در رساله شریف لقاء اللّه در باب این حقیقت مىخوانیم:
چون سالک در اثر مجاهدت و توفیق ربانى از قسمت اول که تنزیه و تطهیر باطن از صفات خبیثه و مکروهه بود فراغت پیدا کرد و توانست در این جهت تسلط و حکومت خود را بر جنود شیطانى و قواى او به دست آورد، اتصاف به صفات روحانى شروع مىشود.
به طورى که معلوم گردید، صفات رذیله خبیثه، به مناسبت و به اقتضاى زندگى مادى محدود، تاریک صورت مىگرفت و هر چه سالک از تعلق و وابستگى و محبت حیات دنیا منقطع گردید، زمینه براى حیات آخرت و روحانى و نورانى فراهم مىشود.
در اینجا سالک از مضیقه و محدودیت عالم مادى تخلص پیدا کرده و وارد مىشود به جهان وسیع روشن روحانى.
اینجا منزل منور و آزاد و دور از ابتلائات و قیود جهان مادى بوده و مسافر آن با کمال انبساط روحى و آزادى در عمل و روشنایى محیط و امن خاطر و دور از اضطراب و وحشت و ناملائمات و ابتلائات عالم ماده زندگى کرده و مهیاى آموزش و شناسایى معارف الهى و حقایق غیبى و جذبات روحانى خواهد شد.
پس به مقتضاى خصوصیات و صفاتى که براى عالم روحانى هست صفاتى در قلب انسان پدید و آشکار مىشود.
در اینجا مقام فتح و ظفر به جنود کفر و ابلیس ظاهر شده و آغاز مرتبه عین الیقین در ایمان خواهد بود.
[تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذِینَ لا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ].
آن سراى [پرارزش] آخرت را براى کسانى قرار مىدهیم که در زمین هیچ برترى و تسلّط و هیچ فسادى را نمىخواهند و سرانجام [نیک] براى پرهیزکاران است.
[إِنَّما هذِهِ الْحَیاةُ الدُّنْیا مَتاعٌ وَ إِنَّ الْآخِرَةَ هِیَ دارُ الْقَرارِ].
اى قوم من! این زندگى دنیا فقط کالایى بىارزش و زودگذر است و بىتردید آخرت سراى همیشگى و پایدار است.
[وَ جَعَلْنا فِی قُلُوبِ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُ رَأْفَةً وَ رَحْمَةً].
و در قلب کسانى که از او پیروى مىکردند رأفت و رحمت قرار دادیم.
[وَ اللَّهُ یَدْعُوا إِلَى الْجَنَّةِ وَ الْمَغْفِرَةِ بِإِذْنِهِ].
و خدا به توفیق خود به سوى بهشت و آمرزش دعوت مىکند.
[وَ اللَّهُ یَدْعُوا إِلى دارِ السَّلامِ].
و خدا [مردم را] به سراى سلامت و امنیت [که بهشتِ عنبر سرشت است] دعوت مىکند.
آرى، در عالم آخرت اثرى از خودبینى و بزرگ منشى و تکبر نیست، در آنجا سوء نیت و قصد فساد و خرابکارى نباشد، آنجا جاى برقرار شدن و پاینده بودن و مقام گرفتن است.
در آنجا قلوب و دلها با همدیگر با کمال مهربانى و عطوفت و محبت خالص رفتار کرده و اثرى از کدورت و اختلاف و نفاق نباشد. در آنجا خطاها و لغزشهاى گذشته آمرزیده شده و از عصیان و تمرد و خلاف اثرى نیست، آنجا محیط سلامتى و صفا بوده و هرگز کدورت و گرفتگى و ناراحتى دیده نخواهد شد.
پس به اقتضاى این چنین محیط روحانى، قهراً صفات و حالات هر انسانى نیز لازم است با وضع آن محیط سازش داشته باشد.
مالکیت مطلق و حکومت و بزرگوارى تمام ذاتى پروردگار متعال در عالم آخرت ظاهر و هویدا مىشود و قهراً کسى در مقام خودبینى و خودنمایى و خودستایى و مباهات کردن و افتخار نمودن و خود را بالا گرفتن بر نیامده و بالطبع صفات فروتنى و خضوع و خشوع و تعظیم و تجلیل پروردگار متعال و حقیقت خوف و خشیت در وجود او ظاهر مىشود.
[الْمُلْکُ یَوْمَئِذٍ لِلَّهِ یَحْکُمُ بَیْنَهُمْ].
آن روز، حاکمیّت و فرمانروایى ویژه خداست.
[یَوْمَئِذٍ یَتَّبِعُونَ الدَّاعِیَ لا عِوَجَ لَهُ وَ خَشَعَتِ الْأَصْواتُ لِلرَّحْمنِ فَلا تَسْمَعُ إِلَّا هَمْساً].
در آن روز همه انسانها دعوت کننده را که هیچ انحرافى ندارد [براى ورود به محشر] پیروى مىکنند و صداها در برابر [خداى] رحمان فرو مىنشیند و جز صدایى آهسته [چیزى] نمىشنوى.
در آنجا سرائر و بواطن آشکار است و نفوذ حق و حکم و برنامه الهى چنان در ظاهر و باطن جارى مىشود که موردى براى نیت سوء و نفاق و قصد فساد باقى نمانده و صفات صفا و حیا و عزم راسخ و حسن نیت و وفا و صدق و تقوا و حلم تجلى مىکند.
[یَوْمَ تُبْلَى السَّرائِرُ* فَما لَهُ مِنْ قُوَّةٍ وَ لا ناصِرٍ].
روزى که رازها فاش مىشود.* پس انسان را [در آن روز در برابر عذاب] نه نیرویى است و نه یاورى.
[فَاللَّهُ یَحْکُمُ بَیْنَکُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ].
خدا روز قیامت میان شما داورى مىکند.
در آن روز حیات حقیقى و پاینده ظاهر شده و حقیقت و احکام حق بدون کوچکترین پرده و پوشش اجرا مىگردد، پس اضطراب و وحشت و تزلزل و تردید و شک و آرزوهاى بیهوده و هوسهاى باطل و عجله و بىطاقتى از میان برداشته شده و صفات اطمینان و صبر و یقین و سرور و حیات و تفکر و ادب جارى مىشود.
[وَ الْوَزْنُ یَوْمَئِذٍ الْحَقُّ فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازِینُهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ].
میزان [سنجش اعمال] در آن روز حق است؛ پس کسانى که اعمال وزن شده آنان سنگین و با ارزش باشد، رستگارند.
[وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِیَ الْحَیَوانُ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ]
و این زندگى دنیا جز سرگرمى و بازى نیست و بىتردید سراى آخرت، همان زندگى [واقعى و ابدى] است؛ اگر اینان معرفت و دانش داشتند [دنیا را به قیمت از دست دادن آخرت برنمىگزیدند.].
در آن روز نفوس مطمئن که در مقام حق و روحانیت پا برجا و برقرار شدهاند، مستعد لقاى پروردگار بوده و در جهان روحانى با کمال توجه و علاقه و خلوص نیت ادامه زندگى مىدهند و به اقتضاى این حالت صفات توکل و تفویض و تسلیم و رضا و اخلاص و انبساط و فنا و شهود و ارتباط پیدا خواهد شد.
[یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ* ارْجِعِی إِلى رَبِّکِ راضِیَةً مَرْضِیَّةً].
اى جان آرام گرفته و اطمینان یافته!* به سوى پروردگارت در حالى که از او خشنودى و او هم از تو خشنود است، باز گرد.
حکیم شفایى اصفهانى در فضایل انسان کامل و این که هر انسانى لایق عالم ملکوت و بزم روحانى است مىگوید:
اى تو آیینه تجلى ذات |
نسخه جامع جمیع صفات |
|
در نمود تو ذات مستور است |
ذات مخفى صفات مذکور است |
|
هم تو مخصوص لطف کرمنا |
هم تو منصوص علّم الاسما |
|
خلقت ایزد به صورت خود کرد |
دستساز محبت خود کرد |
|
دادت از جامه خانه تکریم |
خلقت خاص احسن التقویم |
|
جز تو کس قابل امانت نیست |
وان امانت بجز خلافت نیست |
|
زان تو را کار مشکل افتادست |
که صفاتت مقابل افتادست |
|
این ظلومى چو از تو یافت حصول |
لقبت کرد کردگار جهول |
|
تا ابد زین خطر ملومى تو |
هم جهولى و هم ظلومى تو |
|
بتو از ملک ماه تا ماهى |
نامزد شد خلیفة اللهى |
|
مرحبا اى خلیفة الرحمن |
حبذا اى ودیعة السبحان |
|