محبوب ترین کارها نزد خداوند، شتاب دربه جا آوردن نماز در اوّلِ وقتش است . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
بشنو این نی چون حکایت می کند
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» ورع در آیینه روایات‏

حضرت على علیه السلام مى‏فرماید:

رسول اسلام صلى الله علیه و آله، شب معراج از حضرت ربّ العزه از بهترین اعمال سؤال کرد، خداوند متعال مسائلى را در پاسخ به سؤال رسول جواب داد، از جمله فرمود:

یا أحْمَدُ إنْ أحْبَبْتَ أنْ تَکُونَ أوْرَعَ النّاسِ فَأزْهَدْ فِى الدُّنیا وَارْغَبْ فِى الْآخِرَةِ «1».

اى احمد! اگر علاقه دارى پارساترین مردم باشى، نسبت به دنیا زاهد و به آخرت مشتاق باش.

عرضه داشت: چگونه نسبت به دنیا زهد ورزم و به آخرت عشق بورزم؟

خطاب رسید: خوردن و آشامیدن و لباست را از دنیا سبک بردار که سبک گیرى در این امور، مصونیّت حتمى از گناه است و باعث بر حفظ حقوق مردم، فرداى خود، از مال دنیا انباشته مکن و بر ذکر و یاد من مداومت داشته باش.

عرضه داشت: چگونه بر یادت مداومت کنم؟ خطاب رسید: بیدار باش، مردم تو را آن چنان مشغول نکنند که مرا از یاد ببرى، از ترش و شیرین دنیا بپرهیز، شکم و خانه را از غیر ضرورت خالى دار، مانند طفلان مباش که چون سبز و زرد دنیا را ببینند عشق ورزند و چون شیرین و ترشش را به دست آرند، مغرور گردند «2».

آرى، ورع به معناى زیستن بدون گناه و تجاوز است و زندگى کردن توأم با عبادت و اطاعت و عشق ورزى به حقایق.

یا أحْمَدُ عَلَیْکَ بِالْوَرَعِ فَإنَّ الْوَرَعَ رَأْسُ الدّینِ وَوَسَطُ الدّینِ وَآخِرُ الدّینِ، إنَّ الْوَرَعَ یُقَرِّبُ الْعَبْدَ إلَى اللّهِ تَعالى‏.

یا أحْمَدُ إنَّ الْوَرَعَ کَالشُّنُوفِ بَیْنَ الْحُلِیّ وَالْخُبْزِ بَیْنَ الطَّعامِ إنَّ الْوَرَعَ رَأْسُ الْإیمانِ وَعِمادُ الدّینِ إنَّ الْوَرَعَ مَثَلُهَ کَمَثَلِ السَّفینَةِ کَما أنّ فِى البَحرِ لا یَنْجُو إلّامَنْ کانَ فیها کَذلِکَ لا یَنْجُو الزّاهِدُونَ إلّابِالْوَرَعِ...

یا أحْمَدُ الْوَرَعُ یَفْتَحُ عَلَى الْعَبْدِ أبْوابَ الْعِبادَةِ فَیُکْرَمُ بِهِ عِنْدَ الْخَلْقِ وَیَصِلُ بِهِ إلَى اللّهِ عَزَّوَجَلَ‏ «3».

اى احمد! بر تو باد به پارسایى و خوددارى از برنامه‏هاى غیر خدایى که ورع و پارسایى سر دین و وسط دین و آخر دین است.

ورع، عبد را به مقام قرب حق مى‏رساند، ورع مانند گوهرهایى است که بر آویزه گوش مى‏زنند و مانند نان در میان سفره است، ورع سر ایمان و ستون دین و همانند کشتى است، همان طور که نجات از دریا براى کسى است که سرنشین کشتى است، همان طور نجات زاهدان در دنیا به ورع است.

اى احمد! ورع، درهاى عبادت و بندگى را به روى عبد باز مى‏کند و باعث بزرگوارى و کرامت او در خلق عالم مى‏شود و با ورع است که عبد به مقام وصال حضرت اللّه مى‏رسد.

فى تَوْراتِ مُوسى‏ علیه السلام: لا عَقْلَ کَالدّینِ، وَلا وَرَعَ کَالْکَفِّ وَلا حَسَبَ کَحُسْنِ الْخُلْقِ‏ «4».

در تورات موسى آمده: پاى بندى همانند دینت و نگهدارى چون ورع و حسبى همانند حسن خلق نیست.

یَابْنَ آدَمَ تَوَرَّعْ تَعْرِفُنی‏ «5».

اى فرزند آدم! پارسایى و پاکدامنى پیشه کن تا به شناخت من نائل شوى.

قالَ رَسُولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله: کُنْ وَرِعاً تَکُنْ أعْبَدَ النّاسِ وَکُنْ قَنِعاً تَکُنْ أشْکَرَ النّاسِ وَأحبَّ لِلنّاسِ ما تُحِبُّ لِنَفْسِکَ تَکُنْ مُؤمِناً وَأحْسِنْ مُجاوَرَةَ مَنْ جاوَرَکَ تَکُنْ مُسْلِماً وَأقِلَّ الضِّحْکَ فَإنَّ کَثْرَةَ الضِّحْکِ تُمیتُ الْقَلْبِ‏ «6».

رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: پرهیز کار و پارسا باش، تا از همه عابدتر باشى، قناعت کن تا شکرگزارتر باشى، آنچه براى خود دوست دارى براى دیگران هم دوست داشته باش تا مؤمن باشى، با همسایگان به نیکى رفتار کن تا مسلمان باشى و کمتر بخند که خنده زیاد، مرگ دل است.

عَنْ أبی عَبْدِاللّهِ علیه السلام قالَ: کُنْتُ مَعَ أبی حَتَّى انْتَهَیْنا إلَى الْقَبْرِ وَالْمِنْبَرِ وَإذا اناسٌ مِنْ أصْحابِهِ فَوَقَفَ عَلَیْهِمْ فَسَلَّمَ وَقالَ:

وَاللّهِ إنّی لَاحِبُّکُمْ وَاحِبُّ ریحَکُمْ وَأرْواحَکُمْ فَأعینُونی عَلى‏ ذلِکَ بِوَرَعٍ وَاجْتِهادٍ فَإنَّکُمْ لَنْ تَنالُوا وَلایَتَنا إلّابِالْوَرَعِ وَالْإجْتِهادِ... «7»

حضرت صادق علیه السلام مى‏فرماید: با پدرم بودم تا به قبر و منبر پیامبر رسیدیم عده‏اى از یاران پدرم آنجا بودند، حضرت کنار آنان ایستاد و پس از سلام به آنان فرمود: به خدا قسم عاشق شما هستم، بوى شما و روح شما را دوست دارم، مرا در این عشق و دوستى نسبت به خودتان به ورع و کوشش در راه خدا کمک کنید، مسلماً بدون ورع و کوشش به ولایت ما ائمه نخواهید رسید.

قالَ الصّادِقُ علیه السلام: إنَّما أصْحابی مَنِ اشْتَدَّ وَرَعُهُ وَعَمِلَ لِخالِقِهِ وَرَجا ثَوابَهُ فَهؤُلَاءِ أصْحابی‏ «8».

امام صادق علیه السلام فرمود: یاران من فقط کسانى هستند که ورع آنان شدید است، براى خدا عمل مى‏کنند و امید به ثواب او دارند، پس اینان اصحاب منند.

عَنْ أبی جَعْفَرٍ علیه السلام قالَ: قالَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ: ابْنَ آدَمَ اجْتَنِبْ ما حَرَّمْتُ عَلَیْکَ تَکُنْ مِنْ أوْرَعِ النّاسِ‏ «9».

امام باقر علیه السلام مى‏فرماید: خداوند فرمود: پسر آدم! از آنچه بر تو ممنوع کردم بپرهیز تا پارساترین مردم باشى.

عَنْ أبِى الحَسَنْ الْأوَّلِ قالَ: کَثیراً ما کُنْتُ أسْمَعُ أبی یَقُولُ: لَیْسَ مِنْ شیعَتِنا مَنْ لا تَتَحَدَّثُ الْمُخَدَّراتُ بِوَرَعِهِ فی خُدُورهِنَّ وَلَیْسَ مِنْ أوْلیائِنا مَنْ هُوَ فی قَرْیَةٍ فیها عَشَرَةُ آلافِ رَجُلٍ فیهِمْ مِنْ خَلْقِ اللّهِ أوْرَعُ مِنْهُ‏ «10».

حضرت موسى بن جعفر علیهما السلام مى‏فرماید: بسیار زیاد از پدرم شنیدم که مى‏فرماید: شیعه ما نیست کسى‏که زنان پشت پرده از ورعش سخن نگویند و از دوستان ما نیست کسى‏که در قریه‏اى باشد که آن قریه را ده هزار جمعیّت باشد و در بین آنان با ورع‏تر از او زندگى کند.

راستى، ورع چه عظمتى دارد، کدام نردبان بعد از ایمان به خدا از ورع مهم‏تر است، ورع چه صفت بسیار عظیمى است که به واسطه آن انسان محبوب انبیا و ائمه و ولىّ خدا مى‏شود، مگر در روایات باب ورع نخواندید که ورع وسیله قرب و علت رسیدن به مقام وصل و بازکننده ابواب عبادت و رحمت به روى انسان است!!

بیایید با اجتناب از صغائر و کبائر و آراسته شدن به حسنات به کسب ورع اقدام کنیم، تا از این ره به دیدار جمال و جلال موفق شده و خیمه زندگى و حیات را به عالم ملکوت و بارگاه قدس کشیده و همنشین روحانیون عرشى و ملکوتیان آسمانى گردیم و از رسیدن به مقام قرب و وصل آن لذتى را بیابیم که نه گوشى شنیده و نه قلبى آن را درک کرده است، بیایید خود را به جایى برسانیم که دست ملک از آنجا کوتاه است و در آنجا در کمال عشق و محبت و پیشگاه محبوب عرضه بداریم.

دلم را بهر عشقت خانه کردم‏

 

به دست خود دلم دیوانه کردم‏

زنور عشق تو چون آتش طور

 

گرفتم یک قبس گیرانه کردم‏

نهال عشقم از نور خدا بود

 

به شاخ آتشینش لانه کردم‏

زمهرت آتشى بر دل فکندم‏

 

فروزان خاک این کاشانه کردم‏

زدم آتش به کاخ خودپرستى‏

 

دلم را با رضا ویرانه کردم‏

مگر عشقت خلیل بت شکن بود

 

که او را وارد بتخانه کردم‏

     

شکست عشق تو بتهاى هوا را

 

نبردى با هوس مردانه کردم‏

در این جنگى که با نفس و هوا شد

 

دلم را خالى از بیگانه کردم‏ «11»

     

 

عَنْ حَدیدِ بْنِ حَکیم قالَ: سَمِعْتُ أبا عَبْدِاللّه علیه السلام یَقُولُ: اتّقُوا اللّهَ وَصُونُوا دینَکُمْ بِالْوَرَعِ‏ «12».

حدید بن حکیم مى‏گوید، از امام صادق علیه السلام شنیدم مى‏فرمود: تقواى خدا پیشه کنید و دین خود را با ورع محافظت نمایید.

عَنْ یَزیدَ بْنِ خَلیفَةَ قالَ: وَعَظَنا أبو عَبْدِاللّهِ علیه السلام فَأمَرَ وَزَهَّدَ ثُمَّ قالَ: عَلَیْکُمْ بِالْوَرَعِ فَإنَّهُ لا یُنالُ ما عِنْدَ اللّهِ إلّابِالْوَرَعِ‏ «13».

یزید بن خلیفه مى‏گوید: حضرت صادق علیه السلام ما را موعظه مى‏فرمود: امر به طاعت و عبادت و زهد داشت، سپس فرمود: بر شما باد به ورع که جز با ورع به فضل وعنایت و رحمت خدا نمى‏رسید.

عَنْ أبی عَبْدِاللّهِ علیه السلام قالَ: لا یَنْفَعُ اجْتِهادٌ لا وَرَعَ فیهِ‏ «14».

امام صادق علیه السلام فرمود: کوشش بدون ورع سودى ندارد.

به این حقیقت عالى، با کمال جدّیت و کوشش باید آراسته شد؛ زیرا کوشش کننده بى‏ورع مانند مریضى است که برابر دستور طبیب دارو استعمال کند، ولى از آنچه طبیب او را منع کرده پرهیز ننماید.

قالَ أبُو جَعْفَرٍ علیه السلام: إنَّ أشَدَّ الْعِبادَةِ الْوَرَعُ‏ «15».

حضرت باقر علیه السلام فرمود: سخت‏ترین عبادت، ترک محرمات و برنامه‏هاى شبهه‏ناک است.

در کتاب شریف «الکافى» از امام صادق علیه السلام آمده:

بر شما باد به پرهیزکارى و ورع و کوشش در راه خدا و راستى در گفتار و اداى امانت و حسن خلق و نیکى به همسایه و به دعوت کردن مردم به راه خدا با اعمال و کردارتان، از شما مى‏خواهیم که باعث زینت ما باشید نه عامل اهانت به ما، رکوع و سجود را طولانى کنید، وقتى رکوع و سجود شما طولانى مى‏شود شیطان به دنبال شما فریاد برمى‏دارد: واى این اطاعت کرد، من معصیت؛ او سجده کرد، من سرپیچى‏ «16».

عَنْ أبی عَبْدِاللّهِ علیه السلام: إنّا لا نَعُدُّ الرَّجُلَ مُؤمِناً حَتّى‏ یَکُونَ لِجَمیعِ أمْرِنا مُتَّبِعاً مُریداً، ألا وإنَّ مِنِ اتِّباعِ أمْرِنا وَإرادَتِهِ الْوَرَعَ، فَتَزَیَّنُوا بِهِ یَرْحَمْکُمُ اللّهُ وَکَبِّدُوا أعْدائَنا بِهِ یَنْعَشْکُمُ اللّهُ‏ «17».

امام صادق علیه السلام فرمود: ما کسى را مؤمن نمى‏دانیم، مگر همه برنامه‏هاى ما را اطاعت کند و متابعت و ارادت نسبت به امر ما، ورع است، خود را با پرهیز از محرمات زینت دهید و با ورع، زبان مذمّت دشمنان را از خود قطع نمایید که خداوند با آراسته بودنتان به ورع به شما درجه مى‏دهد.

سُئِلَ أمیرُالْمُؤمِنینَ علیه السلام: أیُّ الْأعْمالِ أفْضَلُ عِنْدَ اللّهِ؟ قالَ: التّسلیمُ وَالوَرَعُ‏ «18».

از امیرالمؤمنین علیه السلام از برترین عمل پرسیدند فرمود: تسلیم به حق و ورع و پارسایى.

عَنْ أبی عَبْدِاللّهِ علیه السلام أنَّهُ قالَ: إتَّقُوا اللّهَ إتَّقُوا اللَّهَ، عَلَیْکُمْ بِالْوَرَعِ وَصِدْقِ الْحَدیثِ وَأداءِ الْأمانَةِ وَعِفَّةِ الْبَطْنِ وَالْفَرْجِ تُکُونُوا مَعَنا فِى الرَّفیعِ الْأعلى‏ «19».

امام صادق علیه السلام فرمود: پرهیزکارى، پرهیزکارى، بر شما باد به ورع و راستگویى و اداى امانت و عفت شکم و شهوت که با این برنامه‏ها در رفیع اعلى با ما خواهید بود.

عَنِ الصّادِقِ علیه السلام قالَ: أما وَاللّهِ إنَّکُمْ لَعَلى‏ دینِ اللّهِ وَمَلائِکَتِهِ فَأعینُونا عَلى‏ ذلِکَ بِوَرَعٍ وَاجْتِهادٍ، عَلَیْکُمْ بِالصَّلاةِ وَالْعِبادَةِ، عَلَیْکُمْ بِالْوَرَعِ‏ «20».

امام صادق علیه السلام فرمود: به خدا قسم شما شیعیان ما بر دین خدا و ملائکه هستید، ما را با ورع و کوشش بر این دین کمک کنید، بر شما باد به نماز و عبادت و بر شما باد بر ورع.

 

ورع ابن سیرین‏

ابن سیرین مردى بزّاز بود، مى‏گوید:

در بازار شام در مغازه خود براى فروش پارچه نشسته بودم، زنى جوان وارد مغازه شد در حالى که حجاب کامل اسلامى را رعایت کرده بود!

از من درخواست چند نوع پارچه کرد، آنچه مى‏خواست به او عرضه کردم، گفت: پسر سیرین! این‏بار پارچه سنگین است و مرا طاقت حمل آن به منزل نیست، شما این‏بار را به خانه من بیاور و در آنجا قیمتش را از من بستان.

من بى‏خبر از نقشه شومى که او براى من کشیده، بار پارچه را به دوش گذاشته و به دنبال او روان شدم، چون وارد دالان خانه گشتم درب را قفل زد و حجاب از روى و موى برداشت و در برابر من کمال طنازى و عشوه‏گرى آغاز نمود، تازه بیدار شدم که به دام خطرناکى گرفتار آمده‏ام، بدون این که خود را ببازم، همراهش به اطاق رفتم، او را خام کردم، سپس محل قضاى حاجت را از او پرسیدم، گفت:

گوشه حیات است، به محل قضاى حاجت رفتم، در آنجا از افتادن به خطر زنا به حضرت دوست نالیدم، آن گاه تمام هیکل و لباسم را به نجاست آلوده کردم و با همان منظره نفرت‏آور بیرون آمدم.

چون زن جوان مرا به این حال دید سخت عصبانى شد و انواع ناسزاها را نثار من کرد. سپس درب خانه را گشود و مرا از خانه بیرون کرد، به منزل خود رفتم، لباس‏هایم را عوض کردم و بدن را از آلودگى شستم، عنایت خدا به خاطر ورعى که به خرج دادم هم چنان که به خاطر ورع یوسف، شامل حال یوسف شد شامل حالم شد و از آن پس در غیب به روى دلم باز شد و علم تعبیر خواب به من مرحمت شده و بخشیده شد.

 

کسب آبرو به برکت ورع‏

امام صادق علیه السلام مى‏فرماید:

در زمان‏هاى گذشته جوانى بود وارسته، از گناه پیراسته، به حسنات الهى آراسته.

اهل محل به خصوص جوانان معصیت کار را به طور دائم امر به معروف و نهى از منکر مى‏کرد، بى‏ادبان و دریدگان تحمّل امر به معروف وى را نداشتند، نقشه‏اى خائنانه براى ضربه زدن به شخصیّت او طرح کردند و آن این بود که زن بدکاره جوانى را دیدند، پولى در اختیارش گذاشتند و به او گفتند: به وقت تاریکى شب با اضطراب و ناراحتى در این خانه را بزن، چون در باز شد بدون معطلى به درون خانه برو و بگو زنى شوهردارم، عده‏اى از جوانان مرا دنبال کرده‏اند، به من پناه بده، چون به اطاق رفتى خود را به او عرضه کن تا ما اهل محل را خبر کنیم به خانه او بیایند و ببینند که این عابد مقدس چون به خلوت مى‏رود آن کار دیگر مى‏کند!!

نقشه عملى شد، جوان عابد که در خلوت آن خانه، شب‏ها را به عبادت قیام داشت، زن را پذیرفت، هوا سرد بود، جوان منقل آتش آورد، زن بى‏حیا از حجاب خارج شد، چشم جوان به جمالى به مثال حور افتاد، آتش شهوت شعله کشید، ولى او براى خدا و فرو نشاندن شعله خطرناک آتش غریزه دو دست خود را روى آتش منقل گرفت بوى سوزش و سوختن و کباب شدن بلند شد.

زن فریاد زد: چه مى‏کنى؟ گفت: مزه این آتش را در برابر خطر آتش شهوت به خود مى‏چشانم تا از عذاب قیامت در امان باشم.

زن با عجله از خانه خارج شد، در میان کوچه داد و فریاد کرد، قبل از این که جوانان بى‏تربیت مردم را خبر کنند تا آبروى آن عبد حق را ببرند، زن مردم را با فریاد خود جمع کرد و گفت: با عجله به خانه جوان عابد بروید که خود را سوزاند.

مردم به خانه ریختند جوان را از کنار آتش کنار کشیدند، چون سرّ قضیه و علت داستان فاش شد آبروى آن جوان بزرگوار و کریم در میان مردم دو چندان شد و از آن شب احترام او در میان مردم شهر افزوده گشت.

 

پاک دامنى عالم‏

ایامى که در قم تحصیل مى‏کردم در مسجدى براى نماز حاضر مى‏شدم که امام مسجد از مدرسان بزرگ و از مجتهدان عالى مقام و صاحب صد و چند جلد تألیف علمى بود و زهد و ورع و پارسایى و فرار از ریاست و هوا از وجود او مى‏بارید و جز اهل علم او را نمى‏شناختند.

به تدریج با او آشنا شدم، پاره‏اى از مشکلات روحیم را با او در میان مى‏گذاشتم از او سؤال کردم این همه دانش وافر را چگونه و در چند سال آموختید و این همه توفیق براى تألیف از کجا یافتید؟!

فرمود: در شهر خود که زمستان کم نظیر دارد، در سن جوانى و در بحبوحه شهوت طلبه بودم، برف زیادى باریده بود، سرما کولاک مى‏کرد، هوا تازه تاریک شده بود، زن جوانى درب حجره‏ام را زد، باز کردم، گفت: از قریه چند فرسخى براى خرید به شهر آمده بودم وقت گذشت، اگر بخواهم تنها برگردم خطر دچار شدن به گرگ و دیگر خطرها در پى دارم، امشب مرا بپذیر، پس از نماز صبح مى‏روم.

راست مى‏گفت، دلم به حالش سوخت. او را پذیرفتم، زیر کرسى نشست و پس از مدتى خوابش برد.

شیطان به سختى وسوسه‏ام کرد، براى رضاى خدا با عبایى پاره از حجره بیرون آمدم و به مسجد مدرسه رفتم. سرما سنگ را متلاشى مى‏کرد تا صبح در مسجد به سر بردم، از شدت برف و کولاک و سرما خوابم نبرد، اذان صبح را گفتند، نماز خواندم، در حالى که چند بار هیولاى مرگ را بالاى سرم دیده بودم به حجره رفتم، زن بیدار شده بود، از من تشکّر کرد و رفت.

از آن روز به بعد عقلى دیگر و نفس و روحى دیگر پیدا کردم علوم را به سرعت درس مى‏گرفتم و به سرعت مى‏فهمیدم و ترقى مى‏کردم و از لطف خداوند این همه تألیف به یادگار گذاشتم!!

به کعبه رفتم وزانجا هواى کوى تو کردم‏

 

جمال کعبه تماشا به یاد روى تو کردم‏

شعار کعبه چو دیدم سیاه دست تمنا

 

دراز جانب شعر سیاه موى تو کردم‏

چو حلقه در کعبه به صد نیاز گرفتم‏

 

دعاى حلقه گیسوى مشکبوى تو کردم‏

نهاده خلق حرم سوى کعبه روى عبادت‏

 

من از میان همه روى دل به سوى تو کردم‏

     

مرا به هیچ مقامى نبود غیر تو گامى‏

 

طواف و سعى که کردم به جستجوى تو کردم‏

به موقف عرفات ایستاده خلق دعا خوان‏

 

من از دعا لب خود بسته گفتگوى تو کردم‏

فتاده اهل منى در پى منى و مقاصد

 

چو جامى از همه فارغ من آرزوى تو کردم‏ «21»

     

 

ورع شیخ جمال، چراغ هدایت مردم‏

ابن بطوطه در سفرنامه خود مى‏نویسد:

در طول سفر خود گذرم به شهر ساوه افتاد، گروهى را دیدم که از نظر قیافه و اطوار بر سایر مردم برترى دارند، سؤال کردم: اینان کیانند؟ گفتند: مریدان و شاگردان شیخ جمال، پرسیدم شیخ جمال کیست؟ گفتند: مدرسى بود عالم و شخصیتى بود با کمال، در عین داشتن زیبایى باطن از جمال ظاهر هم برخوردار بود، به همین خاطر به او مى‏گفتند شیخ جمال.

از منزل تا مدرسه‏اى که درس مى‏داد مقدارى راه بود و او هر روز آن راه را طى مى‏کرد، زنى شوهردار او را دید و عاشق او شد، اندکى حوصله کرد تا شوهرش به سفر رود، مى‏دانست که شیخ جمال با قدرت و قوت ایمانى که دارد به دام نمى‏افتد، نقشه‏اى خائنانه طرح کرد، پیر زنى را دید، پولى در اختیار او گذاشت به او گفت: درب خانه من بایست، چون شیخ به اینجا رسید به او بگو: جوانى دارم مدت‏هاست به سفر رفته، نامه‏اى از او براى من رسیده این نامه را براى من بخوان ولى سعى کن او را به دهلیز خانه بیاورى، نقشه عملى شد، شیخ وارد دهلیز شد درب خانه را زن جوان قفل کرد و به شیخ گفت: اگر در برابر من مقاومت کنى به بام رفته و اهل محل را خبر مى‏کنم که در نبود شوهر من، این مرد به من قصد خیانت دارد!

شیخ وقار خویش را حفظ کرد و با زن به اطاق رفت، چون او را به خود دلگرم نمود، محل قضاى حاجت را از وى پرسید، زن محل قضاى حاجت را نشان داد، شیخ به آنجا رفت و با قلم تراش خود موى سر و صورت و ابروان خود را از بیخ و بن تراشید، شکل کریهى پیدا کرد، از محل قضاى حاجت بیرون آمد، زن با دیدن او سخت متنفر شد، قفل درب را گشود و وى را از خانه بیرون کرد داستان ورع و پاکدامنى او در میان مردم پیچید، گروهى براى اتصال به رشته هدایت به او گرویدند و هم اکنون در این شهر به شاگردان و مریدان شیخ جمال مشهورند.

آرى، مردان خدا، محبوب خود را همه جا حاضر و ناظر مى‏بینند و آخرت ابدى و نعمت مقیم و سرمدى را با لذت چند لحظه‏اى دنیا معامله نمى‏کنند، کمال لذت آنان در اطاعت و اجتناب از محرمات است و راز و نیازشان با معشوق حقیقى عالم.

خوش‏تر از کوى توام مسکن و مأوایى نیست‏

 

که به از کوى محبت به جهان جایى نیست‏

شاهد دهر در آیینه ما زشت نماست‏

 

ور نه زیباتر از آن شاهد رعنایى نیست‏

آتش فتنه چنان آدم خاکى افروخت‏

 

که امیدى دیگر امروز به فردایى نیست‏

     

 

ورع نردبان ترقى میرداماد

در کتابى که فیلسوف بزرگ، علامه طباطبایى مقدمه‏اى بر آن نگاشته بود خواندم:

شاه عباس صفوى در شهر اصفهان با اندرونى خود سخت عصبانى شده و خشمگین مى‏شود، در پى غضب او، دخترش از خانه خارج شده و شب بر نمى‏گردد، خبر بازنگشتن دختر به شاه مى‏رسد، بر ناموس خود که از زیبایى خیره کننده‏اى بهره داشت سخت به وحشت مى‏افتد، ماموران تجسّس در تمام شهر به تکاپو افتاده ولى او را نمى‏یابند.

دختر به وقت خواب وارد مدرسه طلّاب مى‏شود و از اتفاق به درب حجره محمد باقر استرآبادى که طلبه‏اى جوان و فاضل بود مى‏رود، درب حجره را مى‏زند، محمد باقر درب را باز مى‏کند، دختر بدون مقدمه وارد حجره شده و به او

مى‏گوید: از بزرگ‏زادگان شهرم و خانواده‏ام صاحب قدرت، اگر در برابر بودنم مقاومت کنى تو را به سیاست سختى دچار مى‏کنم. طلبه جوان از ترس او را جا مى‏دهد، دختر غذا مى‏طلبد، طلبه مى‏گوید: جز نان خشک و ماست چیزى ندارم، مى‏گوید: بیاور، غذا مى‏خورد و مى‏خوابد، وسوسه به طلبه حمله مى‏کند، ولى او با پناه بردن به حق دفع وسوسه مى‏کند، آتش غریزه شعله مى‏کشد، او آتش غریزه را با گرفتن تک تک انگشتانش به روى آتش چراغ خاموش مى‏کند، مأموران تجسّس به وقت صبح گذرشان به مدرسه مى‏افتد، احتمال بودن دختر را در آنجا نمى‏دادند، ولى دختر از حجره بیرون آمد، چون او را یافتند با صاحب حجره به عالى قاپو منتقل کردند.

عباس صفوى از محمد باقر سؤال مى‏کند که شب گذشته در برخورد با این چهره زیبا چه کردى؟ انگشتان سوخته را نشان مى‏دهد، از طرفى خبر سلامت دختر را از اهل حرم مى‏گیرد، چون از سلامت فرزندش مطلع مى‏شود، بسیار خوشحال مى‏شود، به دختر پیشنهاد ازدواج با آن طلبه را مى‏دهد، دختر از شدت پاکى آن جوانمرد بهت زده بود، قبول مى‏کند، بزرگان را مى‏خوانند و عقد دختر را براى طلبه فقیر مازندرانى مى‏بندند و از آن به بعد است که او مشهور به میر داماد مى‏شود و چیزى نمى‏گذرد که اعلم علماى عصر گشته و شاگردانى بس بزرگ هم چون ملا صدراى شیرازى تربیت مى‏کند!

اى عاشقان اى عاشقان آن کس که بیند روى او

 

شوریده گردد عقل او آشفته گردد خوى او

     

معشوق را جویان شود دکان او ویران شود

 

بر روى و سر پویان شود چون آب اندر جوى او «22»

     

 

پی نوشت ها:

 

 

 

______________________________

 

(1)- ارشاد القلوب: 1/ 199، باب 54؛ بحار الأنوار: 74/ 21، باب 2، حدیث 6.

(2)- ارشاد القلوب: 1/ 199، باب 54؛ بحار الأنوار: 74/ 21، باب 2، حدیث 6.

(3)- ارشاد القلوب: 1/ 203، باب 54، بحار الأنوار: 74/ 26، باب 2، حدیث 6.

(4)- ارشاد القلوب: 1/ 74، باب 18؛ کلمة اللّه: 433.

(5)- کلمة اللّه: 475.

(6)- نهج الفصاحة: 463؛ ارشاد القلوب: 1/ 118، باب 34.

(7)- مجموعة ورام: 2/ 90. (8)- الکافى: 2/ 77، باب الورع، حدیث 6؛ مجموعة ورام: 2/ 186؛ وسائل الشیعة: 15/ 244، باب 21، حدیث 20398.

(9)- الکافى: 2/ 77، باب الورع، حدیث 7؛ مجموعة ورام: 2/ 186، وسائل الشیعة: 15/ 245، باب 21، حدیث 20399.

(10)- الکافى: 2/ 79، باب الورع، حدیث 15؛ مجموعة ورام: 2/ 186؛ وسائل الشیعة: 15/ 246، باب 21، حدیث 20404.

(11)- حسان.

(12)- الکافى: 2/ 76، باب الورع، حدیث 2؛ بحار الأنوار: 67/ 297، باب 57، حدیث 2.

(13)- الکافى: 2/ 76، باب الورع، حدیث 3؛ بحار الأنوار: 67/ 297، باب 57، حدیث 3.

(14)- الکافى: 2/ 77، باب الورع، حدیث 4؛ بحار الأنوار: 67/ 297، باب 57، حدیث 4.

(15)- الکافى: 2/ 77، باب الورع، حدیث 5؛ بحار الأنوار: 67/ 297، باب 57، حدیث 5.

(16)- الکافى: 2/ 77، باب الورع، حدیث 9؛ وسائل الشیعة: 15/ 245، باب 21، حدیث 20400؛ بحار الأنوار: 67/ 299، باب 57، حدیث 9.

(17)- الکافى: 2/ 78، باب الورع، حدیث 13؛ بحار الأنوار: 67/ 302، باب 57، حدیث 12.

(18)- من لا یحضره الفقیه: 4/ 381، حدیث 5833؛ بحار الأنوار: 67/ 304، باب 57، حدیث 17.

(19)- الأمالى، طوسى: 222، المجلس الثامن، حدیث 384؛ بحار الأنوار: 67/ 306، باب 57، حدیث 28 (با کمى اختلاف).

(20)- الأمالى، طوسى: 33، المجلس الثانى، حدیث 33؛ بحار الأنوار: 67/ 306، باب 57، حدیث 27.

(21)- فاتحة الشباب، نورالدین عبدالرحمن جامى.

(22)- مولوى.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( یکشنبه 93/6/9 :: ساعت 11:4 صبح )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

مرنجان و مرنج
عزاداری از سنت های پیامبر اکرم (ص) است
سعادت ابدی در گرو اشک و عزاداری بر سیدالشهدا علیه السلام
سبک زندگی قرآنی امام حسین (علیه السلام)
یاران امام حسین (ع) الگوی یاران امام مهدی (عج)
آیا شیطان به دست حضرت مهدی علیه السلام کشته خواهد شد؟
ارزش اشک و عزا بر مصائب اهل بیت علیهم السلام
پیوستگان و رهاکنندگان امام حسین علیه السلام
امام حسین علیه السلام در آیینه زیارت
پیروان مسیح بر قوم یهود تا روز قیامت برترند!
نگاهی به شخصیت جهانی امام حسین «علیه السلام»
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 69
>> بازدید دیروز: 53
>> مجموع بازدیدها: 1394026
» درباره من

بشنو این نی چون حکایت می کند

» فهرست موضوعی یادداشت ها
دینی و مذهبی[871] . عشق[360] . آشنایی با عرفا[116] . جدایی از فرهنگ[114] . موسیقی[66] . داستانک[2] . موعود . واژگان کلیدی: بیت المال . صحابی . عدالت . جزیه . جنایات جنگ . حقوق بشردوستانه . حکومت . خراج . علی علیه‏السلام . لبنان . مالیات . مصرف . مقاله . منّ و فداء . ادیان . اسرای جنگی . اعلان جنگ . انصاری . ایران . تقریب مذاهب . جابر .
» آرشیو مطالب
نوشته های شهریور85
نوشته های مهر 85
نوشته زمستان85
نوشته های بهار 86
نوشته های تابستان 86
نوشته های پاییز 86
نوشته های زمستان 86
نوشته های بهار87
نوشته های تابستان 87
نوشته های پاییز 87
نوشته های زمستان87
نوشته های بهار88
نوشته های پاییز88
متفرقه
نوشته های بهار89
نوشته های تابستان 89
مرداد 1389
نوشته های شهریور 89
نوشته های مهر 89
آبان 89
آذر 89
نوشته های دی 89
نوشته های بهمن 89
نوشته های اسفند 89
نوشته های اردیبهشت 90
نوشته های خرداد90
نوشته های تیر 90
نوشته های مرداد90
نوشته های شهریور90
نوشته های مهر 90
نوشته های تیر 90
نوشته های مرداد 90
نوشته های مهر 90
نوشته های آبان 90
نوشته های آذر 90
نوشته های دی 90
نوشته های بهمن 90
نوشته های اسفند90
نوشته های فروردین 91
نوشته های اردیبهشت91
نوشته های خرداد91
نوشته های تیرماه 91
نوشته های مرداد ماه 91
نوشته های شهریور ماه91
نوشته های مهر91
نوشته های آبان 91
نوشته های آذرماه91
نوشته های دی ماه 91
نوشته های بهمن ماه91
نوشته های بهار92
نوشته های تیر92
نوشته های مرداد92
نوشته های شهریور92
نوشته های مهر92
نوشته های آبان92
نوشته های آذر92
نوشته های دی ماه92
نوشته های بهمن ماه92
نوشته های فروردین ماه 93
نوشته های اردیبهشت ماه 93
نوشته های خردادماه 93
نوشته های تیر ماه 93
نوشته های مرداد ماه 93
نوشته های شهریورماه93
نوشته های مهرماه 93
نوشته های آبان ماه 93
نوشته های آذرماه 93
نوشته های دیماه 93
نوشته های بهمن ماه 93
نوشته های اسفند ماه 93
نوشته های فروردین ماه 94
نوشته های اردیبهشت ماه94
نوشته های خرداد ماه 94
نوشته های تیرماه 94
نوشته های مرداد ماه 94
نوشته های شهریورماه94
نوشته های مهرماه94
نوشته های آبان ماه94

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
همراه با چهارده معصوم (علیهم السلام )ویاران-پارسی بلاگ
پیام شهید -وبگاه شهید سید علی سعادت میرقدیم
کنج دل🩶
(( همیشه با تو ))
دانشجو
بر بلندای کوه بیل
گل رازقی
نقاشخونه
قعله
hamidsportcars
ir-software
آشفته حال
بوستــــــان ادب و عرفــان قـــــــرآن
سرباز ولایت
مهندس محی الدین اله دادی
گل باغ آشنایی
...عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
وبلاگ عقل وعاقل شمارادعوت میکند(بخوانیدوبحث کنیدانگاه قبول کنید)
بهارانه
*تنهایی من*
بلوچستان
تیشرت و شلوارک لاغری
اقلیم شناسی دربرنامه ریزی محیطی
کشکول
قدم بر چشم
سه ثانیه سکوت
نگارستان خیال
گنجدونی
بهارانه
جریان شناسی سیاسی - محمد علی لیالی
نگاهی نو به مشاوره
طب سنتی@
سرچشمـــه فضیـلـــت ها ؛ امـــام مهــدی علیــه السلام
اکبر پایندان
Mystery
ermia............
پلاک آسمانی،دل نوشته شهدا،اهل بیت ،و ...
اسیرعشق
چشمـــه ســـار رحمــت
||*^ــــ^*|| diafeh ||*^ــــ^ *||
کلّنا عبّاسُکِ یا زَینب
جلال حاتمی - حسابداری و حسابرسی
بهانه
صراط مستقیم
تــپــش ِ یکــ رویا
ماییم ونوای بینوایی.....بسم الله اگرحریف مایی
سلحشوران
گیاه پزشکی 92
مقبلی جیرفتی
تنهایی افتاب
طراوت باران
تنهایی......!!!!!!
تنهای93
سارا احمدی
فروشگاه جهیزیه و لوازم آشپزخانه فدک1
.: شهر عشق :.
تا شقایق هست زندگی اجبار است .
ماتاآخرایستاده ایم
هدهد
گیسو کمند
.-~·*’?¨¯`·¸ دوازده امام طزرجان¸·`¯¨?’*·~-.
صحبت دل ودیده
دانلود فایل های فارسی
محقق دانشگاه
ارمغان تنهایی
* مالک *
******ali pishtaz******
فرشته پاک دل
شهیدباکری میاندوآب
محمدمبین احسانی نیا
کوثر ولایت
سرزمین رویا
دل نوشته
فرمانده آسمانی من
ایران
یاس دانلود
من.تو.خدا
محمدرضا جعفربگلو
سه قدم مانده به....
راز نوشته بی نشانه
یامهدی
#*ReZa GhOcCh AnN eJhAd*#(گوچـی جـــون )
امام خمینی(ره)وجوان امروز
فیلم و مردم
پیکو پیکس | منبع عکس
پلاک صفر
قـــ❤ــلـــــب هـــــای آبـــــی انــ❤ـــاری
اسیرعشق
دل پرخاطره
* عاشقانه ای برای تو *
farajbabaii
ارواحنا فداک یا زینب
مشکات نور الله
دار funny....
mystery
انجام پروژه های دانشجویی برای دانشجویان کنترل
گل یا پوچ؟2
پسران علوی - دختران فاطمی
تلخی روزگار....
اصلاحات
گل خشک
نت سرای الماس
دنیا
دل پر خاطره
عمو همه چی دان
هرکس منتظر است...
سلام محب برمحبان حسین (ع)
ادامس خسته من elahe
دهکده کوچک ما
love
تقدیم به کسی که باور نکرد دوستش دارم
گروه اینترنتی جرقه داتکو
مدوزیبایی
من،منم.من مثل هیچکس نیستم
Tarranome Ziba
پاتوق دختر و پسرای ایرونی
اسرا
راه زنده،راه عشق
وبلاگ رسمی محسن نصیری(هامون)(شاعر و نویسنده)
وب سایت شخصی یاسین گمرکی
حسام الدین شفیعیان
عکسهای سریال افسانه دونگ یی
ܓ✿ دنـیــــاﮮ مـــــــن
Hunter
حسام الدین شفیعیان
دهکده علم و فناوری
اسیرعشق
دختر باحال
*دلم برای چمران تنگ شده.*
♥تاریکی♡
به یادتم
باز باران با محرم
تنهایی ..............
دوستانه
هرچه می خواهد دل تنگم میذارم
زندگی
نیلوفر مرداب
فقط طنزوخنده
تینا!!!!
شیاطین سرخ
my love#me
سرزمین خنگا
احکام تقلید
•.ღ♥ فرشتــ ـــ ـه تنهــ ــ ــایی ♥ღ.•
فوتسال بخش جنت (جنت شهر )
حقیقت صراط
...دیگه حسی نمونده
زیر اسمان غربت
شهید علی محسنی وطن
سکوت(فریاد)
عاشقانه ها
خودمو خدا تنها
دانستنی های جالب
ermia............
حجاب ایرانی
عرفان وادب
دل خسته
عاشقانه های من ومحمد
هر چه میخواهد دله تنگت بگو . . .
sharareh atashin
mehrabani
khoshbakhti
______>>>>_____همیشگی هااا____»»»»»_____>>>>
دخترونه
قلبی خسته ازتپیدن
عشـ۩ـق یـ۩ـعنی یـ۩ـه پــ۩ـلاک......
تینا
مذهب عشق
مناجات با عشق
داستان زندگی من
دهاتی
دکتر علی حاجی ستوده
عاشق فوتبال
کشکول
حاج آقا مسئلةٌ
صدا آشنا
کد بانوی ایرانی
اموزش . ترفند . مقاله . نرم افزار
« یا مهدی ادرکنی »
وبلاگ تخصصی کامپیوتر - شبکه - نرم افزار
::::: نـو ر و ز :::::
توکای شهر خاموش

.: اخـبـار فـنـاوری .:
Biology Home
شــــــــــــــهــــدای هــــــــــــــســـتــه ایـــــــــــــ
مثبت گرا
تک آندروید
امروز
دانستنی / سرگرمی / دانلود
°°FoReVEr••
مطلع الفجر
سنگر بندگی
تعصبی ام به نام علی .ع.
تنهایی.......
دلـــــــشــــــــکســـــته
عاشقانه
nilo
هر چی هر چی
vida
دلمه پیچ, دستگاه دلمه پیچ Dolmer
هسته گیر آلبالو
آرایشگری و زیبایی و بهداشت پوست
عکس های جالب و متحرک
مرکز استثنایی متوسطه حرفه ای تلاشگران بیرجند
دیجی بازار
نمونه سوالات متوسطه و پیش دانشگاهی و کارشناسی ارشد
bakhtiyari20
زنگ تفریح
گلچین اینترنتی
روستای اصفهانکلاته
پایه عکاسی مونوپاد و ریموت شاتر بلوتوث
سرور
عاطفانه
سلام
بخور زار
اشک شور
منتظران

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان





































































































» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» طراح قالب