شیخ صدوق در کتاب «امالی» از ابن عباس نقل کرده است که گفت :
اهل بهشت هنگامی که در بهشت غرق در رحمت الهی هستند نوری را مانند نور خورشید مشاهده می کنند که درخشندگی و تابش خاصی دارد .
بهشتیان گویند : خداوندا تو در کتاب عزیز خود فرموده ای : « لا یَرَونَ فیها شَمساً »
( در بهشت خورشید را نمی بینید ) ، پس این چه نوری است ؟
خداوند تبارک و تعالی جبرئیل را به سوی آنها روانه کند و به آنها بگوید :
این نوری که مشاهده کردید نور خورشید نیست ، بلکه علی و فاطمه علیهما السلام
خنده ای کردند ، و از نور لبخند آنها چنین تابشی و درخششی در بهشت ظاهرگردید .
( القطره ج 1 ص 401 )
آقای حداد در ماه رمضان
دو ساعت از شب گذشته به منزل آقا مشرف می شدم تا نزدیک اذان صبح که برای سحور خوردن به خانه باز می گشتم ، یعنی خود آقا وقت ملاقات را در شبها معین کرده بودند ، زیرا روزها دنبال کار می رفتند .
محل اجتماع ، دکه ای بود در کنار مسجدی که ایشان متصدی تنظیف آن بودند ،
و آن دکه به طول و عرض 2 متر در 2 متر بود و ارتفاع سقفش بقدری بود که در آن نمی شد نماز را ایستاده بجای آورد ، چون سر به سقف گیر می کرد ، و در حقیقت اطاق نبود بلکه محلی بود زائد که معمار در وسط پلکان معبر به بام مسجد به عنوان انبار در آنجا در آورده بود .
اما چون مکان خلوت و تاریک و دنجی بود ، آقای حداد آنجا را در مسجد برای خود برگزیده ، و برای دعا و قرائت قرآن و أوراد و اذکاری که مرحوم قاضی می دادند بالأخص برای سجده های طولانی بسیار مناسب بود .
اما نمازها را ایشان در درون شبستان مسجد می خواندند ، و نمازهای واجب را نیز به امام جماعت آن مسجد به نام آقا شیخ یوسف اقتدا می نمودند .
در آن دکه سماور چای و قوری نیز بود ، و مقداری از اساس مسجد هم در کنار آن ریخته بود.
خداوندا از این دکه بدین وضع و کیفیت کسی خبر ندارد ، جز خود مرحوم قاضی که در کربلای معلی در اوقات تشرف بدان قدم نهاده است .
شب تا نزدیک اذان به گفتگو و قرائت قرآن و گریه و خواندن اشعار ابن فارض و تفسیر
نکات عمیق و دقائق أسرار عالم توحید و عشق وافر و زائد الوصف به حضرت
أبا عبد الله الحسین علیه السلام می گذشت .
اما خواب ایشان : اصولاً ما در یکماه (رمضان) خوابی از ایشان ندیدیم .
چون شبها تا طلوع آفتاب بیدار و به تهجد و دعا و ذکر و سجده و فکر و تأمل مشغول بودند ، و صبحها هم پس از خرید نان و حوائج منزل دنبال کار در همان محل شرطه خانه می رفتند، و ظهر هم نماز را در منزل می خواندند ، سپس به حرم مطهر مشرف می شدند ، و گفته می شد عصر مطلقاً نمی خوابیدند ، فقط صبحها بعضی اوقات که بدن را خیلی خسته می بینند ، در حمام سر کوچه رفته و با استحمام آب گرم ، رفع خستگی می نمایند ، و یا مثلا صبحها چند لحظه ای تمدد اعصاب می کنند سپس برای کار می روند ، آنهم آنگونه کار سنگین و کوبنده .
زیرا ایشان نه تنها نعل می ساختند بلکه باید خودشان هم به سُمّ ستوران می کوبیدند .
اما آن وجد و حال و آتش شعله ور از درون ، اجازه قدری استراحت را نمی داد .
(روح مجرد ص 30 تا 33 )