نقل مى کنند که: علامه بحرالعلوم بیست و پنج سال خنده نکرد و شاگردان آن بزرگوار در همه حال وى را مغموم و مهموم مى دیدند، پس از بیست و پنج سال تبسّمى بر لبان مبارکشان نقش بست، یکى از شاگردان که محرم سرّ بود از سبب آن تبسّم پس از بیست وپنج سال پرسید؛ آن جناب جواب داد: بیست وپنج سال براى ریشه کن کردن ریا از خانه قلب در تلاش بودم تا امروز به توفیق خدا و به کمک عنایت و رحمت او متوجه شدم که ریشه این رذیلت از قلبم کنده شده، بدین سبب از شدّت خوشحالى خندیدم .
عرفان اسلامى، ج13،