چه وضعى؟ گفت شکر حق میکنم، آزادم، آزادى را دوست دارم، دست از خدا و رسولش برنمیدارم، من بخاطر این بیدادگریها تسلیم نمیشوم خویش را اسیر استعمار نکره و فضائل انسانى را درنمىبازم، من عافیتطلب نیستم تا در برابر این زجرها از پاى بنشینم.
مدتى گذشت این بار تهدید بمرگ شد بارباب گفت آنچه از دستت برآید کوتاهى مکن من عاشق آزادیم.
مردم جمع شدند بدستور ارباب بدنش را عریان کردند، دست و پایش را بستند، سپس او را بدم شتر آویختند و شتر را رم دادند، شتر در بیابان پر از سنگ و خار مکه میدوید، براى بدن بلال جاى سالمى نماند، مفصلها درد گرفت، استخوانها شکست، گوش و پوست بدن کنده شد، خون از بدنش رفت، بکام مرگ نزدیک شد، او را خریدند و از دست ارباب پلیدش نجات دادند، بدنش آزاد شد، بمداوایش پرداختند، حالش نیکو گشت همآغوش اسلام بود، تا سال فتح مکه ببام کعبه برآمد و بدستور پیامبر در میان هزاران نفر حاجى بانگ اذان داد، افرادیکه از صدایش ناراضى بودند با آیه إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ که در شأن او آمد محکوم شدند، اذان باو اختصاص پیدا کرد، از بندگان مقرب الهى شد، خداوند باو سلام رساند، پیامبر بهنگام دلگیرى از او میخواست قرآن بخواند، باو میفرمود قرآن بخوان تا با شنیدن صدایت غم از دل من برود، پس از پیامبر بآزادى خویش ادامه داد زیراحاضر نشد براى یکبار جهت حکومت غیر قانونى سقیفه اذان بگوید، از مدینه بیرون رفت و در مسیر مدینه تا شام تبلیغ اسلام میکرد تا در نزدیکى سرزمین شام بجوار رحمت حق پیوست و امروز مزارش محل گرد آمدن مسلمانان و عاشقان خداست، او آزاد بود و درس آزادى داد ما باید از او درس آزادى بگیریم، خوشبختانه در وقت نوشتن این سطور نهضت اسلامى ایران که صددرصد اسلامى است برهبرى امام خمینى باوج خود رسیده بسیارى از مردان و زنان همچون بلال و افراد صدر اول با تحمل شکنجههاى سخت آزادى فکر و روح را ارج نهاده و به آزاد کردن اسیران و مستضعفین عشق میورزند و همه چشم به برپا شدن حکومت اسلامى دوخته و بىتردید پیروزى با مردم حقجوست «2»
راه درمان
در این بخش روى سخن با افراد و خانوادهها و قشرهائیست که از حوزه اجراى دستورات الله دور مانده، و بدست خود عوامل سیهروزى براى خود فراهم آوردهاند.
آنانکه گرفتار برنامههاى ضد حقند، دچار عصیان و تخلف از مقررات خداوندند پس از آگاهى بوضع غیر خدائى خویش نباید براه ابلیسى ادامه داده و نیز نباید از معالجه خویش ناامید باشند.
امراض و آلودگیهاى فکرى و روحى و عملى و خلاصه گناهان امورى عارضى هستند، و با تکیه بر دستورات اسلام میتوان آنها را معالجه کرد، اراده میخواهد و عمل، اگر علل این امراض از مرز زندگى دور گردند آدمى معالجه شده و رحمت حق نصیبش میگردد، علل امراض روحى و فکرى را باید در برنامههاى زندگى یافت و بقطع آن علل اقدام کرد، مسیریکه براى رفع علل و عوض کردن خانه و مدرسه و محل کار و دولت باید پیمود نامگذارى به توبه شده، و حقیقت و مفهوم توبه بمعناى بازگشت از تمام برنامههاى ضدحق و قرار گرفتن در راه خداست.
توبه تکرار چند لفظ عربى یا فارسى نیست، توبه از سه برنامه آگاهى به اشتباهات و انقلاب حال و جبران گذشته تشکیل میگردد، و بقول على علیه السلام عبارتست از پشیمانى واقعى از گذشته، تصمیمگیرى براى آینده، جبران خلاءهاى قبل، پرداخت حق مردم.
نسخههاى شفابخش
چشیدن رنج عبادت، آب کردن گوشتى که از گناه بر بدن روئیده. توبه از نظر فقهى جزء واجبات اصیل اسلامى و از ضروریات دین حق و داراى وقت ضیق است، یعین زمان آن بلافاصله پس از آگاهى بگناه و علم بنادرستى کردار و اخلاق است و معلق کردن آن بزمان آینده، یا روزگار پیرى از گناهان بزرگ است.
گاهى توبه متوجه فرداست و باید فرد باصلاح ظاهر و باطن خود برخیزد، و از آلودگیهاى نفسى و گناهان مربوط باعضاء و جوارح کنارهگیرى کرده و راه تقوا و سداد پیشه سازد قوا انفسکم و گاهى متوجه خانواده است باینصورت که خانواده باید در سایه نظارت کارگردان خانه از آنچه که باعث فساد است و نظام خانه را بهم میریزد پرهیز کرده وبه نصیحت مرد خانه گوش فرا دهند و از این راه بحفظ شرف خانوادگى اقدام نمایند. وقتى فرد و خانواده توبه کنند قسمت مهمى از مفاسد ریشهکن شده، و تقریبا بآراستگى اخلاقى دست یافتهایم اما باید دانست که اصلاح چند نفر یا چند خانواده دردى از کشور دوا نمیکند، یک مملکت در صورتى از فساد و خیانت و پستى و اسارت و استعمار و استثمار و اقتصاد وابسته، و سیاست دستنشانده و برنامههاى ضد خدائى آزاد و پاک میشود که بآگاهى برسد و پس از درک عوامل زیان و ضرر دستهجمعى توبه کنند. گناه یک ملت فقط باین نیست که قمارخانه، مشروبفروشى و مراکز فحشاء داشته و در گوشه و کنار شهرش انواع فیلمهاى ضد اخلاق بنمایش بگذارند و یا دچار رشوه و فساد و اعتیادهاى خطرناک باشند، بدترین گناه یک ملت عدم آزادى و استقلال و وابسته بودن اقتصاد و فرهنگ و اخلاق و اجتماعیات آنان به بیگانگان و استعمارگران است، بدترین گناه بغارت دادن منابع ثروت و معادنست، بزرگترین گناه سکوت در برابر مظالم و اربابان استعمارگر و عمل آنهاست، سکوتى که علت تمام انحرافات و رواج فحشاء و منکرات است، بپا خاستن جامعه براى بیرون راندن دیو استعمار و بدست گرفتن ذخائر و معادن، براى ریشهکن کردن فقر و تهیدستى و تولید ثروت و خرج آن در راه بسط عدالت، و پیاده کردن نظام توحید و معارف اسلام، توبه و بازگشت یک ملت و جامعه بسوى خداست، و این توبه را باید از دو را دنبال کرد:
1- مجهز شدن بسلاح جنگ براى بیرون راندن دشمن.
2- اجراى سیاست عدم همکارى با گرگان استعمار و نوکران و دستنشاندگان آنان و این دو مرحلهایست که اسلام براى نجات ملتها پیشنهاد کرده و امام امت ایران و مولانا محمود حسن و ابو الکلام آزاد در هندوستان باجرا گذاشتند، تا از برکت این دو برنامه ایران و مردمش و هند و ملّتش از زیر بار ستم ستمگران آزاد شدند.
مبارزه منفى گاهى نیرومندترین قدرت را بزانو آورده و سگان استعمار و استثمار و نوکرانشان را از پارس کردن خاموش میکند.
بنابراین بین توبه فرد و خانواه و اجتماع فرق است و هرکدام از این سه موضع داراى توبهاى مخصوص بخود هستند.
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- انسان در هر موقعیتى که باشد هیچ راهى جز ایمان بیک مسلک یا یک عقیه و دین ندارد و اصولا انسان بىمسلک و بدون عقیده و دین یافت نمیشود.
(2)- در این روزها که به غلطگیرى کتاب مشغول بودم رژیم شاهنشاهى در پرتو قیام ملت نابود شده بود و جمهورى اسلامى برپا گشته و ملت قهرمان ما مشغول ساختن ایرانى آباد و آزاد در سایه اسلام