شرح (۲)
تتمه ی کلام حضرت سجاد علیه السلام ، استداراک از ما قبل است یعنی چون فرزند ایشان موضع العلم و باقر (شکافنده ) علوم است اشبه به رسول الله صلی الله علیه و آله است. پس "وجه شبه " جسدانی نبوده بلکه ربانی است. شاهد این نکته آنست که در اوصاف ظاهری حضرت باقر علیه السلام ثمین (تنومند) بودن ذکر شده که این وصف در باره ی رسول الله صلی الله علیه و آله ذکر شده که این وصف در باره ی ظاهر رسول الله ذکر نشده و عدم این خصوصیت در باره ی رسول الله صلی الله علیه و آله اشبهیت را از جنبه ی ملکی آنحضرت به شان ملکوتی ایشان منصرف می نمایدو جنبه ی ملکوتی رسول الله مظهر اسم المهیمن است که این اسم تحت اسم الصمد است وبه همین خاطر رسول الله صلی الله علیه و آله بر سایر انبیاء علیهم السلام هیمنه دارد همانطور که کتاب او نیز بر سایر کتب اینچنین است و این هیمنه بخاطر همان مفاد نکته ی "ا" است.
و چون علم مساوق وجود است ، علم مطلق مساوق وجود مطلق است و شهود وجود مطلق ، ملازم با ابهت و هیمان میگردد ، قتاده ، فقیه اهل بصره به آنحضرت عرض کرد که : به خدا قسم ، هم مقابل فقهاء نشسته ام هم پیش روی ابن عباس قرار گرفته ام ، در برابر هیچکدام قلب دچار اضطراب و پریشانی مانند اضطرابی که در حضور شما پیدا میکنم ، نشد. حضرت به او فرمودند:
اتدری این انت؟ انت بین یدی بیوت اذن الله ان ترفع و یذکر فیها اسمه (3)
این که حضرت فرمودند :فی بیوت (به صیغه ی جمع) و با قرینه ی حالیه خود را قصد نمودند ، اشاره به اتحاد وجودی بین ائمه علیهم السلام است.
ترفیع اسم (ان ترفع) اشاره به جامعیت مراتب وجود و ظهور در حضرت دارد ضمن این که "رفعت" کنایه به بلندی مقام و عظمت و استیلاء به ماسوی است.
اسمیکه در آن آیه به آن اشاره شده یا : "الصمد " است یا به آن باز میگردد که هنگام ملاقات قتاده با آنحضرت ، به اقتضای نفس قتاده از آنحضرت جلوه میکرده . گویا قتاده در علوم شانیتی برای خودش قائل بوده و خود را هم عرض حضرت توّهم میکرده که اینگونه حس میکرده.
از عکرمه نیز مطلبی شبیه قتاده نقل شده.
جابر ابن عبد الله انصاری نیز وقتی با حضرت باقر علیه السلام روبرو شد بندهای بدنش به لرزه در آمد و موهای او از ترس راست شد، و این کیفیت در حالی به جابر عارض میشود که حامل سلام معنوی بود و از زمان رسول الله صلی الله علیه و آله تا هنگام ملاقات و تحویل سلام نبوی به امام باقر علیه السلام ، در حد ظرف ، از سلام نبوی بهره برده بود. و از اینجا یکی دیگر از اسرار فرستادن سلام از جانب رسول الله بوسیله جابر روشن میشود زیرا با حمل این سلام ، جابر از نواقصی که موجب بروز ضعف ایمانش در برابر حضرت باقر علیه السلام و خروجش از حد ایمان میشده مصون مانده و با این بیان روشن میشود که جابر واسطه بوده نه آلت آن ، همانطور که همین سلام علت مدارا کردن حضرت مجتبی علیه السلام با جابر ، هنگام اعتراض جابر به ایشان شد و همین سلام موجب فراهم آمدن استعدادی در جابر شد که حضرت مجتبی علیه السلام در او تصرف ولایی نمود و در باره ی مصالحه اش با معاویه علیه اللعنه ، کشفی را موجب شد.
نیز همین سلام بود که موجب اغماض حضرت سیدالشهداء از خطاء مکرر اوهنگام خروج حضرت از مکه به عراق گردیده.
یکی ازاسمائیکه تحت اسم "الصمد " است اسم "العظیم " میباشد. چون عالم ملکوت به فیض اقدس که تعین علمی اشیاء عندالله تعالی است تناسب بیشتری دارد مظهر این اسم است .
کریمه ی : اقرا کتابک کفی بنفسک الیوم علیک حسیبا(4) اشاره به ظهور اسم "العلیم" در ملکوت دارد.
این ظهور در ملکوت بحسب اندکاک فیض مقدس در فیض اقدس است. امیر المومنین علیه السلام این اسم را در خویش جلوه میدادند حتی قبل از تولد. در امالی شیخ طوسی از فاطمه بنت اسد قبل از ورود در کعبه دعایی نقل شده به این صورت که :
...وبهذا المولود الذی فی احشایی الذی یکلمنی و یونسنی بحدیثه و انا موقنه انه احدی آیاتک و دلائلک لما یسرت علی ولادتی...
در این عبارت دو حالت متضاد جمع شده است : یکی انس به کلام امیرالمومنین علیه السلام و دیگری ترس از سختی ولادت که به خاطر این سختی به کعبه پناه آورده و این ترس نه بخاطر تازه کار بودن فاطمه بنت اسد سلام الله علیها در امر وضع حمل بوده بلکه تجلی اسم "العظیم "از ناحیه ی حضرت امیر المومنین علیه السلام بوده که بر مادر شریف شان قبل از ولادت میشده. زیرا انسان کامل اوصاف حق را بنحو عینیت اظهار میکند یعنی انس با این مقام عینا احساس هیبت و عظمت از اوست و بالعکس.
نمونه ی دیگر از تجلی اسم الصمد را میتوان در خطبه خواندن حضرت زینب سلام الله علیها در دروازه ی کوفه مشاهده نمود.
آنچه که مرحوم سید محمد حسین حسینی طهرانی در باره ی حالتهای فناییه ی مرحوم آقا سید هاشم موسوی حداد قدس الله روحه نقل کرده :
دیدم خودبخود وضو آمد ، بدون اختیار و علم.....ص70 یا در ص141 :ایشان (آقای حداد) در ذو الحجه الحرام 1384 حج نموده بودند و بنده در شهر رجب و شعبان 1385 به اعتاب مبارکه مشرف بودم ، لهذا درباره سفرشان سوالاتی از طرف حقیر بود ، و یا اقتراحا خود ایشان بیان می فرمودند.
از جمله آنکه بنده از ایشان پرسیدم : شما با این حال و ضعی که دارید بطوریکه بعضی از ضروریات زندگی فراموش می شود ، و حساب و عدد از دست می رود ، و دست راست را از چپ نمی شناسید ، چگونه اعمال را انجام داده اید ؟ ! چگون طواف کرده اید ؟ ! چگونه از حجرالأسود شروع نموده ، و حساب هفت شوط را داشته اید ؟ ! و هکذ الأمر در بقیه اعمال !
فرمودند : خود به خود برایم معلوم می شد و عملم طبق آن قرار می گرفت .
مثلا در مسجد الحرام که وارد شدیم ، بدون معرفی احدی رکن حجر الأسود را شناختم ، و دانستم از اینجا باید طواف نمایم . از آنجا شروع نمودم و بدون حساب هفت شوط ، هر شوط برایم مشخص بود ، و در آخرین شوط خود به خود طواف تمام شد و از مطاف خارج گشتیم ،و یا محل نماز خلف مقام حضرت ابراهیم علی نبینا و آله و علیه السلام ، و هکذ الأمر فی السعی و التقصیر .
حاکی از تجلی اسم الصمد برای ایشان است بنحو ظهور علم اجمالی به احکام شریعت از نفس ایشان.
این ظهور مطابق حال ایشان صورت گرفته زیرا ایشان در احکام مقلد بوده نه مجتهد لذا این جلوه ، اجمالیست نه تفصیلی.