قرآن کتاب تاریخ نیست ولى از تاریخ و سرگذشت پیامبران و نیکان بشریت سخن مى گوید، از داستانهاى تبه کاران و ستم کاران دام مى زند.
داستان شنونده و خواننده اش را از خواب بیدار مى کند و مست را هشیار مى سازد به ویژه اگر افسانه نباشد و داستان حقیقى باشد.
قرآن تاریخ حقیقى و سرگذشت واقعى را یاد مى کند تا خواننده چیز فهم از آن عبرت بگیرد، به صواب رو آورد و از خطا بگریزد.
قرآن از تاریخ موسى و فرعون سخن مىگوید، سرگذشت ابراهیم و نمرود را بیان مىکند، از تقوا و پرهیزکارى یوسف و عشق آتشین زلیخا دم مى زند و از حقجویى پادشاه مصر حکایت مى کند و از ستیزه جویى اقوام عرب با پیامبران خبر مى دهد.
قصص قرآن همگى از شاهکارهاى بزرگ الهى به شمار مىرود که نظیر آنها تا کنون در هیچ زبانى دیده نشده و اگر چنین بود اعلام مىشد.
داستان سرایى قرآن هدف نیست بلکه وسیله است براى هدایت خلق و راهنمایى مردم، بشر بر حسب فطرت، قصه را دوست دارد و خوش دارد از سرگذشت و تاریخ گذشتگان آگاه شود، قرآن از این فطرت بشرى به سود بشر استفاده کرده، آن را یکى از وسائل هدایتش قرار داده است و این کار از روانشناسى عمیق قرآن خبر مىدهد.