آیت الله سید عبدالکریم کشمیری فرمودند :
یکی از اهل دانش در نجف اشرف به دیدارم آمد ، آنوقت آقای حداد هم آنجا بودند
وقتی آن اهل دانش نشست ، آقای حداد هر سؤالی را که در قلب او بود ، قبل از اینکه از آن سخنی بزبان آورد ، شرح داد ، و به او گفت : طبع رساله (چاپ رساله) ، انسان را از تکاملش باز میدارد ، چرا که مشغله های دنیوی او را مشغول میکند. (چون در مخاطب ، اعلمیت تعین نداشته و با چاپ رساله گره ای از جامعه مسلمین حل نمیکرده بلکه فقط علمیت صاحب رساله مشخص میشده)
آن عالم از این قضیه شگفت زده شد ، از اینکه خطور فکری او را خوانده بود.
آن عالم تا پانزده سال بعد هر وقت مرا میدید ، به خدا قسم میداد و می پرسید
آیا او امام زمان (عج) نبود؟ من به او جواب منفی میدادم ولی سؤالش را تکرار میکرد.
فرمودند : همراه آقای حداد زیر گنبد امام حسین علیه السلام نشسته بودیم ، در رواق مقدس ازدحام شدیدی از زوار بود ، ایشان به من فرمود : « سید عبدالکریم خوش او جوه و لکن کلهم یردون دنیه »
سید عبد الکریم این وجوه همه شان خوب هستند ، ولی همه برای طلب امور دنیوی در اینجا ازدحام کرده اند .
فرمودند با آقای حداد در منزلش نشسته بودم ، مردی از اهل علم آمد روبروی او نشست ، آقای حداد به آن مرد فرمود : ای مرد تو حضرت ابوالفضل علیه السلام را زیارت کردی و زیارت جامعه کبیره خواندی ، یک ساعت و نیم با تأمل و تأنی نشستی و بعد از همه اینها ، امور دنیویه را خواستی ؟ خجالت نکشیدی ؟
آن مرد شگفت زده شد و پشیمان شد و گفت : بله والله راست گفتی !