روزى تهیدستى به در خانه امیرالمؤمنین على علیه السلام آمد، حضرت به فرزندش خطاب فرمود: حسن عزیزم به مادرت بگو پولى به این تهیدست بدهد.
امام حسن علیه السلام گفت: پدرم! ما بیش از شش درهم نداریم که باید با آن آرد بخریم و نانى بپزیم، چگونه این مبلغ را به این تهیدست بپردازیم؟!.
على علیه السلام فرمود: فرزند بزرگوارم! بدان مؤمن واقعى کسى است که به آنچه در دست خداست بیش از آنچه نزد خود اوست اطمینان کند سپس فرمود: شش درهم را به تهیدست بدهید.
امام علیه السلام هنوز چند گامى از خانه دور نشده بود که به مردى برخورد در حالى که شترى را در معرض فروش گذاشته، به صاحب شتر فرمود:
شترت به چند؟ گفت: صد و چهل درهم، حضرت فرمود: من آن را مىخرم ولى پول آن را هشت روزه مىپردازم، صاحب شتر پذیرفت و خرید و فروش انجام گرفت.
از این معامله چیزى نگذشت که مرد رهگذرى آن شتر را که در کنارى بسته بود، ارزیابى کرد و مشتاق خرید آن شد، به حضرت گفت: این شتر را چند مىفروشى؟ على علیه السلام فرمود: دویست درهم، رهگذر گفت خریدم وقیمت شتر را به حضرت داد، حضرت صد و چهل درهم از دویست درهم را براى فروشنده شتر فرستاد و با شصت درهم دیگر به خانه آمد، حضرت زهرا علیها السلام پرسید این پولها از کجاست؟ فرمود: این شاهدى است بر کلام خدا که بر پدرت نازل شده است:
[مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها...].
هر کس کار نیک بیاورد، پاداشش ده برابر آن است...