»» نامه ای از سید هاشم حداد
بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم
توحید است که اصل است و بس ، و به سوی اوست راه ، و اوست قطب و کانون .
و گرداگرد اوست مدار و گردش و گردیدن و به چرخ درآمدن ، اوست تاج بر تارک عارفان .
بواسطه اوست که سیادت پیدا نمودند و سرور و سالار شدند . و به اخلاق اوست که متخلق گشتند .
و برای اوست که منقاد و مطیع آمدند ، و او راجع به ایشان بسیار مهربان و خوشرفتار و بسیار پیوند زننده و وصل کننده است ، از اوست ابتدا و به سوی اوست وصل .
توحید دلهایشان را به نور حکمت و ایمان منوّر گردانید ، و سینه هایشان را گسترده و منشرح نمود .
پس به اخلاق قرآن متخلّق گشتند و معانی آنرا فهم کردند ، و مراد و معنی آن برای آنها واضح شد .
پس فکر ایشان در قرآن به طول انجامید تا خواب خوشگوار را از چشمانشان برگرفت ، و دیگر نتوانستند بر روی اهل و اولادشان درنگ بنمایند ، و با پرستش پروردگارشان احدی را شریک گردانند .
توحید ، روشنی بخش در مشکوة قلوب عارفان است ، از او سخن می گویند ، و از جمال و جلال او پرده بر می دارند و اظهار می کنند ، و ابداً التفاتی به ما سوی او ندارند .
و غیر از مولا و آقایشان در صندوقچه و خزانه دل ، کسی را ذخیره نمی نمایند .
چرا که اوست حیات و زندگی نوین آنها ، و به واسطه توحید است که خورشیدشان میدرخشد و نور افشانی می نماید .
توحید ، ایشان را به فهمیدن و ادراک کردن معانی دقیقه و رموز مخفیّه کمک می کند و امداد می نماید ،
تا بدینوسیله در میان موجود باقی و موجود فانی فرق می گذارد و تمیز می دهد .
روی این زمینه از توحید تعبیر می کنند به معانی روحانیه و مفاهیم مجرّد و ملکوتیّه ای که از فهمیدن آنها صفات بشر قاصر است ، و فقط کسی که با توحید زنده باشد و دارای مشاهده ربوبیّه باشد می تواند
آن معانی را بگیرد و بفهمد و در خود نگهدارد و حفظ کند ، و کسیکه به نعمتهای بهشتی قانع و راضی شده است از ادراک آن معانی عاجز است .
لهذا برای عارف لذتی نیست مگر یاد مولایش ، زیرا که اوست کلیّت و جمعیّت او ، و اوست ظاهر به عبادت او . با علمش از روی او پرده بر می دارد ، و او را برای بیان و دلالت ، هدایت می نماید ، و سرّش از سرّ مولایش مدد می گیرد .
پس زبان وی را به حکمت گویا می گرداند ، و خلائق را به سویش مجذوب می کند ، و امّت را بوسیله او هدایت می نماید ، و از جلوی دیده باصره و چشم بصیرت وی پرده بر می کشد ،و بر قلبش تجلیّ می کند کسی که از رگ گردن او به او نزدیکتر است .
بر این اساس متفرّقات و گسیختگیهای او التیام می پذیرد و تألیف می شود ، پس از رسوم خود فانی می شود ، و برای او اظهار مخفیّات و اسرار می کند ، و به علوم خودش وی را تشریف می بخشد ، پس زمینش به اهتزاز آمده سرسبز و خرّم می گردد،و آب فرو رفته چشمه اش از نو می جوشد و فوران میزند، و دلش را می گشاید و وسعت می دهد ، وسعتی که نه زمینش و نه آسمانش بقدر سعه و گسترش آن نخواهد بود .
(روح مجرّد ص 478)
........................................
ای تیر غمت را دل عشّاق نشانه
عالم به تو مشغول و تو غائب ز میانه
مقصود من از کعبه و بتخانه توئی تو
مقصود توئی کعبه و بتخانه بهانه
حاجی به ره کعبه و من طالب دیدار
او خانه همی جوید و من صاحب خانه
چون در همه جا عکس رخ یار توان دید
دیوانه منم من که روم خانه به خانه
هر کس به زبانی صفت حمد تو گوید
بلبل به نواخانی و قمری به ترانه
گه معتکف دیرم و گه ساکن مسجد
یعنی که تو را می طلبم خانه به خانه
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( یکشنبه 86/3/13 :: ساعت 1:4 عصر )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ
مرنجان و مرنجعزاداری از سنت های پیامبر اکرم (ص) استسعادت ابدی در گرو اشک و عزاداری بر سیدالشهدا علیه السلامسبک زندگی قرآنی امام حسین (علیه السلام)یاران امام حسین (ع) الگوی یاران امام مهدی (عج)آیا شیطان به دست حضرت مهدی علیه السلام کشته خواهد شد؟ارزش اشک و عزا بر مصائب اهل بیت علیهم السلامپیوستگان و رهاکنندگان امام حسین علیه السلامامام حسین علیه السلام در آیینه زیارتپیروان مسیح بر قوم یهود تا روز قیامت برترند!نگاهی به شخصیت جهانی امام حسین «علیه السلام»[عناوین آرشیوشده]