تمدن دو جنبه دارد: جنبه مادى و جنبه روحى؛
جنبه مادى، همان نیروى حسّى و تمام آن چیزهایى است که از حس پیروى مىکند و یا آن را مدد مىرساند همانند اختراعات و اکتشافات از نیروى بخار و برق و اتم گرفته تا اتومبیل و هواپیما و فضاپیما و کشتى و زیردریایى، بدیهى است که همه این نیروها مادى هستند و همچنین آنچه براى آسایش زندگى روزانه مردم پدید آمده، نظیر ماشینهاى خود کار حتى وسائلى که براى رسیدن به این هدف به کار مىگیریم مانند علوم ریاضى و طبیعى، در شمار نیروهاى مادى هستند زیرا نتیجه آنها براى زندگى انسان همین اختراعات و اکتشافاتى است که آسایش و رفاه مادى آدمى را فراهم مىآورند حتى آموزشگاهها و دانشگاههایى که بدین منظور تعلیم مىدهند همه از نیروهاى مادى تمدن به شمار مىآیند.
اما جنبه روحى یا نیروى معنوى تمدن، عبارت از هدفهاى شریف انسانى و اخلاقى و کوشش در راه رسیدن به آنهاست.
کوشش براى بهبود روابط انسانها و بالا بردن شعور اجتماعى و افزایش آگاهى افراد از نظر سیاسى و عادت دادن انسانها به این که در راه فضیلت و مصلحت انسانها گام بردارند و درباره نیکى و زیبایى بیندیشند و آرمانهایى براى رستگارى آدمیان داشته باشند و دلهایشان به مهر همنوع بتپد و همچنین وضع قانونهایى براى تعلیم و تربیت صحیح مردم و پدید آوردن بنیادهایى براى تغذیه روح انسانها و در راه نیکى به انسانها همه و همه جنبه روحى تمدن و از نیروهاى معنوى آن است.
هیچ تمدنى را تمدن راقى و حقیقى نمىنامند مگر آن که داراى هر دو جنبه باشد و این دو جنبه در آن به شکل متعادل و متوازنى پدید آید