اختلافات خانوادگی؛ ناسازگاری زوجین
یکی از اهداف دین، نظم بخشی به جامعه بشری است. از آن جا که خانواده سنگ بنای جامعه و سلول بنیادین اجتماع است، تحکیم و تقویت خانواده و برطرف کردن اختلافات خانوادگی اهمیت بسیاری در راستای نظم بخشیدن به جامعه دارد.
اهمیت تحکیم خانواده
«صیانت و تحکیم کیان خانواده و تاسیس آن بر سکون و مودت و رحمت، سهمی تعیین کننده در امنیت و آرامش جامعه دارد و با تزلزل خانواده محذورهای (آسیب های) فراوانی دامنگیر جامعه خواهد شد.» (آیت ا...جوادی آملی، تسنیم، ذیل آیه 35/ نساء) همین اهمیت سبب شده است قرآن کریم در آیاتی به طور جزئی و دقیق اختلافات خانوادگی را مطرح کند و راهکارهای حل اختلاف را ارائه دهد. تاکنون آیات مربوط به ناسازگاری هر یک از زن و مرد به تنهایی تفسیر و تبیین شد میشد.
آیه شقاق
اکنون می خواهیم ببینیم قرآن کریم درباره موردی که ناسازگاری از هر دو جانب و نزاع و کشمکش از هر دو طرف باشد، چه نسخه ای را برای درمان می دهد و چه ساز و کاری را برای رفع این اختلاف ترسیم می کند؟ به ویژه آن که در بلاغ های قبل گفته شد؛ مبنای قرآن کریم در حل مسائل خانوادگی بر این است که ابتدا خود همسران به حل و فصل اقدام کنند و با کمک ارزش های اخلاقی چون گذشت و ایثار و مهر و محبت، زخم اختلاف را التیام بخشند. حال با توجه به این چارچوبی که قرآن کریم برای حل ناسازگاری های خانوادگی در پیش می گیرد، جالب است دریابیم، زمانی که اختلاف و ناسازگاری از هر دو سو باشد، چه راهکاری ارائه می دهد؟
قرآن کریم در آیه شریفه 35 سوره نساء در این باره چنین می فرماید:« َو اِن خِفتُم شِقاقَ بَینِهِما فَابعَثُوا حَکَماً مِن اَهلِهِ و حَکَماً مِن اَهلِها اِن یُریدا اِصلاحاً یُوَفِقِ اللهَ و بَینَهُما اِنّ اللهَ کانَ عَلیماً خَبیراً؛ و اگر از جدایی و شکاف میان آن ها بیم داشته باشید، داوری از خانواده شوهر و داوری از خانواده زن انتخاب کنید (تا به کار آنان رسیدگی کنند) اگر این دو داور تصمیم به اصلاح داشته باشند، خداوند کمک به توافق آن ها می کند، زیرا خداوند دانا و آگاه است ( و از نیت های همه باخبر است)».
محکمه خانوادگی، راهکار تبدیل شقاق به وفاق
خداوند در این آیه شریفه از ناسازگاری همسران به «شقاق» تعبیر می کند. شقاق به معنای شکافی است که چیزی را به دو شق جدای از هم تقسیم می کند و در عرف به معنای تحمل نکردن هر یک از زن و شوهر نسبت به دیگری است؛ به نحوی که تحمل یکدیگر شاق و مشقت آور باشد. (تسنیم) علامه طباطبایی نیز آن را به معنای قهر کردن و عداوت معنا می کند. اما «وفاق» مانند یکدیگر شدن در افکار و افعال است که سازگار شدن و نزدیک شدن از آثار و لوازم آن است و توفیق هم عبارت است از سازگار کردن شخص با شخص دیگر، تا این که بین آن دو سازش حاصل شود و اختلاف و دوری از میانشان رخت بر بندد. حال با توجه به این دو نکته ، باید گفت، خداوند در این آیه شریفه، راهکار تبدیل «شقاق» زوجین به «وفاق» را تشکیل محکمه صلح خانوادگی می داند و دستور می دهد: اگر نشانه های شکاف و جدایی میان زوج ها پیدا شد، برای بررسی علل و دلایل ناسازگاری و فراهم کردن مقدمات صلح و سازش، یک نفر داور و حَکَم از خانواده مرد و یک داور و حکم از خانواده زن انتخاب کنید. باید توجه کرد که محور آیه شریفه، جایی است که بیم «شقاق» و هراس اختلاف باشد اما در صورت قطع به ناسازگاری واصلاح ناپذیری زوجین تعیین حَکَم معنا نخواهد داشت. تفسیر نمونه محکمه صلح خانوادگی را که آیه شریفه به آن اشاره کرده، یکی از شاهکارهای اسلام می شمارد.
چه کسی باید زوجین را سازش دهد؟
اما پیش از تشریح و توضیح این محکمه صلح خانوادگی که با تعبیرهایی چون حکمیت و تحکیم نیز از آن یاد می شود، باید این بحث مطرح شود که چه کسی باید به دنبال تحکیم و حکمیت باشد؟ مخاطب «فابعثوا» در آیه شریفه کیست؟ چون فرض بر این است که همسران با هم ناسازگارند و حقوق زوجیت را رعایت نمی کنند. در این جا این پرسش مطرح می شود که مخاطب دستور «فابعثوا» کیست؟ آیت ا...جوادی آملی در پاسخ به این سوال می نویسد که سه احتمال درباره مخاطب آیه وجود دارد. خود زن و شوهر، هیئت حاکمه اسلامی، عدول مومنان. آن گاه احتمال اول را بعید می داند و اظهار می کند: «احتمال اول که خطاب به خود زن و شوهر باشد، بعید است، زیرا ضمیر در «فابعثوا» جمع است نه تثنیه.» این مفسر، احتمال دوم را بر می گزیند و می نویسد: «ظاهراً مخاطب، مسئولان نظام جامعه و هیئت حاکمه اسلامی اند و جمع نیز به لحاظ تعدد مورد است که در هر عصری حاکم یا حاکمان نظام اسلامی مامور این بعث اند... اگر هیئت حاکمه ای نبود، در این صورت مومنان عادل این امر حسبه ای را بر عهده می گیرند و به جای هیئت حاکمه انجام وظیفه می کنند.» بنابراین طبق نظر وی مخاطب دستور «فابعثوا» حاکم اسلامی است و در صورت نبود حاکم، مومنان عادل اند که در نبود حکومت اسلامی، وظایف «حسبه» مومنان چون حل اختلاف همسران را می باید دنبال کنند.
آیت ا...مدرسی هم در تفسیر هدایت، مخاطب را جامعه اسلامی می داند و می نویسد: در این آیه شریفه سخن از مسئولیت اجتماع به میان می آید و این زمانی است که میان زن و شوهر اختلاف حاد و اساسی پدیدار شود. تفسیر کاشف هم مخاطب «فابعثوا» را حاکمان شرع می داند و می افزاید: آن ها برای این کار مناسب تر و شایسته ترند.
ولایت، مبنای حکمیت
سوالی که در این جا مطرح می شود آن است که حاکم شرع یا جامعه اسلامی بر چه مبنا و اساسی حق دخالت در امور خانوادگی را دارند؟ مفسران به این پرسش در ذیل این بحث که آیا دو داور، وکیل زن و شوهرند یا داور و حکم میان آن ها، پاسخ داده اند. منشاء پرسش نیز این است که دخالت حاکم شرع در امور شخصی زمانی است که کسی محجور باشد. از این رو این سوال پیش می آید که آیا زن و شوهر ناسازگار محجورند که حاکم شرع باید در کار آن ها دخالت کند و آنان را آشتی دهد؟ آیت ا... جوادی آملی در پاسخ می نویسد: هرچند زن و شوهر رشیدند اما مبنای محجوریت آنان در این جا امتناع آن ها از دادن حق دیگری است و چون بر مبنای قاعده «الحاکم ولی الممتنع» حاکم شرع ولی ممتنع است و از این رو حق طلبکارها را می گیرد، در این جا نیز چون هر یک از زوجین از ادای حق دیگری خودداری می ورزد و وظایفش را انجام نمی دهد، حاکم شرع در کار آنان دخالت و آن ها را به امتثال دستور الهی وادار می کند.
تعیین داور ، مستحب یا واجب
سوال دیگری که این جا مطرح می شود آن است که تعیین داور واجب است یا مستحب؟ تفسیر کاشف تعیین داور را مستحب می داند و می نویسد: «امر به تعیین کردن دو داور، برای استحباب است نه وجوب و مقصود از این امر، اصلاح ذات البین، حفظ خانوده و جلوگیری از تلف شدن کودکان و خردسالان است.» این در حالی است که آیت ا...جوادی آملی بر این نظر است که: ظاهر امر «فابعثوا» وجوب بعث و حَکَم است، هرچند برخی از فقها گفته اند این امر دال بر وجوب نیست. بر این اساس وی می افزاید که تعیین دو حَکَم هنگامی که احتمال شقاق و جدایی میان زن و شوهر باشد، شاید مستحب باشد، اما زمانی که بین آن ها ناسازگاری حتمی شد، در این صورت بعث دو حَکَم واجب می شود و حاکم اسلامی یا مومنان عادل حتماً باید اقدام کنند.